مرحوم آيت اللَّه حائري مرقوم داشته اند: در چند سال قبل... يک روز عصر با مرحوم آقاي آقا سيد حسين قاضي (پسر عموي علّامه طباطبائي) به مسجد جمکران مشرف شديم. در مسجد بوي عطر مخصوصي به مشامم خورد. مثل آنکه کسي سابقا در اين محل بوده و رفته و بوي عطر آن هنوز باقي است. آن نوع عطر هنوز ياد ندارم که حس کرده باشم.
موقعي که به قم برگشتم، براي نماز مغرب و عشاء به مسجد امام رفتم. هنگام مراجعت به خانه، همان بوي را در دکاني که دواهاي قديمي فروخته مي شد حس کردم....
فرداي آن روز، به آن دکان مراجعه کردم و جريان يک سنخ بودن جا خالي جمکران و جا خالي اين دکان را براي صاحب دکان گفتم، و گفتم: معلوم مي شود ما بيگانه نيستيم مطلب را بگو.
گفت: إن شاء اللَّه خير است.
گفتم: آقا اينجا تشريف مي آورند؟
گفت: ممکن است بعضي از اصحاب ايشان اينجا تشريف بياورند.
نگارنده مي گويد: چند سال قبل، اين جانب براي يکي از دوستان هم بحث خود (جناب آقاي سيد حسن آل طه) در مسجد جمکران اين جريان را از مرحوم آيت اللَّه حائري -استاد عظيم الشأن و متفکر خودمان- بازگو مي کردم و در ذهن خود به ديد ساده لوحي به آن مي نگريستم. در آن اثنا چنان بوي خوشي فضا را عطر آگين کرد که سابقه آن را نداشتم، و اين بوي خوش براي هر دو نفر ما تا مدّتها محسوس بود، و هرچه به اطراف نگاه کرديم کسي در حال عطر زدن نبود.
نظر مرحوم آية الله حائري درباره مسجد جمکران
مرحوم آيت اللَّه حائري نسبت به مسجد جمکران عقيده خاصي داشت و خيلي از اوقات با بعضي دوستان به آنجا مي رفت؛ حتي به ياد دارم که روزي فرمود: از ابتداي شهر تا مسجد جمکران را قدم کردم، و جمع آن قدمها را بيان فرمود که الان به خاطر ندارم.
در هر حال ايشان مي نويسد: مسجد جمکران از آيات باهرات عنايت آن حضرت است. توضيح اين مطلب در ضمن چند جهت - که شايد خيلي افراد از آنها غافل باشند - ذکر مي گردد:
1 - داستان آن که در بيداري اتفاق افتاده است از کتاب تاريخ قم - که معتبر است - از صدوق رحمةاللَّه نقل شده است؛ مرحوم آقاي بروجردي که مرد دقيق و ملّايي بود مي فرمود: اين داستان در زمان صدوق رحمةاللَّه واقع شده است، و نقل او دلالت بر کمال صحّت آن دارد.
2 - داستان مشتمل بر جرياني است که مربوط به يک نفر نيست؛ زيرا صبح که مردم بيدار مي شوند مي بينند که زمين با زنجير علامت گذاشته شده است. اين زنجيرها به درخواست خود جناب حسن به عنوان علامت مسجد کشيده شده بود تا مردم باور کنند، اين زنجيرها تا مدتي در منزل سيّد محترمي - که ظاهرا سيد ابوالحسن الرضا نام داشت - بوده و مردم به آن استشفاء مي نمودند و بعدا بدون هيچ جهت طبيعي مفقود مي شود.
ايشان بعد از ذکر سه دليل ديگر مرقوم داشته است:
6 - متن دستور موافق با ادلّه ديگر است، زيرا هم نماز تحيّت مسجد، هم نماز صد بار إِيّاکَ نَعْبُدُ وَإِيّاکَ نَسْتَعين و هم تهليل و هم تسبيح حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام در روايت وارد شده است.
7 - اين دو داستان [1] که مشهود يا مثل مشهود خودم بود، و داستانهاي ديگري هست که فعلا تمام خصوصيات آن را در نظر ندارم.
8 - با آنکه در آن موقع زمين بي ارزش بوده است، فقط يک مساحت کوچکي مورد دستور قرار گرفته است که ظاهرا حدود سه چشمه از مسجد فعلي است که در زمان ما خيلي بزرگ شده است.
نگارنده که خالي از وسوسه نيستم و خيلي خوش بين به نقليات مردم نمي باشم، از اين امارات قطع به صحت اين مسجد مبارک دارم. و الحمدللَّه علي ذلک وعلي غيره من النعم التي لاتحصي. [2] .
پاورقي
[1] منظور دو داستاني است که در صفحات قبل گذشت.
[2] به نقل از کتاب خاطرات که به خط ايشان نوشته شده است.
تحليل حقوقي در کلام استاد
نگارنده مرقوم مي دارد: دليل هشتم ايشان مبتني بر امري است که حقوقدانان و جرم شناسان در کشف جرايم به آن تکيه مي کنند. و آن اين است که ارتکاب خلاف (جعل، خيانت، قتل و غيره) علاوه بر عنصر مادي (نفس واقعه) و عنصر قانوني، نياز به عنصر معنوي (سوء نيّت) هم دارد. اگر در بررسي ها مشخص شد که انگيزه اي وجود ندارد، احتمال تعمّد در ارتکاب خلاف، مردود مي گردد.
مثلا قتلي توسط شخصي واقع شده، قاتل مي گويد: قتل در اثر خطا و اشتباه به وقوع پيوسته است، امّا اولياء دم ادعاي عمد دارند. در اينجا دادرسان تحقيق و کارشناسان جرايم، سوابق قاتل و مقتول را از ابتداي آشنايي قاتل و مقتول به طور دقيق بررسي مي کنند؛ هرگاه ثابت شد که غير از دوستي رابطه ديگري در کار نبوده و هيچ کس از نفوذ حقد و حسد و مشاجره و تنازع و مخاصمه مادي و معنوي آنان خبر ندهد، عنصر معنوي جرم که سوء نيت مي باشد منفي اعلام مي گردد. در نتيجه، حادثه قتل از چهره عمدي بودن خارج مي گردد.
درباره حديث جمکران، انگيزه جعل، جز گرفتن حدود صد متر زمين از حسن بن مسلم جمکراني، توسّط شخص صالحي به نام حسن بن مثله، چيز ديگري به نظر نمي رسد. احتمال اين انگيزه به قدري موهوم است که قابل اعتنا نيست، زيرا در متجاوز از هزار سال قبل و در محدوده يک روستا، صد متر زمين ارزشي نداشته است تا کارواني متشکّل از حسن بن مثله در جمکران، و عالمي به نام سيد ابوالحسن الرضا در قم، و صاحب کتاب مونس الحزين، و جمعي از بيماران و حاجتمندان قم و فرزندان سيد ابوالحسن، دست به دست هم بدهند و با جار و جنجال براي گرفتن صدمتر زمين به نفع يک مسجد غوغا به پا کنند.
بنابراين؛ أصالة الصحة در نقل جاري مي شود، و به احتمال واهيِ جعل و تزوير اعتنا نمي گردد.
چکيده بحث راجع به سير تاريخي و قداست مسجد جمکران
از آنچه مرقوم شد اين نتايج به دست مي آيد:
1 - نام مسجد جمکران در زمان سابق مسجد قدمگاه صاحب الزمان عليه السلام بوده، چنان که مرحوم ارباب به آن تصريح نموده است.
2 - اين مسجد علاوه بر قداست ذاتي (مسجد بودن) داراي معنويت فوق العاده، و محل استجابت دعا و بروز کرامات، و تشرّف بعضي از اولياءاللَّه به محضر مقدّس مولاي عالم حضرت مهدي - ارواحنا فداه - و رفع اضطرار و پريشاني بعضي از مضطرين است، ولي هيچ تضميني بر اين امور در روايات و دستورات ديني وجود ندارد. بنابراين نبايد مردم را به طور جزم به اين امور اميدوار کرد.
3 - حديث تأسيس مسجد جمکران به شرحي که مرحوم حاجي نوري و ديگران مرقوم داشته اند، منقول از کتاب مونس الحزين ابو علي شهيد سعيد محمّدبن حسن فتّال نيشابوري است. بنابراين، بعضي از شبهات خود به خود بر طرف مي شود.
4 - حديث مذکور از نظر محتوا موافق عقل و نقل است و با قواعد ثابت نيز سازگاري دارد و نماز تحيّت و نماز امام زمان عليه السلام نيز از مصاديق بارز قاعده تسامح در ادلّه سنن مي باشند.
5 - اين حديث از جهات تاريخي خبري است واحد، و حجّيت آن مبتني بر مباني اصولي است. هرگاه کسي خبر واحد را در اُمور تاريخي نيز حجّت بداند و طريق حديث را هم معتبر بشناسد، مي تواند آن را به معصوم نسبت دهد.
6 - اين مسجد از قديم مورد توجه علماي بزرگ و مراجع عاليمقام بوده و هست.
7 - بايد توجه داشت که اين مکان مسجد است نه زيارتگاه، و براي شب هاي چهارشنبه از نظر ادله امتيازي وجود ندارد.
8 - نسبت دادن اين حديث به ترجمه تاريخ قم از کتاب مونس الحزين بنا به ظنّ قوي ناشي از اشتباه بعضي از نويسندگان نسخه خطي است. آنها مطلبي را که در حاشيه بوده به خيال اينکه از مؤلف متن است در متن کتاب مرقوم داشته اند و اين امر به تدريج به ساير نسخه ها نيز سرايت نموده است.
9 - گرچه از تاريخ قم فقط ترجمه پنج باب آن مانده است، ولي هشت باب از ترجمه آن، نزد صاحب انوار المشعشعين و بعضي ديگر وجود داشته است. [1] .
10 - گرچه از کتاب نجم الثاقب حاجي نوري استفاده مي شود که ايشان حديث را بدون واسطه از تاريخ قم نقل کرده است، ولي در کتاب جنّة المأوي [2] و کلمه طيبه [3] مرقوم داشته است که آن را از مجموعه اي که به قلم مرحوم سيد نعمت اللَّه جزايري نگارش يافته، روايت کرده است.
11 - نقل مرحوم محمد تقي بيک ارباب، قبل از تأليف کتاب هاي حاجي نوري است؛ بنابراين، مأخذِ نقل ايشان، کتابهاي قبل از حاجي نوري است، و اين امر بر اعتبار حديث و تعدد منابع آن مي افزايد.
پاورقي
[1] ناگفته نماند که ظاهر کلام مرحوم علامه مجلسي در جلد اول بحار الانوار، ص 42و نيز ظاهر کلام صاحب رياض العلماء در ج 1ص 318اين است که ترجمه تمام کتاب نزد آنان بوده است.
[2] (جنة المأوي، حکايت هشتم) اين کتاب ضميمه جلد 53 بحار چاپ گرديده است.
[3] کلمه طيّبه حاجي نوري ص 461 انتشارات کتابفروشي اسلاميه.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید