اختلال تبديلي که قديمترها هيستري ناميده مي شد، اختلال نسبتا شايع روانپزشکي است که بازتابي از تعارضات ناخودآگاه بوده و در عين حال که وجود يک اختلال طبي ديگر را به ذهن مي آورد، ناشي از عوامل روان شناختي است.
حدود يک سوم مردم دنيا در طول عمر دچار بعضي از علايم اين اختلال مي شوند ولي لزوما بيمار هيستريک نيستند.
اين اختلال حدود 5 تا 15 درصد مشاوره هاي روان پزشکي در بيمارستان هاي عمومي را شامل مي شود.
زنان حداقل دو برابر و گاهي تا 10 برابر مردان مبتلا مي شوند و علايمي که نشان ميدهند سمت چپ بيشتر از سمت راست بدن است.
اين اختلال در تمام سنين يعني از کودکي تا کهنسالي ديده ميشود ولي شروع آن قبل از 10 سالگي و پس از 35 سالگي نادر است.
همچنين اين اختلال در افراد کم سواد و طبقات اقتصادي پايين و روستاييان و همچنين افراد نظامي که موقعيتهاي جنگي را تجربه کردهاند بيشتر ديده ميشود.
اين بيماري در افراد خانواده بيماران مبتلا بيشتر ديده ميشود که تا حدودي ناشي از يادگيري فرزندان از والدين است.
اختلالات جسمي و خصوصا بيماري هاي عصبي شيوع قابل ملاحظه اي در ميان اين مبتلايان دارند و از ميان اختلالات روان پزشکي، افسردگي و اختلالات اضطرابي، با اختلال تبديلي در زنان ارتباط دارند. اختلالات شخصيت نيز به کرات همراه با اختلال تبديلي مشاهده ميشوند، خصوصا اختلال شخصيت نمايشگر در زنان و اختلال شخصيت ضد اجتماعي در مردان.
علت
اختلال تبديلي در اثر واپس زدن تعارضات ناخودآگاه و تبديل اضطراب به يک علامت جسمي ايجاد مي شود.
علايم اين اختلال بيمار را قادر مي سازد به ديگران چنين القا کند که وي نياز به توجه ويژه و درمان به خصوص دارد و همچنين يک ابزار غيرکلامي براي کنترل کردن يا بازي دادن ديگران ميباشد.
با تصويربرداري از مغز، مشخص شده است که در اين بيماران، متابوليسم نيمکره غالب، کاهش و متابوليسم نيمکره غير غالب، افزايش مي يابد.
اين اختلال زماني تشخيص داده مي شود که درمانگر، ارتباطي ضروري و اساسي بين علت علايم عصبي و عوامل روانشناختي پيدا کند و اين نشانه ها نبايد نتيجه تمارض و يا اختلال ساختگي (که در آن فرد علايم يک بيماري را آگاهانه تقليد مي کند) باشند.
علايم
در اختلال تبديلي، بي حسي و مورمور شدن در اندامها، کري، کوري، حرف نزدن و فلج عمومي بدن ديده ميشود.
علايم حرکتي نيز شامل حرکات غيرطبيعي، اختلال در راه رفتن، ضعف عمومي، فلج، لرزش، تيک و حرکات پرتابي مي باشد.
تشنجهاي کاذب علامت ديگري در اختلال تبديلي است و تفکيک آن ها از تشنجهاي واقعي گاهي سخت است.
بيمار مبتلا به اختلال تبديلي با کنار زدن تعارض هاي دروني و همچنين جلب توجه ديگران به منافع خود ميرسد و همين موضوع موجب تکرار اين رفتار ميشود.
علايم ايجاد شده مدت کوتاهي طول ميکشند و معمولا خود به خود برطرف مي شوند.
درمان
رواندرماني حمايتي درمان را تسهيل مي کند.
مهمترين ويژگي درمان، برقراري ارتباط درمانگر با بيمار است. نبايد به بيمار گفت که تو مشکلي نداري و يا اين که علايم خيالي هستند زيرا بيماري وي شديدتر مي شود.
مي توان از داروهاي ضداضطراب و همچنين آرام سازي عضلاني (ريلاکسيشن) استفاده کرد.
هيستري جمعي
يکي از جالب ترين انواع هيستري ها، هيستري جمعي است. اين اختلال که نمونه اي از رفتارهاي جمعي است شامل گسترش سريع و ناگهاني يک علامت يا يک سري علايم در يک گروه از افراد سالم است که هيچ توجيه فيزيکي و طبي براي آن يافت نمي شود.
در حقيقت اين افراد به طور ناگهاني اعتقاد پيدا مي کنند که به وسيله يک عامل خارجي بيمار شده اند.
به تعبير ديگر هيستري جمعي بروز يک سري علايم فيزيکي در عدهاي از افراد به صورت دستهجمعي است بهصورتي که يک بيماري ارگانيک را مطرح مي کنند ولي در واقع از يک علت رواني منشأ مي گيرند.
اولين مورد گزارش شده از هيستري جمعي در ايران در سال 1365 در يک مدرسه دخترانه در استان کرمان بوده است، به طوري که افراد مبتلا به صورت حاد دچار اضطراب و نگراني شده بودند. در سال 1371 و بعد از واکسيناسيون کزاز نمونه گيري از هيستري جمعي در 21 دختر دانشآموز در يک روستا از استان کرمان گزارش شد. بعد از تزريق واکسن علايمي به صورت غش و صرع کاذب، لرزش، اختلال ديد، سردرد، تعريق و سوزش دست در يکي از دانش آموزان بروز کرد و به دنبال آن 9 دانشآموز ديگر نيز علايم مشابهي را تجربه کردند.
اصول درمان اين اختلال عبارت است از: حفظ خونسردي و آرامش، جدا کردن افراد مبتلا از غيرمبتلا، خالي کردن محل بروز براي بررسي دقيق. به طور مثال تعطيل کردن مدرسه، بررسي دقيق تمام علتهاي احتمالي، بهرهگيري از تکنيکهاي کاهش اضطراب و... .
دکتر پرويز مظاهري - دبير علمي انجمن روان پزشکان ايران
بخش تغذيه و سلامت تبيان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید