بعضي از والدين رفتار خشونت بارتري با فرزندان خود دارند. به کوچکترين بهانه آنها را کتک ميزنند در مقابل ديگران پرخاش و تحقيرشان ميکنند به خيال اينکه با خشونت و پرخاش و تنبيه و نيش زبان خواهند توانست جلو انحرافات رواني کودک را بگيرند. اينگونه خانوادهها علاوه بر اينکه نميتوانند کار مثبتي به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربيت کودک خود انجام دهند بلکه يا باعث ميشوند که ترس کودک به تدريج ريخته و کارهاي خلاف خود را با جرات و جسارت بيشتري انجام دهد.
يا اينکه والدين را مثل دژخيم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زماني و مکاني متوسل به دروغ گردد و کودکي که از ترس و اجبار فرامين والدين را مي پذيرد و در اين فرمانپذيري هيچ گونه علايق عاطفي از خود بروز نميدهد پايه هاي اخلاقي سست و نااستواري خواهد داشت و در غياب والدين ، چون ديگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که ميل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقي که دروغ نيز يکي از آنهاست کشيده شده و به درجات پايين تر انساني نزول پيدا خواهد کرد. بنابراين بهتر است والدين براي انجام کاري که از فرزندشان مي خواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند ميل انجام کار را در دل کودک برانگيزانند تا در چنين صورتي لزوم خشونت نيز از بين رود.
کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهاي والدين ، کمکم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس ميکند و گاه گاه در بعضي از موارد توسل به دروغ ميگردد زيرا احساس ميکند که اگر راست بگويد والدين در اثر عصبانيت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهيد و بگذاريد کودکتان با داشتن کمي آزادي عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمي در اجتماع خانوادگي به حساب آورد. ديگر در اين صورت لزومي ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خيانت کرده باشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید