از نظر اسلام، زناشويي، يک نظم اجتماعي است که مانع روابط نامنظم و بي قاعده اجتماعي (روابط بي قاعده و آزاد دو جنس) و پيامدهاي ناپسند آن، مانند فرزندان حرام زاده و شيوع پيامدهاي جنسي و مشکلات ديگر اجتماعي مي شود.
در اسلام، زناشويي عمل عبادت آميز و مقدس به شمار آمده است که بنا بر حديث پيامبر اکرم: «من تزوج احرز نصف دينه»(2) مي تواند نصف ايمان جوان را از دستبرد شيطان حفظ کند و هدف از آن، حفظ نسل، انتقال تجربه، پرورش روحي و فکري فرزندان، انتقال فرهنگ و زبان، ايجاد آرامش رواني و هدايت غريزه و نياز جنسي است(3).
تفسير آيه:
در آيه شريفه 223 سوره بقره چند نکته آمده است:
1. تشبيه زنان به مزرعه؛
2. جواز استمتاع از آنان در هر زمان يا از هر مکان يا در هر مکان (بنا بر اختلاف تفاسير)؛
3. هدف از آميزش (پرورش فرزندان صالح و نيک) «قدموا لانفسکم»؛
4. توجه به دستورات خداوند و تجاوز نکردن از حدود و قوانين شرعي حتي در روابط زناشويي؛
تشبيه زنان به مزرعه، ممکن است براي برخي سنگين آيد که چرا اسلام درباره نيمي از نوع بشر چنين بياني کرده است، در حالي که نکته باريکي در اين تشبيه نهفته است و در حقيقت قرآن کريم مي خواهد با اين بيان ضرورت وجود زن در اجتماع انساني را مجسم کند که زن يک وسيله ارضاي شهوت ها نيست؛ بلکه وسيله اي براي حفظ حيات نوع بشر! همان طور که انسان براي ادامه زندگي به تغذيه نياز دارد و بدون کشت و زرع مواد غذايي، حيات او تأمين نمي شود، همچنين براي ادامه نوع خود نيز نيازمند به وجود زن است(4).
علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايند: «حاصل معناي آيه اين است که: موقعيت زنان در جامعه انساني همانند زراعتي است که آدمي براي تحصيل غذايي که مايه حفظ زندگاني و بقاء آن است و نيز براي ابقاء تخم بدان احتياج دارد. همچنين جامعه انساني براي دوام نوع و بقاء نسل محتاج به زنان است؛ زيرا خداوند متعال تکون انسان و مصور شدن او را به اين صورت در طبيعت رحم قرار داده و طبيعت مردان را که جزيي از آن ماده اصلي در ايشان است مايل به زنان فرموده و ميان مردان و زنان دوستي و مهرباني برقرار کرده است»(5).
به اين واقعيت نه تنها مفسران مسلمان، بلکه فلاسفه غرب نيز اعتراف کرده اند. ‹‹ويل دورانت›› در کتاب «لذات فلسفه» مي نويسد: «در نوع انسان عمل توالد در جسم زن است و عمل مرد تبعي و سطحي است و حتمي و ناگزير نيست. طبيعت و آزمايشگاه ها هر دو زايد بودن مرد را به طور قطع نشان داده اند. اين يک حقيقت تلخ است که در انواع حيوان اصل و اساس ماده است و مرد فرع و تابع است. در نمايش بزرگ توالد که محور حيات است، عمل نر حقير است و فقط سياهي لشکر است. در بحران وضع حمل مرد با دستپاچگي و از روي حيرت در کنار زن مي ايستد و سرانجام به حقارت و غيرضروري بودن هستي خود در پهنه رشد نوع پي مي برد. در اين لحظه است که مي فهمد زن از او به نوع نزديک تر و وابسته است و جريان عظيم حيات در وجود زن است و خلقت از خون و جسم و به تدريج در مي يابد که چرا اقوام ابتدايي و اديان بزرگ سامري را مي پرستيدند»(6).
حاصل آن که از تشبيه زن به مزرعه چند نکته مهم فهيمده مي شود:
1. از تعبير حرث، فهميده مي شود که ارتباط مردان با زنان در اشباع غريزه منحصر نيست؛ بلکه ارتباط تنگا تنگ زمينه و محصول عمل را دارد. همان گونه که دنيا مقدمه آخرت است. زنان نيز به نوع بشر بقاء مي دهند و آخرت انسان و فرزندان با زنان سامان مي يابد. هم چنان که اين نکته را از ذيل آيه «قدموا لانفسکم» فهميده مي شود.
2. انتخاب همسر مناسب همچون انتخاب مزرعه مناسب است و انتخاب بذر نيز شرط توليد بهتر است.
3. بذر و زمين هر دو در توليد، نقش مهمي دارند و زن و مرد بيشتر در نسل آينده نقش دارند.
4. هدف مقدس به هر کاري قداست مي دهد. اگر هدف آميزش ذخيره روز قيامت باشد آن نيز رنگ الهي مي گيرد.
5. زن نه کالا است و نه منشأ «تاريکي» بلکه او بنيان گذار آبادي ها و سرمايه گذار تاريخ و فرستنده هداياي اخروي است(7).
در واقع اين آيه سخن پندار آناني را که زن را تنها بازيچه و وسيله هوس بازي مي دانند باطل کرده است و ارزش واقعي زن را در درجه اول حفظ نسل، انتقال تجربه و پرورش فکري و روحي فرزندان دانسته است.
بخش دوم آيه نيز، جواز مطلق استمتاع را از همسر مي فهماند برخلاف برخي اديان که قيدهايي را براي اين امر قرار داده بودند. چرا که اگر «اني» در آيه زمانيه باشد، توسعه زماني مسأله آميزش جنسي را بيان مي کند؛ يعني در هر ساعتي از شب و روز مجاز هستيد و اگر مکانيه باشد، توسعه در مکان را مي فهماند؛ يعني در هر مکان که خواستيد در آييد(8).
اين احتمال نيز وجود دارد که اشاره به هر دو جنبه باشد و به اين ترتيب دو همسر مي توانند هرگونه و در هر زمان و مکان، از لذت جنسي بهره بگيرند.
شايد اين پرسش به ذهن خطور کند که چرا در اين مسأله مخاطب مردان هستند و زنان چنين خطابي ندارند و تابع هوس هاي مردان قرار گرفته اند؟
پاسخ با توجه به دو نکته زير روشن مي شود:
1. با توجه به شأن نزول آيه که در مورد استمتاع مرد از زن و نفي برخي قيدهايي که بعضي اديان گذاشته بودند، مي باشد(9) مخاطب بودن مردان بديهي است و از اين خطاب تحت اراده مرد بودن زن و بهره نجستن زن به هنگام آميزش فهميده نمي شود.
2. اساسا قرآن کريم به خاطر حفظ حيا و عفت زن چنين خطاب هايي را به زنان نمي کند، هم چنان که براي مردها پاداش حورالعين ذکر شد؛ اما براي زنان چنين پاداشي به صراحت نيامده است و از اين، وجود نداشتن چنين پاداشي براي زنان استنباط نمي شود. حاصل آن که توجه به صدر و ذيل آيه که زن به عنوان مزرعه و هدف از آميزش و روابط زناشويي تربيت فرزند صالح دانسته شده، معلوم مي شود که اسلام زن را به عنوان طفيلي ندانسته و انسانيت را در روابط زناشويي و آميزش ملاک قرار داده است و زن را اساس خلقت به شمار آورده است. برخلاف عقيده برخي که هدف از روابط زناشويي و آميزش را ارضاي غريزه هاي جنسي - همانند حيوانات - پنداشته و براي زن ارزشي جز کالا قائل نيستند و از آنان استفاده ابزاري براي تبليغات و مايکن ها مي کنند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید