اشاره
ديداخ? دوازده رسول از آثار مهم و معروف صدر مسيحيت است. مؤلف، مکان و زمان تأليف و يا حتي شکل اصلي کتاب نامشخص است و خود آن نيز تا قرن نوزدهم مفقود بوده است. اما دانشمندان توافق دارند که اين اثر مقطعي مهم از تاريخ مسيحيت را بازتاب مي¬دهد - هنگامي که مسيحيت استقلالي نسبي يافت و مسيحيان يهوديالاصل که مخاطبان اصلي اين اثر هستند با رفتار خاص خود در پي تمايز از محيط بتپرست يا يهوديشان بودند. متن امروزي ديداخه به چهار بخش تقسيم ميشود. بخش نخست (فصول 1-6) در قالب تعاليمي اخلاقي دربار? دو راه زندگي و مرگ سخن ميگويد. بخش دوم (فصول 7-10) دستورهايي پيرامون شيو? عبادت دارد. بخش سوم (فصول 11-13) پيرامون رسولان و انبياي کليساست. بخش پاياني (فصل 16) به آخرالزمان و آمادگي براي بازگشت مسيح اختصاص دارد. اين اثر براي نخستين بار از اصل يوناني به فارسي ترجمه ميشود و مترجم در آغاز اطلاعاتي را پيرامون آن ارايه ميدهد.
کليدواژهها: ديداخه، مسيحيت نخستين، رسولان، اخلاق و عبادت مسيحي، آخرالزمان
ديداخ? دوازده رسول[1] از دو جهت اهميتي ويژه دارد: نخست آنکه اين کتاب در تاريخ مسيحيت و بهويژه در قرون آغازين، اثري مقدس و گاهي همسنگ با کتابهاي عهد جديد دانسته شده است؛[2] دوم آنکه اين اثر ميتواند بسياري از آيينها و رفتارهاي صدر مسيحيت را به ما معرفي کند. اين کتاب با وجود اهميت فراوان مدتها از دسترس دور بود، تا اينکه اسقف برينويس (Bishop Bryennois) آن را در سال 1873 در مجموع? Codex Hierosolymitanus در کتابخان? صومعهاي در استانبول يافت و در سال 1883 آن را منتشر کرد.
گرچه در ابتداي اين اثر دو عنوان (تعليم دوازده رسول) و(تعليم خداوند از طريق دوازده رسول به امتها) به چشم ميخورد، اما عنوان دوم به گونهاي نوشته شده است که گويا نسخهبردار آن را بخشي از متن ميداند (Zangenberg, 2008: 46). دانشمندان نيز پيوسته بحث کردهاند که کدام يک از اين دو عنوان، عنوان اصلي اثر است و حتي برخي گفتهاند ممکن است که هيچ يک از اين دو عنوان، خاص اين اثر نباشد (Ibid: 46-47). گفته ميشود که انتخاب اين عنوان عام، يعني تعليم دوازده رسول، براي اجتناب از انتساب اين متن به يک رسول خاص بوده است و گويا اين عنوان ناظر به تعبير «تعليم رسولان» در اعمال رسولان (42:2) است.
زمان و مکان نگارش ديداخه
يکي از مطالب مورد بحث دربار? ديداخه تاريخ نگارش آن است. دانشمندان مطمئن هستند که اين اثر در قرن سوم معروف بوده است؛ اما دربار? تاريخ نگارش آن هنوز به توافق نرسيدهاند. امروزه بسياري معتقدند که اين کتاب کوچک منابع متعددي داشته و تغييرات فراواني را پشت سر گذاشته است. از آنجا که اين کتاب از منابعي مانند موعظ? روي کوه استفاده و به آنها استناد کرده است، بايد پس از سالهاي 60-70 نگارش يافته باشد و از سوي ديگر، از آنجا که از کليسايي با ساختار منظم که در آثار مربوط به اواخر قرن دوم ديده ميشود، سخن نميگويد، ويرايش نهايي آن بايد در اوايل قرن دوم صورت گرفته باشد (Ehrman, 2008: 459; Ehrman, 2003: 411; Quasten, 1995: 36-37).
در مورد مکان تأليف اين اثر نيز توافقي ميان دانشمندان وجود ندارد. يک گروه از ايشان منشأ آن را مصر ميدانند؛ زيرا قديميترين نوشتههايي که از اين اثر نام بردهاند متون مسيحي مصري هستند و همچنين تعبير «تک? نان» که در اين اثر آمده است (ديداخه 3:9) فقط در متون مربوط به مسيحيت مصري به چشم ميخورد. ديگران با توجه به شباهت ديداخه با انجيل متي (و بازتاب يافتن محيطي مرکب از يهوديان و مسيحيان در اين دو اثر)، کمبود آب روان (ديداخه 2:7) و جمع شدن نان از کوهها (ديداخه 4:9) ديداخه را به سوريه (يا مشخصاً انطاکيه) مربوط ميدانند (Ehrman, 2003: 411; Zangenberg, 2008: 69)؛ اما عدم آشنايي ديداخه با مفاهيم موجود در آثار ايگناتيوس انطاکي و دوري آن از انديشههايپولس دلايليبراي رد فرضي? نگارشآن در انطاکيه هستند(Zangenberg, 2008: 69). اما دانشمندان به طور کلي، محل نگارش آن را جايي در شرق مديترانه ميدانند: «از آنچه خود ديداخه مستقيماً به ما ميگويد، فقط ميتوانيم به اين نتيجه برسيم که اين متن از جايي در مديتران? يونانيزبان (شرقي) ميآيد، ريشهاي عميق در يهوديت دارد و شباهتهاي بسياري با انجيل متي و شباهتهايي کمتر اما مهمي با رسال? يعقوب در آن يافت ميشود و احتمالاً هر دو از "محيط" يکساني برخاستهاند» (Ibid).
اما منظور از اين «محيط» چيست؟ بسيار گفته شده است که ديداخه به مسيحيان يهوديالاصل مربوط ميشود. مسيحيان يهوديالاصل قديمترين گروه مسيحيان بودند که بهتدريج از بين رفتند. آنان مسيحياني بودند که راه ورود به مسيحيت را گرويدن به يهوديت (و انجام آيينهايي مانند ختنه) ميدانستند. احتمالاً يعقوب «برادر خداوند» (غلاطيان 19:1) و تا اندازهاي پطرس به اين گروه تعلق داشتند. سرچشم? بسياري از دستورهاي ديداخه سنت يهودي است و بسياري از دستورهاي آن درصدد است که مسيحيان را به صورت گروه يهودي متمايزي معرفي کند. ديداخه مقطعي تاريخي را در مسيحيت ثبت ميکند که مسيحيت در مراحل نخستينِ جدا شدن از يهودي بود. در اين شرايط مسيحيان ميخواستند در عين حفظ گونه¬اي ارتباط با يهوديت، گروهي جدا از يهوديان و بتپرستان باشند. شواهدي در تأييد اين مدعا وجود دارد؛ مانند اشار? اين متن به يهوديان با واژ? «رياکاران» (?????????)، تعيين روزهاي جداگانهاي براي روزهگيري (چهارشنبه و جمعه به جاي دوشنبه و پنجشنبه که تا زمان حاضر نيز نزد يهوديان مرسوم است)، پيشنهاد اوراد جديدي براي دعا بدون لغو کل آيين، و نصب انبيا به جاي کاهنان يهوديت. به عبارت ديگر از ديداخه ميتوان نتيجه گرفت که در آن مقطع، مسيحيان به آيينهاي يهودي پايبند بودند، گرچه شکل آنها را تغيير ميدادند. مسيحيانِ يهوديالاصلِ ديداخه از محيط روميـيوناني اطراف خود آگاه بودند و جمع خود را نيز از رفتارهايي مانند جادوگري، افسونگري، تنجيم و غلامبارگي که در آيينهاي بتپرستان رايج بود، برحذر ميداشتند.
گرچه هم? دانشمندان اتفاق دارند که منشأ ديداخه جامع? مسيحيان يهوديالاصل است، برخي گفته¬اند که اين اثر به مسيحيان غيريهودي الاصل نيز توجه داشته است؛ براي نمونه، بسياري از دانشمندان گفتهاند که عبارت «يوغ خداوند» در ديداخه 2:6، با توجه به متي 11:28-30 به معناي تورات است: «اگر بتواني همة يوغ خداوند را تحمل کني، کامل هستي؛ اما اگر نميتواني، آنچه را ميتواني، انجام بده». در نتيجه اين کتاب به غيريهودياني که ميخواهند به مسيحيت بگروند، توصيه ميکند که تا جايي که ميتوانند به تورات عمل کنند و بدين شيوه با وجود تأکيد بر تورات، راه را براي مسيحيان غيريهودي نيز باز گذاشته است (Draper, 2007: 16).
الاهيات، مسيحشناسي و کليساشناسي
ديداخه اطلاعات چنداني دربار? الاهيات مسيحي به ما نميدهد؛ بلکه بيشتر درصدد تنظيم رفتار مسيحيان است. اما در عين حال ميتوان از دعاهاي مذکور در آن ــ که صرفاً از جامعه يا سنت اقتباس شدهاند ــ آگاهيهايي دربارة الاهيات حاکم بر آن به دست آورد؛ مانند اينکه مخاطب اين دعاها «پدر (ما)» است به تثليث اشاره شده است در بخشهايي مانند دستور تعميد (7: 1و3)؛ گرچه توضيحي دربار? مفهوم آن داده نشده است؛ عيسي مسيح، «بند? خدا» و خداوند است (دربار? دو عنوان اخير در دنبال? اين گفتار توضيح خواهيم داد)؛ رابط? داوود و مسيح بسيار مهم است، بهويژه از آن جهت که نام داوود دو بار در اين اثر آمده است، و گفته شده است که هنگام بازگشت مسيح کليساي پدر در ملکوت جمع خواهند شد (4:9؛ 5:10) (Draper, 2007: 16). اميد به اين بازگشتِ مسيح و دعا براي آن در همه جاي اين دعاها وجود دارد، گرچه به صورت مشروحتر در فصل شانزده که مربوط به آخرالزمان است، ديده ميشود.
مسيحِ خاندان داوود و ملکوت پدر دقيقاً به کليسا (????????) مربوط ميشوند؛ از اين رو، کليسا هم براي زندگي روزانه و جمعشدن به منظور عبادت اهميت دارد و هم تداعيکنند? جمع مسيحيان در ملکوت خداست، گرچه ضرورتاً انفکاکي بين اين دو کارکرد وجود ندارد. در حوز? رفتارهاي روزانه، ديداخه فقط به افرادي اجازة حضور در مراسم عشاي رباني را ميدهد که قبلاً تعميد يافته باشند (5:9) و قبل از تعميد نيز بايد به تعاليم اخلاقي «دو راه» عمل کرده باشند. بر اين اساس حضور کسي که با دوستش در نزاع است، قرباني را نجس خواهد کرد (14:2). در عين حال کليسا «قوم و نژاد تاز? مسيحيان است که روزي در ملکوت خدا برقرار خواهد شد» (Quasten, 1995: 35). همانگونه که «تک? نان» عشاي رباني از دانههاي پراکنده در کوهها درست شده است، کليسا نيز در ملکوت خدا «از بادهاي اربعه» جمع خواهد شد (4:9 و 5:10).
نوع ادبي
يکي از نکات جالب توجه در مورد ديداخه نوع ادبي آن است که آن را از بسياري از متون صدر مسيحيت متمايز ميسازد. ما با انواع ادبي رسالهاي، انجيلي و مکاشفهاي (و نيز «تاريخنگاري» ويژ? اعمال رسولان) در عهد جديد يا متون اپوکريفايي مسيحيت آشنا هستيم؛ اما ديداخه بسياري از اموري را که دغدغ? بزرگان کليسا بود و معمولاً به صورت پراکنده در انواع ادبي ديگر ديده ميشود، به طور مدون جمعآوري کرده است و ترکيبي از انواع ادبي گوناگون را ارايه ميدهد.
در آغاز کتاب فصلهاي 1ـ6، مجموعهاي از تعاليم اخلاقي (مانند آنچه در موعظ? روي کوه و رسال? يعقوب ديده ميشود) وجود دارد که با ادبيات حکمتآميز يهودي (مانند کتاب امثال سليمان، حکمت يشوع بنسيراخ يا کتاب سوداپيگرافايي احيقار) پيوند دارد؛ اما دستورهاي اخلاقي ديداخه نه مانند متون عهد جديد مختصر و گذرا هستند و نه مانند ادبيات حکمتآميز يهودي مفصل. همچنين ديداخه بر خلاف مجموع? ادبيات حکمتآميز فوق از کلمات قصار همراه با متناقضنما و قلب و... تشکيل نشده؛ بلکه هم? پيام را در قالب فهرستي قابل فهم، ساده و بيپيرايه آورده است. بايد توجه داشت که تعليمات اخلاقي آثار يونانيـرومي نيز در ادبيات حکمتآميز و نيز ديداخه دست مؤثر بوده است.
اين بخش به دليل درونماي? خاصش، بخش «دو راه» نيز ناميده ميشود. همين درونمايه در رسال? برنابا 18-20 (مربوط به نيم? قرن دوم) نيز با عباراتي مشابه ديده ميشود. گرچه مدتها دانشمندان ميکوشيدند يکي از اين دو اثر را منبع ديگري بدانند، امروزه تقريباً همه توافق دارند که هر دو از منبع يهودي مشترکي استفاده کردهاند (بهويژه آنکه مطالبي از اين دست در طومارهاي بحرالميت نيز ديده ميشود). به دليل اهميت اين بخش، گاه ميتوان فرض کرد که نويسندگان متقدم، ديداخه را مترادف با همين قسمت ميدانستند. در فصول مربوط به تعليم «دو راه» علاوه بر تعاليم به جامانده از عهد عتيق، ميتوانيم دستورهايي اخلاقي مانند ممنوعيت سقط جنين (2:2) را براي نخستين بار در ادبيات مسيحي ببينيم. همچنين گفته ميشود که 3:1ب - 1:2 بخشي الحاقي است که يا خود مؤلف و يا منبع وي به «دو راه» افزودهاند. اين بخش به دليل شباهت با تعاليم موعظ? روي کوه «قطع? انجيلي» (sectio evangelica / gospel section) ناميده ميشود. گفته ميشود که فصول مربوط به «دو راه» با توجه به استفاده از منابع يهودي، ممکن است در اصل به نيم? قرن اول ميلادي مربوط باشد (Ehrman, 2003: 408).
در فصلهاي 7-10 دستورهايي پيرامون تعميد، عشاي رباني، روزه و دعا وجود دارد. اين نوع ادبي متأسفانه کمتر در آثار صدر مسيحيت به چشم ميخورد، مگر در جملاتي پراکنده در رسالههاي پولس. بنابراين ديداخه قديميترين اثري است که اين اطلاعات را ارائه ميکند. سخن گفتن از مسيحيت واحد در دور? نگارش ديداخه بسيار دشوار است و تنوع گرايشهاي موجود در بخشهاي گوناگون عهد جديد نيز به اين امر شهادت ميدهد؛ اما رفتارهاي عبادي ارائهشده در ديداخه نشان ميدهد که چگونه مسيحيان با تمايز در دعا، روزه، تعميد و عشاي رباني درصدد بودند خود را از محيط بتپرست و همچنين يهودي اطرافشان جدا کنند، در عين حال ديداخه از اورادي سخن ميگويد که مسلماً در جمع مسيحيان تقريباً به همين شکل رواج داشتهاند. تعميد و عشاي رباني رفتارهاي خاص مسيحي هستند، گرچه در اوراد مربوط به آنها از مفاهيم يهودي (مانند تاک داوود) سخن ميرود. روزه و دعا بايد مانند سنت يهودي به ترتيب دو بار در هفته و سه بار در روز اجرا شوند، گرچه شکل اجراي آنها تفاوت مييابد.
پس از آن، ديداخه در فصلهاي 11-15 به مبشران سيار ميپردازد و به رسولان، انبيا، انبياي دروغين، اسقفان و شماسان اشاره ميکند. اين بخش نيز اطلاعاتي ناب دربار? سلسله مراتب کليسا و تبشير به دست ميدهد. يکي از مشکلات کليسا ظهور انبياي دروغين بوده است که ديداخه راهکارهاي جالب توجهي براي تشخيص آنان ارائه ميکند. اين بخش نسبتاً قديمي است و ظاهراً به زماني مربوط ميشود که کليسا نظم موجود در اواخر قرن دوم را نيافته بود.
سرانجام ديداخه در فصل 16 به آخرالزمان ميپردازد و حتي علايمي را براي بازگشت مسيح ذکر ميکند. ميدانيم که در مسيحيت بازگشت دوم مسيح با روز داوري همزمان است. بر خلاف مکاشفة يوحنا که در رؤيا به آخرالزمان ميپردازد، ديداخه اموري ملموستر را ارايه ميکند. همچنين به «فريبند? جهان» (4:16) اشاره ميشود که مانند مسيح با انجام معجزات پيرواني گرد ميآورد.
تدوين ديداخه
با توجه به مطالب بالا کاملاً مشخص است که متن قطعهقطعهاي که در دست ماست، حاصل کار گردآورندهاي ناشناس اما تواناست. اين گردآورنده که اصطلاحاً ديداخيست (Didachist؛ اين واژه بر قياس evangelist ساخته شده که به معناي انجيل نگار است) ناميده ميشود، احتمالاً در اوايل قرن دوم ميلادي در نقطهاي در شرق مديترانه در ميان مسيحيان يهوديالاصل ميزيسته است. هنر ويژ? ديداخيست آن بود که هم? اين متون پراکنده را به هم مرتبط ساخت. روش نخست او اين است که گذر از هر بخش (موضوع) به بخش (موضوع) ديگر را با عباراتي روانتر ميکند؛ مثلاً وي در فصل 6 تعليم «دو راه» را به فصول بعد ربط ميدهد؛ روز? پيش از تعميد به سخن دربار? روز? هفتگي و نماز و جز اينها ميانجامد؛ 11: 1 نيز «تعليم» را به سخن دربار? ويژگي¬هاي رسولان و انبيا (معلمان) پيوند مي¬دهد. در درج? دوم ديداخيست با استفاده از کليدواژههاي خاص مسيحي مانند کليسا، ملکوت، تعليم، انجيل و مانند اينها متن را منسجم و يکدست ميسازد. هنر ديگر ديداخيست اين است که با استفاده از نقلقولها، اشاره به «دوازده رسول» و از همه مهمتر «انجيل خداوند» به سخناني که نقل ميکند حجيت ميبخشد.
توضيحاتي دربار? چند واژه
نام عيسي در ديداخه چندان زياد نيست. نمونهها از اين قرارند: 9: 3و4 (شکرگزاري مربوط به عشاي رباني)؛ 2:10 (شکرگزاري پس از شام خداوند) و بخش نامشخص 7:10 (شکرگزاري تدهين). هم? اين موارد در ضمن دعا (شکرگزاري) هستند. غير از 4:9 که از عنوان عيسي مسيح استفاده کرده است، در ساير موارد عنوان عيسي ???? به معناي «فرزند» و «بنده» است. با بررسي واژههاي مربوط به بنده و فرزند ميتوانيم به معاني اين عناوين پي ببريم. در بسياري از مواردي که ادبيات مسيحي (بهويژه عهد جديد) يا ترجم? سبعينيه از عنوان «بنده» استفاده کردهاند، واژ? ?????? را به کار بردهاند که مشخصاً به معناي بنده (و معادل واژ? عبري ?????) است. همچنين واژ? ?????? به معناي فرزند در معناي حقيقي و مجازي به معناي «فرزند انسان» يا «فرزند خدا» نيز هم در ترجم? سبعينيه و هم در عهد جديد ديده ميشود. در واقع ????? ??? ???? به معناي «فرزندان خدا» به معنايي عام براي مؤمنان به کار ميرفت (رک: يوحنا 12:1). واژ? مرتبط ديگر ???? («پسر»، به معناي پسر فيزيکي يا پسرخوانده يا حتي پسر با معناي مجازي) است که گرچه ميتوان آن را به صورت عام هم در ترجم? سبعينيه و هم در عهد جديد به معناي «مؤمنان» ديد، در الاهيات مسيحي طي بحثهايي (که همچنان نيز ادامه دارد) به مفهوم رابط? خاص ميان خدا و عيسي تبديل شد. بر اين اساس، عيسي به عنوان پسر (the Son و نه son) با هم? موجودات متفاوت است. اين معنا کمکم به اعتقاد به الوهيت عيسي انجاميد.
اما عنوان ???? که در ديداخه ديده ميشود، مسلماً رابط? نزديک ???? را نميرساند. عنوان ???? در ترجم? سبعينيه براي موسي (يوشع 7:14) و براي داوود (مزامير 1:18؛ اشعيا 35:37) و معادل ????? به کار رفته است. همين طور گرچه در متون يهودي قرن اول قبل از ميلاد اين واژه زياد به کار نرفته است، در همان موارد اندک نيز بيشتر به معناي «بنده» است. در عهد جديد اين واژه هم به صورت عام و هم به صورت عنواني براي اشخاصي مانند داوود (لوقا 69:1؛ اعمال رسولان 25:4) استفاده شده است. اما در زماني که اين واژه براي عيسي استفاده ميشود، خوانندگان براي مشخص کردن معنا بين معناي اوليه (فرزند) و ثانويه (بنده) دچار مشکل ميشوند؛ زيرا اولاً در متون مسيحايي عهد عتيق (مانند اشعيا 13:52) براي بند? خدا از همين واژه استفاده شده است و ثانياً در برخي متون با توجه به قرينه، معادل «بنده» براي ???? مناسبتر است. يکي از اين موارد ديداخه است که چون در 2:9 داوود ???? ??? ???? (بند? خدا) خوانده ميشود، پس در ساير مواردي که ديداخه اين اصطلاح يوناني براي عيسي به کار برده است بايد آن را معادل «بند? خدا» دانست. اما لغتشناسان در موارد ديگر موجود در متون مسيحي معادل «پسر» را ترجيح ميدهند، بهخصوص با توجه به اينکه در متون يوناني اين تعبير در رابطه با خدايان و موجودات الاهي به معناي «پسر» بوده است. در مواردي نيز که اتفاقاً در عهد جديد هم ديده ميشود، لغتشناسان هر دو معنا را جايز ميدانند (اعمال رسولان 3: 13 و26؛ 4: 27 و30).
دليل ديگر براي ترجيح معناي «بنده» در ديداخه عدم استفاد? کليساهاي غيريهوديالاصل از اين عنوان است. متون بيرون از مسيحيت يهودي اگر هم گاهي از اين عنوان استفاده کردهاند، آن را «فرزند» دانستهاند. همين طور بايد توجه داشته باشيم که در منابع مسيحي پس از عهد جديد عنوان???? ???? فقط يازده بار و در سه اثر، آن هم بيشتر در اوراد عبادي به کار رفته است.
واژة ديگر عنوان «خداوند» (K?????) است که حتي در قديميترين متن مسيحيت (مربوط به حدود سال 50 م) براي عيسي به کار رفته است (اول تسالونيکيان 1:1). همين طور گفته ميشود که نخستين اعتراف ايماني مسيحيان عبارت بود از: ?????? ??????? (عيسي خداوند است). ببينيم «خداوند» در قرون نخست ميلادي به چه معنا بوده است. اين واژه براي شوهر، ارباب، صاحبخانه و فرمانروا استفاده ميشد و شخصيتهاي فراتر از انسان مانند فرشتگان و خدايان نيز به اين لقب خوانده شدهاند: شواهد يهودي مربوط به چند قرن پيش از ويراني دوم اورشليم نشان ميدهد که استفاده از واژ? «خداوند» براي خدا در ميان يهوديان فلسطيني کمکم رواج مييافت. نمون? بارز چنين استفادهاي ارجاع متي 3:3 به اشعيا 3:40 است. اناجيل از اين عنوان براي عيسي استفاده ميکنند. آيا اين واژه ميتواند به معناي الوهيت عيسي باشد؟ بسياري از دانشمندان ميگويند در محيطي که «خداوند» براي يهوه استفاده ميشد، پولس ميتوانست از اين واژه استفاده کند تا عيساي پس از رستاخيز را فرا انساني و شايد همطراز خدا بداند. البته فارغ از مقصود پولس، صرف استفاده از يکي از القاب خدا (مثلاً خداوند) براي عيسي نميتواند دليلي قانعکننده براي تلقي کل جامعه از الوهيت وي باشد.
در ديداخه عنوان «خداوند» گاهي براي همان عيسايي به کار ميرود که «بند? خدا»ست. اين استفاده براي بسياري از خوانندگان غريب و فهمناپذير نيست: عيسي نسبت به خدا «بنده» و نسبت به مؤمنان «خداوند» است. همانطور که گفته شد، در ديداخه تنها استفادههاي نام عيسي در اوراد شکرگزاري است؛ اما ديداخه از «خداوند» (و نه ضرورتاً «عيسي») استفاده ميکند تا بسياري از امور را توضيح دهد، توجيه کند يا اهميتشان را بيان کند. فقط در 11:4 خداوند به معناي ارباب در زندگي روزمره است؛ در ساير موارد، اين عنوان به موجودي والاتر اشاره دارد: خداوند و انجيلِ خداوند اولين و مهمترين دليل براي انجام عملي خاص هستند. گفته ميشود که اشاره به «خداوند» از افزودههاي گردآورند? نهايي متن بوده و او ميخواسته است با اين کار به مطالب متن حجيت بيشتري ببخشد (Schroeter, 2008: 239؛ البته شروتر و ساير دانشمندان بر اين باورند که عنوان «خداوند» به دليل معاني همراه با الوهيت ارزشي والا داشته است). از مجموع اينها به نظر ميرسد در جاهايي در اين متن که «خداوند» به عيسي اشاره دارد، اين عيسي با هر رهبر يا شخصيتي متفاوت است و سخن او را بايد دقيقاً اجرا کرد. همچنين در مواردي مانند 5:10 و 3:14 «خداوند» براي خدا به کار رفته است.
واژ? خداوند در موارد بسياري در عبارت انجيل خداوندي استفاده شده است. مقصود از «انجيل» چيست؟ در عهد جديد، انجيل (??????????) به معناي لغوي يعني «بشارت» به کار ميرود و از همين ماده «بشارت دادن» نيز در عهد جديد بسيار به چشم ميخورد. ميدانيم که عهد جديد نخست به نيت يک کتاب به شکل امروزي آن تنظيم نشده بود. نخستين اشاره به نوشتههاي مسيحي در رسال? دوم پطرس 16:3 (مربوط به حدود سال 100م) ديده ميشود که در آن از واژ? ?????? (نوشتهها، مکتوبات) همراه با رسالههاي پولس استفاده شده است. از اواخر قرن نخست، بيشتر گروههاي مسيحي تنها به يک انجيل از اناجيل چهارگانه توجه ميکردند گاه از وجود اناجيل ديگر بيخبر بودند. در نسخ خطي به جاي مانده از قرن سوم براي نخستين بار مجموعههايي شامل بيش از يک انجيل ديده ميشود. مسلماً در ديداخه «انجيل» به موضوعي شناخته شده و مشترک ميان مخاطبان و نگارنده دلالت دارد. بسياري از دانشمندان اعتقاد دارند که در اين اثر، «انجيل» به معناي سنت عيسوي است و نه بشارت يا کتابي خاص (Bromiley, 1985: 267; Schroeter, 2008).
هنگاميکه از ديداخ? «رسولان» صحبت ميکنيم، ميخواهيم بدانيم که مقصود از «رسول» چيست. رسول معادل واژ? يوناني ?????????است که بعداً در انگليسي apostle شده است. معناي نخست واژ? يوناني، «فرستاده» است؛ گرچه در عهد جديد از واژ? ??????? نيز براي رساندن اين مفهوم استفاده ميشود (لوقا 24:7). واژ? «رسول» در عهد جديد هم به معناي خاص دوازده رسول عيسي (که در سنت اسلامي به «حواريون» معروفاند) و هم به معناي عامتر رسولان عيسي که پس از رستاخيز به تبليغ ميپرداختند (عنواني که پولس براي خود به کار ميبرد) و هم به معناي کاملاً عام هر فرستاد? زميني و آسماني است. عنوان دوازده رسول در ابتداي ديداخه احتمالاً به دوازده شاگرد خاص عيسي برميگردد، گرچه نگارنده هرگز کتاب را به آنان نسبت نميدهد. در متن کتاب توصيههايي در مورد رسولان و انبيا وجود دارد. ميتوان ديد که رسولان و انبيا به ترتيب نقش انبيا و کاهنان بنياسرائيل را ايفا ميکردند؛ انبياي يهودي و رسولان مسيحي به امور ديني ميپرداختند در حالي که کاهنان يهودي و انبياي مسيحي اجراي امور آييني (cultic) مردم را بر عهده داشتند. روشن است که آفت يک رسول تعليم غلط است. اما نبي دروغين مشکلي بزرگتر ايجاد ميکند و از اين رو بايد شناخته و طرد شود. پس از اندکي دو منصب رسول و نبي از جامع? مسيحيت رخت بربست و تا امروز اسقف عاليترين منصب کليسا را دارد.
در اين قسمت ترجم? فارسي ديداخه از اصل يوناني خواهد آمد. پاورقيها اطلاعاتي دربارة بينامتنها و معناي واژهها ارائه ميدهند. اميد است که اين متن خوانندگان فارسيزبان را با فرهنگ صدر مسيحيت آشناتر کند.
ديداخ? دوازده رسول
تعليم خداوند از طريق دوازده رسول به امتها
فصل اول
1. دو راه وجود دارد: يکي راه زندگي و ديگري راه مرگ. اين دو راه با هم تفاوت زيادي دارند.[3]
2. راه زندگي اين است: نخست، خداي آفرينند? خود را دوست بدار؛ دوم، همسايهات را مانند خويشتن دوست بدار.[4] هم? چيزهايي را که ميخواهي با تو نشود، با ديگري مکن.[5]
3. تعليم مربوط به اين سخنان چنين است: دشنامدهندگانِ خود را دوست بداريد و براي دشمنانتان دعا کنيد؛ همچنين براي کساني که شما را آزار ميدهند، روزه بگيريد. چه فايدهاي دارد اگر دوستداران خود را دوست داشته باشيد؟ مگر امتها چنين نميکنند؟ اما شما کساني را که شما را دشمن ميدارند، دوست بداريد[6] تا دشمني نداشته باشيد.
4. از شهوات جسماني[7] دوري کن.[8] اگر کسي بر گون? راست تو سيلي زد، گون? ديگر را نيز به سوي او بگردان[9] تا کامل باشي.[10] اگر کسي تو را مجبور کرد براي کاري يک فرسنگ بروي، دو فرسنگ با وي برو. اگر کسي ردايت را گرفت، پيراهنت را نيز به وي بده. اگر کسي مالت را از تو گرفت، از او بازمخواه.[11] زيرا نخواهي توانست.
5. اگر کسي از تو چيزي خواست، به او بده و از او بازمخواه؛[12] زيرا پدر ميخواهد از موهبتهاي او به همه داده شود. خوشا به حال کسي که طبق فرمان ببخشد! زيرا او بيگناه است. واي بر کسي که چيزي بگيرد! زيرا اگر نيازمند چيزي بگيرد، بيگناه است؛ اما کسي که نياز ندارد، دليل بياورد که چرا و به چه منظوري گرفته است، به زندان افکنده شود و دربار? کاري که کرده است، بازجويي شود و از آنجا رها نگردد تا اينکه فلس آخر را ادا کند.[13]
6. بلکه دربار? اين امر همچنين گفته شده است: «صدقهات در دستانت عرق کند تا بداني آن را به چه کسي بدهي».[14]
فصل دوم
1. اما فرمان دوم تعليم:
2. قتل مکن. زنا مکن. غلامبارگي مکن. بيعفتي مکن. دزدي مکن. جادوگري مکن. افسونگري مکن. بچه را سقط مکن و بچهاي را که به دنيا آمده است، مکش.
3. به مال همسايهات طمع مورز. قسم دروغ مخور. شهادت دروغ مده. دشنام مده. کينه به دل مگير.
4. دمدميمزاج و دوزبان مباش؛ زيرا دوزباني دام مرگ است.
5. سخن تو باطل و دروغ نباشد.
6. فريبکار، حريص، رياکار، کينهتوز و متکبر مباش. فکر شريرانهاي بر ضد همسايهات مکن.
7. با هم? انسانها دشمن مباش؛ بلکه کساني را تأديب کن، براي کساني دعا کن و کساني را بيش از خودت دوست بدار.
فصل سوم
1. فرزندم، از هر شرارتي و از هر چيزي مانند آن بگريز.
2. تندمزاج مباش که تندمزاجي به قتل ميانجامد. همچنين طمعکار و جنگطلب و تندخو مباش؛ زيرا از هم? اينها قتل زاييده ميشود.
3. فرزندم، حريص مباش؛ زيرا حرص به بيعفتي ميانجامد. همچنين بددهن و بيبندوبار نباش؛ زيرا از هم? اينها زنا زاييده ميشود.
4. فرزندم، غيبگويي مکن؛ زيرا آن به بتپرستي ميانجامد. ورد مخوان، به تنجيم و ]آيينهاي[ تطهير مشغول مشو و نيز مخواه آنها را ببيني يا بشنوي؛ زيرا از هم? اينها بتپرستي زاييده ميشود.
5. فرزندم، دروغگو مباش؛ زيرا دروغ به دزدي ميانجامد و پولدوست مباش و به امور بيهوده مغرور مشو؛ زيرا از هم? اينها دزدي زاييده ميشود.
6. فرزندم، غرولند مکن؛ زيرا آن به کفرگويي ميانجامد. همچنين مغرور و بدانديش مباش؛ زيرا از هم? اينها کفرگويي زاييده ميشود.
7. حليم باش؛ زيرا حليمان وارث زمين خواهند شد.[15]
8. صبور و رحيمدل و بيفريب و آرام باش و از کلماتي که ميشنوي، لرزان شو.
9. خود را بلند مکن و گستاخ مباش. نفس تو با متکبران نپيوندد، بلکه با عادلان و فروتنان معاشرت کن.
10. حوادثي را که برايت رخ ميدهد، مانند نيکوييها بپذير و بدان که جداي از خدا هيچ نشود.
فصل چهارم
1. فرزندم، کسي را که کلم? خدا را به تو ميگويد، شبانهروز به ياد داشته باش و او را مانند خداوند گرامي بدار؛ زيرا هرجا از امور خداوند سخن گفته شود، خداوند آنجاست.
2. هر روز حضور مقدسان را طلب کن تا با سخنان ايشان آرام گيري.
3. تفرقه ميفکن. نزاعکنندگان را آشتي بده. با عدالت داوري کن و هنگام تأديب کسي به سبب تقصيراتش، بيطرف باش.
4. شک مکن که آيا چنين خواهد بود يا نه.
5. چنان مباش که هنگام گرفتن دست خود را دراز کني و هنگام دادن دستت را جمع کني.
6. اگر چيزي در دستان خود داري، براي فدي? گناهانت بده.
7. براي دادن شک مکن و هنگام دادن غرولند مکن؛ زيرا بايد بداني که چه کسي پاداشدهند? نيکوست.
8. نيازمند را رد مکن؛ بلکه همه چيز را با برادرت شريک شو و چيزي را از آن خود مدان.[16] اگر در بقا شريک هستيد، چه بيشتر در فنا؟
9. بر پسر يا دخترت دست بلند مکن، بلکه به نوجوان ترس خدا را بياموز.
10. به خادم يا خادمهات که به خدا اميد دارند، با خشونت فرمان مده؛ مبادا ديگر از خداي هر دويتان نترسند. زيرا او نميآيد تا جانبدارانه کسي را بخواند، بلکه کساني را که روح آنان را آماده کرده است.
11. اما شما، اي خادمان، خداوندانتان را مانند صورت خدا با شرم و ترس اطاعت کنيد.
12. هر نوع رياکاري و هر چيزي را که نزد خداوند ناپسند است، دشمن بدار.
13. فرمانهاي خداوند را ترک مکنيد و آنچه را پذيرفتهايد، نگه داريد. به آن چيزي ميفزاييد و از آن چيزي کم مکنيد.[17]
14. در کليسا به گناهان خويش اعتراف کن و با فکر بد به دعا مرو. اين بود راه زندگي.
فصل پنجم
1. راه مرگ اين است: نخست، همه شر است و سرشار از لعنت. قتل، زنا، طمع، بيعفتي، دزدي، بتپرستي، جادوگري، افسونگري، غارت، شهادت دروغ، رياکاري، دورويي، فريب، تکبر، شرارت، غرور، مکر، بددهني، حسادت، گستاخي، غرور، لافزني، بيحرمتي.
2. آزار دهندگان خوبان، دشمنان حقيقت، دوستداران دروغ، کساني که
پاداش پارسايي را نميشناسند، به امر نيکو يا حکم عادلانه متصل نيستند و نه
براي نيکوکاري، بلکه براي بدکاري آمادهاند. از حلم و شکيبايي دوري ميکنند، اباطيل را دوست دارند، دنبال پاداشاند، به بيچارگان رحم نميکنند و براي خستگان زحمت نميکشند. خالق خود را نميشناسند، بچهها را ميکشند و صنع خدا را تباه ميکنند، نيازمند را رد ميکنند، مصيبتديده را آزار ميدهند، به ثروتمندان خدمت ميکنند،
بر فقيران بر خلاف شريعت حکم ميکنند و کاملاً گناهکار. فرزندان، از هم? اينها رها باشيد.
فصل ششم
1. زنهار کسي تو را از اين راه تعليم منحرف نکند؛ زيرا او چيزي را جداي از خدا به تو تعليم ميدهد.
2. اگر بتواني هم? يوغ خداوند را تحمل کني، کامل هستي؛[18] اما اگر نميتواني، آنچه را ميتواني، انجام بده.
3. دربار? غذا، آنچه را ميتواني بردار. از قرباني بتها به شدت بپرهيز؛ زيرا آن عبادت خدايانِ مرده است.
فصل هفتم
1. دربار? تعميد، اين گونه تعميد دهيد. پس از گفتن هم? چيزهاي بالا، به نام پدر و پسر و روح القدس[19] در آب روان تعميد دهيد.
2. اگر آب رواننداري، با آبيديگر تعميد بده. اگر با آب سرد نميتواني، با آب گرم.
3. اگر هيچ يک را نداري، سه بار به نام پدر و پسر و روح القدس آب را به
سر بريز.
4. پيش از تعميد، تعميددهنده و تعميدشونده روزه بگيرند؛ همچنين کسان ديگري در صورت توانايي. به تعميدشونده دستور بده که يک يا دو روز پيش از آن روزه بگيرد.
فصل هشتم
1. روزهگيران شما با رياکاران نباشند؛[20] زيرا آنان دوشنبه و پنج شنبه روزه ميگيرند، اما شما چهارشنبه و جمعه روزه بگيريد.
2 مانند رياکاران دعا مکنيد،[21] بلکه همانگونه که خداوند در انجيل خود دستور داده است، اينگونه دعا کنيد: پدر ما که در آسماني، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بيايد، ارادهات چنانکه در آسمان است، بر زمين نيز محقق شود. نان روزان? ما را امروز به ما بده و بدهي ما را ببخش، همانطور که ما بدهکارانمان را ميبخشيم و ما را به تجربه ميفکن، بلکه ما را از شرير[22] نجات بده؛ زيرا قدرت و جلال تا ابد از آن توست.[23]
3. روزي سه بار اين گونه دعا کنيد.
فصل نهم
1. دربار? عشاي رباني،[24] اينگونه شکرگزاري کنيد. [25]
2. نخست دربار? پياله: اي پدر ما، تو را شکر ميکنيم، به خاطر تاک مقدس داوود بند? تو. جلال تا ابد از آن توست.
3. دربار? تک? نان: اي پدر ما، تو را شکر ميکنيم به خاطر زندگي و معرفتي که از طريق عيسي بندهات به ما نشان دادي. جلال تا ابد از آن توست.
4. همانطور که اين تک? نان بر کوهها پراکنده بود و در يک جا جمع شد، کليساي تو از اقاصي زمين در ملکوت تو جمع شود؛ زيرا جلال و قدرت از طريق عيسي مسيح تا ابد از آن توست.
5. جز کساني که به نام خداوند تعميد يافتهاند، کسي از عشاي رباني شما نخورد و نياشامد؛ زيرا خداوند دربار? اين گفته است: آنچه را مقدس است، به سگان مدهيد.[26]
فصل دهم
1. پس از سير شدن[27] اينگونه شکرگزاري کنيد:
2.اي پدر مقدس، تو را شکر ميکنيم به خاطر نام مقدست که در قلبهاي ما ساکن ساختي و به خاطر معرفت و ايمان و بقايي که از طريق عيسي بندهات به ما نشان دادي. جلال تا ابد از آن توست.
3.اي فرمانرواي مطلق، تو همه را به خاطر نامت آفريدي. خوراک و نوشيدني براي لذت به انسانها دادي تا تو را شکر کنند. اما به ما خوراک و نوشيدني روحاني و حيات ابدي از طريق بندهات دادي.
4. به خاطر هم? اينها تو را شکر ميکنيم؛ زيرا تو توانا هستي. جلال تا ابد از آن توست.
5. خداوندا، کليساي خود را به ياد داشته باش، آن را از هر شري برهان، آن را در محبت خويش کامل کن و آن را از بادهاي اربعه در ملکوت خود که آماده کردهاي، جمع کن. زيرا قدرت و جلال تا ابد از آن توست.
6. فيض بيايد و اين جهان بگذرد. هوشيعانّا[28]خداي داوود. اگر کسي مقدس است، بيايد. اگر کسي مقدس نيست، توبه کند. ماران اَتا.[29] آمين.
7. بگذاريد انبيا هر چه ميخواهند، شکرگزاري کنند.[30]و[31]
فصل يازدهم
1. اگر کسي آمد و هم? چيزهايي را که در بالا گفته شد، به شما تعليم داد، وي را بپذيريد.
2. اما اگر آن معلم برگشت و تعليمي ديگر براي باطل کردن اينها داد، به او گوش ندهيد. اما اگر براي عدالت و معرفت خداوند چيزي افزود، او را مانند خداوند بپذيريد.
3. دربار? رسولان و انبيا طبق تعليم انجيل عمل کنيد.
4. هر رسولي را که نزدتان ميآيد، مانند خداوند بپذيريد.
5. اما او نبايد بيش از يک روز بماند. اگر نياز باشد، روز ديگري نيز بماند. اما اگر روز سوم ماند، نبي دروغين است.
6. اما اگر رسولي ميرود، فقط يک قرص نان برگيرد تا اينکه مکان بيتوتهاي بيابد. اگر پول طلب کند، نبي دروغين است.
7. و هيچ نبياي را که در روح سخن ميگويد، تجربه نکنيد و داوري نکنيد؛ زيرا هم? گناهان آمرزيده ميشود، اما اين گناه آمرزيده نميشود.
8. اما هر کس در روح سخن ميگويد، نبي نيست؛ بلکه کسي که رفتار خداوند را دارد. نبي دروغين و نبي با رفتار بازشناخته خواهند شد.
9. و هيچ نبياي که سفرهاي در روح ميگستراند، از آن نميخورَد، مگر اينکه نبي دروغين باشد.
10. هر نبياي که حقيقت را ميآموزد، اگر به آنچه ميآموزد عمل نکند، نبي دروغين است.
11. هر نبي آزمايششده و حقيقي که براي سرّ دنيوي کليسا عمل ميکند و آنچه را انجام ميدهد، تعليم نميدهد بلکه به آن عمل ميکند، بر او داوري مکنيد؛ زيرا داوري وي با خداست؛ زيرا انبياي پيشين نيز چنين ميکردند.
12. اما اگر کسي در روح بگويد: به من پول و چيز ديگري بده، به او گوش مدهيد. اما اگر بگويد که به نيازمندان ديگر داده شود، کسي بر او داوري نکند.
فصل دوازدهم
1. هر کس به نام خداوند ميآيد، پذيرفته شود. سپس با آزمودن او را بشناسيد، زيرا راست و چپ را بازميشناسيد.
2. اگر کسي که ميآيد رهگذر است، او را تا ميتوانيد ياري کنيد. اگر لازم است، فقط دو يا سه روز پيشتان بماند.
3. اما اگر ميخواهد نزد شما سکونت کند، اگر هنري دارد، کار بکند و از آن بخورد.
4. اما اگر هنري ندارد، تدبيري بينديشيد تا هيچ مسيحياي با شما بيکار زندگي نکند.
5. اگر نميخواهد چنين کند، دلال مسيح[32] است. از چنين کساني دوري کنيد.
فصل سيزدهم
1. هر نبي حقيقياي که ميخواهد با شما سکونت کند، مستحق غذايش است.
2. به همين صورت معلم حقيقي مانند کارگر مستحق غذايش است.[33]
3. نوبر خمر? شراب و خرمن و نوبر گاو و گوسفند را بردار و به انبيا بده؛ زيرا اينان کاهنان اعظم شمايند.
4. اما اگر نبياي نداريد، آن را به فقيران بدهيد.
5. اگر نان درست ميکني، نوبر را بردار و طبق فرمان آن را بده.
6. به همين ترتيب ظرف شراب يا زيتون را که ميگشايي، نوبر آن را بردار و به انبيا بده.
7. از پول و لباس و هم? داراييات نوبر را بردار و همان طور که به نظر تو مناسب است، طبق فرمان بده.
فصل چهاردهم
1. در روز خداوند که از آنِ خداوند است،[34] جمع شده، نان بشکنيد و شکرگزاري کنيد. به تقصيرات خود اعتراف کنيد تا قربانيتان پاک باشد.
2. هر کس با دوستش در نزاع است، پيش از آنکه آشتي کند، ميان شما نيايد مبادا قرباني شما نجس شود.[35]
3. زيرا اين سخن از خداوند است: در هر مکان و زمان براي من قرباني پاک بياوريد. خداوند ميگويد: زيرا پادشاهي عظيم هستم و نام من در امتها مهيب است.[36]
فصل پانزدهم
1. براي خود اسقفان و شماساني[37] شايست? خداوند نصب کنيد، مرداني حليم و بيطمع و حقيقي و آزمايششده؛ زيرا شما را مانند انبيا و معلمان خدمت ميکنند.
2. آنان را ناديده نگيريد؛ زيرا آنان در کنار انبيا و معلمان در ميان شما محترماند.
3. يکديگر را نه در خشم، بلکه در صلح همانگونه که در انجيل داريد، اصلاح کنيد.[38] و اگر کسي به ديگري تعدي کرد، پيش از آنکه توبه کند، هيچ کس با وي سخن نگويد و خودش از هيچ يک از شما چيزي نشنود.
4. دعاها و صدقات و هم? اعمال را همانطور که در انجيل خداوندمان داريد، انجام دهيد.
فصل شانزدهم
1. مراقب زندگي خود باشيد. چراغهايتان خاموش نشوند و کمرهايتان گشوده نشود؛ بلکه آماده باشيد؛ زيرا ساعتي را که در آن خداوندمان ميآيد، نميدانيد.[39]
2. مرتباً جمع شويد و امور مناسب را براي نفوس خود بطلبيد؛ زيرا اگر در آخرالزمان کامل نباشيد، کل زمان ايمانتان براي شما سودي نخواهد داشت.
3. زيرا در روزهاي آخر انبياي دروغين و مفسدان زياد خواهند شد و گوسفندان گرگ خواهند شد و محبت به نفرت تبديل خواهد شد.
4. به سبب افزايش بيديني يکديگر را دشمن خواهند داشت و آزار خواهند داد و تسليم خواهند کرد.[40] در آن زمان فريبند? جهان[41] به عنوان پسر خدا ظاهر خواهد شد و آيات و معجزاتي انجام خواهد داد[42] و زمين به دست او داده خواهد شد و مرتکب جرمهايي خواهد شد که هيچ کس در روزگار نکرده است.
5. در آن هنگام بشريت به آتش تجربه خواهند رسيد و بسياري لغزش خواهند خورد و خواهند مرد. اما کساني که در ايمانشان بمانند، آن لعنت نجاتشان خواهد داد.[43]و[44]
6. و در آن زمان نشانههاي حقيقت ظاهر خواهد شد. نشان? اول گشودهشدن آسمان،[45] نشان? بعد صداي صور[46]و نشان? سوم رستاخيز مردگان.
7. اما نه هم? مردگان؛ بلکه چنانکه گفته شده است: خداوند و هم? مقدسان با او خواهند آمد.[47]
8. در آن زمان جهانيان خداوند آينده را بر ابرهاي آسمان خواهند ديد[48]...[49]
پي نوشتها:
پي نوشت ها :
[3]. مزامير 6:1. در رسال? برنابا 1:18 از «دو راه» نور و ظلمت سخن گفته ميشود و درونماي? «دو راه» تا پايان رساله (با عباراتي شبيه ديداخه) ادامه مييابد.
[4]. متي 22: 37-39؛ مرقس 12: 30-31؛ لوقا 27:10؛ تثنيه 5:6؛ لاويان 18:19.
[5]. متي 12:7؛ لوقا 31:6.
[6]. متي 5: 44-47؛ لوقا 6: 27-35.
[7]. در نسخ? ناقص Oxyrhynchus Papyrus مربوط به قرن چهارم «و بدني» افزوده شده است.
[8]. اول پطرس 11:2.
[9]. متي 39:5.
[10]. متي 48:5.
[11]. متي 5: 40-41. لوقا 6: 29-30.
[12]. لوقا 30:6.
[13]. رک: متي 26:5؛ لوقا 59:12.
[14]. اين سخن در ساير منابع مسيحي يافت نميشود.
[15]. متي 5:5؛ مزامير 11:37.
[16]. اعمال 32:4.
[17]. تثنيه 2:4؛ 32:12.
[18]. رک: متي 11: 28-30. در ادبيات يهودي «يوغ» مجازاً به معناي عمل طاقتفرسا و در عين حال لذتبخش اطاعت از تورات است (رک: ارميا 5:5؛ متي 4:23؛ اعمال 10:15). دانشمندان همين تفسير را در اين بخش به کار بردهاند و حتي برخي فقر? بعد (3:6) را به رعايت کاشر مربوط دانستهاند.
[19]. متي 19:28.
[20]. متي 16:6. مقصود از «رياکاران» يهوديان است که دوشنبه و پنجشنبه روزه ميگرفتند.
[21]. رک: متي 5:6.
[22]. يا «شر».
[23]. متي 6: 9-13.
[24]. واژ? ?????????? که منشأ واژ? انگليسي eucharist يعني عشاي رباني است، در اصل به معناي شکرگزاري است. در متون قديمي مانند متن حاضر، گاهي تمييز دادن بين «شکرگزاري» و «برگزاري عشاي رباني» دشوار است.
[25]. يا «عشاي رباني را برگزار کنيد». با توجه به اينکه در اين فصل فقط شکرگزاري (و نه کل عشاي رباني) توضيح داده شده است، تعبير «شکرگزاري» را ترجيح داديم.
[26]. متي 6:7.
[27]. از اين عبارت ميتوان فهميد که در مراسم عشاي رباني شامي مفصل صرف ميشد. اما چون در دعاي عشاي رباني (ديداخه 9) هيچ اشارهاي به شام آخر يا مرگ مسيح نشده است، در مورد طبيعت اين «عشاي رباني» نظرهاي مختلفي وجود دارد.
[28]. اين عبارت نخستين بار در مزامير 25:118 آمده و به معناي «ما را نجات بده» است. در عهد جديد (متي 21: 9، 15 و مرقس 11: 9، 10 و يوحنا 13:12) به شکل ?????? آمده است. هنگام ورود عيسي به اورشليم ساکنان آن شهر از اين عبارت براي سلام گفتن به عيسي استفاده کردند.
[29]. رک: اول قرنتيان22:16. در نسخههاي عهد جديد اين عبارت به دو صورت ديده شده است: يکي ?????? ?? که شکل يوناني جمل? آرامي ??????? ??? به معناي «خداوندا بيا» است که ترجم? آن در مکاشفه 20:22 نيز آمده است. صورت ديگر ????? ??? شکل يوناني جمل? آرامي ????? ???? است به معناي «خداوند آمده است». در نسخههاي ديداخه فقط صورت اخير به چشم ميخورد و به طور کلي در متون صدر مسيحيت اين عبارت فقط همين دو بار ذکر شده است (برخي با در نظر گرفتن اينکه آخرين حرف الفباي آن زمان «تاو» است، عبارت آرامي را اينگونه تفسير کردهاند: «خداوند الف و تاو است» يعني خداوند اول و آخر است).
[30]. يا «عشاي رباني برگزار کنند».
[31]. نسخهاي مهم از ديداخه در Apostolic Constitution (مربوط به قرن چهارم) و قطعهاي از ترجم? قبطي ديداخه به جايمانده از قرن پنجم پس از اين جمله، فقر? ديگري (8:10) اضافه ميکنند: «دربار? تدهين، اينگونه شکرگزاري کنيد و بگوييد: پدر، تو را شکر ميکنيم به خاطر روغني که از طريق عيسي بندهات به ما نشان دادي. جلال تا ابد از آن توست».
[32]. ????????????؛ در متون به جاي مانده از صدر مسيحيت اين واژه فقط در کتاب حاضر آمده و به معناي کسي است که با تعاليم مسيح ثمن بخسي حاصل ميکند.
[33]. متي 10:10.
[34]. ??????? ??? ??????؛ مقصود يکشنبه است.
[35]. رک: متي 5: 23-24.
[36]. ملاکي 1: 11-14.
[37]. ????????? (اسقف) و ???????? (شماس) به ترتيب در لغت به معناي «ناظر» و «خادم» هستند که در متون غيرديني باستاني به کار ميرفتند. معناي اصطلاحي اين واژهها براي مناصب کليسايي نخستين بار در رساله به فيلپيان 1:1 (مربوط به حدود 54-57 م) و سپس در رسال? اول به تيموتاؤس 3: 1-13 (حدود 100م) به کار رفته است. گرچه نمون? اخير و ديداخه ويژگيهايي را براي آنان برشمردهاند، مسئوليتهاي آنان در کليسا چندان روشن نيست. جالب توجه است که منصب کشيش (???????????) (اعمال رسولان 11: 30 و ...) که بين اين دو منصب قرار دارد، در اين متن نيامده است.
[38]. رک: لاويان 17:19.
[39]. رک: متي 42:24؛ لوقا 40:12؛ مرقس 13: 35و37.
[40]. متي 24: 10-12.
[41]. ???????????؛ در لغت به معناي فريبند? جهان به دجال اشاره دارد. اين اصطلاح تنها در اين متن قديمي مسيحيت آمده است.
[42]. رک: مرقس 22:13.
[43]. معناي اين قسمت مشخص نيست.
[44]. رک: متي 24: 10و13.
[45]. در واقع به معناي کشيده و باز شدن.
[46]. رک: متي 31:24؛ اول قرنتيان 52:15؛ اول تسالونيکيان 16:4.
[47]. زکريا 5:14؛ اول تسالونيکيان 13:3.
[48]. رک: متي 30:24.
[49]. در نسخ? خطي انتهاي صفحه به شکلي غيرمعمول سفيد مانده است. تصور ميشود که هنگام استنساخ عمداً آن را ناتمام گذاشتهاند تا بعداً مطالبي را به آن بيفزايند.
کتابنامه
Bromiley, Geoffrey W. (1985), Theological Dictionary of the New Testament, Michigan: William Eerdmans Publishing Company.
Brown, Raymond E., et al. (1990), The New Jerome Biblical Commentary, New Jersey: Prentice Hall.
Draper, Jonathan D. (2007), “The Didache”, in The Writings of the Apostolic Fathers, Paul Foster, London and New York: T&T Clark.
Ehrman, Bart D. (2008), The New Testament: A Historical Introduction to the Early Christian Writings, New York: Oxford University Press.
__________ (ed.) (2003), “Didache”, The Apostolic Fathers, vol. 1., Loeb Classical Library, London and Cambridge (Massachusetts): Harvard University Press, pp. 403-443.
Mitchell, Margaret M. and Frances M. Young, (eds.) (2006), The Cambridge History of Christianity (Origins to Constantine), Cambridge: Cambridge University Press.
Quasten, Johannes (1995), Patrology, Allen, Christian Classics.
Schroeter, Jens (2008), “Jesus Tradition in Matthew, James, and the Didache: Searching for Characteristic Emphases”, in: Matthew, James, and Didache: Three Related Documents in Their Jewish and Christian Settings, Society of Biblical Literature Symposium Series 45, Huub van de Sandt and Juergen K Zangenberg (eds), Atlanta: Society of Biblical Literature, pp. 233-255.
Zangenberg, Juergen K. (2008), “Reconstructing the Soical and Religious Milieu of the Didache: Observations and Possible Results”, in: Matthew, James, and Didache: Three Related Documents in Their Jewish and Christian Settings, Society of Biblical Literature Symposium Series 45, Huub van de Sandt and Juergen K Zangenberg (eds), Atlanta: Society of Biblical Literature, pp. 43-69.
منبع:www.urd.ac.ir
[1]. Didache of the Twelve Apostles؛ واژ? «ديداخه» در اصل يوناني به معناي «تعليم» است، اما با توجه به شيوع عنوان ديداخه در زبانهاي گوناگون، در ترجم? حاضر نيز اين عنوان حفظ شد. اما در سراسر اثر واژ? تعليم به کار ميرود.
[2]. در برخي از حلقههاي مسيحي ديداخه ارزشي بيشتر از برخي کتابهاي عهد جديد داشته است (Mitchell and Young, 2006: 212-13)
.نويسنده: فاطمه توفيقي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید