یا رسولالله، پدر جان، دریغ و آه از فراق تو، ای پدر چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالس پس از تو مشاهده میگردد، و من دورمانده از جناب تو دریغ و افسوس میخورم که هرچه زودتر نزد تو آیم.
ای پدر بزرگوار و ای بهترین انسانها.
اکنون بیا و بنگر که امام برگزیدهي تو را اسیر گونه بهطرف بیعت تحمیلی میکشند و میبرند.
پدر جان، غم سوگواری تو ما را فراگرفته و درهم کوبیده است و گریههای مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگاری دامنگیرمان شده است.
آنگاه فریاد سختی برآورد و فرمود:
فریاد با محمدا، فریاد ای دوست.
فریاد ای پدر، فریاد ای اباالقاسم، فریاد ای احمد،
فریاد از کمی یاران و یاوران،
فریاد از ناله بسیار،
فریاد از مشکلات فراوان.
فریاد از مصیبت و اندوه زیاد،
فریاد از مصیبت جانکاه.
پسازآن سخنان دردآلود و غمبار صیحهای زد و بیهوش بر زمین افتاد. (1)
ای أنس آیا دلتان آمد که خاک بر روی رسول خدا بریزید؟ (2)
ای پدر! دنیا به دیدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگواری تو انوار او بریده و گلهای او پژمرده است، و خشک و تر آن حکایت از شبهای تاریک میکند،
ای پدر! همواره بر تو دریغ و افسوس میخورم تا روز ملاقات.
ای پدر، از آن لحظه که جدایی پیش آمد، خواب از چشمم گریخت.
ای پدر! کیست ازاینپس که بیوهگان و مسکینان را رعایت نماید و امت را تا قیامت هدایت فرماید.
ای پدر! ما در حضرت تو عظیم و عزیز بودیم، و بعد از تو ذلیل و زبون آمدیم.
کدام سرشک است که در فراق تو روان نمیشود،
و کدام حزن و اندوه است که بعد از تو پیوسته نمیگردد،
و کدام چشم است که پس از تو سرمهي خواب میکشند؟
تو بودی بهار دین یزدان، و نور پیغمبران،
چه افتاد کوهسارها را که فرونمیریزد،
و چه پیش آمد دریاها را که فرو نمیرود،
چگونه است که زلزلهها زمین را فرونمیگیرد،
ای پدر! در بلا و رنجی عظیم و مصیبتی شگرف افتادم، و در زیر بار گران و هولناک ماندم،
ای پدر! فرشتگان بر تو بگریستند، و افلاک در ایستادند، و منبر تو بعد از تو وحشتانگیز و بدون استفاده گشت و محراب بی مناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشیده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زیارت تو و دعای تو مشتاق آمد. (3)
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از دفن پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم بیتابانه از منزل بیرون آمد و درحالیکه از گریه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه که جایگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فریادی برآورد و بیهوش نقش زمین شد.
زنان مدینه که وضع را چنان دیدند، بهسوی او دویدند و آب بر سروصورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس درحالیکه بر قبر پدر خیره شده بود فرمود:
پدر جان قوتم رفته و خویش نداریم را ازدستدادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزن و اندوه درونی مرا میکشد.
پدر جان! یکه و تنها باقیمانده و در کار خویش حیران و سرگردانم صدایم خفته، و پشتم شکسته، و زندگیام درهمریخته، و روزگارم تیره، شده است.
پدر جان! پس از تو برای وحشتم انیسی نمییابم، و مانعی برای گریهام و یاوری برای ضعفم پیدا نمیکنم آری پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئیل و مکان میکائیل از بین رفت پدر جان پس از تو روابط انسانی دگرگون شد و درها به روی من بسته گردید.
پدر عزیزم من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانی که نفسم برآید با تو گریه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پایانی ندارد و حزن من بعد از تو انجامی. فریاد ای پدر! فریاد ای پروردگار جهانیان. (4)
حضرت زهرا علیهاالسلام با یاد روزگاران شیرین محبتهای رسول خدا خطاب به کودکان خود میفرمود: کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم که شما را عزیز و گرامی میداشت؟ و همواره شما را بر روی دوش خود میگرفت؟ و نمیگذاشت بر روی زمین راه روید. دیگر هرگز او را نمیبینم که این درب منزل را باز کند، و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتاری که همواره انجام میداد.(5)
پينوشتها:
1 ـ نهجالحیاة ص 68 به نقل از: بیتالاحزان (ترجمه) ص 146
2 ـ نهجالحیاة ص 66 به نقل از: احقاق الحق/ 15519
3 ـ نهجالحیاة، ص 70، به نقل از: بحار/ 43/ 176.
4 ـ نهجالحیاة ص 72 به نقل از: بحار/ 43/ 176
5 ـ نهجالحیاة ص 72 به نقل از: احقاق الحق/ 19/ 173
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید