حقيقت مارتين لوتر همان طور که مي دانيد و در پست هاي گذشته بيان شد اين که پولس را ما فردي مي دانيم که با قصد قبلي و به قصد ضربه زدئن به آيين مسيح آمده بود و مي خواست با منحرف کردن آيين مسيح نسل يهود را از مسيحي شدن و به تبع آن نابودي بني اسرائيل يهودي نژاد پرست نجات دهد او با تغييرات اساسي در آيين مسيح آن را به طور کامل از خط سير يهوديت و حتي از تمام اديان گذشته جدا کرد و مسير سيل خروشان مسيحيت را از يهوديت دور ساخت و باعث بي اثر شدن و خنثي شدن آيين مسيح و بقاء و دوام يهودت شد. خيلي براي بنده جالب اسن که ميان دو نفري که تحول هاي عمده در آيين مسيحيت ايجاد کرده اند ( يعني پولس و لوتر ) شباهت هاي قابل توجهي به هم دارند که انسان را به تامل وا مي دارد بنده قضاوت نمي کنم فقط شباهت ها را ذکر مي کنم و داوري را به مخاطبانم واگذار مي نمايم.
پولس و لوتر هردو يهودي زاده بودند در باره پولس اين از مسلمات تاريخي است که يهودي به دنيا آمد و مدت زيادي از عمد خود را در آيين يهوديت به سر بردو علاوهبر آن يک يهودي متعصب و دشمن مسيحيان هم بود.
هر دو در يک واقعه مشابه جذب کليسا مي شوند همان طور که در تاريخ خوانده ايد پولس با يک ملاقات ادعايي با مسيح داعيه دار رهبري ميشود و لوتر البته چون در عصري متفاوت با پولس مي زيد مجبور است مساله را واقع گرايانه تر بيان کند و ان هم يک حادثه تند باد و صاعقه است که او در طي آن با مرگ رو برو ميشود البته بنده نمي دانم و برايم مقداري تحليل اين قضيه سخت است که صاعقه خصوصا اگر بخواهد جان کسي را تهديد کند به هيچ وجه به گونه اي نيست که مهلت بدهد که انسان عهدي با خدا ببندد و هم چنين تند باد يک مقدار چنين ادعايي مستبعد است خوب به هر حال اين نوعي شباهت ميان ان دو نفر و جود دارد که هر دو در جايي که جز خودشان شاهد ديگريوجود ندارد گرفتار حادثه اي شده اند و آن حادثه موجب آگاهي آنان شده ظاهرا.
شباهت ديگر عليه جامعه مسيحي قيام کردند و موجب شدند تغييرات اساسي که در آيين مسيح ايجاد کردند پولس در مقابل حواريين ايستاد و لوتر در مقابل سازمان کليسا.
شباهت ديگر اينکه جنبش آنها کاملا به نفع يهوديت و يهوديان بود البته ممکن است در مورد اين ادعا در باره پولس اعتراض شود که اقدامات پولس موجب گسترش مسيحيت و به تبع آن تبديل شدن مسيحيت به آيين رسمي امپراتوري شود اما بايد بگويم همان طور که سابقا اشاره کردم پولس و به عبارت بهتر مجموعهيهودي دنيا طلب و ماده گرا مي ديدند که آيين مسيح که اصلاحاتي بر آيين يهود بود روز به روز پيشرفت مي کرد و داشت يهوديت را منقرض مي کرد و و اگر اينگونه پيش مي رفت چيزي از يهود باقي نمي ماند که قطعا بايد چنين ميشد و همه يهوديان بايد به فرامين حقه عيسي عليه السلام گردن مي نهادند اما انها به مقابله پرداختند و ديدند که (به زعم خودشان) به صليب کشيد عيسي عليه السلام و شکنجه آزار و کشتار پيروان اوهم فايده ندارد پس بنا بر اين پولس مجبور شد تا خود وراد عمل شود و با حيله و مکر آنهم و دراز مدت يک آيين را به طور کلي منحرف کند.
البته پولس در ظاهر ديگر موافقتي با يهود نداشت بلکه با حذف شريعت و ختنه انگار علم مخالفت با يهود را برداشت اما مارتين لوتر صراحتا از يهوديان حمايت مي کرد و آنها را قوم بر گزيده مي دا نست به اين عبارات مشهور از مارتين لوتر دقت کنيد.
«روي سخنم با کاتوليک ها است، اگر از اين که مرا کافر بنامند خسته شده اند، بهتر است مرا يهودي بنامند»
«يهوديان فرزندان خداوند هستند و ما مهمان و بيگانگاني بيش نيستيم بنابراين بايد به اين رضايت دهيم که به سان سگ هايي باشيمکه از پس مانده سفره سرورانشان مي خورند دقيقا به سان زن کنعاني»
و بايد به اين شواهد اين نکته را هم ضميمه کنم که يهوديان يهوديت را غالبا يک دين نميدانند بلکه آن را امري موروثي وقبيله اي مي دانند پس طبق ادعاي آنها يک يهودي يهودي است اگر چه کمونيست و بي دين ويا مسيحي مسلمان باشد چندي در باره عده اي از يهديان ک ظاهرا بهاديان ديگر درمي آمده اند تو ضيح عرض شد مانند يهوديان مارانو بعد از جنبشي که لوتر انجام داد ديگر در ميان پيروان او انگار کينه و عقده به صليب کشيدن مسيح نسبت به يهوديان از دل مسيحيان رفت و انها به عنوان فرزندان خدا و تنها کساني که خدا آنها را شايسته ديده تا کتاب خود را بر او نازل کند مي دانند پس بنده به لوتر مشکوکم همان طور که در باره پولس و البته اين شک به دليل روايات اهل بيت که در باب پولس وارد شده متقن و قطعي است که او به ايين مسيح خيانت کرده اما در باره لوتر تحليل هايي وجود دارد که انسان را به قطع نزديک مي کند و که لوتر هم يک يهودي وبوده و با قصد قبلي وارد دستگاه مسيحيت شده تا بار ديگر با استفاده از ضعف ها وظلم هاي کليسا ضربه هاي اساسي به آيين مسيح وارد کند و آن را به طور کامل براي بهره کشي و استمتاع يهوديان فريسي ماده گرا مهيا و راهوار کند. وا قعيتي که در عصر کنوني اتفاق افتاد قضاوت با بيننده عاقل و السلام.
نويسنده : احمد شاملويي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید