.
موسيقي و شيطان پرستي
استفاده از موسيقى، مهمترين ابزار اين فرقه، در جهت تبليغ عقايد خود و نيز تحت تأثير قرار دادن جامعه، به خصوص قشر جوان مىباشد. اين گروهها گاهى خود اذعان مىكنند كه شيطانپرست هستند و برخى از آنان بدون اين ادعا، به تضعيف بنيانهاى ارزشى و دينى و تبليغ افعال شيطانى مىپردازند. با توجه به فراوانى موسيقىهاى مبلغ اين گروهها در ايران و رويكرد برخى جوانان بىاطلاع به اين نوع موسيقى و حتى چاپ كتاب حاوى متن اين موسيقىها و سرمايهگذارى زياد دشمن در اين باره، بررسى و تحقيق پيرامون اين موضوع و اطلاعرسانى و آگاهى افكار عمومى، امرى ضرورى به نظر مىرسد
خبرگزارى فارس طى خبرى در تاريخ 20.10.1383 پرده از اين فعاليتها برداشت و در اين باره چنين گزارش داد:
«امين، دانشجوى يكى از رشتههاى گروه پزشكى دانشگاه كه از افراد مؤثر گروه شيطانپرست هوى متال در ايران است، مدتى پيش به صورت اتفاقى و بر اساس درخواست يكى از دوستان خود كه قصد بازديد از جبهههاى جنوب كشور را در كاروانهاى راهيان نور داشت، به همراه جمعى از دانشجويان، عازم اين مناطق شد كه تأثيرات روحى اين سفر، زمينهساز رويگردانى وى از فعاليت در گروههاى فعال شيطانپرست و بيان حقايقى قابل توجه درباره آنها شده است.
به گفته اين فرد، عناصرى از رژيم صهيونيستى كه در كشور امارات حضور دارند، شبكه اصلى هدايت گروههاى هوى متال را در ايران، در دست دارند. بر اساس اسناد ارائه شده توسط امين، حسابهاى ارزى اين گروه در شبكه بانكى كشور است و از طريق شبكه اينترنت هدايت مىشود و در سال گذشته، حدود هشت ميليون دلار آمريكا به اين حسابها واريز شده است كه بين گروههاى شيطانپرست، در شهرهاى مختلف ايران، توزيع گرديد. وى با بيان اين كه تعداد اعضاى اين گروه در برخى شهرهاى كشور به دو هزار نفر بالغ مىشود، اضافه كرد: مطالب ارائه شده نشان مىدهد كه برخى فعاليتهاى ضدامنيتى نيز توسط برخى عناصر خاص در اين گروهها، براى رژيم صهيونيستى انجام مىشود. وى با يادآورى اين كه مجوزهاى ارائه شده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى براى چاپ گسترده كتابهاى گروههاى هوىمتال در كشور، زمينه ارتباط نزديك فكرى اعضاى اين جريان در سراسر كشور را فراهم ساخته است، افزود: در سالهاى اخير، به دليل عدم وجود نظارت و كنترل واقعى در كشور، گروههاى اجتماعى معارض، كاركرد سياسى و ضدامنيتى پيدا كرده، زمينه سوءاستفادههاى ضدملى بيگانگان از آنها فراهم شده است. در حال حاضر، گروه متال، با قديمى شدن علاقه به رپ در ايران، طرفداران بيشترى را جذب كرده است».
*موسيقى متال
موسيقى متال، داراى زيرمجموعههاى زيادى است كه برخى از آنان جزء مهمترين گروههاى شيطانپرست محسوب مىشوند؛ مانند هوى متال، بلك متال و... .
Black Metal
از زمانى پديد آمد كه نئووايكينگهاى نروژ، در جستوجوى راه و وسيلهاى براى نابود كردن مسيحيت در نروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه، انسانهاى بسيارى را كشتند و كليساهاى زيادى را آتش زدند و بلك متال را بىنهايت نواختند تا شايد خداى تاريكىها باز گردد. موسيقىاى كه بيانگر دنياى تاريك، سرد و بىروح است و سبكى مملو از خشونت، مرگ و كشتار، به اين گروه اختصاص دارد.
Death Metal
مرگ، يگانه حقيقتى است كه راه فرارى از آن نيست. درباره مفهوم مرگ، شيطانپرستان به دو دسته بسيار بزرگ تقسيم مىشوند:
دسته اول، كسانى هستند كه خودآگاهانه، مرگ و ماندن در جهنم را ترجيح مىدهند
دسته دوم، كسانى هستند كه منكر مرگ هستند و بر اين گمانند كه پرستش شيطان، كفايت مىكند تا او آنان را از چنگال مرگ رهايى بخشد و عمرى جاودان، نصيب آنان گرداند.
از اين لحاظ، دسته اول خطرناكترند؛ زيرا آگاهانه به جنگى نامقدس در برابر خداوند روى مىآورند؛ جنگى كه مىدانند در آخر به شعلههاى آتش ختم مىشود. آنان گناه را زينت درونى انسان تصور مىكنند و به مرحلهاى مىرسند كه ديگر گناه براى زندگى آنان، از آب و نان نيز ضرورىتر مىشود؛ تا درجهاى كه ديگر چيزى جز گناه نمىبينند. آنان به هر گناهى دست مىزنند ؛ ربا، قتل، دروغ، تهمت، دزدى، شرب خمر، هتاكى به مقدسات و مؤمنين، اعمال منافى عفت و... .
تعداد ديگرى سبك متال وجود دارد كه هر كدام داراى خصوصيات خاص خود هستند؛ اما وجه اشتراك بسيارى از آنان رواج خشونت و فحشاست.
آن چه ذكر شد، بيانگر بخشى از فرهنگ غرب و در رأس آن آمريكاست. اين سخن بوش كه «ارزشها و موضوعات مورد علاقه آمريكا براى هر كسى و در هر جامعهاى درست و مفيد است» و نيز اين سخن او كه «اهداف آمريكا، برقرارى صلح، تداوم آزادى و رسيدن به سعادت و خوشبختى است»، چه معنايى مىتواند داشته باشد؟ شايد اين سخن توماس فردمن، تحليلگر سياسى آمريكا كه «جنگ با اين دشمن (اسلام)، با ارتش ممكن نيست؛ بلكه بايد در مدارس، مساجد، كليساها و معابد به رويارويى با آن پرداخت و در اين راه، جز با همكارى روحانيون، كشيشان و راهبان، نمىتوان به پيروزى دست يافت»، تفسير و معنايى براى اين سخنان سردمداران آمريكا باشد.
متاليكا در سال 1981 يك نوازنده درام به نام " لارس الريچ " با انتشار يك آگهي فراخوان تشكيل يك گروه هوي متال را اعلام و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي ميشود .
فعاليت اين گروهها مانند ساير گروه هاي هوي متال به صورت غيرقانوني و زيرزميني در ظاهر و در باطن با حمايت سازمانهاي جاسوسي ايالات متحده آمريكا با شعارهاي اجتماعي و اعتراضي ادامه و گسترش مييابد .
اين گروه چند سال بعد پيشنهادهاي Black metal را نيز ادامه داد و ضمن ارائه آثار مختلف زمينه را براي شكلگيري گروه هاي بعدي فراهم آورد .
*ارزشهاي القايي متاليكا :
متاليكا در حقيقت ضدارزشهايي را ارائه مينمايد كه شامل " بازگشت به تاريكي "
(محور اصلي تفكرات شيطانپرستان ، بيرحمي و تجاوزات جنسي ، فحاشي ، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن) ميباشد .
خوانندگان اين گروه بر روي صحنه و در كليپهاي خياباني دست به خوردن و آشاميدن ميوههاي فاسد ، ادرار ، مدفوع ، خون و مردار نموده و از كثيفترين گروههاي موسيقي جهان به حساب ميآيند .
همچنين گفتني است متاليكا از همجنس بازي نيز دفاع مينمايد و آلبومي را در سالروز مرگ " كوئين " ، همجنسباز بنام آمريكايي منتشر كرد .
برخي آمارها حكايت از اين امر دارد كه تاكنون بيش از ده ميليون و دويست هزار كپي از آلبوم هاي اين گروه " موسيقي شيطاني " به فروش رسيده است .
براي آشنايي با افكار خوانندگان و ادارهكنندگان گروههاي متاليكا در ادامه برخي از اشعار ايشان با ترجمه آن ارائه ميشود :
Band: Nargaroth
Song:The Day Burzum Killed Mayhem
Album: Black Metal Ist Krieg (2001)
a year of misery ?
سال بدبختي ؟
Darkness fills the sky.
تاريكي آسمان را در برگرفت
I hear the warriors cry.
صداي گريه سلحشور را مي شنوم
The legend tells a story
افسانهها داستاني را بيان مي كنند
From a Viking from the north,
از وايكينگي از شمال
Who met a Death Warrior
چه كسي سلحشور مرگ را ملاقات كرده؟
Black Metal was never really the same.
بلك متال هرگز يكسان نبود
The legend call it murder
افسانهها آن را كشتار ناميدند
And the Viking had survived.
و وايكينگ نجات يافت
But the eyes of the Death Warrior
اما چشمان سلحشور مرگ
Never saw again the sun upon the sky.
هرگز خورشيد را بر فراز آسمان نديد
And the quintessence:
و در اصل:
Everyone recognized war,
همگان جنگ را تاييد كردند
That Black Metal isn't just Entertainment anymore.
بلك متال فقط يك سرگرمي نبود
I can still remember
هنوز هم مي توانم به ياد بياورم
My emotions so confused.
احساسات فوق العاده مغشوشم را
My soul was seeking answers.
روحم به دنبال پاسخ بود
No knife I let unused.
تيغه اي نبود كه بگذارم بي استفاده بماند
So many questions
سوالات بسيار زيادي
I had to satisfy.
مجبور بودم كه خرسند باشم
My soul was under torture,
روحم زير شكنجه بود
But I knew my way was right
اما من مي دانستم كه راه من درست است
I see a cemetery fall asleep under fog
قبرستاني را ديدم كه در زير مه به خواب رفته بود
And I know the old days will never come Again.
و من مي دانم كه روزهاي گذشته هرگز باز نمي گردند
1993, this year of misery was the knife
سالي از بد بختي كه همانند چاقويي
which split the Black Metal scene apart.
چشم انداز بلك متال را از هم جدا ساخت
Since that mighty day Black metal split his Way,
بعد از آن روز بزرگ بلك متال توسط او دو نيم شد
And the unity was never the same again.
و يگانگي هرگز به جود نيامد
Lies, rumors and hate. Moneymaking, sadness And shame
دروغها ، شايعات و نفرت. منافع، دلسردي و شرمساري.
And all this by, the Day as Burzum Killed Mayhem.
و همه اينها در روزي كه بارزام مايهم را كشت
Remember this day! Remember this way!
اين روز را به خاطر سپار، اين طريق را به خاطر سپار
That you never betray, what here leads you On your way!
تو هرگز تسليم نخواهي شد، كه در اينجا به راهي سوقت دهند
And I never will forget
و من هرگز فراموش نخواهم كرد
The day as this both warriors met.
روزي را كه اين دو سلحشور رودررو شدند
The blood was hot the moon was red
خون جوشان بود و ماه قرمز رنگ،
And Black Metal created his own grave.
و بلك متال براي خود قبري ايجاد كرد
And I dream from days before
و من رويايي ديدم از روز قبل
Black Metal Maniacs, no whore,
مجنونان بلك متال، هيچ فحشايي نبود
In the legions of war
در سپاه نبرد
The demons in our heads the law.
شياطين بر سر ما قانون،
So I summon you once again,
و من تو را بار دگر فرا خواندم
We should never forget the pain
ما هرگز نبايد رنج را از ياد ببريم
From older days in our veins
از روزگاران گذشته در شاهرگ ما
We now cut of that it can flow like rain.
تكه اي از آن هست كه همانند باران گردش كند
Arrghh, this was the legend from
اين افسانه اي بود از
دلايل استفاده از موسيقي
الف . جاذبه هاي مجازي و حاشيهاي موسيقي متاليكا مانند ايجاد فضا براي روابط آزاد دختران پسران
ب. ارزان و قابل دسترسي بودن موسيقي با توجه به ارتقاءتجهيزات فني تكثير و توزيع
ج . كاهش سطح حساسيت يا حساسيت زدايي از طريق نفوذ به خانوادهها ،شركتها ،اتومبيلهاي شخصي ،رايانههاي شخصي و بالاخره گوشيهاي تلفن همراه
روند و روال
روند و روالي كه موسيقي متاليكا در گسترش مقوله شيطانپرستي تاكنون طي كرده است بسيار قابل توجه ميباشند .
ظهور يك خواننده جديد دقيقا به مثابه يك شيطان جديد همواره جمع تازهاي از علايق و عواطف اقشار مختلف مردم در كشورهاي جهان را (عليالخصوص جوانان) به خود جلب ميكند.
نقش موسيقي متال نقش حساس گسترش دامنه مخاطبين شيطانگرايي مي باشد . از سوي ديگر با گذشت زمان خوانندگان متاليكا همه روزه بيشتر تمايلات شيطاني خود را آشكار مينمايند و بدينسان ميتوان آنها را تنها عامل تبليغ شيطانگرايي معرفي كرد .
مرلين منسون
همانطور كه در بخش قبلي به آنها اشاره شد ، استفاده از موسيقي و به تبع آن ظهور خوانندگان جديد به مثابه شياطين نو ،ظرفيتهاي جديدي را در اختيار شيطانپرستان قرار داد .
" برايان هاگ وارنر " نام اصلي فردي است كه امروز به مرلين منسون يا به اختصار (MM) شهرت يافته است .
وي كه اكنون علاوه بر هواداران چندين هزار نفري در اقصي نقاط جهان به عنوان شيطان بزرگ شناخته و مورد پرستش قرار ميگيرد . مانند ساير افرادي كه از چهرههاي شاخص شيطانپرستي به حساب ميآيند دوران كودكي توام با سختيهاي فراوان مانند فقر و تنگدستي را سپري كردهاست .
" برايان وارنر " يا (MM) تاكنون توانسته است نقش يك منجي را براي شيطانپرستي ايفا كند و اين افراد را از بنبست عزلت خارج كرده و مجددا به عرصه فعاليتهاي اجتماعي وارد سازد .
مرلين منسون نيز مانند ساير چهرههاي شناخته شده شيطانيسم چندين مرحله در طول عمرش يعني طي 38 سال گذشته ، براي مدت چند ماه يا چند هفته از نظرها دور شده و پس از طي زمان موردنظر با ارائه يك كنسرت بزرگ و يا در چهرهاي جديد و البته سخيفتر از گذشته ظاهر ميشود .
(لازم به ذكر است كه شيطانپرستان ادعا ميكنند كه در اين مدت به ملاقات شيطان و يا شياطين ميروند و دستوراتي را دريافت ميكنند.)
گفتني است طبق اطلاعات موجود زماني كه اين افراد " غيب " ميشوند ، جلساتي را با برخي مقامات بلندپايه امنيتي آمريكا و رژيم صهيونيستي برگزار مينمايند و خواستههايشان را مبني بر حمايتهاي مالي ، حقوقي و ... بيان و از حمايت ايشان برخوردار ميشوند .
شيطان پرستي وپيدايش آن در موسيقي متال وجنبش عظيم بلک متال
موسيقي متال داراي زير مجموعه هاي زيادي است که برخي از آنان جز مهمترين گروههاي شيطان پرست محسوب مشوند مانند هوي متال و بلک متال و….Black Metal
بلک متال در نروژ از زماني پديد آمد که نئو وايکينگ هاي نروژ در جستجوي راه و وسيله اي براي نابود کردن مسيحيت در نروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه انسانهاي بسياري را کشتند و کليساهاي زيادي را آتش زدند و بلک متال را تا نهايت نواختند تاشايد خداي تاريک ها باز گردد .موسيقي که سخن از دنياي تاريک سرد و بيروح را بيان ميکند سبکي مملو از خوشونت مرگ و کشتار
اعمال منافي عفت
تعداد زياد ديگر سبک متال وجود دارد که هر کدام داراي خصوصيات خاص خود هستند اما وجه اشتراک بسياري از آنان عبارت است از رواج خشونت و فحشا
بازديدکنندگان و توريستها از نروژ به عنوان کشور حماسه ها و افسانه ها ياد مي کنند. پايتخت اين کشور هم اسلو است که در مرکز اين شهر همه چيز از خانه هاي سنگي زيبا تا معتادان و گدايان با قيافه هاي مختلف ديده مي شود.
در يکي از همين خانه هاي مرکز اين شهر و در يک اتاق شش ضلعي گروه mayhem به عنوان اولين گروه بلک متال نروژ شکل گرفت. در اين اتاق فرشهاي بسيار کثيف در زير پا، صليب هاي شکسته نازي بالاي سر به همراه صليب هاي برعکس و شمشير وايکينگ ها که به در و ديوار آويزان شده ديده مي شود.
Hell hammerدر حال حاضر تنها عضو باقي مانده از ترکيب تشکيل دهنده گروه است. پايه و اساس اين موسيقي در نروژ دراوايل دهه هشتاد شکل گرفت. اعضاي اين گروه در همان خانه زندگي مي کردند که اطرافيان از اين خانه به عنوان خانه اي شيطاني ياد مي کنند.
Hell hammer مي گويد: "وقتي براي خريد به مغازه اي مي رفتيم پير زن ها به محض ديدن ما فرار ميکردند و به نوه ها و بچه هايشان مي گفتند: اينجا محل زندگي شيطان است."
گروه مشغول تمرين و کار بود که dead خواننده گروه مغز خود را با شات گان متلاشي کرد و اعضاي گروه جنازه او را همان طور در حياط خانه رها کردند تا جسد dead خوراک پرندگان شود.
Hell hammer مي گويد: "اين کار dead مرا متعجب نکرد چون او واقعا ديوانه بود و هميشه هم از قلعه هاي عجيب نروژ صحبت مي کرد" Hell hammerو euronymous گيتاريست گروه اولين کساني بودند که جنازه dead را ديدند و اورانيموس مي گويد: ما وقتي جنازه او را ديديم که مغز او روي زمين ريخته و خونش به ديوار ها پاشيده شده بود.
Hell hammer مي گويد: " اورانيموس قسمتي از مغز او را برداشت و با فلفل و سبزي پخت و خورد." Hell hammer اولين کسي بود که لباس اين چنيني بلک متال را مد کرد. چکمه هاي بلند، لباس جين، ژاکت هاي چرمي سياه به همراه پنتاگرامي که به گردنبندي که از استخوان جمجمه dead ساخته شده بود اولين تريپ گروه بلک متال بود.
بلک متال هميشه موسيقي ترسناکي بوده و حتي گروههاي انگليسي مثل venom خود را به عنوان يک گروه شيطاني مطرح کرد و خود را طبق قوانين شيطان پرستي وفق دادند. اما وقتي که بلک متال به نروژ رفت تغييراتي اساسي در آن شکل گرفت و جنگي عظيمي که بر عليه مسيحيت با اين موسيقي شکل گرفته و پيوند خورده نماد پيدا کرد. از گروههاي ديگري که بعد از mayhem به اين نهضت پيوستند مي توان به dark throne ، immortal ، burzum ، marduk و emperor اشاره کرد که در ابتدا به صورت زيرزميني تشکيل شده و رشد کردند. در همين زمان euonymus شرکت DSP را شکل داد . او به نوعي رهبر اين نهضت محسوب مي شد.
Hell hammer در مورد او مي گويد: " او احساسات نداشت. ترحم نداشت و هميشه هم مي گفت که اين نوع زندگي برايش لذت بخش است .اين شرکت در زير زمين همان خانه محل تمرين گروه تشکيل شد. اين زير زمين مثل سياه چال هاي قديم تاريک و نمناک بود و با شمع روشن مي شد.
افراد بسياري پس از آمدن به اين مکان و خروج از آن کفن به تن مي کردند و در اوج نشئـگي حاصل از موادمخدر به خودزني با چاقو و شيشه شکسته مي پرداختند و با اسپري بر روي ديوار عبارت ??? را مي نوشتند.
Hell hammerمردمي که با تفنگ به خود يا ديوار شليک ميکردند و حتي کسي که با پتک به مغز خود کوبيد را به ياد مي آورد يا حتي اورانيموس که يک روز آنقدر خود را با زنجير زد تا بيهوش شد. در حدود سال ???? بود که بلک متال در حال پيشرفت بود و در اين زمان گروه سازش ناپذير marduk پايه ريزي شد و با اولين آلبوم خود يعني me Jesus دري جديد را بر روي بلک متال و مبارزه با مسيحيت باز کرد. Samoth گيتاريست بزرگي که از اعضاي تشکيل دهنده emperorاست و سابقه همکاري باburzum ، satyricon و ... را دارد مي گويد : " ما هميشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسيح اعلام خواهيم کرد و خواهيد ديد که چگونه اديان وايکينگ ها باز خواهد گشت ."
نقطه اشتراکي که در بين گروههاي آن موقع بلک متال ديده مي شد اين بود که همه آنها نفرتي خاص نسبت به مسيحيت داشتند. در اين زمان آتش زدن کليسا ها به وسيله کساني که خود را سربازان اودين مي ناميدند مد شد.
از پيشگامان اين کارمي توان به varg vikerness يا همان count grishnackh اشاره کرد. از کليسا هاي معروفي که ورگ آتش زد fantoft را نام مي برد که از آثار باستـــاني نروژ است . از ديگر کليساهاي معروف kolmen kolen است که samoth آتش زد که اين کليسا کليساي خانوادگي پادشاه هارالد پنجم بوده Samoth در ابتدا با کمک ورگ کليســـاي fantoft را آتش زد و بعد از آتش زدن کليساي kolmen کليساي skjold را هم به آتش کشيد. او مي گويد : " درکوچکي در زير محراب کليسا وجود داشت و من هم چند گالن گازوئيل روي آن ريختم و کبريت زدم و فرار کردم ."
ورگ هم از اعضاي اصلي اين جنبش بود که اغلب لباسهاي وايکينگ ها را مي پوشيد و در ايدئولوژي اش بسيار حساس و سخت گير در عين حال احساساتي بود ( اين نکته در آهنگهاي بارزام چه با کلام و چه بدون کلام کاملا مشهود است و هميشه حتي در تند ترين آهنگهاي او نغمه اي غمناک شنيده مي شود ). ورگ از معتقدان شديد به مبارزه با مسيحيان از طريق آتش زدن کليسا بود. او با بنزين کليساي fantoft را آتش زد و بلافاصله به ميان آتش رفت و روي ديوار کليسا ادرار کرد. بعد از اين جريان اورانيموس ادعا کرد که ورگ اين کار را براي مشهور شدن کرده و تقريبا دو ماه بعد از اين جريان بود که ورگ اورانيموس را کشت و به قصد توهين به دادگاه موهايش را بافت و دائما در دادگاه مي خنديد.
نظر مشترک اعضاي بلک متال اين است که مسيحيت در سال ??? بعد از ميلاد توسط olaf tryggvason به نروژ آمد که آنها با آمدنشان طلا و نقره مردم را به غارت بردند و براي اجراي قدرتشان دين جديد را به مردم نروژ خوراندند و قلعه هاي پاگانها را آتش زدند و مردم را سر دو راهي مسيح يا مرگ قرار دادند. اصلاحات مارتين لوترکينگ در سال ???? مانند قبل آنچنان خونين نبود، ولي به همان اندازه بي قانون بود. لوترکينگ زبان آلماني را با نروژي مخلوط کرد. با اصلاحات لوترکينگ تجاوز و دزدي در نروژ افزايش پيدا کرد و مبلغان تبليغ ميکردند که با مسيحي شدن به خدا نزديک مي شوند.
Trond viggo torgersson عضو هيئت کودکان نروژ مي گويد : " شيطان پرستها خواهان پايان دادن به اين دوروئي معنوي مردم هستند". در اين زمان نروژ بسيار ضعيف است و هر روز زندگي سخت تر مي شود Torgersson اميدوار است که اين آتش باعث بيدار شدن افکار خفته مردم شود. وقتي از اسقف andriass artfloat در اين زمينه سوال مي شود با عصبانيت مي گويد : " اين مسايل واقعا نمي تواند دين ما را خدشه دار کند و اين قدر ضعيف هستند که ما حتي به مبارزه با آنان فکر نمي کنيم ".
پروفسور tormod engelsviken مي گويد : " الان در زماني شبيه قرون وسطي هستيم و اين بار پاگان ها در مقابل مسيحيان قرار گرفته اند که هردو طرف در عقايدشان بسيار دقيق هستند. " او اعتقاد دارد نروژيان ديني روحاني و واقعي مي خواهند و مي گويد : " اين حرکت و جنبش پاگان ها نوعي خون خواهي و انتقام از خشونت مسيحيان است. شما بايد به ياد بياوريد وايکينگ ها در زمان آمدن مسيحيت ساکت بودند و به مرور زمان از بين رفتند ولي الان نوبت نئو وايکينگ است".
Nebelhexa خانمي که از اساتيد دانشگاه در نروژ بود عضوي ديگر از اين جنبش است که بسيار زود جادوي سياه را ياد گرفت و به يکي از اعضاي معتبر کليساي شيطان تبديل شد. او موهايي قرمز داشت و سرانجام کليساي شيطان را ترک کرد و با samoth به همراه گروه emperor در تور اروپا براي cradle of filth شرکت داشت آشنا شد و با او ازدواج کرد. در نيمه شب سال نو همان سال samoth و nebelhexa از کوهي برفي در نزديکي خانه شان بالا رفتند و در جايي در ميان درختان به رسم شيطان پرستان با هم همقسم شدند که تا عوض شدن دين نروژ از مبارزه دست نکشند Nebelhexa وsamoth به همراه varg براي آتش زدن کليسايــي رفتند و پس از آتش زدن آن samoth در ميان آتش گيـــر کرد و varg او را نجات داد.
nebelhexa در مورد ورگ مي گويد : " او انساني استثنائيست و در همه چيز استعداد دارد و براي رسيدن به هدف همه کاري مي کند او هميشه به samoth مي گفت بايد تمام کليساها را آتش زد.
Faust درامر سابق و از اعضاي تشکيل دهنده emperor از ديگر اشخاص معروف اين جنبش است که به جرم کشتن يک کشيش و آتش زدن کليسا به ?? سال حبس محکوم شد . در آگوست ???? وقتي faust از پارک المپيک بازديد ميکردکشيشي را ديد و با او دوستانه مشغول به صحبت شد و با هم قدم زنان به ميان جنگل رفتند و در اين جنگل faust گردن کشيش را با چاقو بريد و جنازه او را رها کرد و فرارکرد. دو روز بعد از اين جريان faust به همراه varg و euronymous براي آتش زدن کليسايي به نزديکي همان پارک رفتند و faust داخل رفت و بمب دستي که ساخته بود در محراب کار گذاشت و انجيل و کتاب دعاي مذهبي را هم روي آن گذاشت و کمي گازوئيل در نزديکي آن ريخت و همه با هم به سوي کوه فرار کردند تا شاهد انفجار کليسا باشند. بعد از اين واقعه بود که faust دستگير و به ?? سال حبس محکوم شد. تاثير جنبش بلک متال و ضد مسيحيت و شيطان پرستي نه تنها در نروژ بود بلکه به ديگر قسمتهاي دنيا هم کشيده شد و براي مثال از گروههايي که در ديگر نقاط دنيا دراين زمينه تشکيل شدند به گروههاي deicide ، six feet under و cannibal corpse در آمريکا، opera IX در ايتاليا ، kataklysm در کانادا ميتوان اشاره کرد.
-موسيقي رپ
تاريخچه:
((RAP، فرهنگي که خصوصاً به جوانان سياه و اقشار تحتاني در جوامع غرب تعلق دارد، از آمريکا سرچشمه گرفته و شورشگران سراسر جهان را تحت تاثير قرار داده است موسيقي RAP از تکامل اشکال ديگري از موسيقي سياهان در محله هاي فقيرنشين برانکس نيويورک و تا حدودي هارلم شکل گرفته است. اين محلات، نقطه تمرکز گروههائي از سياهان است که سالها پيش تحت شرايط فلاکت بار اقتصادي مجبور به مهاجرت از ايالات جنوبي به شهرهاي بزرگ نظير نيويورک شدند.
اواخر دهه 1960، وقتي که آمريکا زير ضربه مبارزات انقلابي در کشورهاي تحت سلطه اش، خصوصاً ويتنام، قرار داشت و انقلاب چين نيز بر شورشگران و انقلابيون در ايالات متحده تاثير نهاده بوددر شهرهاي بزرگ آمريکا تضادهاي طبقاتي ميان سياه با بورژوازي امپرياليستي و پايه هاي اجتماعيش حدت و شدتي فوق العاده يافته بود. بين محلات فقير نشين سياه با ساير نقاط شهر نيويورک، چيزي شبيه به خط مرزي وجود داشت . خط مرزي شاهد درگيري ميان دسته هاي متشکل سفيدهاي نژاد پرست و پليس از يکطرف با گروه هاي بزرگ و متشکل جوانان سياه بود . گروه هاي RAP از دل همين تشکلات شورشي سياه شکل گرفت.
در اينجا قسمتي از نخستين ترانه RAP اعتراضي که از معروفيتي بين المللي برخوردار گشته و "پيام" نام دارد را ميخوانيم. اين ترانه از آثار "گرند مستر فلش" و گروه "فوريوس فايو" است. اين ترانه حکايت شرايط نابسامان طبقه هاي فقير نشين جامعه است. دستم را بروي اسلحه ام ميفشارم، چرا که قصد جانم را کرده اند مرا هل ندهيد، ديگر جان به لبم رسيده مي کوشم به سيم آخر نزنم اينجا درست مثل يک جنگل است و بعضي وقتها تعجب ميکنم که چگونه مي توان جان سالم بدر برد))
((در همان سالهاي نخستين شکل گيري رپ با دخالت قدرتمندان ، هدفهاي سياسي و اجتماعي گروه هاي سياهپوست ، دستخوش نوعي تحريف گرديده و در نتيجه به ابزاري در دست سياستمداران و صيهيونيسم تبديل شدند .
در طول مدتيکه رپ شکل مي گرفت ، عناوين مختلفي از اين نوع موسيقي توسط موزيسين ها بوجود آمد که با پيوستن خوانندگان معروفي به اين گروه موسيقي رپ طرفداران زيادي را به خود جلب و جذب نمود .
آن رپ نسبت به گروههاي ديگر طرفداران بيشتري دارد و جوانان علاقمند به موسيقي آن گوش ميدهند و براساس مدلهايي که آنها به آنها القاء ميشود ، لباس مي پوشند و آرايشهاي ظاهري رپ را برميگزينند .
شلوارهايي که پاچه گشاد آن بر روي زمين کشيده مشود ، مانتوهايي با آستين هاي بلند ، موهاي روغن زده و چسبيده بر سر ، عينک هاي دودي با قالب فلزي ، خط ريش پايين تر از گوش پسران و روسريهاي کوچک و معمولا سفيد رنگ دختران ، ويژگي ظاهري گروه رپ است .))
برخي از گروههاي زير مجموعه رپ عبارتند از :
1- ASE OF BASE :که در سبک موسيقي پاپ از سال 1988 در آمريکا و اروپا برنامه اجرا مي کنند که اعضاي اين گروه چهار خواننده سياهپوست هستند که عموما محور اشعارشان پيرامون عشق و روابط آزاد غيراخلاقي ميباشد .
2- NEW KIDS OF THE BLACK :که از سال 1987 برنامه اجرا ميکنند ، آهنگهاي آنها بسيار تند و با مضاميني درباره عشق و زندگي اجرا مي شوند .خوانندگاني بنامهاي کوئين و جيمي به همراه دو سياه پوست ديگر که همگي هم جنس باز هستند عضو اين گروه مي باشند
با توجه بدانچه ذکر شدکه بيانگر بخشي از فرهنگ غرب و در راس آن امريکا است آيا اين سخن پرزيدنت بوش که:((ارزشهاي و موضوعات مورد علاقه آمريکا براي هر کسي و در هر جامعه اي درست و مفيد است…!))
و آيا اين سخن ديگر معنايي دارد که:
((اهداف آمريکا برقراري صلح ،تداوم آزادي و رسيدن به سعادت و خوشبختي است!))
ولي معني اين سخن توماس فردمن تحليلگر سياسي آمريکا که مي گويد:
((جنگ با اين دشمن(اسلام)با ارتش ممکن نيست بلکه بايد در مدارس ،مساجد،و کليسا ها و معابد به رويارويي با آن پرداخت و اين راه جز با همکاري روحانيون ،کشيشان و راهبان نمي توان به پيروزي دست يافت.))
« انما ذلکم الشيطان يخوف اولياءه فلا تخافوهم وخافون ان کنتم مومنين »
« در واقع اين شيطان است که دوستانش را مي ترساند پس اگر ايمان داريد از آن نترسيد و از من پروا کنيد.» (سوره مبارکه آل عمران آيه 175) امام صادق عليه السلام مي فرمايند: « العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس.»
« هرکس عالم به زمانش باشد مورد هجوم حوادث ناگوار قرار نمي گيرد.» با اين روايت امام معصوم عليه السلام مشخص مي گردد که تا چه اندازه آگاهي نسبت به مسائل روز جامعه مهم و اساسي است. زيرا ممکن است انسان در گرداب مفاسد اجتماعي و انحرافات فکري و مکتبي گرفتار شده، و لي خود از آن غافل باشد. لذا بايد تمامي حواس انسان متوجه اين مطلب گردد که در جامعه امروزي مسلح به سلاح علم و بصيرت باشد تا مبادا قرباني اميال شوم طاغيان اعتقادي و فکري نشود. در اين گذار يکي از معضلات فکري و مکتبي امروز جوامع که متأسفانه با سرعت سرسام آوري در جوامع شايع شده و جوامع اسلامي خصوصاً کشور عزيز ما ايران را نيز درنورديده است، مکتب تغيير شکل داده Satanism / سيطنيسم (شيطان پرستي) است. غفلت از اين موضوع زماني اثرات خود را عيان مي نمايد که کودکان، نوجوانان، جوانان و حتي افراد مسن تر را نيز آلوده کرده و ديگر شايد براي جبران آن دير شده باشد. بنابراين بايد اقدام پيشگيرانه صورت پذيرد. هر چند که اکنون نيز زمان بسياري را از دست داده ايم. زيرا آثار شوم اين مکتب پليد هم اکنون پديدار شده و حتي بسياري از دستگاههاي فرهنگي کشور را نيز آلوده کرده است. مطالعه اين مجموعه شما را با وضعيت کنوني جهان آشنا کرده و در صدد است چهره واقعي شيطان را در عصر حاضر نمايان ساخته و ابزار او را براي مقابله با انسان و انسانيت، معرفي کند. خوشبختانه هميشه شيطان با افراطي گري، ضعفهاي خود را نمايان ساخته و هر انسان آگاه و با بصيرت، مي تواند با آن به مقابله برخاسته و او را از صحنه زندگي خود خارج ساخته و نابود کند. چنانکه در زندگي ائمه معصومين عليهم السلام مي بينيم، شيطان با تمام تلاشي که انجام داد، نتوانست حتي کوچکترين خللي در زندگي اين بزرگواران ايجاد کند. در احوالات امام سجاد عليه السلام مي خوانيم، شخصي نزد حضرت رضا عليه السلام آمد و از ايشان درباره لقب سيد الساجدين سوال کرد. حضرت رضا عليه السلام فرمودند: روزي جدم حضرت سجاد عليه السلام مشغول نماز بودند. ناگهان از گوشه اي مار عظيم الجثه اي به سمت حضرت آمد و انگشتان پاي ايشان را نيش زد. امام سجاد عليه السلام برافروخته شد و مشخص بود که بسيار متألم شده اند، اما تغييري در اذکار و حالت امام عليه السلام مشاهده نشد. مار بسيار حضرت را آزار داد. ناگهان صاعقه اي از آسمان آمد و به مار اصابت کرد. آنگاه مار به حال اوليه خود باز گشت، که همان شيطان بود. کنار حضرت ايستاد و گفت: حقيقتاً که تو سرور عبادت کنندگان هستي. و چنين نامي شايسته شماست. آنگاه از نظرها ناپديد شد.آري، او از به انحراف کشـاندن امام معصوم عليه السلام هم نا اميد نبود. اما مقاومت امام عزيز را ببينيد که چگونه شيطان را درمانده و مستأصل مي کند و او را منکوب مي نمايد. لذا يکي از راههاي مقابله با شيطان، اصرار بر عبادت و ذکر خداوند است. «کجاست طلب کننده جگرهاي انبياء. کجاست طلب کننده خونهاي بي گناه ريخته شده.» به اميد روزي که در هيچ نقطه دنيا اثري از پليدي يافت نشود. به اميد روزي که منکوب کننده شيطان رخ نمايد و زمين از لوس وجود شيطان و شيطان صفت پاک گردد. در اين راستا آنچه که از حقير بر مي آيد، دادن اطلاعاتي هر چند کم و ناقص در اين باره است. شايد راهگشاي محققين و دردمندان جامعه بشري قرار گرفته و فکري به حال اين معضـل پيـچيده اجتماعي و عقيدتي و فکري بشود. اميد است با همکاري تمامي کساني که درد دين و دنياي مردم را دارند و به فکر اصلاحات سازنده هستند، در اين زمينه اقدام نموده و با مساعدت هاي فکري دست در دست هم به جهاد و مقابله با اين پديده برآييم. طي اين مرحله بي همرهي خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهي
اشتباه نکنيد! شيطان پرستان به خدا اعتقاد دارند. فقط نمي خواهند او را بپرستند. حال اگر مجبور باشند به هر موجود پست ديگري تن داده و او را به عنوان معبود انتخاب کنند. از حيوانات و گياهان و اشياء طبيعي گرفته، تا آلت تناسلي و... همگي جزء معبودان بشر قرن بيست و يکم است. قرني که به قرن اطلاعات معروف گشته، ولي از آگاهي بشر، جز خرافه و پوچي چيزي باقي نمانده است.
شيطان، نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و پيش از او كسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از اين قرارند:
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است .
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم .
شيطان اولين كسى است كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت
- اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد.
- اولين كسى كه كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد آنگاه که به ميان قوم لوط آمد. - اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از بين ببرند.
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت .
-اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فرياد كشيد.
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت . روزگار عجيبي است؛ هر گوشه، در هر خيابان يا بين دوستان را که نگاه ميکني درباره اين کلمه ميشنوي؛ به خصوص در بين کساني که ادعاي متالبازي و گوش دادن به موسيقي متال به خصوص سبک بلکمتال را يدک ميکشند. چيزي که الان در جامعه مشاهده ميشود باب شدن شيطان پرستي و انداختن "پنتاگرام" در گردن است. بلکمتال Darkthrone ، مريلين مانسن ، نيروانا ، آنتون لاوي، کليساي شيطان ، satanic bible ، آدم خواري ، skull-n-bone .... احتمالا حداقل يکي از اين کلمات تاکنون شنيدهايد، آدمهاي عجيبي را هم ديدهايد که خودشان را طرفدار اين نامها و گروهها ميدانند! موسيقيهاي آنها را گوش ميدهند، گاهگاه لباسهاي عجيب غريب ميپوشند، علامتهاي خاصي بين خودشان دارند و به قول خودشان "تيريپ خفن ميزنن!"
از اينها که بگذريم حتما زياد هم شنيدهايد که در فلان کشور يک عدهشيطان پرست يک آدم را تکهتکه کردند يا خوردند يا فلان جنايت را انجام دادند. لذا بر آن شديم تا در مورد شيطانپرستي و شيطانپرستان تحقيقي اجمالي به عمل آوريم.
شيطان پرستي به معني پرستش شيطان به عنوان قدرتي فوق العاده قوي و بسيار قويتر و موثرتر از نيروهاي خوب دنيوي همچون خدا است. در شيطان پرستي شيطان به عنوان نماد قدرت و حاکميت بر روي زمين، قدرتي به عنوان برترين قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و اين دنيايي را که به عنوان دوزخ برشمرده ميشود را قانونمند ميکند. در شيطان پرستي، غير از استفاده از شيطان به عنوان قدرت تاريکي و قدرت مطلق از نيروها و اجنه و روح هاي پليد و شيطاني نيز براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميشود؛ و در نهايت معناي شيطان پرستي؛ پرستش قدرت پليدي است.
به طور کلي دو تعريف براي گروههاي شيطان پرستي در نظر افراد وجود دارد؛
تعريف اول: هر گروهي که شيطان را (مشابه شيطان تعريف شده در دين مسيحيت که عاري از مفاهيم غيرطبيعي مربوط به پليدي و زشتي است يا يک شيطان انتزاعي) به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند، که معمولاً از آن به عنوان الهه سياه نيز ياد ميکنند و آن را منتسب به طبيعت "حقيقي" انسان مينامند.
تعريف دوم: گروههايي که از دين مسيحيت تبعيت نکرده و يا عيسي را با خصوصياتي که در دين مسيح تعريف شده است قبول ندارند. اين تعريف معمولاً توسط بنيادگرايان مسيحي مورد استفاده قرار ميگيرد و بر مبناي اين تعريف بسياري از گروهها را شيطان پرست مينامند.
در دهه هاي اخير، گسترش فرقه هاي شيطان پرستي در دنيا با رشد خيره کننده اي همراه بوده است. به خصوص که اين فرقه از ابزارهاي نوين براي گسترش و فعاليت خود بهره برده است. در اين بررسي سعي شده است بيشتر جنبه هايي که در تحقيقات مختلف بر اين پديده، مغفول مانده است مورد بررسي قرار گيرد. فرقه هاي شيطان پرستي هم مانند هر پديده اجتماعي ديگر از اين قاعده مستثني نيست. در تاريخچه اين گروه ها تحولات نسبتا گسترده اي مشاهده مي شود که پيش از ورود به بحث، مختصرا به آن اشاره مي شود:
وجود شيطان همواره در آيين هاي الهي و اديان ابراهيمي، به عنوان موجودي شرور، که انسان ها را به گناه سوق مي دهد، مطرح بوده است. البته نظرات اين اديان درباره ماهيت و وجود شيطان، نظري سمبليک و نمادين نيست؛ بلکه شيطان همواره موجودي واقعي و داراي قدرت هاي اهريمني است.
زمينه قدرت هاي شيطان بايد يادآور شد که از نظر اديان الهي، قدرت شيطان، قدرت بي نهايت و قدرت مطلق نيست؛ بلکه طبق عقائد تحريف نشده دين الهي، قدرت شيطان، محدود و به واسطه انتخاب ناصواب خود انسان پديد مي آيد. چه اينکه شيطان بر مومنان راستين، تسلط و نفوذي ندارد.
وقتي تعاليم انبيا دچار تحريف مي شود و با خرافات آميخته مي شود، زمينه تفويض قدرت نامحدود به شيطان فراهم مي شود. اما اگر حتي شيطان را داراي قدرت فراوان در نظر بگيريم، چه عاملي باعث پرستش شيطان و فرار از حريم امن الهي و پناهندگي به شيطان مي شود؟ بگونه اي که افرادي خود را تابع شيطان معرفي مي کنند و از نيروهاي او براي زندگي مدد مي گيرند!
گرايش به شيطان و تبعيت از او، با انجام يک سري از اعمال خاص، از قرون وسطي مطرح بوده است. اما بايد يادآور شد که خواستگاه فرقه هاي شيطان پرستي، آن هم با وضعيت کنوني اين فرقه ها، ريشه در غرب دارد. پيروان اين گروه ها در گذشته با اعمالي مانند قرباني کردن انسان ها، قصد جلب رضايت شيطان و کسب قدرت هاي اهريمني او را داشتند. اما گروه هايي که امروز با عنوان شيطان پرست معروفند، به اين اقدامات دست نمي زنند و مجازات ها و پيگردهاي قانوني، در تغيير اين مناسک، نقش بسزايي داشته است، اما کماکان اين سنت ها با شکل و شمايل ديگر مانند قرباني کردن حيوانات به جاي انسان، به چشم مي خورد.
شيطان پرستان مدرن همزمان با تغيير اصول شيطان پرستي و به مقارن آن کاهش نفوذ و قدرت کليسا و موج دين ستيزي در دوران مدرنيته که در غرب ايجاد شد، بار ديگر در نيمه دوم قرن بيستم ميلادي، اصول خود را توسط شخصي به نام "لاوي" تدوين کردند و با بهره گيري از ابزارهاي نوين اطلاع رساني، به سرعت رشد کردند. البته اين بار به مقتضاي تحول عمومي جامعه از اقدامات خشونت بار اين فرقه ها مانند دريدن اعضاي انسان و...خبري نبود و شعارهاي زيبايي ماند عدم آزار رساندن به کودکان، پرهيز از اذيت کردن حيوانات نيز ديده مي شد اما در مقايسه با شيطان پرستي دوره هاي قبل، اصولي وارد اين فرقه جديد شد که تا حد زيادي متاثر از فضاي مدرنيته حاکم در غرب بوده است.
در شيطان پرستي قرون وسطي نوعي اعتراض شديد به کليساي کاتوليک و حاکميت آموزه هاي تحريفي آن به چشم مي خورد. لذا "آنتي کريس" يا مبارزه با تعاليم حضرت عيسي و به تبع مبارزه با هنجارهاي کليساي کاتوليک، فراوان به چشم مي خورد. اما در شيطان پرسي جديد چه مولفه هايي وجود دارد؟
موج جديد شيطان پرستي کماکان همان ضديت را با فضاي کليسا دارد ولي به فراخور کم رنگ شدن نقش کليسا و دين در اروپا، اندکي از اين عناد کاسته شده است اما مولفه هاي جديد وارد اين گروه شده است. يکي از بارزترين اين اصول، انسان محوري يا اومانيسم است که محصول نامبارک عصر مدرنيته است. تفکري که ماوراالطبيعه و حيات اخروي را منکر است و تمام هست و نيست را در همين حيانت مادي مي داند.
اساسا مفهومي به نام توحيد و خداي واحد، در اين فرقه مورد انکار است. مفهوم پرستش در اين فرقه، متفاوت است با مفهوم پرستش در اديان الهي؛ زيرا حتي ممکن است شيطان مورد پرستش اصطلاحي قرار نگيرد، بلکه نوعي اعتماد و مدد جستن از نيرويي داراي قدرت مافوق بشري، به همراه انجام اموري، به عبادت و پرستش تعبير شود و تلاش پيروان اين فرقه اين است که با انجام اين امور، داراي قدرت اهريمني بيشتري شوند تا از اين زندگي مادي، تا حد امکان در راه لذت بردن از آن، بهره مند شوند.
اين تفکر سلطه طلبانه و دنيا جو، بازتاب همان تفکر اومانيستي و انسان محوري حاکم و رايج در غرب است که انسان و تمايلات نفساني او را در راس و محور همه شئون فردي و اجتماعي قرار مي دهد و تمام جزئيات زندگي را بر اساس رسيدن به همين خواسته ها استوار مي سازد.
در اينجا ممکن است اين سئوال مطرح شود که "اگر نظام حاکم بر تفکر غربي اين چنين است و ارزش هاي انسان را انکار مي کند، پس شيطان پرستان به دنبال رسيدن به چه امري هستند؟" زيرا علي الظاهر تمام آنچه که شيطان پرستان به دنبال آن هستند، در فضاي حاکم بر جوامع غربي قابل دسترسي است. در جواب بايد گفت انسان هرقدر هم که ارزش هاي انساني را انکار کند و خود را در باتلاق شهوات و لذت هاي مادي غرق کند، باز نمي تواند از فرياد ها و نياز روح خسته خود براي پرستش موجودي برتر، فرار کند و بر اين تمايلات، سرپوش بگذارد.
اين انسان نمي تواند پوچي هاي زندگي خود را علي رغم لذت هاي مادي، منکر شود و ناديده بگيرد. روح انسان همواره احتياج به پرستش موجودي برتر و فرا زميني دارد. دقيقا به خاطر اغنا کردن اين گرايش تعارض انسان مدرن، اين مکاتب که در آنها مفاهيمي مانند پرستش، عبادت، استمداد و کسب نيرو از موجودي ماورايي و ... ايجاد مي شوند.
روح انسان مدرن در چنين جامعه اي را نه تعاليم تحريف شده اغنا مي کند و نه رويگرداني از تعاليم الهي و نه فرو رفتن در تمايلات نفساني آرام. اين فضاي پارادوکسي موجب سرگشتي بشر امروز مي شود و چاره اي جز انجام اعمال حيواني براي او باقي نمي ماند. روح الهي انسان همواره به تعاليم ناب الهي احتياج دارد و اگر مضامين صحيح اين تعاليم براي او فراهم نشود، ناگزير است براي فرار و فراموشي اين موقعيت جانکاه، به مصرف مشروبات الکلي و مواد مخدر و هيجانات زودگذر يا روابط بي حد و حصر جنسي روي آورد که همه اين اقدامات سراب گونه، مانند نوشيدن آب شوري است که جز به تباهي و وخامت اوضاع نمي افزايد.
در چنين شرايطي، رهبران اين فرقه ها مخاطبان و پيروان خود را به خودکشي تشويق مي کنند تا شايد راه نجاتي باشد از اين زندگي بي معنا. آري. اين سرخوردگي انسان مدرن، سوغات سلطه همين تفکر است.
با اين رويکرد، بار ديگر اهميت تعاليم نجات بخش اديان الهي، و در صدر آن دين مبين اسلام در معنا دهي به زندگي انسان، مشخص مي شود.
علل گرايش جوانان به شيطان پرستي
حجةالاسلام و المسلمين حميد رضا مظاهري سيف، رئيس مركز مطالعات و پژوهشهاي اسلامي دانشگاه صنعتي شريف و پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات حوزة علمية قم و نويسنده هفت كتاب و هفتاد و سه مقاله در نشريات علمي است، آخرين اثر وي با نام "جريانشناسي انتقادي عرفانهاي نوظهور" بوده كه از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي منتشر شده است. مظاهري سيف در اين گفتوگو به بررسي علل گرايش جوانان به شيطان پرستي پرداخته است و از نقش صهيونيسم جهاني در گسترش و ترويج شيطان پرستي سخن به ميان ميآورد، وي معتقد است: امروزه در دنيا تبليغات زيادي براي عرفان يهود يا همان قبالا صورت ميگيرد. شخصيتهاي مشهوري نظير مادونا كاباليست ميشوند و آموزههاي كابالا در رمانهاي كوئيليو نقش پررنگي پيدا ميكند، در رمانهاي كوه پنجم، بريدا، شيطان و دوشيزه پريم و حتي كيمياگر به روشني تعاليم كابالا ديده ميشود. مشروح اين گفتوگو را با هم ميخوانيم:
* با توجه به شرايط فعلي، علل گرايش جوانان ايراني به برخي اديان نوپديد از جمله شيطان پرستي چيست؟
بسم الله الرحمن الرحيم، در مصاحبههاي قبلي با برخي از خبرگزاريها و نشريات درباره علل و زمينههاي پيدايش و گسترش اديان و معنويتهاي نوظهور سخن گفتهام. تمام آنها در مورد گرايشهاي شيطان پرستي نيز معني دار و صادق اند. اما در خصوص گرايشهاي شيطاني عوامل ديگري هم وجود دارد كه اگر اجازه بدهيد به آنها بپردازيم.
اولين و مهمترين عامل اين است كه شيطانگرايي در وجود تمام انسانها ريشهدارد. در روايتي از امام صادق عليه السلام ميخوانيم كه قلب هر انسان دو گوش دارد در يكي شيطاني نشسته و همواره به سوي شر و پليدي دعوت ميكند و در گوش ديگر فرشتهاي است كه به خير و نيكي ميخواند. درون انسان عرصة جنگ ميان شيطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوي فرشته معطوف كند، شيطان را شكست داده و تسليم خواهد كرد، اما در صورتي انسان به پيروي از شيطان درون روي آورد، فرشتة دروني را تضعيف خواهد كرد و صد البته كه فرشتة درون هيچگاه شكست نميخورد، انسان تنها ميتواند صداي او را نشنيده بگيرد ولي امكان از بين بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة دروني همان نداي فطرت است كه تغيير و تبدّلي پيدا نميكند.(روم/30) به همين علت دنبال كردن نداي شيطان جنگ دروني را پايدار ميكند و چنين كسي هيچ گاه به آرامش نخواهد رسيد، و همواره با تضاد و تعارض دروني و احساس ناكامي زندگي خواهد كرد.
ممكن است ما از شنيدن انجام يك گناه احساس نفرت كنيم، اما گاهي نيز رغبتي در قلبمان ايجاد ميشود، ما انسانها گاهي از گناه و خطا و ضايع كردن حق ديگران براي منافع خود خوشمان ميآيد و به آن ميل پيدا ميكنيم، اينها نشانة فعاليت شيطان دروني است. جنبش شيطانگرايي و شيطان پرستي بر همين خصلت آدمي تكيه ميكند و سستي اراده و بيتوجهي به رسول باطني يا تمايلات متعالي فطرت سبب اقبال به دعوت شيطان از لحاظ روانشناختي و استقبال از جنبشهاي شيطانگرا به لحاظ جامعهشناختي ميشود.
جنبش شيطانگرايي ميخواهد با تقديس و مشروعيت دادن به شرارت و شيطنت، تضاد دروني و آشفتگي رواني را بكاهد و حتي وعدة از بين بردن آن را ميدهد، اما اين وعدة دروغي است كه هيچگاه محقق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا كند و با فطرت و خرد و فرشتة درون خود مبارزه كند، نميتواند وجود خود را از حضور آنها تهي سازد، زيرا فطرت در حقيقت نداي خالق و هستي بخش ماست كه درون ما حضور دارد و تا هستيم او با ماست.
به همين منظور شيطانگرايان از مرگ خدا سخن ميگويند تا بتوانند فرشتة درون را نابود كنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله كه به نتيجه نرسند ممكن است پايان دادن به هستي را پيش نهاد كنند و فكر كنند با خودكشي ميتوان از هستي و هستي بخش رو گرداند. ولي با مرگ به او نزديكتر ميشوند، در حاليكه قادر متعالي را از خود ناخشنود كرده و براي دريافت عشق بيكران او آماده نشدهاند. از اين رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
بنابراين يكي از علل گرايش به شيطان پرستي پيروي از شيطان درون است كه عاقبت آن به جاهاي بسيار ناخوشايندي ميرسد.
* هدف از وجود، شيطان چيست؟
خداوند مهربان اين شيطان دروني را قرار داد تا در مصاف با او نيروهاي عظيم خرد و اراده در انسان شكوفا شود و به مراتب برتر از فرشتگان راه يابد. و با حسن اختيار، صلاحيت جانشيني خداوند و فرمانفرمايي بر تمام عالم را پيدا كند.
* چه عوامل ديگري در گرايش به شيطان پرستي موثر است؟
يكي ديگر از علل گرايش به جنبشهاي شيطاني استفادة وسيع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر انديشهها از طريق گفتن يا نوشتن دشوار است و تعداد محدودي از مردم با آن ارتباط برقرار ميكنند. اما نمادها به راحتي جايگاه خود را در فرهنگ عمومي پيدا ميكنند و به خاطر اينكه ظرفيت كار هنري دارند، به صورت جذابي در جامعه، به خصوص بين جوانان و زنان گسترش مييابند.
نمادها همواره حامل معنا و پيام هستند و نوعي نگرش يا فكر را تداعي ميكنند و رفتار خاصي را يادآور ميشوند. مثلاً مردم با ديدن گلدسته ياد مسجد و نماز ميافتند. با ديدن چراغ قرمز احساس خطر ميكنند و ميايستند. جنبش شيطانگرايي با استفاده وسيع از نمادها و به كارگيري ظرفيتهاي هنري نظير گرافيك، سينما و از همه بيشتر موسيقي به عرصه آمده است.
نمادها و سمبولهاي شيطاني روي لباسها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعتها، از كفش تا كلاه همه جا ديده ميشود. اين نمادها با طراحيهاي متنوع و زيبا افراد را جذب ميكنند، پس از اينكه استفاده از آنها تكرار شد و به عنوان بخشي از رفتار و سليقة شخص در آمده و به نوعي هويت و خودپندارة فرد را تشكيل ميدهد، در اين شرايط با افراد ديگري كه نمودهاي رفتاري و ذوقي همانندي را دارند، احساس همزاد پنداري كرده و خود را از آنها و آنها را از خود ميپندارد و در رفتار و گفتار و افكار به طور ناخودآگاه شبيه به آنها ميشود. به قول ارنست كاسيرر انسان حيوان نمادساز است و به خاطر قدرت تفكر و معناجويي يا معنا بخشي، كنشهاي متقابل انسانها به صورت نمادين شكل ميگيرد. و از اين راه معاني را به هم منتقل ميكنند. مثلاً دو نفر كه به هم ميرسند براي هم دست تكان ميدهند و اين حركت نماد توجه، محبت و احترام است.
معاني كه به صورت نمادين در روابط انساني جريان پيدا ميكند، به واسطة هنر بسيار مؤثرتر ميشود و سينما يكي از تأثير گذارترين هنرهاست. هنگامي كه فيلم شيطان در تاريخ 6/6/1976 پخش شد كسي فكر نميكرد كه چقدر مؤثر واقع شود به طوري كه هنگام پخش نسخة دوم اين فيلم در تاريخ 6/6/2006 بسياري از مردم از خانه بيرون نيامدند تا پر شيطان به آنها نگيرد و عدهاي هم كارهاي مهم خود را نظير عروسي و غيره به اين روز انداخته بودند تا از نيروي شيطان بهرهمند شوند!
* گويا اعتقاد به نيروي شيطان نيز در اين بين نقش مهمي دارد؟
يكي ديگر از عوامل گسترش شيطانگرايي و شيطانپرستي اين است كه شيطان را منشأ قدرت معرفي ميكنند و كاميابي و موفقيت در زندگي را در روزگار غلبة شيطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شيطان اعلام ميكنند. شيطانگرايان ميگويند ما در دوران غلبة شر بر خير زندگي ميكنيم و اين نشانة غلبة شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت.
در حاليكه واقعيت چيز ديگري است. ما در دورة مهلت يافتن شيطان و متأسفانه سستي انسان به سر ميبريم. شيطان نه تنها رقيب خداوند نيست، بلكه رقيب انسان هم نيست و اگر انسان به خود بيايد و به خدا پناه ببرد شيطان در برابر او عاجز و ذليل خواهد شد. قرآن كريم ميفرمايد: نيرنگ شيطان ضعيف است.(نساء/76) و سلطهاي بر اهل ايمان و توكل كنندگان ندارد،(نحل/99) سلطة او فقط بر كساني است كه به او دل سپرده و فرمانش را ميپذيرند و او را شريك پروردگارشان ميپندارند. (نحل/100)
جنبش شيطانگرايي در راستاي جا انداختن اين دروغ بزرگ كه در دوران غلبة نيروي شيطان به سر ميبريم، دست به فعاليتهاي تبليغي گستردهاي زده است. از جمله توليد فيلمهايي نظير كودك رزماري، دروازه نهم و گابريل. رومن پولانسكي در فيلم كودك رزماري (1968) تولد شيطان را اعلام كرد، تولدي كه همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترين قدرتمندان ميدانند. سپس در فيلم دروازه نهم (1999) شيطان را به صورت نيرويي كه غلبه يافته معرفي ميكند. نيرويي كه خيلي از مردم و حتي افراد شاخص نظير اساتيد دانشگاه و ثروتمندان در جستجوي راهي براي سپردن روح و جسم خود به او و متقابلاً برخورداري از قدرت او هستند.
سرانجام در فيلم گابريل توليد سال 2008، ميبينيم كه زمين را ظلمت و پليدي فرا گرفته و خداوند فرشتگان را براي نجات زمين ميفرستد؛ اما آنها نيز آلوده ميشوند و در پايان گابريل كه همان جبرئيل است با دلخوري از خداوند، دست از زمين ميكشد و به آسمان صعود ميكند، تا نگذارد كه خدا فرشتگان ديگر را به زمين بفرستد. اين فيلمها كه با تكنيكهاي بالا و جذابيتهاي زياد داستاني توليد ميشود، در نهايت باور يا دست كم اين احتمال را تقويت ميكند كه نيرويي به نام نيروي شيطان وجود دارد و پيوستن به او بسيار مفيد و مؤثر است.
يكي ديگر از عوامل جذابيت و رويآوري به جنبش شيطاني كه بسيار شيطنت آميز به كار گرفته شده، ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شك مدل زندگي ما كه بر اساس اهداف و برنامههاي تمدن غرب شكل گرفته با فطرت و طبيعت انسان ناسازگار و خيلي آزار دهنده است. نظام اقتصادي، سياسي، آموزشي، فرهنگي و اجتماعي ما - منظورم از ما تمام مردم دنياست - ظالمانه و سرشار از تباهي است. در اينجا نميخواهم به اين موضوع بپردازم و در جاهاي ديگر توضيح دادهام. اما نشانههاي اين تباهي كه در تار و پود تمدن معاصر و زندگي ما پيچيده، افسردگيها، اضطرابها، رنجهاي بيهوده، ارزشهاي پوچ نظير پول، مدرك، مدالها و جوايز مسخرة بين اللمللي و هزاران پديدة موهوم و بيمعناي ديگر است.
نوجوان و جواني كه تازه با اين عرصه آشنا ميشود و هنوز اين هنجارهاي بيمعنا را دروني نكرده ستم و تجاوز به حريم خود را كاملاً احساس ميكند و به سركشي رو ميآورد. دقيقاً به همين علت در دهة 1960شاهد جنبشهاي دانشجويي وسيع در آمريكا و اروپا بوديم. دقيقاً در اوج اين جنبشها بود كه پديدهاي به نام موسيقي متال به عنوان موسيقي اعتراض به وجود آمد. آن جنبشها و اين سبك موسيقي در ابتدا اهداف بسيار درستي داشت. اهدافي نظير مخالفت با مصرفگرايي، فاصلة فقير و غني، سرمايهداري، جنگ، فرسايش روابط انساني و... مثلا ً جوانان ميرفتند و از زبالهها لباسهاي پاره پيدا ميكردند و ميپوشيدند تا به اختلاف طبقاتي و بيعدالتي اعتراض كنند، داد و فرياد راه ميانداختند، ويژگي موسيقي متال فرياد، حرفهاي اهانت آميز و سروصداي بلند است. البته روشهايي كه از سوي اين جوانان به كار برده ميشد هميشه درست نبود اما اهداف خوبي در كار بود.
ديري نگذشت كه اين جنبش به جهات انحرافي سوق پيدا كرد. در بين شعارهايي نظير عشق به مردم و عدالت، دعوت به استفاده از ماريجوانا و ساير مواد مخدر پيدا شد، گروهايي موسيقي خود جوش مورد حمايت شركتهاي سرمايهداري قرار گرفتند و گروههايي نظير هندريكس و گروه كِريم موسيقي متال را به سوي تجاري شدن سوق دادند، تاجايي كه امروزه خوانندگان معروف مثل مرلين منسون و گروههاي مطرح متال كاملاً در خدمت نظام سرمايه داري قرار گرفتهاند و لباسهاي پاره با قيمت گزاف در بوتيكهاي شيك به فروش ميرسد.
اين گروهها از آنجا كه خلاف ارزشهاي اجتماعي حركت ميكردند و تندي و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهاي اجتماعي نظير اقتصاد، حكومت، آموزش، خانواده و دين را مورد حمله قرار ميدادند، ظرفيت خوبي براي گرايشهاي شيطاني داشتند و از سوي دستهاي پنهان سرمايهداري به همين سمت منحرف شدند، "ازي آزبورن" خوانندة گروه "بلك سبث" كه شايد بتوان آن را پايه گذار سبك متال معرفي كرد، در مصاحبهاي در سال 1976 اعلام كرد كه ما يك گروه موسيقي هويمتال هستيم و هرگز به دنبال تفكرات شيطاني نرفتهايم. اين موضع گيري براي آن بود كه نشريات زيادي آنها را به عنوان گروه شيطاني معرفي ميكردند و عدهاي با حالات، آداب و لباسهاي شيطانگرايي در كنسرتهاي آنها حاضر ميشدند.
به تدريج گروههايي كه ديدند حال و هواي شيطاني مورد استقبال و تبليغات خوبي قرار ميگيرد و مي تواند ثروت و شهرت خوبي براي آنها به ارمغان بياورد، دست به كارهاي شيطاني زدند، از اينجا بود كه بلك متال يا متال جادويي و ساير شاخههاي موسيقي هوي متال شكل گرفت. مثلاً گروهي مثل "نيروانا" كه نام خود را از بوديسم برگرفته و به طور نااميدانهاي از رنج و پليدي سخن ميگويد، با پشتيباني شبكه "ام.تي.وي" سبك متال آلترناتيو را مطرح كرد و به شهرت و ثروت فراواني رسيد. و تا زمان خودكشي "كرت كوبين" (خوانندة اين گروه) پول هنگفتي را به جيب تهيه كنندگان تلوزيوني خود سرازير كرد.
* اين سودهاي سرشار، در ديگر كشورها نيز با استقبال مواجه شد؟
هدفي كه شركتهاي بزرگ در چند سال اخير دنبال كردهاند اين است كه مدل بومي اين گروهها را در هر كشوري ايجاد كنند. گروههايي مثل "هدهانتز" در آلمان و گروههاي "آنگرا" و "راپسودي" در آسياي جنوب شرقي و نسخههايي از گروه "ديسايد" در ايران، نمونههاي قابل توجهي هستند.همانطور كه ميبينيد، كارتلهاي سرمايهداري و سياسي با برنامه ريزي حساب شده و سوء استفاده از بيتوجهي مردم توانستند يك تهديد جدي عليه خود را به فرصت تبديل كنند. و جواناني را كه ممكن بود نظام سلطه را در هم بريزند و مدل ديگري براي زندگي بيابند، به سمت داد و فريادهاي بيهوده و اعتراض بدون فكر و برنامه جهت دادند و همتشان اين شد كه چگونه پابهپاي گيتار الكتريك فرياد بكشند و به زمين و زمان فحش بدهند. در واقع با استعداد و پول همين جوانان، نيروي تحول و اعتراض فعال را از آنها گرفتند!. در راستاي كشف و حمايت و البته بهرهبرداري از استعدادهاي درخشان در اين زمينه از سال 2000 جشنواره گروههاي زير زميني برگزار شد. و همانطور كه ميبينيم حركت اعتراضي و تحولخواهانة جوانان با فريادهاي مأيوسانه، و سرگرميهاي نيرو زدا و فكر سوز، و تلاش براي به دست آوردن جوايز جشنوارهها به ارزش موهوم ديگري تبديل شده كه خاصيتي جز تداوم، ظلم و بيعدالتي و بيرحمي در دنيا ندارد. بنابراين يكي ديگر از علل جذابيت شيطانگرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهاي رايج اجتماعي است، كه براي جوانان هيجانزا و جالب است.
* شيطان پرستي و گرايش به آن علل مختلفي دارد، نقش فطرت انسان را در اين زمينه چگونه ارزيابي ميكنيد؟
عامل ديگر گرايش به شيطانگرايي ريشة عميق فطري دارد. روح ما انسانها پيش از پيوستن به تن مادي و حضور دراين دنيا، در عالم ملكوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوهها مشاهده كرده و با تمام صفات عالي ميشناخته است. روح ما از آن جهت كه خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت ديده و شناخته به او عشق ميورزد و از جهتي كه او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاريت ديده، خشيت و هيبت را تجربه كرده است.
در اين دنيا كه ازآن تجربة والا و ملكوتي دور شدهايم هم در جستجوي زيبايي و عشق هستيم و هم فطرتاً مايل به خوف و هيبت و خشيت. همانطور كه اگر زيبايي حقيقي را نبينيم و عشق حقيقي را نيابيم، زيباييهاي موهوم و عشقهاي پوچ قلبمان را فراميگيرد، اگر عظمت و شكوه بيكران الاهي را نشناسيم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا ميداريم. جنبش شيطاني با خشم و خشونت و ايجاد ترس براي لحظاتي قلب انسان را ميلرزاند و به اين نياز عميق فطري پاسخي موهوم و منحرف ميدهد. در موسيقيهاي شيطان پرستي، گريمهاي وحشتناك خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صداي بلند و حجم بالاي صدا، سرعت ريفها و ملودي، استفاده از تكنيكهاي پالم ميوت، افكتهاي ديستروشن و صحنه پردازي هول انگيز و نعرههاي دلخراش، هر بيننده و شنوندهاي را تحت تأثير قرار ميدهد و قلب او را ميلرزاند. اين هيجان براي عدهاي از جوانان دلپذير است. به ويژه اگر تصور كنيم كه جوان امروز سالهاي پرشور زندگي خود را بدون توجه به نيازهاي طبيعي در مدلي تحميلي و تكراري و ميگذراند، جواني كه ناگزير است تا اواسط دهة سوم زندگي درسهاي بيارزشي را بخواند كه در آينده به هيچ دردي نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانايي به عنوان يك شهروند كامل شناخته نميشود، نه شغل، نه ازدواج و نه هيچ يك از خواستههاي او به موقع تعريف نشده است. در اين شرايط اگر به معنويت ناب و معرفت خداوند هم دستي نداشته باشد، فضاي موسيقي شيطانگرا و هراس و هيجان آن تنوع جالبي به زندگي او ميدهد. و پاسخي موقت و دروغي خوشايند خواهد بود.
* از ويژگي هاي بارز شيطان پرستي در ايران و تفاوت شيطان پرستان در ايران با ساير كشورها بگوييد؟
شيطانپرستي يا شيطانگرايي در كشور ما هنوز در دورة نمادين به سرميبرد و به ايدئولوژي تبديل نشده است. اما در كشورهاي غربي با توجه به شبكه فراماسونري و نيز مباني عرفان يهودي (قبالا يا كابالا) به يك ايدئولوژي سياسي و مذهبي تبديل شده و كاملاً با آرمانهاي صهيونيسم هماهنگي دارد. ولي بايد توجه داشت كه با كاركردي كه نمادها دارند، بعد از مرحلة ترويج نمادها، نوبت به انتقال ايدئولوژي خواهد رسيد.
خيلي روشن عرض كنم وقتي سلام و عليك جوانان ما اشاره به نماد سرشيطان شد و آنگاه ديدند كه فلان هنرپيشة صهيونيست، فلان ورزشكار كاباليست و رئيس جمهور آمريكا نيز دستش را آنطور بالا ميبرد، به طور ناخودآگاه با آنها احساس همانندي كرده و ارزشها و انديشههاي آنها را از آن خود ميداند.
حالت سرشيطان نمادي از بافومت است كه به صورت يك بز روي كره زمين نشسته و به معناي تحقق حكومت شيطان در زمين است.
متأسفانه مسئولين به اين ابعاد موضوع توجه ندارند و جنبش شيطاني را فقط از منظر انحرافات اجتماعي ميبينند و از لايههاي عميقتر تغافل ميكنند. با در نظر گرفتن لايههاي عميق اين بحث مواجهه با آن تنها كار نيروي انتظامي نيست، بلكه سازمانهاي فرهنگي و سياسي كشور بايد براي آن فكر كنند و برنامه داشته باشند.
موضوع ديگر در مورد شيطانگرايي در ايران و بلكه دنياي اسلام اين است كه در فرهنگ يهودي - مسيحي ايمان در برابر عقل و دانش قرار دارد و شيطان نماد عقلگرايي است. البته در آنجا عقل محدود به عقل منفعتجو و دنياگراست. اما به هر حال شيطان نماد عقل و دانش قلمداد ميشود كه با دعوت آدم و حوا به خوردن از ميوة درخت دانش با انسان از بهشت رانده شد. و اين موضوع زمينة جذب خيلي از افراد به شيطان بودهاست. اما در دنياي اسلام اين حنا رنگ ندارد و شيطان نماد جهل و وهم است و ايمان بر شالودة خرد و معرفت استوار ميشود. از اين جهت جنبش شيطانگرايي اگر بخواهد توفيقاتي را كه در ساير كشورها داشته، در ايران و جهان اسلام تجربه كند، ناگزير است كه به تحريف در دين اسلام دست بزند. و البته اقداماتي را در اين راستا آغاز كرده و برخي از آموزههاي عرفاني را كه با سوء تفسير به عقلستيزي تبديل ميشود، برجسته ميكنند. به خصوص با حمايت از برخي فرقههاي منحرف صوفيه، عرفان ناب اسلامي را در چهرهاي مسخ شده مينمايند.
* دربارة ريشههاي شيطانگرايي در عرفان يهود توضيح دهيد.
به اعتقاد يهوديان، بنياسرائيل قوم برتر هستند و هيچ غير يهودي، در جامعه يهوديان پذيرفته نميشود، بنابراين يهوديان نميتوانند مثل پيروان ساير اديان ديگران را به دين خود دعوت كنند، آنها اين خلاء را با عرفان يهودي پر كردهاند. يعني اگرچه شما به عنوان يك مسلمان يا مسيحي نميتوانيد يهودي شويد ولي ميتوانيد به عرفان يهود بپيونديد. امروزه در دنيا تبليغات زيادي براي عرفان يهود يا همان قبالا صورت ميگيرد. شخصيتهاي مشهوري نظير مادونا كاباليست ميشوند و آموزههاي كابالا در رمانهاي كوئيليو نقش پررنگي پيدا ميكند، در رمانهاي كوه پنجم، بريدا، شيطان و دوشيزه پريم و حتي كيمياگر به روشني تعاليم كابالا ديده ميشود.
البته عرفان يهود سر سفرة تعاليم انبياي بزرگ الاهي نشسته است و مطالب صحيح آن زياد است و در همين مطالب صحيح با عرفان اسلامي همانندي پيدا ميكند. اما تحريفات وحشتناكي هم در آن صورت گرفته كه مشكل از همين تحريفات آغاز ميشود.
يكي از تحريفات عرفان يهود اين است كه آنها خدا را داراي تجليات يا سفيراهاي خير و شر ميدانند و در واقع جلوههاي جلال و قهر و سخط الاهي را جلوههاي شر كه منشأ پيدايش شر در عالم است، معرفي ميكنند. رهبري نيروهاي شر به دست فرشتهاي به نام "سَمائيل" سپرده شده و در فيلم "گابريل" وقتي "جبرئيل" به زمين ميآيد، ميبيند كه سمائيل يعني يكي از فرشتگاني كه در بهشت باهم بودند، بر زمين حكومت ميكند. جهان شر الاهي "سيترا احرا" نام دارد.
بر همين خشت كج، آموزة ديگري را مينهند و آن آموزة "شميطاها" يا ادوار تاريخ است. براساس قبالا جلوههاي خداوند در ادوار مختلف تغيير ميكند، گاهي در دوران تجلي لطف و رحمت و به سر ميبريم و گاهي در عصر قهر و غضب و جلال و جبروت الاهي، چنانكه در تورات ميبينيم قوم بنياسرائيل گاهي مشمول رحمت خداوند بودهاند و گاهي گرفتار قهر و غضب او. دوران قهر و غضب كه حتي دامن پيامبران را ميگيرد، دورهاي است كه ميل انسان به گناه زياد ميشود و انسان سر به عصيان ميگذارد.
دوران تجلي قهر و جبروت عصر غلبة شيطان است و با نگاه توحيديتر در واقع شيطان دست چپ خداست. در مكتب كابالا ظهور مسيح سرآغاز تجليات رحمت و لطف الاهي است و تا پيش از آن يا به عبارتي در آخرالزمان دورة غلبة ضد مسيح يا همان شيطان است كه آن را عصر آكواريوس مينامند. "آكواريوس" انعكاس "سيترا احرا" در زمين است و ما امروز در عصر آكواريوس به سر ميبريم. بنابراين اگر ميخواهيد، به قدرت و نيروي زندگي و كاميابي برسيد بايد با شيطان همراه شويد، حتي اگر ميخواهيد در عصر شيطان با تجلي خدا هماهنگ باشيد، بايد شيطاني شويد.
* در حاليكه نگرش اسلامي در اين زمينه متفاوت است؟
در نگرش اسلامي تمام صفات خداوند عين ذات او و خير مطلق است.(خطبة اول نهج البلاغه را ببينيد.) نبايد صفات الاهي را تكهتكه كرد. صفات و اسماء الاهي كمالات ذات او هستند كه ما در تحليل عقلي براي شناخت خود آنها را متعدد ميكنيم، اما تمام آن صفات پاك يك حقيقت دارد و آن ذات اقدس احدي است. انسان به عنوان خليفة خدا و آيينة تمام نماي او بايد تمام صفات خدا را با هم در قلب خويش متجلي سازد و ميان لطف و قهر و جمال و جلال جمع كند؛ در اين حال به نوعي عشق سرشار از هيبت و خوف همراه با رجاء و بندگي و خدمت عاشقانه به پروردگار خويش ميرسد.
در كابالا بر اثر تمايز ميان نامهاي و صفات خداوند به نوعي شرك پنهان معتقد شدهاند و به جاي ذات كامل صفات را ميپرستند. و اين كاري بود كه قوم عاد كردند و حضرت هود به آنها فرمود: "أَ تُجادِلُونَني في أَسْماءٍ سَمَّيتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنّي مَعَكمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ" آيا در نامهايي كه شما و پدرانتان ناميدهايد با من جدال ميكنيد در حاليكه خداوند هيچ برهاني را بر آن فرو نفرستاده است. پس منتظر باشيد، من هم با شما منتظر هستم."اعراف/71 "
قوم عاد از نظر علمي بسيار پيش رفته بودند و قرآن ميفرمايد به آنها قدرت و تمكني داديم كه به شما نداديم. (انعام/6) به همين جهت خداوند معجزة خاصي به حضرت هود نداد و ميخواست تا آنها با انديشه و خرد خود و نگريستن به آن همه نعمتي كه خداوند به آنها داده است حق را بفهمند. ولي آنها خدا را در نامها و صفاتش تجزيه كرده بودند و به جاي خداوند يكتا، نامهاي او را ميپرستيدند. و اين دقيقاً راهي است كه در قبالا پيموده ميشود و عاقبت آن هم روشن است.
* با اين تفاسير، دقيقاً كدام نهادها و سازمانها ( اعم از رسمي يا غير رسمي) مسئول و نقش بازدارنده را در گرايش به اين امر دارند؟
بدون شك در مرحلة اول يك نقش ستادي بايد تعريف شود تا برنامههاي هماهنگي را براي تمام سازمانهايي كه ظرفيت حركت در اين جهت را دارند، طراحي و ارائه نمايد. اين نقش قانوناً به عهده سازمان ملي جوانان يا شوراي فرهنگ عمومي وزارت ارشاد است.
سپس رسانهها به ويژه رسانه ملي بايد با كارهاي كارشناسي اساسي وارد صحنه شوند و اقدام كنند. دوست دارم در اينجا درد دلي را مطرح كنم. سال گذشته دربارة معنويتهاي نوظهور طرحي نوشتيم، كه يكي از شبكهها اين طرح را پذيرفت و در حد خوبي تصويب كرد. بعد خودشان گفتند كه اين برنامه يك بخش پژوهشي ميخواهد، وقتي طرح پژوهشي ارائه شد و آنها مجوز پژوهش را پيش از مجوز توليد صادر كردند، به تهيه كننده گفتند كه بودجه پژوهش را از سازمانهاي ديگر جذب كنيد تا بعد از انجام و تأييد پژوهش، مجوز توليد را صادر كنيم و اين پروژه عملاً متوقف شد.در اين موارد بايد در يك طرح كلان تقسيم وظايف روشن باشد، اگر قرار است كه صدا و سيما بودجههاي پژوهشي نداشته باشد، با يك معرفي نامه به طور مشخص و با روند تعريف شده، تهيه كننده را به سازمان مربوطه مثلاً معاونت پژوهشي سازمان تبليغات معرفي كند كه تكليف روشن باشد و آنها هم وظيفة خود بدانند كه به اين معرفي نامه و در خواست آن ترتيب اثر بدهند. اگر هم هماهنگي بين سازمانها كار محالي است، خود سازمان صدا و سيما هماهنگي دروني برقرار كنند و اين موارد را در يك گردش كار روشن و سريع به مركز پژوهشهاي سازمان ارجاع دهد. تا اين مسائل روي زمين نماند.
مسألة ديگر اين است كه برخي سازمانها، كارشناسان منفصل از خودشان را در جريان اطلاعات لازم قرار دهند. ما بايد دعوا كنيم تا اجازه دهند كه به بخشي از مطالب، حتي مطالبي كه خودمان دنبال كرديم دسترسي داشته باشيم. اين شكاف بين كارشناسان و سازمانهاي دولتي باعث ميشود كه هم كارشناسان دست از مطالعه دراين زمينهها بردارند، و حرفي براي گفتن نداشته باشند و هم سازمانهاي مربوطه كارهاي غير كارشناسي انجام دهند، كه بعضاً مخل امنيت ملي است و خودشان فكر ميكنند كه كار درستي انجام دادهاند. اين مشكلات باعث شده كه ظرفيتهاي عظيم علمي و معنوي حوزة علميه و حتي اساتيد دانشگاهها در موضوعاتي مثل جنبشهاي نوپديد معنوي و ديني يا شيطانگرايي و شيطان پرستي مورد استفاده قرار نگيرد. بنده با اطلاع عرض ميكنم كه سازمانهاي توانمند در اين زمينه يا هيچ كاري نميكنند يا كارهاي بيهوده و بيخاصيتي را انجام ميدهند كه اگر اثر منفي نداشته باشد، بيترديد تأثير مثبتي هم ندارد.
* به تازگي نهاد نمايندگي مقام رهبري نسبت به اشاعه اين گرايش (شيطان پرستي) در دانشگاهها و در ميان دانشجويان هشدار داده است، به نظر شما به عنوان يك كارشناس از چه سازوكارهايي ميتوان براي مهار اين نحله فكري استفاده كرد؟
روشنترين راه اين است كه بينش بدهيم. وقتي يك دانشجو بداند كه از نيروي او چه سوء استفادههايي ميشود و با برنامهاي شيطاني توانايي اعتراض و قدرت تغيير زندگي را در او تباه ميكنند. اگر يك جوان بداند كه تصور بنيانگذاران و مروجان جنبش شيطاني اين است كه ميتوانند مردم را مثل يك گوسفند در جهت اهداف و اميال خود مهار كنند و به خدمت بگيرند، اگر بدانند كه با برنامهريزي نه تنها توان فكري و نيروي بدني او بلكه ذائقة زيباشناسي و ارزشهاي انسانياش را بازيچه خود ساخته و به لايههاي عميق معنوي و فطري او تعرض ميكنند، هيچ كس به آن روي نخواهد آورد.
* به نظر شما چرا نسبت به پيامدهاي نامطلوب اين گونه تفكرات در كشور ما اطلاع رساني نميشود؟
چه كسي اطلاع رساني كند، در حاليكه كساني كه اين مسئوليت را به عهده دارند، چيزي از آن نميدانند. آسيب بزرگ خود كارشناس پنداري مسئولين به ويژه مسئولين فرهنگي باعث شده است كه نه كارشناسان به خوبي رشد كنند و كارآيي داشته باشند، و نه خود مسئولين عملكرد مفيد و مؤثري ارائه دهند. در شوراي فرهنگ عمومي كه نمايندگان سازمانهاي فرهنگي و ساير سازمانهاي مربوطه حضور دارند، چند ماه پيش جلسهاي تشكيل شد و بحث شيطان پرستي را به جهت عدم شناخت و تقليل به انحرافات اجتماعي، از شمار معنويتهاي نوظهور خارج كردند، در حاليكه اين جنبش مهمترين جنبش معنوي و ديني روزگار ماست و اگر برنامههاي ابرفرهنگ استكباري موفق شود در آيندة نهچندان دور مذهب بسياري از مردمان زمين خواهد شد. و شاهد خواهيم بود كه شيطانپرستان يهودي، مسيحي، مسلمان و بودايي در همايشهاي سالانة خود براي دنيايي شيطاني بيانية اخلاقي، اجتماعي، سياسي و حقوقي صادر كنند. و براساس اصول اعتقادي خود در در ساحتهاي گوناگون زندگي به بسط ايدئولوژي شيطاني بپردازند.
اصول اعتقادي شيطانگرايي كه توسط آنتوان لاوي بيان شده، عبارت اند از:
1- دست و دلبازي به جاي خساست
2- زندگي حياتي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني
3- دانش معصوم به جاي فريب دادن رياكارانه
4- صحبت كردن با كساني كه لياقت آنرا دارند به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان
5- انتقام و خونخواهي كردن به جاي برگرداندن صورت
6- شيطان به ما مسئوليت در برابر مسئول را به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناك خيالي مي آموزد
7- انسان مانند ديگر حيوانات است , گاهي بهتر ولي اغلب بدتر
8- شيطان تمام آن چيزهايي كه گناه شناخته مي شود را ارائه مي دهد , چون كه تمام آنها به يك لذت و خشنودي فيزيكي , رواني يا احساسي منجر ميشوند .
9 - شيطان بهترين دوست كليسا است چرا كه در تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري كليساهاست.
در اين اعتقادات حرفهاي درست و نادرست به هم آميخته شده و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينكه حرفهاي درستي هم دارد، امكان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در كنار آن نگرشهاي باطل، خشونتآميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد ساخت. و سالها طول ميكشد تا پس از تجربة زندگي بر اساس طرح شيطاني به تعارضها و رنجها و ناكاميهاي آن پيببريم و در جستجوي طرح ديگري براي زندگي برآييم. و به همان نقطهاي برسيم كه انسان ناكام امروز رسيده است.
حال چه كسي ميخواهد نسبت به اين امور روشنگري و اطلاع رساني كند. بدون وجود هستههاي قوي پژوهشي با مطالعات ميان رشتهاي و رويكرد آينده پژوهانه، مگر ميتوان اين توطئة بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترويج اين شناخت انديشيد.
صهيونيسم ، مذهب سازي و جوانان
بنيانگزار فرقه شيطان پرستي يک يهودي از خاندان لوي به نام آنتوان لوي است و در کليساي شيطان آنتوان لوي ، مناسک جنسي جايگاه خاصي دارد. همان رقص ها و کار هاي جنسي که به وسيله فرانکسيست ها ، به طور مخفي انجام مي شد ، امروز از طريق گروه هاي شيطان پرست مثل متاليکا در سطح عموم رواج داده مي شود.
صنعت سکس و بازرگاني تن که در رديف سود آورترين تجارت هاي جهان است به همراه صنايع مشروب سازي ، قاچاق مواد مخدر ، قمار و صنعت سينما در انحصار يهود است.
شبکه وسيعي از کلوبهاي شبانه و فاحشه خانه ها توسط ويليام ساموئل رزنبرگ ، مشهور به بيلي رز ، که از يهوديان مهاجر به آمريکا است ، تاسيس شد.
سران صهيونيسم جهاني عزم جدي بر نابودي هر عقيده اي دارند ، آنان تمامي اصول و تئوريها را بهم مي ريزند ، نظامها و حاکميت ها را لرزان مي سازند ، خانواده ها را ويران و نقش مديريتي پدرها و مادرها را لگدمال مي کنند .
آنان تصميم گرفته اند که به هيچ کس اجازه اظهار وجود ندهند ، رسما اعلام مي کنند همه بايد تحت اداره يهود باشند ، همه بايد به شنيدن صداي آنان عادت کنند . همه چيز را آنگونه که خود مي پسندند ، مي خواهند .
جوانان را در دنيايي از خيالات و اوهام شاعرانه گرفتار مي سازند و به وقت استيصال و سر خوردگي لحظه اي که جوان به هر چيزي چنگ مي زند تا خود را از مهلکه نجات دهد ، مذهب جعلي اي که سران يهودي از پيش طراحي کرده اند در اختيار او مي گزارند .
بر اين اساس مي گوييم :
شيطان پرستي مذهبي است ساختگي که توسط سران يهودي اي که مديريت افکار و انديشه ها را در انحصار خود مي پندارند بوجود آمده است .
يهود با صرف مبالغ هنگفت و با خدمت گرفتن هنرپيشگان ، خوانندگان ، نوازندگان ، انتشار سي دي هاي آموزشي ، مجلات ، روزنامه ها و کاباره ها ... در صدد پر کردن خلاء روحي و معنوي جوانان
غرب و به تبع جوانان شرق برآمده است .
تا جايي که بگفته رئيس بيمارستان نوجوانان نيويورک ، شيطان پرستي يکي از شايع ترين تهديداتي است که در مقابل بچه هاي امروز قرار گرفته است .
پر واضح است وقتي کليسا نتواند در مقابل خواسته هاي معنوي جوانان الگوي مناسبي ارائه دهد ، آناني که خود را گرگ مي خوانند هدايت گله هاي گوسفند را بعهده خواهند گرفت .
و کيست که متوجه استخوانهاي شکسته کليسا نشده باشد .
رئيس بخش تحقيقات سري پليس ايالات متحده مي گويد : مي توانيد مرگ را در بيشتر کليسا ها لمس کنيد ، چيزي براي ادامه حيات وجود ندارد .
شيطان پرستي دنيايي را ترسيم مي کند که هيچ روزنه اميدي براي آن متصور نيست . به همين جهت شيطان پرستي را جهان تاريک نيز ميگويند.
شيطان پرستي آنگونه که خود مي گويد حقيقتي را جستجو مي کند که در اين جهان يافت نمي شود . خود کشي که از موارد رايج اين آيين است ، توجيهي اينگونه دارد : اگر بپرسي چرا خودت را مي کشي ؟ مي گويد مي خواهم به حقيقت برسم و حقيقت در اين دنيا به دست نمي آيد .
پيامبر عزيز اسلام (ص) عبارتي دارد که مي فرمايند : در آخر الزمان ، دنباله روها از نابخردان پيروي مي کنند .
مذهب سازان عصر جديد بسيار زيرک هستند . آنان به اين حقيقت رسيده اند که هميشه گروهي در دنيا وجود دارند که از هيچ گونه استقلال فکري برخوردار نيستند و متاسفانه اين گروه کمتر به خردمندان تمايل دارند ، بلکه ميل بيشترشان به کساني است که هوي و هوس را سر لوحه کار خود قرار داده اند . پروتکل هاي دانشوران يهود به صراحت به تربيت و آموزش افراد اشاره دارد ، مي گويد : تا زماني که افراد جوامع مختلف مطابق الگو و انگاره هاي تربيتي ما دوباره تربيت نشوند ، نمي توانيم برنامه هايمان را در اين گونه جوامع مطابق با روشي کلي و يکسان پياده کنيم . اما اگر برنامه ها را محتاطانه و توام با آموزش آغاز کنيم مي توانيم در کمتر از يک دهه منش و خلق و خوي سر سخت ترين افراد را تغيير داده و آنها را مانند افرادي که از پيش مطيع ساخته ايم به زير سلطه خويش در آوريم .
به شيطان پرست تفهيم مي کنند که دنياي شيطان پرستي زندگي در ميان لجن است و هيچ وقت نمي شود در لجن زندگي کرد و به لجن آلوده نشد و هيچ چاره اي براي پاک شدن نيست جر مردن و رهايي از اين دنيا .
به شيطان پرست مي فهمانند زندگي در اين دنيا بر پايه دروغ است و همه باورهاي مردم بر پايه همين دروغ شکل گرفته است ، همه عادت کرده اند دروغ بگويند ، لذا اگر حرف راست هم بزنيد کسي آن را باور نمي کند .
شيطان پرستي آييني است که همه چيز را منفي ارائه مي دهد . آدم شيطان پرست عمر شب را بلند مي داند . او حتي خورشيد را مانع از تابش نور مي پندارد . آنان همه چيز را منفي مي خواهند ، اگر به باغ سيب بروند همه سيب ها را کال مي بينند و اگر به تئاتر بروند همه بازيگر ها را لال مي پندارند. به شيطان پرست مي گويند چشمهايت را باز کن ، فقط ببين . مغزت را ببند ، فکر نکن . نقش تو ، نقش تماشا چي تئاتر در اين دنياست .
آدم وقتي در دام ابليس هايي که طراح و مديران اجرايي احکام شيطان پرستي اند قرار مي گيرد ، به مثابه مواد خامي خواهد بود که هر شکلي را اراده کنند ، از او مي سازند.
پروتکلهاي دانشوران صهيونيسم جهت دادن به فکر و انديشه مردم غير يهودي را به کمک سخن پردازي و تئوريهاي وسوسه انگيز ، کار متخصصان و مديران يهودي مي داند.
آنان آنچنان به تبديل آدمها مي پردازند که بسياري از افراد از اينکه موجود ديگري شده اند که خودشان نيستند ، خبر دار نمي شوند.
حتي آناني که فکر مي کنند مدير و طراح و برنامه ريز حداقل بخشي از شيطان پرستها هستند ، تنها عاملي ناچيز و بي مقدارند که کورکورانه در خدمت ابليس بزرگ قرار گرفته اند.
راهي که براي شيطان پرست ترسيم مي کنند معجوني است که هر آدم گرفتاري را به وحشي گري و نفرت سوق مي دهد. اولا راه نيست ، کوره راه است. مسيري است که به هيچ جا راه ندارد. بن بست است. رسما اعلام مي کنند ما به مقصد نمي رسيم. براي شيطان پرست تفهيم مي کنند جاده اي که در آن قرار دارد پر از خط کشي هاي در هم و بر هم است. و او در يافتن راه خروج تا سر حد جنون و ديوانگي پيش مي رود و سر انجام مطمئن مي شود راه بازگشتي وجود ندارد.
احياء اخلاق مصيبت بار قوم لوط امروز از طريق گروههاي شيطان پرست و وابسطه به آن ترويج مي شود. پيشرفت هم جنس خواهي باور کردني نيست. حمايت مقامات ارشد کليساي انگليس ، پارلمان اتحاديه اروپايي ، انجمن اطلاعات جنسي و انجمن آموزش و پرورش ايالات متحده ... ننگ آور است.
امروز ديگر صليب هاي وارونه ، ستاره پنج پر ، خفاش ، صورتهاي نقاشي شده ، ماسک هاي حيوانات درنده ي شاخ دار ، برهنه پوشي ... تنها نشانه ها و سمبل هاي شيطان پرستي نيست. عمده ترين نشانه شيطان پرستي را در تجاوز و قتل به ويژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان بايد ديد. مدتي پيش روزنامه هاي آمريکا نوشتند جمعي شيطان پرست دستگير شدند که نوجوانان و حتي کودکان را وحشيانه مورد تجاوز قرار داده و با ساتور تکه تکه مي کرده اند. استفاده افراطي از مشروبات الکلي ، مواد مخدر ، قرص هاي روان گردان و انرژي زا ، استفاده و استعمال آلات مصنوعي ، خوردن و آشاميدن ادرار و مدفوع ... معجوني از بيماري هاي روحي ، رواني و جسمي بخصوص بيماري هاي عفوني و ايدز را براي شيطان پرست ها به ارمغان آورده است. ايدز شايع ترين بيماري نزد شيطان پرستان است. و 75 در صد عامل آلودگي شش هزار نفري که روزانه مبتلا به اين درد بي درمان مي شوند انتقال از طريق تماس جنسي است.
توصيه اي که شيطان پرست ها ناگزير به انجام آنند. شنيدن آهنگ هاي تند همراه با خشونت است. که وحشت و نفرت را با خود دارد. آنان موظفند هميشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسيح و ساير مقدسات اعلام کنند. خود را بي خانماني بيابانگرد بپندارند که از عشق و محبت متنفرند. آنان خوانندگان بسيار خشني ، که در صدايشان مي توان غرش حيوانات وحشي را شنيد ، سمبل قدرت شيطان پرستي مي دانند. که کمبود و نياز خود را با خشونت زياد رفع مي کنند. اهانت به اديان به عنوان آزادي بيان در تصنيف هاي خوانندگان شيطان پرست ترويج و تبليغ مي شود. اکنون موسيقي بي ريشه جاز که از موسيقي Yidish يهوديان گرفته شده در همه زواياي ذهن جوان آمريکايي و ... رخنه کرده ، به طوري که مايکل جکسون يهودي را از تمام مقدسين کليسا بر تر مي دانند. روزي گروه بيتل ها از سر مزاح اعلام کرده بود که از خدا نيز معروف تر است و امروز گروه هاي موسيقي شيطان پرست عملا پرچم جنگ با خدا را بر افراشته اند.
بنيانگزار فرقه شيطان پرستي يک يهودي از خاندان لوي به نام آنتوان لوي است و در کليساي شيطان آنتوان لوي ، مناسک جنسي جايگاه خاصي دارد. همان رقص ها و کار هاي جنسي که به وسيله فرانکسيست ها ، به طور مخفي انجام مي شد ، امروز از طريق گروه هاي شيطان پرست مثل متاليکا در سطح عموم رواج داده مي شود.
صنعت سکس و بازرگاني تن که در رديف سود آورترين تجارت هاي جهان است به همراه صنايع مشروب سازي ، قاچاق مواد مخدر ، قمار و صنعت سينما در انحصار يهود است.
شبکه وسيعي از کلوبهاي شبانه و فاحشه خانه ها توسط ويليام ساموئل رزنبرگ ، مشهور به بيلي رز ، که از يهوديان مهاجر به آمريکا است ، تاسيس شد.
غول صنايع مشروب سازي ، يهودي مهاجر ، ساموئل برنفمن است. که امروزه دفتر مرکزي کمپاني مشروبات الکلي برونفمن ها ، به نام سيگرام در نيويورک است و در 120 کشور جهان شعبه دارد و فروش سالانه آن بيش از يک ميليارد دلار است.
سلطان دنياي پنهان شخصي است يهودي ، به نام روچيلد ، که بزرگترين امپراطوري قمار را در ايالات متحده ايجاد کرد او در قاچاق مشروبات الکلي و مواد مخدر ، سرمايه گزاري عظيمي نمود.
اولين فيلم تاريخ سينما که در آن حريم اخلاق شکسته شد ، ماه آبي است نام دارد که توسط يک يهودي به نام اتوپرمينگر بسال 1953 کارگرداني شد و براي اولين بار واژه هايي مانند ، آبستن و باکره را بکاربرد.
سه سال بعد همين کارگردان يهودي فيلم مردي با دست هاي طلايي را عرضه کرد و يک تابوي اخلاقي ديگر را شکست. او براي اولين بار به نمايش اعتياد به هرويين پرداخت.
پرمينگر در فيلم بعدي اش که در سال 1959 ساخته شد براي نخستين مرتبه ، صحنه تجاوز جنسي را به نمايش درآورد.
انسانيت زدايي ، هدف اصلي همه فيلم هاي اين کارگردان يهودي بوده است.
و اينک شيطان پرستي با اسطوره سازي و با ارائه مطالب گمراه کننده و پورنوگرافيک سعي در تحقير جوانان و برده داري نوين دارد.
دعا در اديان توحيدي و شيطان پرستي
در اين بخش قصد داريم يک مقايسه گذرا در باب دعاهاي اديان الهي با مکتب نو ظهور و مادي شيطان پرستي داشته باشيم.
البته شايد اين مقايسه درست نباشد. ولي چاره اي نيست، جز اينکه براي بيان حقيقت، گاهي کلام حق در کنار کلام کفر قرار گرفته و مقايسه شود. چه اينکه خداوند بندگان خود را اينگونه معرفي مي نمايد.
قرآن در اين باره مي فرمايد:
الذين يستمعون القول و يتبعون احسته اولئک الذين هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب «کساني که سخنان را بشنوند و از نيکوترين آنها تبعيت مي کنند. آنها کساني هستند که خداوند آنان را هدايت کرده و آنان صاحبان عقل و خرد هستند»
بنابراين اميدواريم که اين مقايسه خود سبب ارج نهادن به کلام الهي شود. و صاحبان خرد و درايت با مطالعه و مقايسه اين دعاها حقيقت را دريابند.
چه اينکه قرآن مي فرمايد: لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي « هيچ اجباري در پذيرفتن دين نيست. حقيقتاً هدايت از گمراهي آشکار است.»
اينک پيش از هر چيز نمونه هايي از دعاهاي کتاب مقدس شيطان پرستي و سپس نمونه هايي از تورات و انجيل را مي آوريم. و آنگاه در مقايسه با کلام الهي ملاحظه خواهيد فرمود که چه تفاوتي ميان لفظ دعاي الهي و دعاي شيطان پرستي وجود دارد.
دعاهاي شيطان پرستي (سيطنيسم):
«به نام شيطان. اي فرمانرواي زمين، اي پادشاه جهان، من گردن مي نهم نيرويي از تاريکي را که امانت گذارده فرمانرواي دوزخي بر روي دوش من. باز کن پهناي دروازه هاي جهنم را. و برسان اکنون، از عمق وجودم سلامم را به برادرت (خواهرت) و دوستت.
ببخش مرا به خاطر سخنان زيادم که از همه جا گفته ام.
من تحير دارم از نام تو. چون که بخشي از خود من است. من زندگي مي کنـم همانند چهارپايـان در مزرعه و شاد هستم از اين زنـدگي حيواني و شهواني. من طرفدار عدالتم و نفرين مي فرستم بر پوسيدگي.
کنار تمام خدايان درون چاه؛ مـن گردن مي نهـم چيزهايي را که بايد بگويم رخ خواهد داد. بيرون بيا و به نام خودت به اين نامه و خواسته هاي من جواب بده»
« پيش بفرست پيامبر شهوت و لذت را و بگذار زشتي ها در تاريکي من جلوه گر شوند، تا بتوانم آنها را انجام دهم.
اکنون مي خواهم، نشانه هاي خود را جمع آوري کنم و تصويري از آفرينش بکشم. اژدهاي بالدار منتظر رهايي است.»
لاوِي دعا را تا اينجا ادامه مي دهد که مرد و زن هر کدام بايد جملات مخصوص خود را بگويند. که متأسفانه با توجه به مستهجن بودن مضامين دعا، آن را وا مي گذاريم.
در يکي ديگر از نيايشهاي کتاب شيطان پرستي در برابر شيطان، مي توان به اين مورد اشاره کرد.
« با برآشفتگي از خشم و اضطراب ناشي از سکوت، فريادم را بلند کنم. که بپيچد همچون صاعقه در آسمان، تا همگان بشنوند؛ اي پنهان شده در تاريکي، اي نگهبان جاده ها، اي کسي که نيروي تو همه جا ظاهر مي گردد، آماده کن براي لطف خود، ارادتمند خود را. کسي را که اعتقاد به تو دارد و دچار عذاب شده است.
جدا کن او را بـراي خـودت و حفـاظت نما او را. نه به خـاطر بـي لياقتيش، و مضطـرب نساز او را. کمک کن او را در ميان آتش و آب و زمين و باد، تا دوباره گمشده اش را باز يابد.
قوي کن با آتش، استخوانهاي ما را براي دوستي و همراهي خود. و در جاده هاي تنگ ياورمان باش. اجازه بده از ميان نيروهاي شيطاني که در زمين از آن توست، هم اکنون لذت آن را دريابيم. و اجازه بده لذت آن را در آينده نيز بچشيم. نيروي خود را به ما برگردان تا لذت بي پايان حکومت بر آنچه هست را بچشيم.»
در اينجا لاوِي از طرف خود ادامه مي دهد:
« اين است پيام ما. به نام شيطان. اين لطف شامل کسي مي شود که حکومت شيطان را بر خود بپذيرد. پس بايد نام شيطان را بر خود قرار داده. و در رگ و گوشت خود جريان دهد، تا در زمين براي ابد زندگي کند، زيستني جاويد. درود بر شيطان.»
دعاهاي يهوديت
« اي خداي عادل من، وقتي نزد تو فرياد بر مي آورم، مرا اجابت فرما. زماني که در سختي و تنگنا بودم تو به داد من رسيدي، پس اکنون نيز بر من رحم فرموده، دعايم را اجابت فرما.»
« اي خداوند عادل، راه خود را به من نشان ده و مرا هدايت نما تا دشمنانم نتوانند بر من چيره شوند. دهان ايشان لبريز از دروغ است و دلشان مملو از شرارت.
حـرفهـايشـان پر از تملـق و فـريب است و بـه مـرگ منتهـي مي شود. اي خدا، تو آنها را محكوم کن و بگذار خود در دامهايشان گرفتار شوند!.»
« اي خدا، تو مرا مي بيني. تو رنج و غم مردم را مي بيني و به داد آنها مي رسي. تو اميد بيچارگان و مددکار يتيمان هستي. دست اين بدکاران را بشكن. آنها را به سزاي اعمالشان برسان و به ظلم آنها پايان بده.»
« اي خداوند، اين تو بودي که مرا از رحم مادرم بدنيا آوردي. وقتي هنوز در آغوش مادرم بودم، تو از من مراقبت نمودي. از شكم مادرم، تو خداي من بوده اي. و مرا حفظ کرده اي. اکنون نيز مرا ترک مكن، زيرا خطر در کمين است و غير از تو کسي نيست که به داد من برسد.
دشمنانم مانند شير مرا محاصره کرده اند. همچون شيران درنده دهان خود را باز کرده اند تا مرا بدرند. نيرويي در من نمانده است. تمام بندهاي استخوانهايم از هم جدا شده اند.
دلم مانند موم آب مي شود. گلويم همچون ظرف گلي خشک شده و زبانم به کامم چسبيده.
دشمنانم مانند سگ، دور مرا گرفته اند. مردم بدکار و شرور مرا احاطه نموده اند. دستهـا و پاهـاي مرا سـوراخ کرده اند. از فـرط لاغـري تمـام استخـوانهايم ديده مي شوند؛ بـدکاران بـر من چيره شده اند. رَخت مرا در ميان خود تقسيم کردند و بر رداي من قرعه انداختند.
اي خداوند، از من دور مشو؛ اي قوت من، به ياري من بشتاب. جانم را از دم شمشير برهان. جان عزيز مرا از دست بدکاران نجات ده. مرا از دهان اين شيران برهان؛ مرا از شاخهاي اين گاوان وحشي نجات ده!»
دعاهاي مسيحيت:
« اي پدر ما که در آسماني، نام مقدس تو گرامي باد.
ملکوت تو برقرار گردد. خواست تو آنچنان که در آسمان مورد اجراست، بر زمين نيز اجرا شود.
نان روزانه ما را امروز نيز به ما ارزاني دار. خطاهاي ما را بيامرز، چنانکه ما نيز آنان را که با ما بدي کرده اند، مي بخشيم.
ما را از وسوسه ها دور نگه دار و از شيطان حفظ فرما؛ زيرا ملکوت و قدرت و جلال تا ابد از آن توست. آمين»
« اعتراف مي کنم به تو اي پروردگار يکتاي ما، که نه تو را آغاز و نه تو را انجام است. زيرا که تو به رحمت خود به همه چيز آغاز دادي و زود باشد که بعدل خود همه را نيز انجامي دهي. ميان بشر همتايي نداري. زيرا که بجود خود دستخوش حرکت و عوارض نيستي. بما رحم کن، چون تو ما را آفريده اي و ما ساخته شده دست توايم.»
« اي پروردگار تواناي مهربان، که ما بندگان را به رحمت خود آفريده اي، و به ما رتبه بشريت و آئين پيغمبر حقيقي خود را مرحمت نموده اي، همانا تو را شکر مي کنيم بر تمام انعامهايت. و دوست داريم که عبادت کنيم تو را در تمام روزهاي زندگي مان ... پس اي پرودگار، ما را از شر شيطان و گرايش جسم و آرايش جهان نجات بده. چنانکه برگزيده خود را نجات داده اي.»
دعاها در اسلام
در اين مبحث، ابتدا به فـرازهايي از دعاهاي ائمه معصـومين عليهم السلام اشـاره کرده و سپس دعاهاي قرآن را يادآور مي شويم. تا عمق کلام خداوند مشخص گردد. تا بر همگان مبرهن گردد که چه تفاوتي ميان کلام خداوند و در ذيل آن کلام ائمه معصومين عليهم السلام، با ساير دعاها وجود دارد!.
هر چند قياس در اين باره دور از انصاف است. و نمي توان کـلام پـوچ شيـطان پـرستان را در کنـار کلام خداوند عالـم قـرار داد، اما چاره اي نيست. و پيشاپيش از محضر مقدس ائمه معصـومين عليهم السلام عذر خواهي نموده و به خداوند تبارک و تعالي عرضه مي داريم که، »خداوندا آنچه را که خود مي داني انجام داده و قصد جسارت به کلام قدسي حضرتت را نداريم.«
ابتدا به دعاهاي امام سجاد (ع) در صحيفه سجاديه توجه فرماييد. (البته دعاها در ارتباط با خود مقوله شيطان پرستي انتخاب شده اند. و حتماً خوانندگان گرامي خود آگاه به موضوعات مختلف ادعيه صحيفه سجاديه هستند.)
امام سجاد عليه السلام در اين کتاب شريف به اين مقوله (شيطان پرستي) اينگونه اشاره مي فرمايند:
« بار خدايا! در دلهاي ما راه ورودي براي شيـطان قرار مده و منزلگاهي برايش در آنچه نزد ماست آماده مکن.
بار پروردگارا! آنچه را از باطل به ما جلوه مي دهد، به ما بشناسان. و چون شناساندي ما را از (انجام آن باطل) نگه دار. از خواب غفلت که موجب اعتماد به اوست، بيدارمان فرما.
بار خدايا! تسلط او را از ما دور کن و اميدش را از ما قطع نما.
خداوندا! آنچه را شيطان (درکار ما) گره مي زند، بگشا و آنچه را که (براي فريب ما) مي انديشد، باطل نما. آنگاه که قصد اغفال ما را دارد او را باز بدار. سپاهش را شکست داده و مکرش را باطل فرما.
بار خدايا! ما را در صف دشمنانش قرار ده و از دوستانش برکنار دار، کـه وقتـي ما را مي خواند اطاعـتش نکنيم، و چـون ما را فـرمان دهد اجابتش نکنيم.»(صحيفه سجاديه دعاي 17)
حال به دعاهاي ساير ائمه اطهار توجه فرماييد.
« بارخدايا بيامرز از من گناهاني را که پرده ها را مي درند. خداوندا بيامرز از من گناهاني را که بدبختيها را فرو مي فرستند. خدايا بيامـرز از من گناهاني را که نعمتها را تغيير مي دهند ... خدايا جـز تو آمرزنده اي را براي گناهانم و پوشاننده اي براي زشتيهايم نمي يابم ...
پاک و منزهي تو و به ستايش تو مشغولم. به خودم ظلم کرده ام و بي پروايي کرده ام به واسطه نادانيم ... پروردگارا به ضعف بدنم و نازکي پوستم و باريکي استخوانم، رحم کن. آيا باور کنم که تو مرا عذاب کني بعد از اعتقاد به يگانگيت. و بعد از اينکه در دل نهادم معرفت تو را. و بعد از اينکه زبانم به ذکر تو گويا بوده است ...
اي معبود من، و اي پروردگار و آقاي من و اي سرور من، براي کدام مورد به تو شکوه کنم. و براي کدام يک از آنها شيون و گريه کنم؟ براي دردمندي عذاب و سختي اش، يا براي طولاني بودن عذاب و مدتش، واي که اگر مرا هـم رديف دشمنانت در عقوبتهـا قرار دهي و با اهـل بلايت جمع نمايي و بين من و دوستانت جدايي افکني.
خدايا و اي سرور و مولاي من و اي پروردگارم، گيرم که بر عذاب تو صبر کنم، چگـونه بر دوري تـو صبر کنم. و گيرم که بر حرارت آتش عذابت صبر کنم، چگونه بر چشم پوشي از کرامت تو صبر کنم...» (مفاتيح الجنان، دعاي کميل)
« خداوندا مرا طوري قرار بده که از هيبت تو هراسناک باشم، گو اينکه تو را مي بينم. و خوشبختم کن به تقواي خودت. و بدبختم مگردان بسبب معصيتت. و برايم از تقدير خودت خير قرار بده. و به قدر خود برکتم ده ...
خدايا بي نيازيم را در وجودم و يقين را در قلبم و اخلاص را در عملم و نور را در چشمم و بينايي را در دينم قرار بده و مرا از توانايي خودم بهره مندم نما.
خداوندا تو نزديک هر کسي هستي که تو را بخواند. و زودتر اجابت مي کني. و کريمترين کسي هستي که مي بخشد. و وسيعتر از هر کس ديگري عطا مي کني. و شنونده ترين هستي براي کسي که درخواست مي کند. اي بخشاينده در دنيا و آخرت و مهربان در هر دو...»( مفتايح الجنان، دعاي عرفه امام حسين عليه السلام)
اينک به دعاهاي قرآن کريم توجه فرمائيد، که چه زيبا بر کرانه دل آدمي مي نشيند.
«پروردگارا همانا تـو هر که را به آتش افکني، او را خـوار ساخته اي. و براي ستمکاران هيچ ياوري نيست.
پـروردگارا ما صداي منادي تـو را شنـيديم که به ايمان دعـوت مي کرد، « به پروردگار خود ايمان بياوريد» و ما ايمان آورديم. پروردگارا گناهان ما را ببخش و بديهاي ما را بپوشان، و ما را با نيکان بميران.
پروردگارا آنچه را بوسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودي، به ما عطـا کن و ما را در روز رستاخيز رسـوا مگردان. زيرا تو هيچگاه از وعده خود تخلف نمي کني.»( قرآن کريم، سوره آل عمران آيات 192 الي 194)
«... خداوندا، اين شهر (مکه) را مکان امني قرار ده. و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار.
پروردگارا آنها (بتها) بسياري از مردم را گمراه ساخته اند. هر کس از من پيروي کند از من است و هر کس نا فرماني من کند، تو بخشنده و مهرباني.
پروردگارا، تو مي داني آنچه را ما پنهان و يا آشکار مي کنيم. و چيزي در زمين و آسمان بر خداوند پوشيده نيست.
پروردگارا مرا و فرزندانم را از بر پا کنندگان نماز قرار ده و دعاي مرا بپذير.
پروردگارا، من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب بر پا مي شود بيامرز.» (قرآن کريم، سوره ابراهيم آيات 35 الي 41)
نيازي به تفسير نيست. خودتان قضاوت کنيد و تفاوت را دريابيد، که چگونه دعاهاي اسلام فراگير بوده و تمام جوانب زندگي را شامل مي شود. و چه روحي بر آنها حاکم است.
آيا دعاهاي صحيفه سجاديه را در ابتداي همين بخش به خاطر داريد؟ که امام سجاد عليه السلام، چه زيبا با خداوند صحبت فرموده بودند. به راستي کدام يک از دعاهاي مذکور در شيطان پرستي يا يهوديت و مسيحيت، حتي از لحاظ ادبي ارزش دعاهاي صحيفه را دارد. حال قياس کنيد با ادعيه قرآن که ديگر شاهکار کلام، در تمام تاريخ خلقت است
تاريخچه شيطان پرستي
شايد عده اي شيطان پرستي را آئيني مدرن و نهايتا مربوط به قرن ?? - ?? ميلادي بدانند اما واقعيت چيز ديگريست. شايد بتوان تاريخچه شيطان پرستي را به قرون اوليه پيدايش آدمي نسبت داد. البته شواهد به دست آمده اين حرف را تصديق ميکند که شيطان پرستي در نواحي امريکاي لاتين، امريکاي جنوبي و افريقاي مرکزي به قرن ها قبل از ميلاد مسيح برميگردد و قبايلي که آثاري از آنها باقي مانده است اين احاديث را تصديق ميکنند. در اکتشافات به دست آمده در امريکاي جنوبي يکي از قبايل اين قاره که اعتقاد بسياري به خوب و بد داشتند شيطان را پرستش ميکردند و حتي قرباني هايي را از انسان به شيطان هديه ميکردند که مکانهاي انجام مراسم قرباني هنوز وجود دارد و اجساد موميايي به دست آمده و نوع کشته شدن ها نشانگر قرباني شدن اين انسانها (که در آنها بيشتر زنان به چشم ميخورند) است. در افريقاي مرکزي و در دشتها و کويرهاي سوزان اين قاره نيز در قبايلي که معروفترين آن قبيله "اوکاچا" ميباشد، شيطان به عنوان قدرت مطلق زمين و آسمان و پديد آورنده آن و خداي خشم و نفرت پرستش ميشد و حتي قرباني هايي نيز در مواقع خاص به آن اهداء ميشد. ذکر اين نکته ضروري است که زمان قرباني کردن انسانها در برابر شيطان لحظه هاي خاصي بوده است.
تاريخچه شيطان پرستي به سالهاي بسيار دور بر ميگردد که بعدها اين آئين و سنت به صورتهاي ديگر نمود پيدا کرد که چيزهايي از گذشته چه با تحريف و چه بدون تحريف دست به دست در حال عبور همراه با زمان است. البته شيطان پرستي در زمان پيدايش زبان و خط و زمان مادها، سومريان، بابليان و ... نيز ادامه داشت تا در قرون ?? -?? ميلادي شيطان پرستي نوين به وجود آمد.
شيطان پرستي قديمي
شيطان پرستي قديمي شيطان پرستي اي است که به قرون وسطا برميگردد،؛ با اينکه همانطور که در تاريخچه شيطان پرستي ذکر گرديد شيطان پرستي به قبل از ميلاد مسيح برميگردد اما اصولا شيطان پرستي قديمي را مربوط به قرون وسطا ميدانند. موضوعي که امروزه درباره شيطان پرستي قديمي وجود دارد و در برخي کتابها ديده ميشود به اين مطلب برميگردد که اصولا شيطان را کليسا به وجود آورد تا تمام بديها و پليديها را به آن نسبت دهد تا به نوعي هم خدمتي به بشريت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و جادوگران را نيز که در قرون وسطا از قدرت زيادي برخوردار بودند با عنوان جادوگران سياه به عنوان پيروان شيطان معرفي کند تا هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند. البته اين يک نظريه اي است که آنچنان که بايد و شايد نميتواند قدرت داشته باشد و انسان را حداقل از لحاظ فکري ارضا کند. زيرا قبل از مسيحيت و در زمانهاي حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حتي بسيار قبل از آنها شيطان پرستي وجود داشته و چيزي به عنوان شيطان مسلما وجود دارد زيرا اگر وجود نداشت هيچگاه آدم و حوا به زمين سقوط نميکردند! پس نظريه فوق را ميتوان نظريه اي مغرضانه نسبت به مسيحيت و کليسا خواند.
شيطان پرستي قديمي از لحاظ معني و از لحاظ اعمال انجام شده مسلما با شيطان پرستي کنوني بسيار تفاوت دارد. شايد بتوان گفت چيزي که به عنوان شيطان پرستي امروزه در جوامع گوناگون قرار دارد شيطان پرستي قديمي يا قرون وسطايي است که اين شيطان پرستي به طور کلي محکوم شده است و شيطان پرستي جديد با آن به مبارزه برخواسته است اما خوب هنوز عده زيادي آن را قبول دارند و به آن احترام ميگذارند و قوانين آن را اجرا ميکنند. شيطان پرستي قديمي استفاده از کمک شيطان در کارهاي زيان آور و کمک به برخي پادشاهان در جنگها بوده است و حتي همسر پادشاه فرانسه در قرن ?? ميلادي براي نجات شوهر خود از مرگ مراسم شيطان پرستي قرون وسطايي را انجام داد. شيطان پرستي قديمي اعتقاد دارد که شيطان وجود دارد و قدرت او عظيم ترين قدرت بر روي جهان است.
اصل شهوتراني و ارضاي جنسي اصل لاينفک اين مراسم است. شيطان پرستي قديمي مخالف با مسيحيت و کليسا است و دقيقا در مراسم خود اعمال ضد مسيحيت را انجام ميدهد. آنها به مسيحيت و کليسا اعتقادي ندارند و آنها را عامل بدبختي مردم ميدانند. آنها ميگويند مسيح پيامبري بود که بايد زمين را آباد ميکرد و مردم را به راه راست ميبرد اما تنها کاري که انجيل انجام داده دروغگويي و رواج بدي در جامعه است ! آنها قرباني انسان را امري ضروري براي آرامش و احترام به شيطان ميدانند و در اين ميان دختر بچه ها بهترين قرباني براي شيطان هستند. ريختن خون در اين مراسم نشانه تقدس اين مراسم است ( همانند نوشيدن شراب در عشاي رباني مسيحيت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسيح است ! ) . انجام اعمال شهوتراني در اين مراسم اعمالي است که بايد حتما بدان پرداخته شود چون در شيطان پرستي قديمي ارضاي حس جنسي يکي از مهمترين عوامل است و البته با توجه به اينکه شيطان پرستان قديمي بدترين اعمال را براي مبارزه با خدا، مسيح و شيطان انجام ميدادند لذا امور جنسي نيز به بدترين و فجيع ترين نوع خود انجام ميگرفت. آنها به جهنم اعتقادي نداشتند و ميگفتند جهنم همين دنيايي است که در آن زندگي ميکنيم لذا بدترين گناهان را در مراسم خود انجام ميدادند. شيطان پرستان قديمي شيطان را موجودي با هويت خارجي ميدانند.
شيطان پرستي جديد
شيطان پرستي جديد در انگلستان به وجود آمد و البته زياد نيز تعجب برانگيز نيست زيرا انگليس يکي از کشورهايي است که جادوگراني بسياري را داشته است و البته وجود اهالي باستاني آسياي مياني و خاورميانه و همچنين اهالي يونان باستان در انگليس ثابت شده است زيرا از اکتشافات به دست آمده در برخي محل هاي برگزاري مراسم شيطان پرستي و جادوگري در انگليس نظير محل استون هنج آثاري از تمدن ايران و يونان پيدا شده است و همچنين در کتب شيطان پرستي و جادوگري کلمات عبري، يوناني و فارسي ( البته هيچکدام نه به صورت کنوني ) وجود دارد. شيطان پرستي جديد بر خلاف شيطان پرستي قديمي اعتقادي به وجود شيطان خارجي ندارد بلکه شيطان پرستي جديد شيطان را در طبيعت و در وجود هر انساني ميداند و اين باطن هر کسي است که شيطان در آن وجود دارد و مراسم شيطان پرستي جديد مراسمي است براي دعوت از شيطان باطني و حس اهريمني دروني است که با اعمال جنسي آرام و ارضا ميشود. آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مديون آلت تناسلي آدميست و ديگر اينکه انسان بايد کاملترين لذت جسماني و جنسي را در اين دنيا ببرد. آنها معتقدند به زندگي پس از مرگ و آن اينکه بعد از مرگ روح کساني که در دنيا لذت جسماني لازم را نبرده اند به اين دنيا برميگردد و لذت جنسي خود را کامل ميکند. در مراسم شيطان پرستي جديد مخلوطي از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روي حاضرين پاشيده ميشود ( همانند آب مقدس در مراسم عشاي رباني مسيحيت ) و البته در شيطان پرستي جديد اعتقادي به قرباني کردن انسان و حتي حيوان وجود ندارد.
آنتوان لاوِي هرگز انتظار بنيان گذاري آئين جديدي را نداشت.
بلانچ بورتون کاهنه کليساي شيطان و معشوقه آنتوان اس زاندر لاوِي (بنيانگذار شيطان پرستي نوين) در کتاب The church of Satan (کليساي شيطان) با اشاره به موضوعات مختلف، شيطان پرستي را از زواياي متعدد بررسي کرده و براي آن آينده نگري خاصي را ترسيم مي کند. در بخشي از اين کتاب با عنوان اصلي کتاب يعني The church of Satan (کليساي شيطان)، مي نويسد:
«آنتوان اس زاندر لاوِي در شب 30 آپريل و روز يکم ماه مي، در سال 1966.م و در فصل بهار، کليساي شيطان را در حالي که جادوگران شيطاني در زمين پرسه مي زدند، بنيان نهاد.
لاوِي در حالي که سر خود را تراشيده بود، (مانند مراسمات قرون وسطايي) تشريفات را آغاز کرده و عده اي از جادوگران نيز براي منافع شخصي خود، دور او را گرفتند. تا بتوانند نيروي شيطان را دريافت کنند.
در جادوي تثليث، توجه معنوي به روح و فداکاري براي جهنم، پيگيري مي گردد. تراشيدن سر در مراسم شيطان، از فرامين اساسي است که بايد انجام گيرد. همانند تراشيدن سر با تيغ و شستشو با آب زمزم در اسلام، که نخستين جريان برج هفتم شيطان است.
سال 1966.م اولين سال سلطنت شيطان بر فرزندان آدم بود. اين مکتب بزرگترين انقلاب از نوع خود، در سرتاسر جهان تا به امروز است، که مخلوطي از جادو- منطق و دين مبتني بر شهوات است.
حالا اينجا (آمريکا) بعد جاهاي ديگر. شهوت در عوض انکار. سپس خودپسندي در حکم دوست داشتن. اين در زماني است که زمين گسسته شود و همه به شيطان گرويده شوند.»
مي بينيد که او در کتاب خود، حتي به آئين اسلام نيز اشاره کرده و سعي مي کند اعمال شيطان پرستي را در مقايسه با اديان الهي به نوعي توجيه کند. آنگاه به فراگير بودن مکتب شيطان پرستي مي پردازد.
لذا هيچ عجيب نيست که در کنار اعمال و مناسک شيطان پرستي، (در سايتهاي مربوط به اين فرقه) عکسها و گوشه هايي از مراسم قمه زني که به مناسبت عزاداري امام حسين (ع) انجام مي پذيرد هم قرار گرفته و آن را به نوعي به شيطان پرستي ملحق کرده و با اين ترفند اعمال وحشيانه خود را توجيه مي کنند.( البته همه خوب مي دانيم که قمه زني يک بدعت است که در اسلام وارد شده و ايرادات واضح و آشکاري به آن وارد است.)
در ادامه باب ديگـري گشوده شده و دلايـل ايجـاد مکتب شيطان پرستي از نگاه لاوِي را مطـرح مي سازد. بورتون از اين باب با عنوان «Modern Prometheus» (پرومتئوس جديد) ياد مي کند و مي افزايد:
«آنتوان لاوِي هرگز انتظار بنيان گذاري آئين جديدي را نداشت. اما او براي مردم احساس نياز کرد که چيزي براي مقابله با رکود مسيحيت ايجاد کند. و فهميد که اگر او نتواند آن را انجام دهد، هرگز کسي نخواهد توانست. يا شايد کمتر کسي شايستگي آن را داشته باشد.( در اينجا شخصا از ايشان به خاطر دلسوزي براي مردم سرگردان زمين که هيچ دين کاملي در اختيار نداشتند، تشکر مي کنم.)
لاوِي بايد نشان مي داد که عدالت، برگرفته از رنج و عذاب براي انسانهاست. و کسي بايد با نيرو در مقابل آن بايستد. او شروع کرد به تحقق بخشيدن آن. او از ما براي پيشرفت علم و فلسفه استفاده کرد و به آن نيز دست يافت. و آن فلسفه ايستادن در برابر خدا و کليسا بود. و همچنين يک قرارداد جديد اجتماعي به وجود آورد.
ما بايد نشان دهيم براي آن انقلاب بزرگ آفريده شده ايم. و نبايد از ورود آن به روح خود جلوگيري کنيم .
شيطان با يک نام يا نامهاي ديگر شبيه انسان است، که انسان را با چشاندن لذات شيرين وسوسه مي کند.
شيطان، با پنهان کاري بيان مي کند که او تنها نامزد خداوندي است. او کسي بود که توانست براي پاداش، درخواست قدرت کند و چه کسي سزاوار پاداش است. (اشاره به رانده شدن شيطان از درگاه خداوند. و اينکه به خداوند عرض کرد که خدايا در عوض عبادتهاي چند هزار ساله قدرتهايي را به من عطا کن. خداوند نيز به او قدرتهايي را بخشيد.)
شيطان در عوض خلقت معاصي و گناهان، ضمانت گناهکاران را قبول کرد و تشويق کرد زياده روي و افراط را. و او همان کسي بود که خدا مي توانست ما را به سمت او هدايت کند.»
توجه داشته باشيـد که بورتون چگونه به دفاع از لاوِي پـرداخته و او را توجيـه و تقديس مي کنـد. و شيطـان پرستي را مـوهبتي الهـي مي شمارد.
در بخش ديگر کتاب با اشاره به بازي لاوِي در فيلم بچه رزماري، فيلم را به عنوان سرباز کليساي شيطان معرفي مي کند. به اين بخش توجه فرماييد.
«Hell on reels» (جهنم در حلقه هاي فيلم)
«هنگاميکه فيلم بچه رزماري در سال 1968.م در حال ساخت بود، لاوِي در اين فيلم مشغول ايفاي نقش بود. و جمعي از مسئولين فرهنگي از جمله رئيس اداره تبليغات آمريکا نيز نظاره گر بازي او بودند. در اين ميان همه متوجه لاوِي بودند که در حال تمرين اعمال مذهبي شيطاني بود. او درباره فيلم گفت: فيلم بچه رزماري براي کليساي شيطان مثل انجمنku klux klan (سازمان سري سياه پوستان آمريکا) به عنوان يک سرباز براي ملت آمريکاست.»
اين فيلم در کمال وقاحت آداب مسيحيت را به سخره گرفته و تصويري زشت از مريم مقدس به نمايش گذاشت. مفاهيم شيطاني در آن به صورت کاملاً آشکار ولي توجيه شده براي همگان به نمايش درآمد.
باز در ادامه کتاب به بخش ديگري مي رسيم.
«Lucifer rising» (طالع شيطان).
اين بخش به شرح آينده شيطان پرستي پرداخته و برخي آداب موبوط به عضويت در کليساي شيطان را مطرح مي کند. بخشي از اين متن را بخوانيد.
«عضويت در کليساي شيطان پيوسته در حال افزايش است. لاوِي براي اين عضويت شرايطي دارد.
اولين شرط، ملاقات حضوري است. که جزء اصلي آن، تجمع پيرامون گوي است. که هر کجا برود برکت را با خود مي برد. و ملاقات در سرداب صورت مي گيرد.
لاوِي در آن زمان (زمان آغاز به کار کليساي شيطان)، بعد از گذشت چند سال کليساي شيطان را رسماً تثبيت کرد. و بعد از مدتي همگان از وجود کليساي شيطان آگاهي يافتند و روز به روز بر جمعيت پيروان لاوِي افزوده شد.
اکنون کليساي شيطان وضعيتي مطلوب دارد. البته از دنياي بيرون تحت فشار قرار دارد، ولي با نيروي مضاعف و فشار کاري بيشتر و انجام تشريفات مذهبي، ديگران به پذيرش اين آئين تشويق خواهند شد.»
نويسنده کتاب باز نگاهي به گذشته اين مکتب انداخته و در ادامه چنين يادآور مي شود:
«در دوره اي پيروزي نسبتاً با لاوِي بود. اما اين مقطع گذرا و کوتاه بود و بـراي مدتي بيشتر مراسمات مذهبي، شبانه و در خفا صورت مي گرفت. ولي به مرور بر پيروان شيطان پرستي افزوده شد.
در سال 1970.م انجام مراسمات و سخنراني ها و رفتار و عملکرد فردي لاوِي، باعث شد، گرايش عمومي به او بيشتر گردد. در سال 1972.م مراسمات در خانه سياه انجام مي شد. و اين به خاطر آن بود که کليساي شيطان ديگر مکان مناسبي براي انجام مراسمات مذهبي نبود، لذا مراسمات در غار مرکزي، معروف به خانه سياه انجام مي گرفت.
(نام خانه سياه را لاوِي براي اولين بار بر غار زيرزميني مرکزي نهاد) و تنها طبق دستور، کليساي شيطان را با پرده سياه پوشاندند.
سرانجام در سال 1975.م مجدداً فعاليت کليساي شيطان آغاز گرديد و کساني که با لاوِي تماس داشتند، دوباره فرا خوانده شدند. اما تعاليم کفر آميز مسيحيت، به شدت فعاليت لاوِي را محدود کرده بود. لکن تحت رهبري و هدايت لاوِي، امور به سرعت انجام گرفت و لاوِي براي قانع کردن ديگران نامه هايي را براي برخي افراد نوشت. در نتيجه با تدبير لاوِي راهي براي پاکي خانه گشوده شد.»
بورتون در ادامه دوستان لاوِي را دسته بندي کرده و مي نويسد:
«بسياري از کساني که گرد لاوِي جمع شده بودند، يا به خاطر دوستي با او بوده يا به خاطر کسب شهرت و بزرگي. و همچنين عده اي نيز براي کسب لباس مخصوص براي ورود به خانه شيطان.»
حال که از «لاوي» مؤسس فرقه سيطنيسم سخن به ميان آمد، بد نيست که درباره زندگي او و هم کيشانش، در مطالب آتي مطالبي ارائه کنيم. البته اين نگـاه مختصـر مي تواند تا حدودي تناقض هاي دنياي تاريک شيطان پرستي را آشکار سازد. يک زندگي کاملاً شهواني و دور از انسانيت.
بررسي خبرها
در ادامه بحث، برخي اخبار قرار گرفته بر روي خروجي خبرگزاريها در مورد شيطان پرستي را از نظر مي گذرانيم.
مدتي پيش،اين خبر بر روي خروجي برنا نيوز قرار گرفت.
ترويج شيطان پرستي و انتشار تصاوير مستهجن زنان به بهانه اطلاع رساني
يک سايت خبري - تحليلي در حالي به انتشار عكسهاي مستهجن و غير اخلاقي زنان گروههاي شيطانپرست خارجي آن هم بدون هيچ فيلتري اقدام كرده كه اين اقدام خلاف قانون مطبوعات بوده و در حكم توقيف و يا فيلتر شدن يك رسانه محسوب ميشود.
به گزارش خبرنگار باشگاه جواني برنا، در پي افشاگري هاي برنا از فعاليت هاي گسترده شيطان پرستان در ايران که بازتابهاي متعدد و متفاوتي را در پي داشت، يک سايت اينترنتي به ترويج جشن ها، آداب و رسوم و جديدترين تيپهاي اين گروه هاي انحرافي پرداخت.
به گزارش خبرنگار ما، اطلاع رساني در خصوص فعاليت هاي گروه هاي شيطان پرست از آنجا آغاز شد که برنا از فعاليت 70 فرقه و گروه شيطان پرست در ايران خبر داد که اين اطلاع رساني زنگ خطري را براي مسئولان به صدا در آورد. اما در کنار اين اطلاع رساني، سايت فوق در کمال ناباوري و به جاي اينکه به اقداماتي در خصوص اطلاع رساني مفيد در خصوص اين هشدار و هشدارهاي كارشناسان بپردازد، طي روزهاي گذشته به انتشار تصاوير مستهجن از زنان شيطان پرست در کشور ايتاليا پرداخت.
اگرچه به زعم مديران سايت اين اقدام در راستاي اطلاع رساني(؟!) صورت گرفته است، اما انتشار تصاوير نيمه عريان زنان حاضر در راهپيمايي شيطان پرستان هيچ گونه جاي شکي باقي نمي گذارد که اقدام فوق آگاهانه يا ناآگاهانه به ترويج فعاليت ها و به خصوص پوشش هاي مخصوص اين گروه پرداخته است.
بنابر اين گزارش، تصاويري نيمه عريان و عکس هايي از روابط دوستانه چند شيطان پرست مرد و زن از ديگر جذابيت هاي(!) اين گزارش تصويري است که حتي مخاطبان اين سايت را هم به اين شيوه اطلاع رساني معترض کرده است. عدم هيچ فيلتر و يا پوشش بر روي اين عكس ها اين شائبه را تقويت ميكند كه سايت مذكور تنها و تنها با هدف جذب مخاطب بيشتر با ذوقزدگي خاصي اين گزارش تصويري را اينچنين عريان روي خروجي سايت خود قرار داده است.
برنا از انتشار تصاوير مذكور براي تكميل خبر خود معذور است اما اعتراض برخي بازديد كنندگان اين سايت و همچنين برخي مسئولان در خصوص آزادي بي حد و حصر سايت هاي به اصطلاح خبري - تحليلي كه هيچ و نام و نشاني از گردانندگان و حاميان فكري و مادي آنان در كار نيست باعث شد خبر فوق را منتشر كند مضاف بر اينكه اين اقدام تامل براگيز كه كاملا خلاف مواد قانوني قانون مطبوعات بوده و حداقل به توقيف و يا فيلتر شدن يك سايت ميانجامد، جاي خالي نظارت دستگاههاي متولي از جمله ارشاد و قوه قضائيه بر فعاليت سايت هاي اينترنتي را بيش از پيش عيان ميكند خصوصا كه بيش از دو سال از طرح ساماندهي سايتهاي اينترنتي ميگذرد اما...
يك كارشناس رسانه با اعلام انزجار از انتشار اين تصاوير مستهجن و غير اخلاقي در سايتهاي داخلي، عدم نظارت صحيح بر سايت هاي خبري و به وجود آمدن بازار سياه جذب مخاطب را از جمله دلايل اصلي دانست که مديران اينگونه سايت هاي مدعي را به انتشار چنين تصاويري وا مي دارد.
اين خبر را نيز که مدتي پيش بر روي خبر گزاري ها رفت، بخوانيد:
تهران - خبرگزاري ايسکانيوز : اعلام رسمي خبر بازداشت 80 زن و مرد شيطان پرست در يک محفل جهنمي در کرج ، بازتاب گسترده اي داشته و اين معضل با واکنش هاي فراواني رو به رو شده است.
معاون امنيتي و سياسي دادستان کل کشور گفت: به زودي کارگروهي متشکل از وزارء و رؤساي برخي دستگاهها و سازمانها تشکيل خواهد شد و مصاديق مجرمانه جرائم رايانه اي و همچنين سايتهاي شيطان پرستي بررسي و تعيين خواهد شد.
ناصر سراج در ارتباط با نحوه برخورد قضائي با سايتهاي شيطان پرستي در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: تشکيل چنين سايتهايي به طور حتم از اعمال مجرمانه است و به شدت با فعالان در اين گونه سايتها برخورد خواهد شد.
چندي پيش دکتر مجيد ابهري آسيب شناس اجتماعي در گفتگو با خبرگزاري مهر از فعاليت ??? سايت شيطان پرستي در کشور خبر داده بود. اين در حالي است که هم اکنون بيش از ?? فرقه شيطانپرستي در کشور فعال است.
شيطان پرستان استفاده از مواد مخدر روانگردان و آزادي بي بند و باري جنسي را جزو مراسم هفتگي خود قرار مي دهند.
Your browser does not support inline frames or is currently configured not to display inline frames.
رئيس پليس امنيت اخلاقي ناجا نيز چندي پيش از افزايش اقدامات گروههاي شيطان پرستي خبر داده و اطمينان داده گروهها و فرقههاي مبتذل شناسايي شده غربي مانند شيطان پرستي، رپ و غيره که در داخل کشور دانسته يا نادانسته و يا به طور سازمان يافته فعاليت ميکنند برخورد قانوني و قضايي خواهد شد.
معاون امنيتي و سياسي دادستان کل کشور همچنين به تشکيل “کارگروه تشخصي جرم هاي رايانه اي” اشاره کرد و در ادامه افزود: در لايحه جرايم رايانه اي پيش بيني شده کارگروهي به منظور بررسي مصاديق مجرمانه جرم رايانه اي به مسئوليت دادستان کل کشور تشکيل شود که در اين کارگروه مصاديق مجرمانه سايت هاي شيطان پرستي نيز مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
سراج اعضاي اين کارگروه را متشکل از وزاري اطلاعات، تحقيقات و فناوري، فرهنگ و ارشاد اسلامي، آموزش و پرورش ، وزير دادگستري ، فرمانده ناجا، يک فرد خبره در امور فناوري اطلاعات و دو نماينده مجلس برشمرد.
اين هم خبري ديگر.
??اسفند ????
رئيس پليس اطلاعات و امنيت عمومي فارس گفت: مبلغ شيطانپرستي در استان فارس دستگير شد.
به گزارش فارس به نقل از معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان فارس، ماموران پليس اطلاعات و امنيت عمومي فارس در چند عمليات جداگانه ضمن دستگيري يك مبلغ شيطانپرست مقادير زيادي مشروبات الكي كشف كردند.
رئيس پليس اطلاعات و امنيت عمومي فارس درخصوص اين خبر گفت: ماموران ما مطلع شدند خانمي به نام «رضوان ـ ح» ، در يك واحد پوشاك فروشي واقع در شمال شيراز بهروش سمبل گروههاي افراطي نژادپرست و منحرف(شيطانپرستي) و گروههاي مبتذل غربي اقدام به ترويج خرافهگرائي ميكند.
مسعود روستا افزود: با انجام تحقيقات و اطمينان از صحت موضوع ماموران از آن واحد صنفي بازرسي و تعداد 387 عدد نمادهاي گروههاي شيطاني كشف و متهمه را تحويل مقام قضايي دادند.
وي در ادامه از كشف مقادير قابل توجهي مشروبات الكي در شيراز خبر داد و گفت: ماموران ما از ورود يك محموله مشروبات الكلي خارجي از استانهاي ديگر به شيراز و قصد فروش آن توسط قاچاقچيان در اين شهرستان مطلع شدند.
رئيس پليس اطلاعات و امنيت عمومي فارس اظهار كرد: پس از انجام تحقيقات لازم، دو نفر از اين قاچاقچيان به نامهاي «رضا ـ ت»، و «حسين ـ ج»، شناسايي و ماموران متوجه شدند اين افراد با دو دستگاه خودرو پيكان و پژو 405 قصد فروش مشروبات الكلي را در شيراز دارند.
روستا گفت: با هماهنگي مقام قضايي هر دو متهم دستگير و در بازرسي از منزل يكي از آنها مقادير زيادي از مشروبات الكلي كشف شد و متهمان دستگير شدند.
حال با توجه به مطالب درج شده در بالا، مي توان نتيجه گرفت که شيطان پرستي اگرچه در ايران وارد شده است، اما اقداماتي براي مقابله با اين پديده چه از طرف مسئولان و چه از طرف سايتهاي اينترنتي و وبلاگ نويسان، در حال انجام است. هر چند به نظر برخي افراد ممکن است کافي نباشد.
انواع شيطان پرستي
شيطان پرستي به چهار دسته شيطان پرستي فلسفي، شيطان پرستي لاوي، شيطان پرستي ديني و شيطان پرستي گوتيک(شرپرستي) تقسيم مي شود.
شيطان پرستي فلسفي
اين نوع گرايش عبارت است از اينكه" محور و مركز عالم، انسان است" اين شاخه از شيطانپرستي به پايهگذاري اين فرقه به نام « آنتوان لاوي» نسبت داده ميشود .
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند سه نوع ديگر آن، با نام هاي ديني و گوتيك، از مبناي اعتقادي يهوديت نشات گرفته است .
نام كامل وي" آنتوان شزاندر لاوي " (Anton Szandor Lavey) ميباشد . وي در يازدهم آوريل سال 1930 ميلادي در شيكاگو آمريكا متولد و به همراه خانوادهاش به سانفرانسيكو عزيمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساكن ميشود .
وي شخصيتي ناهنجار و ناسازگاري داشته است و در سن 17 سالگي ضمن فرار از تحصيل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقك به يك سيرك ميپيوندد .
لاوي در سال 1950 ميلادي در دايره جنايي پليس آمريكا به عنوان عكاس جنايي مشغول به كار ميشود، كه تاثيرات عمدهاي را نيز ميپذيرد .
آنتوان در سال 1952 با « كارول لنسيگ » ازدواج ميكند اما بنابر دلايلي اعم از عدم التزام به اصول اوليه اخلاقي و پايبندي به روابط خانوادگي و شيفتگي به زن ديگري به نام « داين هگارتي » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعي را با وي آغاز ميكند . لاوي يك فرزند نامشروع از هگارتي كه هرگز با وي ازدواج نكرد، را به دست ميآورد .
وي همچنين علاقه وافري به نوازندگي پيانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همين سالها روابط جدي و پردامنه را با برخي عناصر سازمان (CIA) همچون " مايكل آكينو" برقرار ميكند .اين فرد مرتبط با سازمان جاسوسي آمريكا در تاريخ 30 آوريل 1966 در حالي كه براي جمعي از اعضاي حلقههاي سري « دايره اسرارآميز » با سري تراشيده سخن ميگفت ، مدعي بنيانگذاري « كليساي شيطان » شد .
نامبرده كتابي را تحت عنوان « انجيل شيطان » و كتاب ديگري نيز با نام « آئين پرستش شيطاني » به چاپ رساند . روز مرگ لاوي با نام " هالووين " در آمريكا شناخته ميشود .
شيطانپرستي لاويي
اين نوع از شيطان پرستي بر مبناي فلسفه? آنتوآن لاوي که در کتاب "انجيل شيطان" و ديگر آثارش آمده است تشکيل شده است. لاوي موسس کليساي شيطان (????) بود و تحت تأثير نوشتههاي فردريک نيچه، آليستر کرالي، اين رند، مارک د سيد، ويندهام لويس، چارلز داروين، آمبروس بيرس، مارک تواين و بسياري ديگر بوده است. "شيطان" در نظر لاوي موجودي مثبت بوده در حالي که تعاليم خداجويانه کليساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادي نيز اعتنايي نداشت.
يک شيطان پرست لاويي، خود را خداي خود ميداند، آيين مذهبي اين گروه از شيطان پرستان بيشتر شبيه به فلسفه ميجيک کراولي با ديدي جلو برنده به سمت شيطان پرستي است. يک شيطان پرست لاويي مدعي آن است که کساني که خودشان را با شيطان پرستي هم رديف ميدانند بايد به طرز فکر گروهي خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقي قبول نداشته باشند. و در ازاي آن گرايشات انفرادي داشته باشند و من تبع بايد به طور دائمي يک سر و گردن بالاتر از کساني باشند که خود را از لحاظ اخلاقي، قوي ميدانند و در بشر دوستي خود، بدون تامل عمل کنند.
شيطان پرستي ديني
گرايشات شيطان پرستي ديني اغلب مشابه گرايشات شيطان پرستي فلسفي است، گرچه معمولاً پيش نيازي براي خود قائل ميشوند و آن پيشنياز اينست که شيطان پرست بايد يک قانون ماوراء الطبيعي را که در آن يک يا چند خدا تعريف شده است که همه شيطاني هستند يا به وسيله شيطان شناخته ميشوند قبول داشته باشد. شيطاني که در گروه اخير تعريف شده است ميتواند تنها در ذهن يک شيطان پرست تعريف شود يا از يک دين (معمولاً قبل از مسيح) اقتباس شوند.
بسته به اينکه کدام نوع شيطان پرستي مد نظر باشد، خدا يا خدايان ميتوانند از انواع مختلفي از معبودها باشند، بعضي از آنها از اديان بسيار قديمي نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شيطان پرستي خدايانشان را از اديان قديمي مصر باستان و بسياري از الهههاي باستاني بينالنهريني و بعضا از الهههاي رومي و يوناني (به عنوان مثال مارس-خداي جنگ) اقتباس کرده اند. بقيه شيطان پرستان ادعاي پرستش خداي اصلي را دارند ولي بيشتر شيطان پرستان ميگويند خداي معبود آنها در واقع قدمت بسيار قديمي دارد، شايد از دوران ماقبل تاريخ و شايد اولين خداياني باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
مابقي گروهها تعبيري سخت گيرانه تر از اينها را ميپرستند. آنهايي که سيماي فرشته? سقوط کرده از انجيل مسيحي را ميپرستند، در حالي که بسياري آن را به عنوان شر، طبق تعريف کليساي مسيحي، ميپندارند. اين گروه در مقابل آن را به عنوان محق و کسي که در مقابل خدا شورش کرده است قبول دارند. تمام اين اديان با هم و با شيطان پرستان فلسفي مشترک هستند چرا که خود شخص را در اولويت اول قرار داده اند. اين نظريه نيز معمولاً توسط کساني که خدا را به ديد شيطاني مينگرند (کساني که ديده شده است اشخاص را به آزادي انديشه تشويق ميکنند و تلاش ميکنند خود را بهوسيله فلسفههايي چون ميجيک و فلسفههاي مشابه "تمايل به قدرت" نيچه بالا بکشند) حمايت شده است. يک پند رايج شيطاني به اين معلول اينست که: "هر خداي ارزشمندي بهتر است به جاي يک برده پست و بخاک افتاده، يک شريک در قدرت خود داشته باشد."
يک مثال از اين مطلب، شيطان ابراهيمي است، مانند ابليسي که در کتاب تورات آمده است و بشريت را به چيدن ميوه درخت شناخت خوب از بد تشويق ميکند:" تو مطمئنا نميميري، چرا که خدا در همان روزي که اين کار را کني از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا خواهيد شد و خوب را از شر تشخيص خواهيد داد". استفاده از اين مفهوم، شيطان پرستان خود را بهتر از هر خداي ديگري، داراي قدرت تشخيص خوب از بد ميپندارند. از آنجا که اين گروه از شيطان پرستان خود را بسيار قديمي و قديمي تر از بقيه ميدانند، نام "شيطان پرستان سنتي" را بر خود گذاشتهاند و به شيطان پرستان فلسفي، "شيطان پرستان معاصر" ميگويند.
شيطان پرستي گوتيک
اين فرقه از شيطان پرستان، به دوران تفتيش عقايد مذهبي از طرف کليسا مربوط ميشوند. اين نوع شيطان پرستان معمولاً متهم هستند به اعمالي از قبيل "خوردن نوزادان"، " بزکشي "، "قرباني کردن دختران باکره" و "نفرت از مسيحيان" هستند. اين طرز فکر در کتاب "ماليوس ماليفيکاروم" دسته بندي شده است. (کتابي که در دوران تفتيش عقايد توسط کليسا (????م) تاليف شد و در واقع هرگز به طور رسمي مورد استفاده قرار نگرفت) کتاب حاوي مطالب خرافي از جن گيري و جادوگري و مطالبي از اين دست است. ترجمه لغوي نام کتاب پتک جادوگران است..
شيطان پرستي نزديکي زيادي به جادوگري دارد و دنياي آن پر از افسانه هاي گوناگون، شياطين متعدد و افراد مختلف خصوصا جادوگران در ارتباط با آنهاست. در دنياي امروز هم کشورهاي مختلفي داراي کليساي شيطان هستند مانند کشورهاي امريکا، انگليس و آلمان و همچنين چين و بر خلاف ادعاي شيطان پرستان جديد که بر اساس متون انجيل شيطاني بر عدم کودک آزاري و آزار حيوانات پافشاري مي کنند اما وحشتناک ترين اعمال توسط آنها تنها براي مقابله با دستورات الهي انجام مي شود.
شر پرستان
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند نوعي كه در گذشته اشاره شده، نوعي از شرپرستي با اشاره به تاريكي و از كثيفترين فرق انحرافي به حساب ميآيد . در موسيقي متاليكا نيز سبكي به نام گوتيك وجود دارد .كثيفترين اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسي و ... به اين گروه نسبت داده ميشود. (گرچه گفتني است براي تمام گروههاي شيطاني اين اعمال از واجبات به حساب ميآيد.) ميل و درخواست به « برگشت تاريكي » در اين شاخه بارز است . همانند اعضاي گروه « آكنكار » كه با لباسهاي تيره به غارها و تاريكيها براي فرياد كشيدن پناه ميبرد.
جريان ديگر شيطان پرستي مدرن
امروزه علاوه بر شيطانگرايي لاوايي يا سِيتنيسم( Satenism)، جريان ديگري به نام سِتيانس (Setians)وجود دارد.
مايكل آكينو در آغاز كار دوست و همكار آنتوان لاوي بود كه در پي اختلاف عقيده با لاوي از او جدا شد و معبد ست را در سال 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. و جريان ستيانيست(Setians) را به راه انداخت.
معبد سِت يكي از مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است و تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
اين جنبش امروزه در ابعاد وسيعي به ويژه در عرصههاي فرهنگي مثل نشر كتاب و نشريات و سينما فعاليت ميكند.
البته جريان ستيانيست علاوه بر ايجاد معبد در مقابل كليساي شيطاني،كتاب اختصاصي ديگري با همان عنوان انجيل شيطاني درتقابل با گروه رقيب تدوين نموده اند.
سِيتِ نامي است مأخوذ از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر و نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.6
معبد ست
معبد سِت (Temple of Set) يکي از مخوف ترين، مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است. معبد سِت اولين جامعه مخفي است که ادعاي رهبري جهاني «طريقت دست چپ» در جهان را دارد. تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
سِت (Set) نام يکي از خدايان مصر باستان است.
معبد ست در سال ???? توسط مايکل آکينو (Michael Aquino) در سانفرانسيسکو بنيان گذاري شد. او و گروهي ديگر ار کشيشان کليساي شيطان به خاطر اختلافات فلسفي و مديريتي، همچنين به خاطر فساد موجود در کليساي شيطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکيل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان يک کليساي بي فايده در کاليفرنيا به ثبت رسيد.
تفاوت ميان کليساي شيطان و معبد ست
بارز ترين تفاوت ميان کليساي شيطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شيطان است.
معتقدين به کليساي شيطان (C.o.S)، که سِيتنيست (سيطنيست Saitanist) ناميده ميشوند بر اين باورند که شيطان موجودي نمادين است، و وجود خارجي ندارد. آنها از شيطان براي نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسيحيت بهره ميگيرند.
در حالي که پيروان معبد سِت که سِتيانس (Setians) ناميده ميشوند معتقدند که شيطان واقعي وجود دارد که به آن «پادشاه تاريکي (The Prince of Darkness)» ميگويند.
آنها او را «سِت، پادشاه حقيقي تاريکي» ("Set" the TRUE Prince of Darkness) مينامند. سِيتِن (Satan) نامي است مأخوز از انجيل به عنوان پادشاه تاريکي؛ ولي سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.
انجيل و کليساي شيطاني
انجيل شيطاني کتابي است که شيطان پرستان از آن براي عبادت و دعاهاي خود و همچنين استفاده در مراسم خود استفاده ميکنند . اين کتاب شامل کلمات عبري و يوناني و انگليسي است که برخي از اين کلمات هنوز معني دقيق آن کشف نشده است اما چيزي که ميتوان فهميد اسامي شيطان و دعوت از او براي قدرت دادن به شيطان پرستان است. در اين کتاب بسياري از دعاهاي آن بر خلاف دعاهاي مسيحيت و انجيل است و همچنين بسياري از شعائر آن براي قدر نهادن به عظمت و قدرت شيطان به عنوان قدرت مطلق است.
کليساي شيطان پرستي در قرون وسطا به عنوان مکاني براي انجام مراسم شيطان پرستي استفاده ميشد و جايي بود که در آن تنها و تنها محل قرارهاي شيطان پرستان قديمي و انجام مراسم خود در آن بود. اما امروزه کليساي شيطان پرستي محلي است براي عبادت شيطان پرستان که اکثرا به صورت زير زميني به کار خود ادامه ميدهند و در شيطان پرستي جديد اين مکان به نام کليساي شيطان براي انجام مراسم ارضاي جنسي مورد استفاده قرار ميگرفت که اکنون محليست براي انجام اکثر مراسم شيطان پرستي جديد.
به قسمتهاي از انجيل شيطان پرستان که از کتاب The Witches گردآوري شده اشاره ميشود. البته مانند همه کتب در اديان مختلف، اين کتاب نيز به ستايش شيطان و قدرت طلبي از او ميپردازد. همانطور که گفته شد در اين کتاب کلمات و جملات عبري نيز وجود دارد. اين دعا ها اکثرا در مراسم هاي شيطان پرستي مورد استفاده قرار ميگيرد:
( به نام خداي بزرگ ما؛ شيطان؛ به شما فرمان ميدهد که از دنياي سياه بيرون آييد. به نام چهار شهريار سياه جهنم؛ پيش آييد. شيطان؛ جام باده لذت را بردار. اين جام پر از اکسير زندگي است؛ و آنرا با نيروي جادوي سياه انباشته کن . اين نيرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد و حامي آن است. )
( اي دوست و همدم شب؛ تو از صداي سگ ها و ريختن خون شاد ميشوي؛ تو در ميان سايه هاي قبور ميگردي؛ تو تشنه خون هستي و بشر را تهديد ميکني گور گومورو؛ ماه هزار چهره؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر. دروازه هاي جهنم را بگشا و بيرون بيا ... ) همانطور که مشخص است انجيل شيطان پرستي کتاب خاصي نيست و همانند همه کتب اديان به ستايش و تسبيح و درخواست کمک از پروردگار خود ميکند. لذا نميتوان گفت اين کتاب نوشته هاي پيچيده اي است که هيچکس توان فهم آن را ندارد. البته اين درست است که جملات عبري و يوناني در اين کيش وجود دارد اما مسلما آن چنان مورد توجه نيست زيرا اکنون انجيل مسيحيت نيز در خود حاوي کلمات عبري است که دکترين کليساي رم آن را بسيار رواج ميدهند.
تهیه کننده : محمود کریمی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید