* عيسي (ع) كه بود؟
حضرت عيسى (ع) عبد و پيامبر خدا بود (سوره مريم، آيه 30) رسول به سوى بنى اسرائيل (سوره آل عمران، آيه 49) و يكى از انبياي اولو العزم و صاحب شريعت بوده و كتابى به نام انجيل داشت (سوره احزاب، آيه 7، سوره شورا، آيه 13، سوره مائده، آيه 46)، خداى تعالى نام او را مسيح نهاد (سوره آل عمران، آيه 45) و كلمة الله و روحى از خدا خواند (سوره نساء، آيه 171)، داراى مقام امامت (سوره احزاب آيه 7) و از گواهان اعمال (سوره نساء، آيه 159، سوره مائده، آيه 117) و از بشارتدهندگان به آمدن پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) بود (سوره صف، آيه 6)، وجيه و آبرومند در دنيا و آخرت و از مقربين بود (سوره آل عمران، آيه 45). از برگزيده شدگان (سوره آل عمران، آيه 33)، و از اجتباء شدگان و از صالحان بود (سوره انعام، آيه 85- 87)، مبارك، زكى و مهذب بود، آيتى براى مردم و رحمتى از خدا و احسانگرى به مادرش بود، و از زمره كسانى بود كه خداى تعالى به ايشان سلام كرد (سوره مريم، آيه 19- 33) و از كسانى بود كه خدا كتاب و حكمتش آموخت. (سوره آل عمران، آيه 48)
* عيسى (ع) چه مىگفت؟ و دربارهاش چه مىگفتند؟
قرآن كريم خاطرنشان ساخته كه عيسى عبدى بود رسول، و چيزى جز اين ادعا نمىكرد و آنچه به وى نسبت مىدادند خود او ادعايش را نكرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنى نگفته، هم چنان كه قرآن اين معنا را در آيات زير صراحتا از آن جناب نقل كرده مىفرمايد:
و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم مىگويد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!، او مىگويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مىدانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهانيها با خبرى. من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم (بلكه به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى و تو بر هر چيز، گواهى (با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند) و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بىحكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)» (مائده 116 - 118)
آن جناب ممسوح به يمن و بركت بوده و يا براى اين بوده كه آن جناب ممسوح به تطهير از گناهان بوده و يا با روغن زيتون تبرك شده، ممسوح گشته است چون انبياء روغن زيتون به خود مىماليدند و يا بدين جهت است كه جبرئيل بال خود را در هنگام ولادت آن جناب، بر بدن او ماليده تا از شر شيطان محفوظ باشد و يا براى اين بوده كه آن جناب همواره دست بر سر ايتام مىكشيده و يا براى اين بوده كه دست بر چشم اشخاص نابينا مىكشيده و آنان را بينا مىكرده و يا بدين جهت مسيحش خواندند
* معني كلمه عيسي چيست؟
كلمه عيسى در اصل «يشوع» بوده كه هم به معناى مخلص تفسير شده و هم به معناى منجى و در بعضى از اخبار به كلمه «يعيش(زنده مىماند)» تفسير شده و اين با نامى كه براى فرزند حضرت زكريا نهاده، يعنى نام «يحيى (زنده مىماند)» مناسبتر ميباشد. چون كه بين اين دو پيامبر (حضرت يحيي و حضرت عيسي) از هر جهت شباهت وجود دارد.
* چرا به حضرت عيسي (ع)، مسيح مي گويند؟
نظرات مختلفي در اين باره گفته اند؛ از جمله اينكه كلمه «مسيح» به معناى ممسوح است و ناميدن آن حضرت به اين نام، به اين مناسبت بوده كه آن جناب ممسوح به يمن و بركت بوده و يا براى اين بوده كه آن جناب ممسوح به تطهير از گناهان بوده و يا با روغن زيتون تبرك شده، ممسوح گشته است چون انبياء روغن زيتون به خود مىماليدند و يا بدين جهت است كه جبرئيل بال خود را در هنگام ولادت آن جناب، بر بدن او ماليده تا از شر شيطان محفوظ باشد و يا براى اين بوده كه آن جناب همواره دست بر سر ايتام مىكشيده و يا براى اين بوده كه دست بر چشم اشخاص نابينا مىكشيده و آنان را بينا مىكرده و يا بدين جهت مسيحش خواندند كه دست بر بدن هيچ بيمارى نمىكشيده مگر آنكه شفا مىيافته، اينها وجوهى است كه در وجه تسميه عيسى بن مريم (ع) به مسيح ذكر كردهاند.
اما وجهى كه مىتوان بدان اعتماد نمود اين است كه لفظ مسيح در ضمن بشارتى كه جبرئيل به مادرش داده بود آمده است و قرآن آن بشارت را چنين حكايت نموده: «إِنَّ اللهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ...»، پس قبل از آنكه آن جناب كورى را بينا كند و يا بيمارى را شفا دهد از سوي خداوند مسيح ناميده شده و اصولا به حكم اين آيه قبل از ولادت، مسيح ناميده شده بود.
و كلمه «مسيح» عربى كلمه «مشيحا» ى عبرى است كه در كتب عهدين عبرى زبان آمده و بطورى كه از آن دو كتاب استفاده مىشود، رسم بنى اسرائيل چنين بوده كه هر پادشاهى تاجگذارى مىكرده، از جمله مراسم تاجگذارى اين بوده كه كاهنان او را با روغن مقدس مسح مىكردند تا سلطنتش مبارك شود و بدين مناسبت پادشاه را مشيحا مىگفتند، كه يا به معناى خود شاه است و يا به معناى مبارك است.
گردآوري: حجتالاسلام وحيد واحدجوان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید