قرآن مجيد با توجه به جامعيت و گستردگي عنايتش به تمامي ابعاد انسانها،آثار و ثمرات فراواني دارد که اين آثار را مي توان در انس با قرآن دريافت:
تفكر
اگرچه اسلام دين تسليم است اما اين به معناي تقليد كوكورانه نيست. بلكه تقليدي است همراه با آگاهي و تفكر در مورد دستورات اسلام و لذا قرآن نيز همواره به انديشيدن در مورد مسائل مختلف دعوت ميكند. براستي اگر قبل از هر كار، انسان، لحظاتي فكر ميكرد چه مشكلاتي كه از انسان و جوامع انساني حل نميشد.
«... كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ».(بقره، 219)
... خدا آيات خود را بدين روشني براي شما بيان ميكند باشد كه عقل و انديشه بكار ببنديد. نيز آية:
«... بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»(نحل، 44)
... و بر تو قرآن را نازل كرديم تا بر امت آنچه فرستاده شد بيان كني، باشد كه خرد و انديشه بكار بندند. همچنين آية:
«... وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»1
... و اين امثال را در (قرآن) براي مردم بيان ميكنيم، باشد كه خرد و انديشه بكار بندند.
تعقل
قرآن در موارد متعددي بيان ميفرمايد كه اين آيات براي تعقل است و اين بدان معناست كه انسان با آگاهي درست از مطلبي، آن را به كار بندد. در تفسير الميزان ميخوانيم (تعقل در زمينهاي استعمال ميشود كه به دنبال درك و فهم، انسان وارد مرحلة عمل گردد.) انديشه تنها در مورد احكام يا جهان هستي، نتيجهاي نخواهد داد بلكه بايد عمل را نيز به دنبال داشته باشد.
«كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ آياتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ»(بقره، 242)
... خدا آيات خود را براي شما اينگونه روشن بيان سازد، باشد كه خردمند شويد. نيز ميفرمايد:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»2
قرآن را به عربي فرستاديم، باشد كه خردمند شويد. و لذا كساني را كه به آيات آن ايراد گرفته و به آن عمل نميكنند مورد خطاب قرار داده و ميفرمايد: چرا در اين آيات روشنيبخش تعقل نميكنيد.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»(انبيا، 10)
ما بر شما كتابي نازل كرديم كه وسيله تذكر شما در آن است، آيا انديشه نميكنيد؟ و علاوه بر آن كساني را كه صرفاً قرآن را تلاوت ميكنند توبيخ كرده و ميفرمايد: چرا در آنها انديشه نميكنيد؟
«... وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»(بقره، 44)
... و كتاب (خدا را) كه ميخوانيد، چرا در آن انديشه و تعقل نميكنيد؟
تدبر
هدف از نزول اين كتاب اين نبوده كه تنها به تلاوت آن قناعت كنند بلكه هدف اين بوده كه آياتش سرچشمه فكر و انديشه گردد و آن نيز حركتي در جهت عمل به وجود آورد.
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ...» (ص، 29)
كتابي است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبر كنند... و لذا به سرزنش كساني ميپردازد كه در آيات آن تدبر نميكنند.
«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلي قُلُوبٍ أَقْفالُها»(محمد، 24)
آيا آنها در قرآن تدبر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زدهاند؟ همچنين آية:
«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و...» (نساء، 82)
آيا آنها در قرآن تدبر نميكنند و...
قرآن را به عربي فرستاديم، باشد كه خردمند شويد. و لذا كساني را كه به آيات آن ايراد گرفته و به آن عمل نميكنند مورد خطاب قرار داده و ميفرمايد: چرا در اين آيات روشنيبخش تعقل نميكنيد
هدايت به استوارترين راه
قرآن از اين جهت كه از سرچشمه لايزال الهي نازل شده مطابق با نيازهاي روحي و جسمي انسانهاست و نيز چون از هر كژي و ناراستي مبري بوده و يكسره تعاليم انسانساز است، انسانها را به بهترين راه هدايت ميكند.
«يَهْدِي إِلَي الرُّشْد ِ...» (جن، 2)
(اين قرآن خلق را) به راه خير و صلاح هدايت ميكند...نيز ميفرمايد:
«... إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسي مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَ إِلي طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ»3
ما آيات كتابي را شنيديم كه پس از موسي نازل شده بود، درحالي كه كتب آسماني را كه در مقابل او بود تصديق ميكرد و خلق را به سوي حق و طريق راست هدايت ميفرمود. همچنين ميفرمايد:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم ُ...» (اسرا، 9)
همانا اين قرآن خلق را به استوارترين راه هدايت ميكند...
بشارت
در قرآن مردم بارها به پيروي از دستورات خدا و انجام اعمال نيكو دعوت شدهاند و در همين كتاب كساني كه به اين دستورات عمل ميكنند را به پاداش جاوداني بشارت ميدهد.
«فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ...» (مريم، 97)
ما حقايق قرآن را تنها به زبان تو آسان كرديم تا به آن اهل تقوي را بشارت دهي... و نيز آية:
«... هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْري لِلْمُحْسِنِينَ» 4
... اين كتاب مصدق كتب آسماني پيشين به زبان عربي نازل شده تا ستمكاران عالم را بترساند و نيكوكاران را بشارت دهد.
انذار
قرآن علاوه بر دعوت به كارهاي نيك و بشارت متقين، مردم را از انجام كارهاي ناپسند بازداشته و آنها را انذار ميكند.
«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ»5
و چنين قرآن عربي را بر تو نازل كرديم تا مردم (شهر مكه) ام القري و هركه را در اطراف اوست از خدا و از روز قيامت بترساني... و نيز آية:
«لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»(يس، 6)
(اين قرآن نازل شده) تا قومي را كه پدرانشان (به كتب آسماني پيشين) اندرز شدند (از قهر خدا) بترساني كه ايشان سخت غافلند. همچنين ميفرمايد:
«... وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ...» (انعام، 19)
... و وحي ميكند به من آيات اين قرآن را تا بدان شما و هركس از افراد بشر را كه خبر اين قوم به او رسد بترسانم.
«تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً»6
بزرگوار آن خدايي است كه قرآن را بر بندة خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را خداترس گرداند.
شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود ولي تصديقي است براي آنچه بيش از آن است و كتاب و احكام الهي را به تفصيل بيان ميكند بيهيچ شك نازل از جانب خداي عالم است
تذكر
آخرين منشور آسماني، به گونههاي مختلف اجر و عذاب خداوند را براي نيكوكاران و بدكاران و نظم عالم و نعمتهايي را كه براي انسانها آفريده است متذكر ميشود تا شايد با يادآوري آنها انسان فراموشكار خداترس شود.
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّروُنَ»(زمر، 27)
و ما در اين قرآن براي مردم هرگونه مثلهاي روشن آورديم باشد كه متذكر شوند. همچنين ميفرمايد:
«ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقي إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشي»(طه، 2 و 3)
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به رنج افكني ـ تنها غرض اين است كه مردم خداترس را متذكر سازي. و نيز آية:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا...» (اسرا، 17)
و ما اين قرآن را به سخنان فصيح و بليغ، نيكو بيان كرديم تا خلق متذكر شوند... نيز ميفرمايد:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»7
كتابي مبارك بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند و صاحبان عقل متذكر (حقايق آن) شوند.
حكم در ميان مردم
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِها أَراكَ اللَّهُ...» (نساء، 105)
و ما قرآن را به سوي تو به حق فرستاديم تا به آنچه خدا به وحي خود بر تو پديد آرد ميان مردم حكم كني... همچنين ميفرمايد:
«فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...» (مائده، 48)
پس حكم كن ميان آنها به آنچه خدا فرستاد... و نيز آية:
«وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...» (مائده، 49)
و تو بدانچه خدا به تو فرستاده ميان مردم حكم كن...
تفصيل مطالب
«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَري مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»(يونس، 37)
شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود ولي تصديقي است براي آنچه بيش از آن است و كتاب و احكام الهي را به تفصيل بيان ميكند بيهيچ شك نازل از جانب خداي عالم است.
«... ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَري وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ...»(يوسف، 111)
... اين (قرآن) نه سخني است كه فراتوان بافت ليكن كتب آسماني پيش از خود را تصديق كرده و هر چيزي را مفصل بيان ميكند... همچنين آية:
«كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»(فصلت، 3)
كتابي كه آيات جامعش را به زبان عربي براي دانشمندان، مبين ساخته است.
براي پرهيزكاري مردم
«قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»(زمر، 28)
قرآن عربي است كه در آن ناراستي و حكم ناصواب نيست باشد كه مردم پرهيزكار شوند. همچنين آية:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدي لِلْمُتَّقِينَ»(بقره، 2)
اين كتاب بيهيچ شك راهنماي پرهيزكاران است.
حميدرضا قاسمي
________________________________________
[1] . حشر، 21 به اين مفهوم در سوره بقره، 266 و يونس، 24 نيز اشاره شده است.
[2] . يوسف، 2 به اين مفهوم در سورههاي آل عمران، 118؛ نور، 61؛ زخرف، 3؛ حديد، 17 و روم، 28 نيز اشاره شده است.
[3] . احقاف، 30 به اين مفهوم در سوره سبا، 6 نيز اشاره شده است.
[4] . احقاف، 12 به اين مفهوم در سوره بقره، 97؛ نحل، 89 و 102 و نمل، 2 اشاره شده است.
[5] . شوري، 7 به اين مفهوم در سوره انعام، 92 نيز اشاره شده است.
[6] . فرقان، 1 به اين مفهوم در سورههاي قصص، 46؛ سجده، 3؛ ابراهيم، 52؛ مريم، 97 و احقاف، 12 نيز اشاره شده است.
[7] .به اين مفهوم در سورة بقره، 221؛ نور، 1 و 27؛ رعد، 19؛ قصص، 43؛ اسرا، 41؛ انعام، 126؛ نحل، 13؛ ابراهيم، 52 و دخان، 58 نيز اشاره شده است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید