بر اساس خبرهايى كه از پيامبر گرامى اسلام در خصوص ظهور مهدى رسيده، باور به اصل مهدويت و انتظار موعود همواره و از همان دهه هاى نخست پس از وفات پيامبر در ميان مسلمانان مطرح بوده است. اولين گزارش ها از انعكاس اين باور در جامعه اسلامى به نيمه دوم قرن اول باز مى گردد كه عده اى مرگ محمد بن حنفيه را انكار كرده، معتقد شدند كه وى همان مهدى موعودى است كه غيبت كرده، روزى باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. در قرن دوم هجرى چنين ادعايى در مورد نفس زكيه، امام باقر، امام صادق و امام كاظم عليهم السلام نيز تكرار شد.
اعتقاد به مهدويت و انتظار مهدى موعود، در زيديه نيز همچون ديگر فرقه ها از آغاز مطرح بوده است. امام زيدى عبدالله بن حمزه (م 614 ق) مى گويد:
همه شيعيان على رغم اختلافاتشان، بلكه همه امت اسلام معتقد به مهدى اند. و مهدى امامى است كه در آخر الزمان ظهور، و بر همه زمين پادشاهى خواهد كرد و همه اديان در برابر او سر تسليم فرود خواهند آورد، پرچم او بر زمين نخواهد افتاد و زمين گنج هاى خود را براى او آشكار خواهد ساخت و بركات آسمان فرو خواهد ريخت و بركات زمين ظاهر خواهد شد و نهرهايى جديدى كه در سرزمين عرب سابقه ندارد جريان يافته، خداوند به وسيله او حق را بر باطل مسلط خواهد نمود و در زمان او عيسى بن مريم(ع) دجال را خواهد كشت. روايات در اين باب بسيار زياد است.
در طول تاريخ نيز در خصوص تعدادى از پيشوايان زيديه، ادعاى مهدويت مطرح شده است. فهرستى از پيشوايان زيديه كه در قرن هاى نخستين درباره آنان چنين ادعايى صورت گرفته، بدين شرح است:
1. زيد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (م122 ق)
2. نفس زكيه، محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب (م145 ق)
3. محمد بن قاسم بن على بن عُمر بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (م 219 ق)
4. يحيى بن عُمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن على بن حسين (م 250 ق)
با توجه به اين كه بحث تفصيلى درباره تاريخ و اعتقاد مهدويت در زيديه به نوشتار مستقل ديگرى نيازمند است، در اين مجال تنها به بررسى تاريخىِ ادعاى مهدويت در خصوص حسين بن قاسم عِيانى (م 404 ق) مى پردازيم و بررسى بيشتر در مورد مهدويت در زيديه و ديگر مدعيان آن را ، به فرصتى ديگر مى سپاريم.
مرورى بر تاريخ زيديه در يمن تا زمان حسين بن قاسم عِيانى
قبائل يمن براى نخستين بار در سال 280 هجرى قمرى از سادات مستقر در مدينه منوره براى اعزام برگزيده اى از خاندان پيامبر جهت حل اختلافات داخلى و بدست گرفتن زعامت آن ديار كه بر اثر كشمكش هاى قبيله اى دستخوش آشوب و نابسامانى گرديده بود، دعوت كردند. شايد همين سابقه موجب شد كه در پاسخ به دعوت شيعيان يمن، نواده قاسم، يعنى يحيى بن حسين بن قاسم رسّى كه جوانى سى و پنج ساله، و در فضليت و شجاعت سرآمد بود، انتخاب شد.
اولين ماموريت يحيى بن حسين پس از مدتى با مشكل مواجه شد و وى به مدينه بازگشت. امام يحيى بن حسين كه از او با عنوان هادى الى الحق ياد مى شود، به مدت چهارده سال بر بخش هاى شمالى يمن فرمانروايى كرد و شهر صعده را مركز حكومت خود قرار داد. او ضمن مبارزه با پيروان ديگر تفكرات و مذاهب حاضر در صحنه، به ويژه قرامطه، به گسترش و بسط آيين زيديه همت گماشت.
نتيجه تلاش علمى هادى الى الحق، پديد آمدن مكتبى فقهى و كلامى در ميان زيديه بود كه در انتساب به او، با نام هادويه شناخته شده و تا به امروز در ميان زيديه در يمن مطرح است. اين مكتب پس از وفات يحيى بن حسين در سال 298 هجرى قمرى، به وسيله دو فرزند او، يعنى محمد، ملقب به مرتضى لدين الله و احمد، ملقب به ناصر لدين الله كه هر دو از امامان بزرگ زيديه يمن به شمار مى روند، استمرار يافت و پايه هاى آن مستحكم شد.
ولى پس از وفات احمد ناصر لدين الله در سال 315[15] بود. ولى از اوسط قرن چهارم به بعد مجادلات كلامى در ميان زيديه بالا گرفت و اين آغازى بود براى دسته بندى جديد پيروان هادى در دو فرقه مطرفيه و مخترعه و پيدايش مكتب جديد سومى با نام حسينيه كه در اين نوشتار به آن توجه ويژه خواهيم داشت.
حسين بن قاسم عِيانى
شخصيت مورد بحث ما، ابوعبدالله حسين بن قاسم عِيانى در سال 376 به دنيا آمد.
حسين كه كوچكترين فرزند قاسم بود، در حالى كه حداكثر هفده ساله بود، بنابر اغلب گزارش ها بلا فاصله پس از وفات پدر در سال 393 هجرى قمرى، پيشاپيش ديگر فرزندان او، به عنوان امام زيديه و جانشين پدر شناخته شد.
به تدريج و در طول دوران زمام دارى حسين بن قاسم به دليل رفتارهاى خشن و شيوه سخت گيرانه حكومتى او، قبايل يمن از او روى گردان، و در چندين مورد با او وارد جنگ شدند يا به حمايت از رقباى او برخاستند تا اين كه عاقبت در سال 404 هجرى قمرى پس از نبردى سخت، به او دست يافته، وى را از پاى در آوردند.
پيدايش حسينيه
بر اساس منابع متعدد و معتبر وجود فرقه اى به نام حسينيه كه عقيده محورى آنان مهدويت حسين بن قاسم و عقايد ويژه در مورد او بوده، امرى مسلّم و قطعى است. از جمله اولين منابعى كه به صورت خاص اصطلاح حسينيه را به كار برده است كتاب سيرة الأميرين به جاى اصطلاح زيديه استفاده كرده است.
مسلّم بن محمد بن جعفر لحجى (زنده در 552 ق) نيز در كتاب تاريخى اش با نام أخبار الزيدية من أهل البيت و شيعتهم فى اليمن كه با نام تاريخ مسلّم اللحجى هم خوانده مى شود، بارها اصطلاح حسينيه را در برابر اصطلاح زيديه به كار برده است.
امام زيديه متوكل على الله احمد بن سليمان (م 566 ق) يكى از برجسته ترين امامان و شخصيت هاى زيديه در قرون ميانه، در كتاب الحكمة الدُريّة و نشوان بن سعيد حميرى (م 573 ق) نيز در رسالة الحور العين[49] با تأكيد بر نام حسينيه به جدا شدن اين فرقه از زيديه تصريح دارند.
امام عبدالله بن حمزه (م614 ق) در العقد الثمين[53] نيز ديگر منابع معتبر و كهن زيدى اند كه به طور مشخص از فرقه حسينيه نام مى برند و به بيان عقايد آنها مى پردازند.
در اين مجال و قبل از بررسى عقايد و باورهاى حسينيه و مقاومت زيديان راست آيين در برابر آنها، بايد به تاريخ پيدايش حسينيه توجه كرد; مسئله اى كه در خصوص اين فرقه همانند بسيارى از فرق و مذاهب به يكى از مهم ترين و بحث انگيزترين موضوعات تبديل شده است.
نقش نزديكان حسين بن قاسم در شكل گيرى حسينيه
همانگونه كه در كتاب حميدان بن يحيى نيز بازتاب يافته نقش نزديكان حسين بن قاسم در ترويج و طرح عقايد خاص در مورد حسين از اهميت و حساسيت خاصى برخوردار است. حميدان بن يحيى اگر چه انتساب گفته هاى نزديكان حسين بن قاسم به شخص حسين را مورد ترديد قرار مى دهد، اصل وجود اعتقادات ويژه و غلوآميز در نزد آنان را منكر نمى شود.
مسلّم لحجى نيز در تاريخ خود از قاسم بن جعفر بن قاسم عِيانى مشهور به شريف فاضل نقل مى كند كه وى در آغاز معتقد به كشته شدن عموى خود حسين بن قاسم عِيانى بوده است، ولى پس از آن كه شخصى به نام مدرك بن اسماعيل هفتاد قسم ياد كرد و هفتاد قربانى ذبح نمود كه او خود حسين بن قاسم را ديده كه صحيح و سالم از جنگ در ذى عرار باز مى گشته، به حيات عموى خود معتقد شده است!
ترديدى وجود ندارد كه شريف فاضل و برادرش محمد بن جعفر ملقب به ذوالشرفين به مهدويت عموى خود و عقايد حسينيه معتقد بوده اند. چرا كه علاوه بر گزارش منابع تاريخى متعدد، هم اينك كتابى ارزشمند از آن دوران با نام سيرة الأميرين به دست ما رسيده است كه در آن مفرح بن احمد ربعى (زنده در 485 ق) كه خود از ياران اين دو برادر و معتقد به عقايد حسينيه بوده در جاى جاى اين كتاب به اعتقاد آنان به باورهاى حسينيه تصريح كرده است. با اين وجود آنچه در گزارش ذكر شده از مسلّم لحجى در مورد شريف فاضل تازگى دارد نسبت دادن آغاز چرخش زيديه و پيدايش حسينيه به شخص اوست.
در عبارت امام احمد بن سليمان (م 566 ق) نيز تصريح شده است كه عده اى از برادر زادگان حسين در مورد او چنين عقيده اى دارند[67] كه با گزارش مسلّم لحجى منطبق است.
جرموزىِ مورخ (م 1076 ق) نيز اعلام زنده بودن حسين بن قاسم را به هر دو برادرزاده يعنى شريف فاضل و برادرش ذوالشرفين نسبت مى دهد و اين اعلام را صرفا تاكتيكى مى داند كه آن دو به دليل عدم امكان انتقام گيرى از قاتلان حسين، اتخاذ كرده بودند و نبايد آن را مصداق دروغ دانست.
باورها و ويژگى هاى حسينيه
زيديه در بحث امامت پس از سه امام نخست، به امامتى اين جهانى و دنيوى باور دارند. اين امامت در بُعد سياسى به معناى خروج بر ضدحكومت هاى ظلم و جور و به دست گرفتن قدرت سياسى و در بُعد دينى به عنوان نگهبانى از دين و بيان احكام و معارف دينى است. بنابراين در زيديه هرگونه اعتقادى فراتر از اين در مورد امامان غلو به شمار مى آيد. به همين دليل شخصيت هاى زيديه و جريان اصلى اين مذهب، هم زمان با طرح عقايد غاليانه در مورد حسين بن قاسم در برابر آن موضع گرفتند و راه خود را جدا نمودند.
مى دانيم كه پيروان حسين بن قاسم از ميان شيعيان زيدىِ يمن برخاستند. زيديه يمن در طول قرن چهارم تحت تاثير تعاليم امام هادى يحيى بن حسين بوده، از همين جهت هادويه ناميده مى شدند، بنابراين فقه و عقايد آنان همچون ديگر زيديانِ آن دوران، فقه و عقايد هادويه بود كه متكى به استنباط هاى فقهى هادى، بود. ولى آنچه بيش از همه حسينيه را به عنوان يك فرقه متمايز ساخت اعتقاد به مهدويت حسين بن قاسم بود. علاوه بر اين اعتقاد، اعتقادات غلوآميز ديگرى نيز به آنان نسبت داده شده است. فهرستى از مهم ترين باورهاى نسبت داده شده به حسينيه به شرح زير است:
مهدويت حسين بن قاسم و زنده بودن او
همان گونه كه اشاره شد حسين بن قاسم همواره در طول دوران زعامت خود درگير منازعات و جنگ هاى متعدد و مستمر بود، و در يكى از اين درگيرى ها در سال 404 هجرى قمرى به دست بنوحماد از قبيله هَمْدان در مكانى به نام ريده در منطقه ذى عرار به قتل رسيد.
آنچه مسلّم است و پيش از اين در بحث نقش نزديكان حسين در شكل گيرى حسينيه به منابع متعدد آن اشاره كرديم اين است كه ياران حسين و در رأس همه نزديكان نسبى او پس از اين واقعه به نحو گسترده اى داستان غيبت و مهدويت او را مطرح كردند و به آن دامن زدند و به تدريج و با اضافه شدن اعتقادات غلوآميز ديگر،فرقه اى با نام حسينيه شكل گرفت كه صف آن از صف ديگر پيروان مكتب زيديه كه چنين اعتقاداتى در مورد حسين بن قاسم نداشتند، جدا شد.
اين در حالى است كه برخى منابع معتبر زيديه تصريح دارند كه شخص حسين بن قاسم نيز در زمان حياتش خود را مهدى موعود معرفى كرده بود و شايد به همين دليل لقب مهدى لدين الله را براى خود برگزيد، لقبى كه تعداد ديگرى از امامان زيديه در طول تاريخ چه قبل و چه بعد از حسين بن قاسم بدان ملقب شدند و البته لزوماً به معناى ادعاى مهدويت نيست.
اما وجود ادعاى مهدويت حسين بن قاسم مورد تأييد منابع مختلف زيديه است:
مفرح بن احمد ربعى (زنده در 485 ق) در مواضع متعددى از كتاب سيرة الأميرين به وجود چنين اعتقادى در طول قرن پنجم تصريح دارد و بدون اشاره به ديگر باورها، بارها از حسينيه به عنوان كسانى كه به حيات حسين بن قاسم و مهدويت او اعتقاد دارند، ياد مى كند و در موارد بسيارى نيز از اعتقاد به غيبت حسين و امام عصر و زمان بودن از همين جهت كتاب سيرة الأميرين يكى از مهم ترين و قديمى ترين منابع در خصوص وجود و گستره چنين اعتقادى در ميان زيديه در قرن پنجم است.
مسلّم لحجى (زنده در 552 ق) نيز بارها از اعتقاد حسينيه به مهدويت حسين بن قاسم و غيبت او ياد كرده و حكايت ها نوشته است.
امام احمد بن سليمان (م 566 ق) هم در كتاب حقائق المعرفة به وجود چنين اعتقادى تصريح مى كند.
نشوان بن سعيد حميرى (573 ق) در رسالة الحور العين نيز به اعتقاد حسينيه به مهدويت حسين بن قاسم اشاره كرده اند.
ولى در منابع در دسترس ما شايد براى اولين بار حميد بن احمد محلّى (م 652 ق) در تأليفى مستقل كه در رد فرقه حسينيه نگاشته است و بنابر تصريح خودش نام آن را الرسالة الزاجرة لذوى النهى عن الغلوّ فى أئمة الهدى گذاشته، علاوه بر طرح اين باور حسينيه در فصل سوم به رد آن مى پردازد.
نويسنده:سيد علي موسوي نژاد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید