احمد احسايي، در قرن دوازدهم هـ.ق، در احساء ديدن به جهان گشود. احمد احسايي که پيشواي مذهب شيخيه است، در کربلا نزد علماي بزرگي چون سيد مهدي بحرالعلوم، شيخ جعفر کاشف الغطاء و عدهاي ديگر دروس حوزوي را فراگرفت.
وي در سفري که براي زيارت امام رضا (ع) به مشهد رفته بود، بنا به درخواست مردم يزد، در يزد ساکن شد و چندي بعد، به دعوت فتحعلي شاه به تهران رفت و مورد احترام بسيار دربار قرار گرفت.
پس از مرگ محمدعلي ميرزا، فرزند فتحعلي شاه به قزوين رفت اما به دليل برخي عقايد که در زمينه معاد و… ابراز کرده بود، توسط ملامحمد تقي برغاني، از علماي بزرگ قزوين، تکفير شد و اين حکم مورد قبول بسياري از علماي شيعه واقع گشت. سرانجام احمد احسايي پس از مدتي به وطن خود رهسپار گرديد و در آنجا از دنيا رفت.
او معتقد بود که در قيامت جسم عنصري برنميگردد و بازگشت نفوس مردم در يک کالبد لطيفي است که از جسم دنيوي لطيفتر است، هرچند در مقايسه با عالم برزخ و قيامت جسم محسوب ميشود؛
او اصل معراج پيامبر ـصلي الله عليه وآلهـ و معراج جسماني او را پذيرفت امام جسم پيامبر (ص) را در هر فلکي از افلاک متناسب با جرم و جسم آن فلک ميدانست تا خرق و التيامي لازم نيايد و ورود در افلاک مختلف براي بدن ظاهري و جسماني او مشکلي ايجاد نکند.
شيخ احمد، وجود امام زمان ـعليه السلامـ و ظهور او را از اصول مسلّم ميدانست اما معتقد بود که امام در يک عالم روحاني، غير از اين عالم مادي سکونت دارد و از آنجا بر همه عالم حکمراني دارد.
شيخيه درباره مقام اهل بيت ـعليهم السلامـ راه غُلو پيمودهاند و براي آنان مقام ربوبيت قائل شدهاند و آنان (شيخيه) راجزء فرقه غلات (غلوکنندگان) به شمار آوردهاند.
به اعتقاد شيخيه، پيوسته در ميان شيعه يک فرد کامل وجود دارد که سمت نيابت خاصه حضرت را بر عهده دارد که شيخ احمد احسايي نيز از آن جمله است؛ در نظر شيخيه اصول دين چهار چيز است: توحيد، نبوت، امامت، رکن رابع (واسطه فيض ميان امام و امت).
پس از فوت سيدکاظم رشتي، جانشين شيخ احمد احسايي، دو مدعي براي اين مقام پيدا شد: يکي حاج محمد کريم خان کرماني (که رئيس شيخيه متأخرين گرديد) و ديگري ميرزا علي محمد شيرازي (که خود را باب ناميد و فرقه بابيه منسوب به اوست).
شيخيه کرمان، در مسائل فقهي روش اخباريگري را برگزيد و با اجتهاد به شدت مخالفت کرد. (?) و شيخيه آذربايجان، در اصول عقايد پيرو شيخ احمد و سيدکاظم رشتياند و در فروع و احکام دين از مراجع بزرگ جعفري پيروي ميکنند.
چه اشکالاتى نسبت به اعتقاد شيخيه درباره کيفيت وجود امام زمانعليهالسلام در عصر غيبت وجود دارد؟
پرسش : چه اشکالاتى نسبت به اعتقاد شيخيه درباره کيفيت وجود امام زمان عليهالسلام در عصر غيبت وجود دارد؟
پاسخ : عقيده ونظر «شيخيه» به سرکردگى شيخ احمد احسائى درباره کيفيت وجود امام زمان (ع) در عصر غيبت وکيفيت بدن او ومکان او، از اشکالات بسيارى برخوردار است. اينک به برخى از آنها اشاره مىکنيم:
? - تحليل اين بدن هورقليايى واعتقاد به حيات امام زمان (ع) با بدن «هورقليايى» در واقع به معناى انکار امام زمان (ع) در روى زمين است؛ زيرا اگر مراد آن است که حضرت مهدى (ع) در عالم مثال وبرزخ، چه برزخ اول يا برزخ دوم زندگى مىکند، يا آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقليا مىدانند، پس آن حضرت حيات با بدن عنصرى ندارد وحيات او مثل حيات مردگان در عالم برزخ است. واين با احاديث متواتر «عدم خلوّ زمين از حجت» سازگارى ندارد.
? - اين اعتقاد با ادلّه عقلى که قبلاً اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمان (ع) در اين عالم، مناسبت ندارد.
? - شيخ احمد احسائى ، عالم هورقليا را حد وسط بين دنيا وملکوت معرفى مىکند در حالى که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
? - اين سخن که حضرت مهدى (ع) با بدن هورقليايى زندگى مىکند، صرفاً يک ادعاى بدون دليل است وهيچ دليل عقلى ونقلى بر آن اقامه نشده است.
? - در قرن سيزدهم، گزاف گويى وبه کار بردن واژههاى نامأنوس والفاظ مهمل، بسيار رايج شد وحتى عوام مردم اينها را نشانه علم ودانش مىپنداشتند وبعيد نيست که شيخ احمد احسائى ونيز سيد کاظم رشتى به جهت خوشايند جاهلان وعوام به اين واژهها وکلمات روى آورده باشند.
نتيجه سخنان شيخ احمد، پيدايش مذاهب ضالّه بابيّت وبهائيّت وسرانجام بىدينى به اسم آيين پاک به وسيله کسروى بوده، واين ميدان عمل ونتايج اسفبار سخنان شيخيه، خود محک وملاک خوبى بر ضعف وسستى اين سخنان است
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید