دروغگويي مثل ساير انحرافات اخلاقي و عاطفي علل و انگيزه هايي دارد که يکي از آنها ناتواني مي باشد. وقتي که شما کودک را ترس مسايل موهوم ، در منزل در حال اسارت و به صورت زنداني نگه داشته ايد و آزاديهاي او را ندانسته از دستش ميگيريد و همراه خشونت هايي که از خود بروز مي دهيد او را در احساس عجز و ناتواني غوطه ور مي سازيد ناچار است که از دست شما و ستم کاري هايي که مسبت به وي روا مي داريد بگريزد و اميال و غرايز خود را به نوعي و به هر نحو ممکن ارضا نمايد و براي اين کار ناگزير است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر ميگويد با "الف" بازي نکن زيرا "الف" کودک بي تربيتي است. اما کودک وقتي از منزل خارج مي شود و در کوچه "الف" ميبيند. بنابه نيازهاي غريزي و عاطفي ، يا با او صحبت ميکند. به بازي مشغول ميشود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسيد به محض ورود به خانه ، مادر ميپرسد: در کوچه با چه کسي بازي ميکردي؟ جواب مي دهد با "ج" زيرا اولا دلش ميخواهد مادر را راضي نگه دارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانيا دلش نمي خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضيه به ممانعت خشونت آميزي دست بزند لذا به حربهاي که در نظر او راحت ترين و کارآترين حربه هاست يعني به دروغ متوسل ميشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید