تعريف :
کبد (Liver) بزرگترين غده بدن است و بعد از پوست بزرگترين عضو بدن است که در زير پرده ديافراگم قرار گرفته است. کبد در بسياري از اعمال متابوليکي بدن از جمله پروتئين سازي و سم زدايي شرکت دارد.
80 درصد سلولهاي کبدي را هپاتوسيتها تشکيل ميدهند. هپاتوسيتها ، چربي و قند را ذخيره ميکنند. علاوه بر اين تهيه آلبومين ، پروترومبين و فيبرينوژن به عهده هپاتوسيت است. کبد داراي چهار لوب ناقص جداگانه است که با يک بافت پيوندي بسيار نازک به نام کپسول گليسون احاطه شده است. سطح آن با صفاق پوشيده شده است. ناف کبد براي ورود رگهاي خوني و خروج صفرا بکار ميآيد. دو نوع جريان خون دريافت ميکند. مقدار زياد آن از طريق وريد باب (از روده ، معده و طحال) وارد کبد ميشود و مقدار خيلي کمي خون از طريق شريان کبدي به کبد ميرسد.
بافت اصلي کبد توسط بافت پيوندي به لوبول تقسيم نشده است. هپاتوسيتها به شکل صفحات سلولي يا تيغه ، در اطراف ، در محور فضاي پورت و وريدچه مرکزي قرار دارند. فضاي پورت شامل وريد باب ، شريان کبدي و مجراي صفراوي است. علاوه بر اين رگهاي لنفي و اعصاب نيز در اين ناحيه ديده ميشود. سلولهاي کبدي در بدن اعمال زيادي را انجام ميدهند مانند شرکت در ساختن پروتئينها ، ذخيره سازي مواد مورد نياز ، اعمال متابوليک ، سم زدايي و غير فعال کردن مواد مضر و توليد و ترشح صفرا.
اجزاي لبول کبديفضاي پورت (Portal Space)
فضاي سه گوشي است که در رئوس لبولهاي مجاور ديده ميشود. هر فضاي پورت پر از بافت همبند و حاوي شريان ، وريد و مجراي صفراوي است. وريد موجود شاخهاي از وريد باب و شريان موجود شاخهاي از شريان هپاتيک است. مجراي صفراوي ، صفراي مترشحه توسط سلولهاي کبدي را دريافت ميکند.
صفحات کبديسلولهاي کبدي در هر لبول بهم پيوسته و صفحاتي را تشکيل دادهاند که به صورت شعاعي از مرکز به محيط کشيده شدهاند. صفحات کبدي توسط سينوزوئيدها از يکديگر جدا شدهاند. هر سلول در دو سطح خود با هپاتوسيتهاي مجاور و در طح ديگرش با سينوزوئيدها در تماس ميباشند.
سينوزوئيدهاي کبدي (Hepatic Sinussolid)سينوزوئيدها ، کانالهاي عروقي وسيعي به قطر 30 - 10 ميکرومتر ميباشند که در حد فاصل صفحات کبدي قرار گرفتهاند. خون را از شريانها و وريدهاي توزيع کننده دريافت و در مرکز لبول به وريد مرکزي تخليه ميکنند.
وريد مرکزي (Central Vein)در وسط هر لبول قرار گرفته و خون سينوزوئيها را دريافت ميکند. از نظر ساختماني سلولهاي آندوتليال پوشاننده وريد مرکزي بوسيله الياف رتيکولر پشتيباني ميشوند.
عروق خوني کبدسيستم وريدي کبد
وريد باب يا پورت که 75 درصد خون کبدي را تامين ميکند حاصل مواد غذايي جذب شده در دستگاه گوارش ميباشد. اين وريد از ناف کبد وارد و انشعابات آن در فضاي پورت ، وريدهاي پورتال يا بين لبولي ناميده ميشوند و انشعاب وريدهاي پورتال در محيط لبولها منتشر شده و وريدهاي توزيع کننده را بوجود ميآورند. از وريدهاي توزيع کننده انشعاباتي به نام وريدچههاي ورودي خارج و به سينوزوئيدهاي کبدي منتهي ميشود. خون سينوزوئيدها به وريد مرکز لبولي تخليه ميگردد. از بهم پيوستن اين وريدها ، وريدهاي تحت لبولي بوجود ميآيد. از بهم پيوستن اين وريدها هم وريد کبدي بوجود ميآيد که آن نيز بنوبه خود ، خون را به بزرگ سياهرگ زيرين ميريزد.
سيستم شريان کبديشريان کبدي که شاخهاي از شريان سيلياک ميباشد، خون اکسيژندار را به کبد حمل ميکند. شريان کبدي نيز از ناف کبد وارد و انشعابات آن مسير وريد پورتال را طي کرده و انشعابات نهايي آنها شريانچههاي ورودي را بوجود ميآورند که خون خود را به درون سينوزوئيدها ميريزند. در سينوزوئيدها خون شرياني و وريدي مخلوط شده و به وريد مرکزي تخليه ميشود.
سلولهاي کبدي (Hepatocytes)هپاتوسيتها ، سلولهاي بزرگي هستند با يک يا دو هسته که هسته آنها درشت ، کروي ، روشن و داراي هستک مشخص ميباشند. سلولهاي کبدي يکي از پرکارترين سلولهاي بدن هستند که هر سلول به تنهايي هم به عنوان يک غده مترشحه داخلي و هم به عنوان يک غده مترشحه خارجي عمل ميکند. با ميکروسکوپ الکتروني ، سلول کبدي داراي شبکه آندوپلاسمي دانهدار و صاف بسيار گسترده ، دستگاه گلژي توسعه يافته ، ريبوزومهاي آزاد ، ميتوکندريهاي فراوان و ليزوزوم ميباشد. سطوحي از سلول کبدي که در مجاورت سينوزوئيدها قرار دارند حاوي ميکرويليهاي متعددي هستند و سطح تماس هپاتوسيت با خون را افزايش ميدهند. سطحي از هپاتوسيت که در مجاورت هپاتوسيت ديگر قرار دارد داراي فرورفتگي ناودان مانندي است که کاناليکول صفراوي را بوجود ميآورد.
اعمال سلول کبديپروتئين سازي
سلولهاي کبدي پروتئينهاي متعددي را سنتز و بطور مداوم به خون ترشح ميکنند که از جمله آنها ميتوان آلبومين ، پروترومبين ، فيبرينوژن ليپو پروتئينها و هپارين را نام برد.
ذخيره سازيسلولهاي کبدي قارد به ذخيره سازي مواد مختلفي ميباشند که از جمله آنها ميتوان تري گليسريدها ، گليکوژن و ويتامينها را نام برد. تجمع چربي زياد در هپاتوسيتها باعث پيدايش شرايطي به نام کبد چرب ميگردد که قابل برگشت است.
اعمال متابوليکاز مهمترين اعمال متابوليک سلولهاي کبدي ، گلوکونئوژنز يا تبديل چربيها و اسيدهاي آمينه به گلوکز و دآميناسيون اسيدهاي آمينه براي توليد اوره است.
سم زداييسلولهاي کبدي با استفاده از آنزيمهاي شبکه آندوپلاسمي صاف خود و به طرق اکسيداسيون و متيلاسيون ، مواد متعددي نظير الکل ، استروئيدها ، باربي توراتها را غير فعال ميسازند.
ترشح صفراتوليد و ترشح صفرا از اعمال خارجي کبد ميباشد. مهمترين اجزاي تشکيل دهنده صفرا ، علاوه بر آب و الکتروليتها اسيدهاي صفراوي و بيلي روبين ميباشد. بيلي روبين حاصل از تجزيه هموگلوبين که به صورت غير محلول در آب و خون وجود دارد، توسط هپاتوسيتها گرفته شده و به صورت محلول در آب درآمده و به کاناليکولهاي صفراوي ترشح ميشود.
ترميم کبدبا آنکه سلولهاي کبدي داراي عمري طولاني هستند ولي قدرت ترميم (Regeneration) فوق العادهاي دارند. بطوري که موشها قادرند 75 درصد کبد خود را در يک ماده ترميم کنند. با وجود اين قدرت ترميم کبد در انسان محدود است. عاملي که تقسيم سلولهاي کبدي را پس از رسيدن به حجم اصلي خود مهار ميکند، کالون (Chalone) ناميده ميشود. کالون توليد شده در هر عضو متناسب با تعداد سلولهاي تشکيل دهنده آن عضو ميباشد. در صورت کاهش تعداد سلولها ، کاهش مقدار کالون محرک تقسيم سلولها ميباشد.
بيماريهاي کبديرقان
اختلال در ترشح يا دفع صفرا باعث افزايش بيلي روبين خون و بروز بيماري يرقان ميگردد. اگر بيماري يرقان در اثر آسيب سلولهاي کبدي بروز نمايد يرقان هپاتيک ناميده ميشود. ولي اگر از انسداد مجاري صفراوي مثل تشکيل سنگهاي صفراوي يا پيدايش تومور ، ناشي شود آن را يرقان انسدادي مينامند. در صورتي که به علت هموليز زياد گويچههاي قرمز مقدار بيلي روبين توليد شده به حدي باشد که کبد نتواند همه بيلي روبين را به صورت محلول درآورده و دفع نمايد، يرقان را يرقان هموليتيک گويند.
سيروز کبداين بيماري نتيجه از بين رفتن بافت کبدي و جانشين شدن آن توسط بافت پيوندي است که در آن کبد سفت ميشود. علت سيروز استعمال مشروبات الکلي ، اختلال مزمن و طولاني دستگاه گوارش و آتروفي حاد زرد کبد است. سيروز کبد با بياشتهايي ، اختلال در عمل هضم ، نفخ شکم ، خارش پوست و يرقان شروع ميشود. گاه خونريزي مري و استفراغ نخستين علامت سيروز کبد را تشکيل ميدهد. جهت متوقف ساختن پيشروي بيماري پرهيز غذايي و دادن ويتامين مفيد است.
درمان انواع بيماري هاي کبدي با مصرف شربت گياهي صددرصد طبيعيمنابع گياهي مفيد براي کبد
نعناع
کاسني
آب انگور
توت فرنگي
هويج
شلغم
آب سيب
آب ليمو
بدن انسان متشكل از ميلياردها سلول است كه همگام با يكديگر ارگانها و اندامهاي مختلف را شكل داده و هر يك مسئول انجام يكي از عمليات حياتي هستند. برخي ارگانها نظير دستگاه گوارش وظيفه دريافت و آمادهسازي غذا را برعهده دارند و برخي مثل دستگاه گردش خون وظيفه حمل و نقل مواد را عهدهدار هستند. برخي هم مثل كليهها و ريتين دفع مواد را انجام ميدهند.
با توجه به گستردگي فعاليتهاي حياتي و نيز اعمال جنبي، بسياري از اندامها بيش از يك وظيفه را برعهده دارند. مثلاً كليه بجز دفع مواد زائد تنظيم فشار خون، حفظ تعادل مايعات و مواد معدني لازم و ترشح برخي هورمونها را هم انجام ميدهد.
در بين ارگانهاي بدن كبد بزرگترين و يكي از مهمترين آنهاست. برخي حتي كبد را معادل قلب دوم ميدانند. اين عضو بزرگ و حياتي بين 5/1 تا 5/2 كيلوگرم وزن داشته و حجم عمدهاي از فضاي سينه و بالاي شكم را اشغال ميكند. كبد به علت وظيفهاي كه در تنظيم و ذخيرهسازي مواد غذايي دارد تمام خوني را كه از دستگاه گوارش برگشته و حاوي مواد غذايي است درياقت ميكند. به علت همين خونرساني وسيع رنگ آن معمولآً قرمز تيره بوده و در بين عوام به “جگر سياه” مشهور است.
كبد كجاست؟كبد در قسمت بالا راست شكم قرار دارد. مرز داخلي قفسه سينه و شكم را ماهيچهاي پرده شكل به نام ديافراگم تشكيل ميدهد كه در حالت عادي به صورت گنبدي شكل است. كبد سمت راست و زير اين گنبد را كاملاً اشغال ميكند. به همين علت است كه با وجود آن كه كبد ارگاني شكمي است در لمس سطحي زير قفسه سينه لمس ميشود و در حالت عادي قسمت بسيار كوچكي از آن به نظر داخل شكم ميآيد. اين نحوه قرارگيري باعث شده تا دندههاي تحتاني پوشش محكم و مناسبي براي كبد فراهم آورده و مانع آسيب ديدن آن در اثر ضربات خارجي به شكم شوند.
ساختمان داخلي كبد چگونه است؟كبد از تعداد زيادي سلول تخصص يافته براي اعمال مختلف ترشحي تشكيل شده است. قرارگيري سلولهاي كبد به صورت دستههاي سلولي به دور يك مجراي مركزي است. اين مجرا وظيفه تخليه ترشحات صفراوي كه توسط سلولهاي كبد ساخته شده را به عهده دارد. اين مجاري كم كم به يكديگر پيوسته و مجاري صفراوي داخل كبدي را تشكيل ميدهند. با توجه به آن كه كبد از نظر ظاهري به دو قسمت (يا لوب) راست و چپ تقسيم ميشود، مجاري صفراوي پس از خروج از هر لوب به همان نام خوانده ميشوند يعني مجاري صفراوي راست و چپ. اين مجاري خارج كبدي محسوب شده و به يكديگر ميپيوندند و مشتركاً به كيسه صفرا تخليه ميشوند.
كيسه صفرا كجاست؟كيسه صفرا به شكل گلابي معكوس بوده كه تقريباً در قسمت مياني كبد و چسبيده به آن قرار دارد. مجراي كبدي مشترك ترشحات صفراوي ساخته شده در كبد را به كيسه صفرا ميريزد.
وظيفه كيسه صفرا چيست؟كيسه صفرا سه وظيفه عمده دارد. اولاً محلي براي ذخيره صفراست. اين ماده مداوماً در كبد توليد ميشود ولي فقط توليد ولي فقط در لحظات مورد نياز بايد به داخل روده ترشح شود. بنابر اين كيسه صفرا اين مايع را جمعآوري كرده و در موقع مناسب در پاسخ به هورمونهاي مسئول منقبض ميشود. دومين كار كيسه صفرا انقباض آن در موقع مناسب است كه باعث رانده شدن صفرا به روده ميشود. سومين كار كيسه صفرا تغليظ صفرا است. در مدتي كه صفرا در كيسه ميماند مايعات اضافي آن جذب شده و بدين ترتيب كيسه صفرا مانع از دست رفتن حجم زيادي از مايع ميشود.
اعمال كبد چيست؟كبد بزرگترين غده بدن و كارخانه شيميايي آن است. به جرأت ميتوان گفت كليه اعمال متابوليكي بدن يا مستقيماً در كبد انجام ميشود يا به نوعي تحت تأثير آن است. خلاصهاي از اين اعمال به شرح زير ميباشد:
1ـ دخالت در هضم و جذب و مصرف مواد غذايي:
تمام خون دستگاه گوارش توسط وريد (سياهرگ) مخصوصي به نام وريد پورت جمعآوري شده و وارد كبد ميشود. به اين ترتيب تمام مواد جذب شده از لوله گوارشي بايد از كبد عبور كنند. اعمال كبد بسته به نوع ماده غذايي متفاوت است:
الف) چربيها:
هضم و جذب چربيها بيش از ساير مواد غذايي تحت تأثير كبد است. چربيها در آب نامحلول هستند و براي عبور از غشاي روده ميبايست به نحوي در آب حل شوند. وظيفه شكستن قطرات بزرگ و لاينحل چربي به قطرات ريزتر به عهده صفرا است. نمكهاي صفراوي با ساختمان شيميايي خاص خود چربي را به قطرات ريز تبديل كرده و آنها را موقتاً در آب حل ميكنند تا از غشا روده عبور كرده و وارد مجاري لنفاوي شوند. ذرات چربي پس از عبور از مجاري لنفاوي و طي فعل و انفعالاتي وارد كبد شده و در آن جا با پروتئينهاي به خصوصي تركيب ميشوند. به اين ترتيب براي حمل و نقل يا ذخيرهسازي آماده ميشوند. از باقيمانده چربيها (اسيد چرب) در كبد كلسترول ساخته ميشود. كلسترول با توجه به نوع پروتئيني كه به آن وصل ميشود وزنهاي مولكولي متفاوت داشته كه دو نوع آن HDL (كلسترول با چگالي بالا) و LDL (كلستول با چگالي پايين) ميباشند. نقش كلسترول در انسداد رگها و بروز حوادث قلبي عروقي شناخته شده است. HDL همان كلسترولي است كه در بين مردم عادي به علت نقش محافظتي از روند انسداد رگها به چربي خوب و LDL به چربي بد معروف شده است.
ب) قندها:
قندها پس از هضم در روده و تبديل به قندهاي ساده وارد خون شده و به كبد منتقل ميشوند. در كبد قند از خون جدا شده و مجدداً قندهاي مركب و پيچيدهتر كه همان نشاسته حيواني (گليكوژن) است توليد ميشود. سطح قند خون از نظر شيميايي توسط سلولهاي لوزالمعده (پانكراس) كنترل ميشود. در صورت تغيير در اين سطح هورمونهاي لازم مثل انسولين و يا هورمونهاي ديگر ترشح شده و قند را به حالت اول باز ميگردانند. بسياري از هورمونها با تأثير بر كبد قند خون را تنظيم ميكنند. در صورتي كه قند خون بالا برود هورمونهاي پايين آورنده تبديل قند به گليكوژن را تسريع كرده و مانع واكنش برگشت ميشوند و اگر قند خون پايين برود هورمونهاي بالابرنده قند خون كبد را وادار به تجزيه گليكوژن ذخيره شده كرده و سطح قند را ثابت نگاه ميدارند. به اين ترتيب كبد مانند يك انبار قند با كمك هورمونها سطح قند خون را ثابت نگاه ميدارد.
ج) پروتئينها:
چنان كه در قسمتهاي بعدي اشاره خواهد شد، كبد ساخت و ترشح بسياري آنزيمها و مواد پروتئيني را به عهده دارد. براي ساخت اين مواد احتياج به مواد اوليه پروتئينها يعني اسيدهاي آمينه ميباشد. بنابر اين خون دستگاه گوارش كه اسيدهاي آمينه را از پروتئينهاي غذايي درياقت كرده وارد كبد ميشود و در آن جا پس از فعل و انفعالات لازم ساير مواد از اين اسيدهاي آمينه ساخته ميشود.
د) ويتامينها:
ويتامينها به دو دسته كلي محلول در آب (مثل ويتامين C و گروه B) و ويتامينهاي محلول در چربي (A، D، E و K) تقسيم ميشوند. بديهي است كه گروه اول همراه آب و گروه دوم همراه چربي جذب ميشوند. بنابر آنچه در قسمت الف اين بخش آمد هضم و جذب ويتامينهاي محلول در چربي تحت تأثير كبد خواهد بود. مضاف بر آن ذخيرهسازي اين ويتامينها به ويژه D و K نيز در كبد انجام ميشود. از طرف ديگر ويتامين 12B كه در خونسازي و سلامت دستگاه عصبي حائز اهميت بسيار است نيز منحصراً در كبد ذخيره ميشود. به همين علت است كه جگر منبع سرشاري از انواع ويتامينها ميباشد.
2ـ ساخت آنزيمها و پروتئينها با وظايف گوناگون:ساخت مواد پروتئيني (مثل آنزيمها، هورمونها و مواد حامل) از اسيدهاي آمينه روند پيچيدهاي است كه احتياج به اندامكهاي خاص و نيز آنزيمهاي متعدد و پيچيدهاي دارد. گرچه هر يك از سلولهاي بدن برخي از اين عملياتها را به طور تخصصي انجام ميدهند ولي عمده فعاليتهاي مربوط به سوخت و ساز در كبد انجام ميشود.
الف) آلبومين:
اين ماده پروتئين اصلي در خون بوده و در كبد از اسيدهاي آمينه ساخته ميشود. از نظر اندازه جزو پروتئينهاي بزرگ محسوب ميشود. يكي از وظايف آن حمل و نقل مواد در خون است. بسياري از هورمونها (مثل هورمونهاي تيروئيدي) و داروها در خون به اين ماده چسبيده و به اين ترتيب از متلاشي شدن يا دفع شدن آنها توسط كليه جلوگيري ميشود. وظيفه ديگر اين پروتئين حفظ مايع داخل رگهاست. در صورتي كه مقدار اين ماده در داخل رگها پايين بيايد مايع از داخل رگها به بيرون نشت كرده و به اين ترتيب ورم حادث ميشود. با توجه به وظايف مهم و گسترده آلبومين، اين پروتئين در حدود 60% پروتئينهاي موجود در خون انسان را تشكيل ميدهد. چنان كه اختلالي در كار كبد رخ داده و توليد آلبومين دچار اشكال شود علائم باليني مثل ورم و مشكلات هورموني و غيره ظهور ميكند كه در فصول بعدي به آنها اشاره خواهد شد.
ب) عوامل انعقادي:
در صورت از هم گسيخته شدن پوشش رگها و به وجود آمدن خونريزي سيستمي در بدن فعال ميشود كه خون سيال و روان را به ماده جامد لاستيكي به نام لخته تبديل ميكند و مانع خونريزي ميشود. روند تبديل خون مايع به لخته را انعقاد ميگويند. عمليات انعقاد شامل دو بخش سلولي (پلاكت) و پروتئيني (آبشار انعقادي) ميباشد. پلاكتها از سلولهاي كوچك خون هستند كه در شروع به سرعت جمع شده و مانند يك ميخ سوراخ به وجود آمده در رگ را ميپوشانند. براي عمليات انعقاد خون نياز به 13 پروتئين و آنزيم است. آنزيمهاي موجود در اين مسير شكل قابل حل پروتئينها را تغيير داده و آنها را تبديل به شبكه پيچيدهاي ميكنند كه مانند تور سلولهاي خوني را در خود جمع كرده و لخته را ميسازد. اين لخته نهايتاً سوراخ را مسدود كرده مانع ادامه خونريزي ميشود.
پروتئينهاي انعقادي شامل 13 آنزيم و فاكتور گوناگون است و 4 مورد از مهمترين آنها در كبد ساخته ميشود. از طرف ديگر عمليات ساخت اين مواد نياز به ويتامين K دارد كه جذب آن تحت تأثير كبد است. بنابر اين كبد تأثير دوگانهاي در روند انعقاد خون داشته و به همين علت زمان انعقاد خون شاخصي از كاركرد كبد ميباشد.
ج) آنزيمها:
آنزيمها موادي هستند كه واكنشهاي شيميايي را تسهيل و تسريع ميكنند. بسياري از آنزيمها نقش انتقال گروههاي شيميايي از يك مولكول به مولكول ديگر را برعهده دارند و به اين ترتيب عملكرد مولكولها را تغيير ميدهند. از مهمترين آنزيمهاي كبدي ميتوان به آسپارتات آمينو ترانسفراز (AST) و آلانين آمينو ترانسفراز (ALT) اشاره كرد. اين آنزيمها در داخل و يا در غشاي سلولهاي كبدي قرار دارند و وظايف خود را انجام ميدهند. تخريب سلولهاي كبدي باعث رهايي اين آنزيمها در جريان خون و بالا رفتن سطح آن ميشود.
3ـ تصفيه سموم و تبديل آنها به مواد بيضرر:يكي از وظايف مهم كبد به دام انداخت سموم و تبديل آنها به موادي است كه براي بدن ضرر ندارد. اين سموم به دو گروه كلي تقسيم ميشوند:
الف) سموم درونزا:
اين گروه شامل سمهايي است كه در داخل بدن و در طي عمليات سوخت و ساز بدن ساخته ميشوند. از مهمترين اين سموم آمونياك بوده كه طي سوخت و ساز پروتئينها ساخته ميشود. آمونياك مضرات زيادي براي محيط داخلي بدن دارد. از جمله باعث تغيير شكل پروتئينها و از بين رفتن عملكرد آنها ميشود. اين ماده محيط خون را براي بسياري سلولها مثل گلبول قرمز و پلاكتها نامناسب ساخته و باعث افت عملكرد آنها ميشود. برسلولهاي مغزي اثر كرده و فعاليت نرمال آنها را مختل ميكند و چندين و چند اثر ديگر دارد كه جملگي آمونياك را يكي از خطرناكترين سموم ساخته است. اين ماده پرخطر در كبد و طي عمليات آنزيمي تبديل به اوره ميشود كه خطري نداشته و به راحتي از كليهها دفع ميشود.
ب) سموم برونزا:
در زندگي روزمره و ماشيني سموم بسياري به طور اتفاقي يا بر اثر آلودگيهاي زيست محيطي وارد بدن ميشوند. سرب حاصل از بنزين در هوا، كلر خالص و يا ساير مواد كلره (كه جهت شستشو به كار ميروند) در آب و سموم حشرهكش و هزاران سم ديگر روزانه وارد بدن ميشوند. بسياري از آنها در همان محل ورودي مثل شش و دستگاه گوارش حذف ميشوند و برخي ديگر به جريان خون راه مييابند. اغلب اين سموم به علت ساختمان پيچيدهاي كه دارند فقط در كبد متابوليزه ميشوند. خوشبختانه كبد داراي سيستم آنزيمي با قابليت بالايي است كه بسياري از سموم را ميتواند خنثي كند. اين سيستم به 450 P معروف است.
يكي از مواد شيميايي كه برخي روزانه و به دلخواه وارد بدن ميكنند الكل است. اين ماده به سرعت از مخاطات جذب شده و به كبد ميرسد. در كبد فعل و انفعالاتي روي آن انجام ميشود تا به مواد بيضررتر تبديل و قابل دفع شود. در صورتي كه حجم الكل مصرفي از حدي بيشتر باشد كبد و سيستم آنزيمي آن توان تصفيه را از دست ميهند. بنابر اين مواد خطرناكي از الكل ساخته شده و تجمع مييابند. از اين مواد ميتوان به استالدئيد كه ماده شيميايي بسيار فعالي است اشاره كرد. اين ماده شيميايي سميت خاصي براي سلولهاي كبدي دارد و به اين ترتيب باعث مرگ سلولهاي كبدي ميشود. بنابر اين مصرف الكل خطر زيادي براي سلامت كبد داشته و امروزه يكي از مهمترين معضلات پزشكي در جهان غرب را تشكيل ميدهد.
4ـ متابوليسم داروها:داروها نيز مثل سموم مواد شيميايي هستند كه از خارج به سيستم دروني بدن اضافه ميشوند. بسياري از داروها پس از ورود به خون (چه مستقيم از طريق تزريق و چه از طريق خوراكي) به كبد وارد شده و در آن جا تغيير ميكنند. از برخي داروها مواد فعالتر ساخته شده و در مقابل بعضي فعاليت خود را از دست ميدهند.
بعضي از داروها سيستمهاي آنزيمي كبد را فعالتر ساخته و در مقابل برخي ديگر فعاليت اين سيستمها را كاهش ميدهند از طرف ديگر برخي داروها داراي سميت كبدي مستقيم هستند. از اين گروه ميتوان به داروي بسيار پرمصرف استامينوفن اشاره كرد كه در صورت مصرف بيش از اندازه و خودسرانه ميتواند منجر به آسيبهاي سخت كبدي بشود. داروي ديگر نوعي گاز بيهوشي به نام هالوتان است كه باعث درگيري كبد به صورت حاد شده و چند روزي بيمار را گرفتار ميسازد.
5ـ شركت در خونسازي قبل از تولد:در دوران جنيني و تا زماني كه هنوز مغز استخوان فعال نشده كبد يكي از مهمترين مراكز توليد گلبولهاي قرمز است. پس از تولد يان نقش كمرنگ شده و تأثير كبد در خونسازي، فقط فراهم كردن شرايط محيطي مناسب و سهم انداكي از ترشح هورمون خونساز به نام اريتروپويتين است كه فعاليت مغز استخوان را تشديد ميكند. در صورت بروز كم خونيهاي شديد و مزمن در حدي كه مغز استخوان توان جبران نداشته باشد كبد مجدداً فعال شده و در خونسازي شركت ميكند. مثلاً در بيماران هموفيلي و تالاسمي بخشي از خونسازي به عهده كبد است و به همين علت كبد در اين بيماران بزرگ ميشود.
6- از ديگر فعاليتهاي كبد ميتوان به مقاومت در برابر عفونتها، فراهم ساختن سريع انرژي در هنگام ضرورت، ذخيره آهن و غيره اشاره كرد.با احتساب موارد متعدد و حياتي فوق تقريباً ميتوان ادعا كرد عملياتي در بدن نيست كه كبد در آن نقش نداشته باشد. به همين علت است كه در صورت وقوع بيماريهاي كبدي و از كار افتادن آن اختلالات متعددي بروز ميكند. خوشبختانه حجم كبد نسبت به ساير ارگانها بزرگتر بوده و واجد سلولهاي متعددي است كه هر يك به تنهايي تمام خصوصيات كبد را دارا هستند. بنابر اين ظرفيت جبران كبد بالا بوده و در صورت از بين رفتن بخشي از آن، باقيمانده سلولها قابليتهاي خود را حفظ ميكنند. به همين دليل است كه تا مراحل پيشرفته بيماريهاي كبدي علائمي بروز نميکند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید