همسرم «هميشه فراموش مي کند که وسايلش را کجا گذاشته است. هميشه کيف پول و کليد ماشينش را گم مي کند. مرتباً قرار ملاقات هايش را از ياد مي برد. صادقانه مي گويم: بيشتر احساس مي کنم که مادر او هستم تا همسرش.»
مدام فقط به خريد مي رود، تلويزيون تماشا مي کند و مي خورد. کاشکي به خود مي آمد و بچه گانه رفتار نمي کرد.»
«نامزدم خيلي شيرين و دلنشين است. اما از لحاظ اقتصادي درب و داغان است. به تمام اهالي شهر مقروض است، وضع حساب بانکي و اعتباريش نيز که افتضاح است. حساب چکهايش را ندارد، صورتحسابهايش را هرگز به موقع پرداخت نمي کند و هنگامي که از او مي پرسم چرا مي گذارد که اوضاع تا به اين حد بد شود، فقط مي خندد و مي گويد: «آدم بايد در لحظه ي حال زندگي کند.»
اينها گفته هاي کساني هستند که شيفته ي اشخاص نابالغ مي باشند. اين اشخاص «بزرگ نشده اند» يا به عبارتي «بالغشان» شکل نيافته است. در اينجا منظورم کسي نيست که با «کودک» درون خود رابطه ي سالمي دارد و به او اجازه مي دهد که گهگاهي بازيگوشي کرده و شاد و ماجراجو باشد. از ديدگاه «تحليل رفتار متقابل»، مردها و زنهائي که اين ضعف را دارا هستند، داراي «بالغ» آلوده به «کودکي» هستند که از رفتار مسئولانه و سنجيده، طفره مي رود و شرايطي را فراهم مي آورد که در آن همسر او نقش «والد» را براي او ايفا کند.
در زير برخي از نشانه هاي هشدار که مي بايستي مراقب آنها باشيد، آورده شده است. اين نشانه ها تعيين مي کنند که آيا همسر شما تمام و کمال بزرگ شده و رشد يافته است يا خير.
1- عدم مسئوليت پذيري مالي و اقتصادي: گاه فکر مي کنيم که همسرمان تنها اهل عمل نيست در حالي که «عملاً» کودک گونه شايد عبارت بهتري براي توصيف او باشد!! عدم مسئوليت پذيري اقتصادي، نشانه ي بارزي است از اينکه همسر شما برنامه ريزي احساسي عميقي دارد که چنين خواهان رابطه اي سالم با او هستيد.
در زير برخي از نشانه هاي بخصوصي که نشانگر وجود يک عدم پختگي و بلوغ شخصيتي در همسر شما مي باشند، آورده شده است. مراقب افراد زير باشيد:
افرادي که چکها و موجوديشان را ندارند.
افرادي که مکرراً از شما و ديگران پول قرض مي کنند.
افرادي که صورت حساب ها را به موقع پرداخت نمي کنند؛ دست روي دست مي گذارند تا برايشان اخطار بيايد.
افرادي که از لحاظ اقتصادي براي آينده هيچگونه برنامه ريزي ندارند و تمام پول خود را روي اجناس لوکس و احياناً غيرضروري مانند لباس، لوازم صوتي استريو، جواهرات و... خرج مي کنند؛ به جاي آنکه براي مخارج خود پس انداز کنند.
افرادي که سوابق اعتباري و حساب بانکيشان چندان خوب نيست.
وقتي که با شخصي غيرقابل اتکاء درگير هستيد ناگزير نقش «والد» را براي او ايفاء خواهيد کرد: مدام مي بايست کارهايشان را به آنها يادآوري کنيد، کارهايشان را برايشان انجام دهيد و مدام نزد دوستان و خانواده تان به دليل «ندانم کاريهايشان» عذر و بهانه بتراشيد.
افرادي که ظاهراً نمي توانند هيچ شغلي را به مدت قابل ملاحظه اي حفظ کنند و مدام بي کار مي شوند.
افرادي که منتظر مي مانند تا تمامي پولشان ته بکشد؛ قبل از آنکه دوباره فکر کار و تلاش باشند.
افرادي که مدام روي شما حساب مي کنند که از ورشکستگي نجاتشان دهيد يا ضمانتشان را بکنيد.
افرادي که مدتي است به مردم مقروض هستند ولي پولشان را پس نمي دهند.
چنانچه هر يک از موارد فوق برايتان آشنا است، آنها را ناديده نگيريد. عدم مسئوليت پذيري اقتصادي همسر شما، نه تنها او، بلکه شما را نيز متأثر خواهد ساخت. از آنجا که دست آخر صورت حساب هايشان گردن شما خواهد افتاد و احساس خواهيد کرد که وظيفه داريد به او کمک کنيد. مراقب باشيد !و اين ضعف را به حساب نداشتن استعداد اقتصادي نگذاريد.» حقيقت امر اينست که همسر شما، نسبت به بخش اقتصادي زندگي خود بي توجه است و در رابطه با آن کوتاهي مي کند. به اين دليل که نمي خواهد بزرگ شود و مسئوليت زندگيش را به دست بگيرد. بي فکري و بي خيالي همسر شما نسبت به امور مالي در طرز رفتار او نسبت به شما نيز نموده خواهد داشت. غير قابل اعتماد بودن او، حصول رابطه اي سالم و «بالغانه» را عملاً براي شما ناممکن خواهد ساخت.
2- غيرقابل اعتماد بودن:
از «کودک» اين انتظار نمي رود که هيچوقت دير نکند، به تمامي قولهايش عمل کند، همگي «بايدها» و «نبايدها» را بداند و به هر چه که مي گويد، عمل کند. يک «والد» صبور مي داند که «کودک» او براي آموختن مفهوم «مسئوليت پذيري» به زمان احتياج دارد و «وظيفه شناسي» را هرگز يک شبه نخواهد آموخت. او مي داند که «دروني شدن» اين مفهوم، حتي تا بعد از سه و يا چهار سالگي نيز ادامه خواهد داشت. غيرقابل اعتماد بودن به اين معني است که:
همسر شما مدام قولهايي به شما مي دهد که به آنها عمل نمي کند.
همسر شما مکرراً به قرار ملاقاتها و جاهائي که مي خواهيد برويد دير مي رسد.
همسر شما چيزهاي مهمي را که به او گفته ايد، فراموش مي کند.
همسر شما موافقت مي کند کارهائي را براي شما انجام دهد با اينحال اغلب فراموش مي کند. همسر شما يک «مسامحه کار» واقعي است که انجام هر کاري را تا آنجا که ممکن است به تعويق مي اندازد.
نمي توانيد روي همسرتان حساب کنيد؛ از آنجا که درگذشته به دفعات شما را مأيوس کرده است.
وقتي که با شخصي غيرقابل اتکاء درگير هستيد ناگزير نقش «والد» را براي او ايفاء خواهيد کرد: مدام مي بايست کارهايشان را به آنها يادآوري کنيد، کارهايشان را برايشان انجام دهيد و مدام نزد دوستان و خانواده تان به دليل «ندانم کاريهايشان» عذر و بهانه بتراشيد. در اين چنين شرايطي هرگز نمي توانيد به او اعتماد کنيد. در نتيجه احترام چنداني نيز براي او قائل نخواهيد بود و قطعاً خشم و انزجار فوق العاده اي نسبت به او در خود تلنبار خواهيد نمود.
علي رغم اين پندار شما که براي همسرتان مفيد بوده ايد و به او کمک کرده ايد، حمايت «والدانه» از همسرتان رابطه تان را به رابطه اي ناسالم بدل خواهد کرد و دست آخر احساس خواهيد کرد که: عصباني هستيد. فريب خورده ايد و بازيتان داده اند.
3- عدم هدفمندي و بي انگيزگي:
آيا همسرتان هيچ هدف و سمت به خصوصي را در زندگي خود دنبال نمي کند؟
آيا همسرتان منتظر آن است تا کسي از راه برسد و به او انگيزه بدهد، تا اينکه بتواند کاري صورت دهد؟
آيا همسرتان به سختي براي آينده برنامه ريزي مي کند؟
آيا همسرتان منتظر آن است تا کسي «شانس طلائي» زندگيش را به او پيشنهاد دهد؟
چنانچه به هر يک از پرسشهاي فوق پاسخ مثبت داديد، درگير کسي هستيد که از پذيرش مسئوليت زندگي خود سرباز مي زند و به مانند يک «کودک» منتظر يک «ناجي» است که از راه برسد و همه چيز را برايش صورت دهد.
چرا مردم از بزرگ شدن سرباز مي زنند؟
اگر درگير کسي هستيد که «بزرگ نشده است»، پس درگير شخصي «مشکل دار» شده ايد. که مي خواهيد «کودکي» همسرتان از او گرفته شود. اين امکان وجود دارد که همسر شما واجد اين ضعف مهک باشد، چنانچه :
در کودکي مجبور بوده است که هرچه سريعتر بزرگ شود: بعضي از اوقات به سبب وقوع حوادثي غم انگيز، وظايف و نقش هاي بزرگسالان خانواده به بچه ها تحميل مي شود . ولي در نهايت از اينکه در زندگي خود به مانند «بالغي» مسئوليت پذير ايفاي نقش کنند، سرباز زنند. گوئي که ذهن آنها مي گويد: «هنگامي که هنوز خيلي کوچک بودم. مجبور شدم تا که زود بزرگ شوم. حال خسته ام و مي خواهم کمي بازي کنم.»
در کودکي توسط ديگران بسيار کنترل مي شده است: همسرتان در خانواده اي بزرگ شده باشد که در آن قوانين بسيار و انضباطي سفت و سخت حاکم بوده است، اين امکان وجود دارد که در بزرگسالي بخواهد با ناديده گرفتن قوانين، خود را راحت کند . بچه هائي که از والدين کنترل گر خود عصباني هستند، اغلب در بزرگي به افرادي شورشي تبديل مي گردند .
در کودکي او را ناديده مي گرفته اند: چنانچه اگر همسرتان در کودکي توجه چنداني دريافت نمي کرده و از او مراقبت و حمايت نمي شده است، اين امکان وجود دارد که در بزرگي بي مسئوليت شده و رفتارهاي بچه گانه اي از خود بروز دهد. گوئي که به طرزي ناخودآگاه مي گويد: «از من مواظبت کنيد.»
در اين نوع رابطه هر گونه جاذبه ي جنسي نسبت به همسرتان را نيز از دست خواهيد داد. هرچه همسر شما رفتار بچه گانه تري داشته باشد، روابط جنسيتان به همان ميزان نيز بدتر خواهد بود.
البته چنانچه چنين شخصي را به زندگي خود جذب کرده ايد، مهم است تا که به نقشي که خود نيز در اين ميان ايفا مي کنيد، نگاهي بياندازيد. در اين گونه موارد که شما نقش «ناجي» را ايفا مي کنيد، در رابطه تان احساس برتري خواهيد کرد. شما با اينکار بهانه اي داريد تا از توجه و رسيدگي به زندگي خودتان سرباز زنيد؛ چرا که مدام مشغول کمک به همسرتان هستيد. مي بايستي که از اين بازي دست بکشيد و بگذاريد که همسرتان با عواقب و نتايج «بي مسئوليتي» خود مواجه گردد.در عوض بايد او را به مثابه يک شخص نيازمند به تربيت بدانيد و با آرامش در جهت رشد خصيصه هاي مورد نظر در او تلاش کنيد . او را سرکوب نکنيد بلکه با تشويق او در زمينه هاي توانمندي هايش شخصيتش را تقويت کنيد او نياز به فکر و تحليل دارد و اين فضا را شما بايد در اختيار او قرار دهيد .اگر چه شايد برخي اوقات نتايج خوبي را براي تفکرات خود نداشته باشد اما نياز به تجربه و استقلال فکري دارد نه تحميل نظرات و تصميم گيري هاي شما .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید