در نزد دانشمندان فن تربيت و روانشناسان، اين مطلب به اثبات رسيده كه اطفال در تمام دوران كودكى، به محبت و اظهار علاقه نيازمندند. كودك مىخواهد پدر و مادر بيش از حد، او را دوست بدارند و نسبت به او اظهار علاقه نمايند. كودك چندان توجهى ندارد كه در كاخ زندگى مىكند يا در كوخ، لباس و خوراكش خيلى اعلاست يا نه. اما بدين موضوع كاملاً توجه دارد كه دوستش مىدارند يا نه. اين احساس درونى، كودك را چيزى جز اظهار محبت و نوازش ارضا نمىكند. سرچشمهى اخلاق و شخصيت آيندهى او همين اظهار محبتهاست.
همين آغوش گرم مادر و نوازشهاى مخلصانهى پدر است كه روح بشر دوستى و علاقهى به همنوع را در كودك مىدمد و براى اظهار همدردى و كمك به ديگران آمادهاش مىسازد. همين نوازشهاى بىشائبه است كه كودك را از ترس و تنهايى و ضعف نجات مىدهد و به زندگى اميدوار مىسازد. همين مهرورزيها و بوسههاى بىشائبه است كه روح خوشبينى و خوشخويى را به او تلقين مىكند و او را به سوى زندگى اجتماعى و تعاون و همكارى هدايت مىنمايد. و از عزلت و گوشهگيرى نجاتش مىدهد. بواسطهى همين نوازشهاست كه كودك احساس شخصيت مىكند و خودش را لائق دوستى مىداند.
كودكى كه از جهت محبت كسرى داشته باشد معمولاً ترسو و خجول و ضعيف و بدبين و گوشهگير و بىعلاقه و پژمرده و حتى مريض بار مىآيد. گاهى هم ممكن است براى اظهار عكسالعمل و نشان دادن بىنيازى، دست به اعمالى نظير جنايت، دزدى و قتل نفس بزند تا بدان وسيله از اجتماعى كه او را دوست ندارد انتقام گيرد و تظاهر به بىنيازى كند.
پس محبت و نوازش كودك يكى از احتياجات ضرورى او بشمار مىرود و براى پرورش او ضرورت دارد.
درس مذكور در خانهى زهرا (عليهاالسلام) به طور كامل اجرا مىشد و پيغمبر اكرم عملاً آنرا به فاطمه ياد مىداد.
روايت شده: وقتى امام حسن عليهالسلام به دنيا آمد او را در پارچهى زردى پيچيده خدمت رسول خدا آوردند. فرمود: مگر بشما نگفتم: نوزاد را در پارچهى زرد نپيچيد؟ سپس لباسهاى زرد حسن را دور انداخت و او را در پارچهى سفيدى پيچيد. در بغل گرفت و شروع كرد به بوسيدن و همين عمل را نسبت به امام حسين (عليهالسلام) نيز انجام داد. (1)
روايت شده روزى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به نماز جماعت مشغول بود. هرگاه به سجده مىرفت امام حسين عليهالسلام بر پشت او سوار مىشد و پاهايش را حركت مىداد. وقتى مىخواست سر از سجده بردارد حسين را مىگرفت و كنار مىگذاشت. هنگامى كه دوباره به سجده مىرفت، باز امام حسين (عليهالسلام) بر آن جناب سوار مىشد، پيغمبر او را مىگرفت و كنار مىگذاشت. پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) با همين كيفيت نمازش را بپايان رسانيد. يك نفر يهودى كه جريان را مشاهده مىكرد عرض كرد: شما نسبت به كودكانتان طورى رفتار مىكنيد كه ما از آن امتناع داريم! پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: شما هم اگر به خدا و رسول ايمان داشتيد نسبت به كودكان مدارا مىنموديد. يهودى بواسطهى رفتار پيغمبر مسلمان شد. (2)
روزى رسول خدا امام حسن را مىبوسيد و نوازش مىكرد «اقرع بن حابس» عرض كرد: من ده فرزند دارم ولى تا حال هيچيك از آنان را نبوسيدهام.
پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) غضبناك شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته من چه كنم؟ هركس نسبت به اطفال ترحم نكند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نيست. (3)
روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از در خانهى فاطمه عبور كرد، صداى گريهى حسين عليهالسلام را شنيد. فاطمه را صدا زد و فرمود: مگر نمىدانى گريهى حسين مرا اذيت مىكند. (4)
«ابوهريره» مىگويد: روزى پيغمبر، حسن و حسين عليهماالسلام را بر دوش مبارك سوار نموده بود. در بين راه گاهى حسن را مىبوسيد و گاهى حسين را. مردى عرض كرد: يا رسولاللَّه اين دو كودك را دوست دارى؟. فرمود: آرى. هركس حسن و حسين را دوست بدارد با من دوستى نموده و هركس با آنان دشمنى كند با من دشمنى كرده است.(5)
پيغمبر گاهى به فاطمه (عليهاالسلام) مىفرمود: حسن و حسين را بياور. وقتى آنان را خدمت آن حضرت مىبرد، آنها را به سينه مىچسبانيد و مانند گل مىبوييد.(6)
ابوهريره مىگويد: پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را ديدم كه دهان حسن و حسين را مىمكيد چنان كه خرما را مىمكند.(7)
1ـ بحار ج 43 ص 240.
2ـ بحارالانوار ج 43 ص 296.
3 ـ بحارالانوار ج 43 ص 282.
4ـ بحارالانوار ج 43 ص 295.
5ـ بحارالانوار ج 43 ص 281.
6ـ بحارالانوار ج 43 ص 299.
7ـ بحارالانوار ج 43 ص 284.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید