يکي از اهداف و وظايف اصلي نظام اسلامي اجراي عدالت و احقاق حقوق همه مردم و آحاد جامعه است. زنان هم به عنوان نيمي از افراد جامعه مانند مردان داراي حقوق مسلمي از جمله حضور در عرصه هاي اجتماعي هستند که نمي توان از آن چشم پوشيد. چون : اولا: با بررسي آيات و روايات متعدد مشخص مي شود که تأکيد کتاب و سنت بر حضور پاک و بدون گناه مردان و زنان در صحنه هاي اجتماعي در قالب اشتغال و يا تأمين ديگر نيازهاي مشروع فردي و اجتماعي است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست(نقش جنسيت در اشتغال و ديدگاه، ابوالفضل گائيني، اسلام و فيمينيسم (مجموع مقالات) نشر معارف اسفند 1379)
ثانيا: اصول متعددي از قانون اساسي دولت جمهوري اسلامي موظف شده که همه امکانات خود را براي تأمين حقوق همه جانبه افراد اعم از زن و مرد، بکار بگيرد.(اصول سوم، دهم ، بيستم و بيست و يکم قانون اساسي) بنابراين، اصل احقاق حقوق فردي و اجتماعي زنان امري مسلم و از وظايف دولت اسلامي است.
اما بايد به يک واقعيت ديگر هم اذعان کرد و آن وجود برخي جريانهاست که سعي دارند با افراط يا تفريط هاي خود در اجراي سالم اين روند اخلال و آن را به انحراف بکشانند. تأکيد بيش از حد بر اشتغال زنان يکي از اين مسائل است. چرا که با اينکه نظام اسلامي با اشتغال زنان در چارچوب موازين و مقررات شرعي و قانوني موافق و در عمل نيز در حال اجراي آن است، اما احقاق اين حقوق، نبايد به جايگاه مهم و کليدي زن درعرصه اجتماع و خانواده و شخصيت او آسيب برساند و آن را از ساير حقوق و وظايف فردي و اجتماعي خود محروم کند.
متأسفانه بعضي گرايشها بدون در نظر گرفتن اين مسائل مهم و اولويتهاي جامعه خصوصا در مقطع کوني که براي بسياري از مردان به عنوان مسئول تأمين اقتصاد و معيشت خانواده امکان اشتغال فراهم نيست _ به دليلي بيش از اندازه بر مسأله اشتغال زنان دامن مي زنند:
مهمترين اين دلايل عبارتند از:
1 _ بهره برداري از ويژگيها و شخصيت روحي و رواني زنان در جهت منافع خويش و سود جوئي در پرداخت حقوق کمتر،کار بيشتر.
2 _ تضعيف نهاد خانواده و زمينه سازي براي تهاجم فرهنگي بيگانه.
تأکيد بيش از حد بر حضور زنان در موقعيت هاي اجتماعي مختلف و عدم توجه جدي به شرايط و مقرراتي که اين مسأله حتما بايد با آن همراه باشد، سبب شده که متأسفانه در بسياري موارد بسياري زنان و دختران جوان دانسته و نادانسته گرفتار معضلات و مشکلات متعددي شده و در اين روند نه تنها به حقوق مسلم خود دست پيدا نکرده اند بلکه به شخصيت و ارزش انساني شان هم خدشه وارد شده است.
تجربه جهان غرب در آزاديهاي نامحدود براي ارتباط زنان و مردان در جامعه (به اعتراف انديشمندان جامعه غرب) تجربه بسيار تلخي است که زمينه انحطاط خانواده و بدنبال آن سقوط جامعه در منجلاب شهوات را فراهم نمود، که از اين رهگذر بيشترين ضرر و زيان نسيب زنان جامعه شد و در نتيجه کرامت و شخصيت زن به پايين ترين حد خود تنزل نمود.
بنابراين مي توان گفت در صورتي که مرد به تنهايي مي تواند زندگي خود و فرزندانش را به خوبي تأمين کند و زن نيز از تخصص خاصي برخوردار نيست که جامعه به تخصص آن نيازمند باشد، بهتر آن است که مسؤوليت بزرگ فرزند پروري و تربيت فرزندان و همسرداري را به عهده بگيرد و با فراهم کردن محيط آرام خانه و تقويت کانون خانواده فرزندان صالح، سالم و رشد يافته اي را براي جامعه تربيت کند که اين بزرگترين خدمت به جامعه و مهمترين مسؤوليت يک زن در خانه است و اگر زن بتواند به خوبي از پس اين مسؤوليت مهم و حياتي بر آيد بزرگترين خدمت را به خود، خانواده و جامعه کرده است
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید