مرگ همواره یكی از بزرگترین عوامل ایجاد فشار و استرس بوده است. بسیاری از كودكان با مرگ عزیزانشان از جمله پدر یا مادر رو به رو می شوند و برای بزرگسالان همیشه این سؤال مطرح است كه آیا كودك را در جریان فوت عزیزش قرار دهند یا خیر؛ اگر پاسخ این باشد كه بایستی كودك را از وضعیت پیش آمده مطلع كرد، سؤال دیگری مطرح می شود؛ این كه چه كسی واقعیت را به كودك بگوید؛ و چه موقع و چگونه این حقیقت تلخ برای وی بازگو شود؟
به ویژه كودكانی که سرپرستان خود را از دست دادهاند، این مسئله اهمیت فراوان دارد. اكثر اطرافیان و بازماندگان برای گفتن واقعیت به این بچهها با سردرگمی و مشكل مواجهند.
كودكان در سنین مختلف سؤالات گوناگون و مربوط به سن خودشان را می پرسند و این سؤالات با تغییرات رشدی آنان تغییر میكند. پژوهش ها نشان داده است كه می توان به آنان مطابق درك و فهم و متناسب با سنشان پاسخ داد. به هنگام فقدان عزیزان نیز بایستی با پاسخگویی متناسب به سؤالاتی در این زمینه، فضایی فراهم آورد تا آنها به تدریج مرگ را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرند.
چنانچه كودكی در سانحه ای مثل تصادف داغدار شده و خود او نیز به علت آسیب دیدگی در بیمارستان بستری است، بهتر است واقعه مرگ توسط تیم درمان و در همان بیمارستان به او گفته شود؛ در غیر این صورت زمانی كه از بیمارستان به منزل برمی گردد، به دنبال گمشده خود می گردد؛ و این شرایط برای او با حزن و اندوه بسیار همراه خواهد بود.
كودكان نیز همانند بزرگسالان در اثر از دست دادن عزیزان خود غمگین می شوند و برای انطباق مجدد با محیط به زمان نیاز دارند. در بعضی موارد دیده می شود كه وقتی كودك پدر، مادر، خواهر یا برادر خود یا حتی پدربزرگ یا مادربزرگ را از دست دهد ، واكنش فوری نشان نمی دهد. شاید بسیاری از اطرافیان تصور كنند كه او مرگ را نمی فهمد و یا این كه توانسته است آن را بپذیرد. در صورتی كه واكنش كودكان نسبت به پدیدههای اطراف گاهی با تأخیر بروز می كند. از آنجا كه این گونه وقایع برای كودكان بسیار دردناك است، به طور ناخودآگاه واپس زده می شوند؛ اما در ضمیر ناخودآگاه آنان باقی می مانند و سپس در زمانی دیگر به صورت رفتارهایی كه نشان دهنده سوگ درونی شان است نشان داده می شوند.
پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم كه چنانچه برای بازگویی واقعیت به كودك متوسل به یك دروغ شویم، مجبوریم در پی آن دروغ های دیگری هم به كار گیریم . مثلاً اگر به كودكی كه پدر خود را از دست داده، گفته شود كه پدرش در مسافرت است، مسلماً او در حالت انتظار قرار می گیرد و سؤال بعدی اش این خواهد بود كه پدر چه موقع برمی گردد؟ به این ترتیب مخاطب او مجبور می شود دروغ های دیگری بگوید. سرانجام زمانی كه كودك متوجه واقعیت شود، احساس فریب خوردگی می كند. به اضافه این كه در این زمان او بایستی به تنهایی به عزاداری بپردازد. در حالی كه اگر در همان زمان اتفاق، كودك را در جریان بگذاریم و او در جمع و همراه دیگران به عزاداری بنشیند، او نیز تخلیه می شود و دچار سوگ به تأخیر افتاده نمی گردد.
چنانچه كودكی در سانحه ای مثل تصادف داغدار شده و خود او نیز به علت آسیب دیدگی در بیمارستان بستری است، بهتر است واقعه مرگ توسط تیم درمان و در همان بیمارستان به او گفته شود؛ در غیر این صورت زمانی كه از بیمارستان به منزل برمی گردد، به دنبال گمشده خود می گردد؛ و این شرایط برای او با حزن و اندوه بسیار همراه خواهد بود.
به طور كلی، عزاداری مراحلی دارد. تمام افراد عزادار این مراحل را طی می كنند و سپس به انطباق می رسند. مراحل سوگ عبارت اند از:
1. فرد شوكه می شود و حالتی بهت زده پیدا می كند.
2. شخص هنوز مصیبت را باور نكرده است (مرحله ناباوری).
3. فرد افسرده و غمگین می شود و وضعیت لذت نبردن از زندگی پیش می آید. به ویژه كودكان بسیار بی حوصله و غمزده می شوند و علائم افسردگی در آنها بارز است.
4. در این مرحله پرخاشگری و عصبانیت ظاهر می شود.
5. شخص عزادار خود را با فقدان عزیزش سازگار می كند. آن را می پذیرد و به زندگی عادی و طبیعی خود برمی گردد.
مجموع این مراحل یك تا دو سال طول می كشد و برای همه افراد به طور طبیعی پیش می آید. البته این به معنای آن نیست كه پس از این زمان، شخص واقعه را فراموش می كند. چنین وقایعی هیچ وقت فراموش نمی شوند. بلكه به این معناست كه فرد پس از گذشت این مراحل، زندگی روزمره را از سر می گیرد.
حال ببینیم به سؤالات كودك در رویارویی با پدیده مرگ چگونه بایستی پاسخ دهیم. مثلاً كودكی درباره پدر فوت شدهاش می پرسد كه پدركجاست؛ در جواب به این سؤال بهتر است بگوییم، او نزد خداست، در بهشت است و جایش بسیار خوب است.
می پرسد: "او برمی گردد؟... كی برمی گردد؟" در جواب بایستی اشاره كنیم به این واقعیت كه او دیگر برنمی گردد؛ كسی كه نزد خدا رفته، دیگر برنمی گردد؛ ولی ما همگی یك روز به او ملحق می شویم. آن روز به خواست خداوند انجام می پذیرد. این امید را به كودكان عزادار باید بدهیم كه یك روز ما به شخصی كه از پیش ما رفته، ملحق خواهیم شد.
برای دیگر سؤالات بچهها نیز بایستی ضمن پرهیز از دروغ یا پیچیدهگویی، متناسب با سن آنها پاسخ دهیم تا مرگ را به عنوان پدیده ای طبیعی بپذیرند.
آیا در حضور كودك گریه كنیم؟
در صورتی كه گریه كردن با رفتارهای هیجانی و ترساننده برای كودك همراه نباشد، اشكالی ندارد. به وسیله گریه كردن به كودك نشان می دهیم كه برای فرد از دست رفته ارزش و احترام قائلیم. به علاوه، اگر كودك خواست گریه كند نباید مانعش شویم. بایستی اجازه دهیم كه او هم گریه كند و سوگواری خود را انجام دهد تا چنان كه قبلاً گفتیم دچار سوگ به تأخیرافتاده نشود. لازم است توضیح دهیم، اگر برای فرد متوفی اشك می ریزیم به این علت است كه دلمان برایش تنگ شده و دوست داریم او هنوز در كنارمان باشد. به این ترتیب، كودك هم متوجه می شود كه آن شخص دیگر برنمیگردد و ما روزی به او ملحق خواهیم شد. در عین حال متوجه میشود كه آن فرد برایمان بسیار اهمیت دارد و فقدانش ما را ناراحت می كند.
آیا كودك را بر سر مزار ببریم؟
این مسئله به سن كودك و نسبت فرد متوفی با او بستگی دارد. كودكان زیر نُه سال درك درستی از مرگ ندارند. حتی خیلی از كودكان كم سن تصور می كنند كه افراد در داخل قبر زندهاند و با تعجب می پرسند كه آن شخص در زیر خاك چه می كند؟
از نُه سالگی به بعد، اشكالی ندارد كه كودكان را بر سر مزار ببریم. می توانیم برای آنها توضیح دهیم كه فرد در زیر خاك زنده نیست و نفس نمی كشد.
از سوی دیگر، هرگز نباید مرگ را با خوابیدن مترادف بدانیم . بعضی از بزرگسالان در پاسخ به كودكی كه معنای فوت شدن را می پرسد، می گویند وقتی فردی فوت می كند، مثل این است كه او خوابیده؛ با چنین تعریفی، بچه های كم سن به شدت از خوابیدن می ترسند و بعضاً شب ها بی قراری می كنند و به رختخواب نمی روند. حتی وابستگی شدیدی به والدین یا بزرگترها پیدا می كنند و می ترسند شب ها تنها بخوابند؛ ترس از این كه مبادا وقتی می خوابند از خواب بیدار نشوند، یا این كه والدینشان از خواب بیدار نشوند. تفاوت خواب و مرگ بایستی برای كودك روشن شود. باید به كودك گفته شود كه شخص خواب زنده است، نفس می كشد و بیدار خواهد شد. همچنین قلب فردی كه خوابیده است كار می كند، در حالی كه قلب فرد فوت شده كار نمی كند.
در هر صورت موضوع مرگ برای كودكان بسیار پیچیده است و ما بایستی به آنان زمان بدهیم تا در سن بالاتر به مفاهیم درست تری دست یابند. اما پیش از رسیدن به سن مناسب، نمی توان كودكان را در دنیای سؤالاتشان تنها گذاشت. باید با زبانی ساده به حقایق علمی متوسل شد و به پاسخگویی به آنها پرداخت. به ویژه باید توجه داشت كه هرگز به كودك وعده دروغین ندهیم. مثلاً نباید بگوییم كه فرد فوت شده برمی گردد. همچنین لازم است در عزاداری هایی با رفتارهای هیجانی و ناراحت كننده (از جمله غش كردن، داد و فریاد و كتك زدن خود) كودكان حضور نداشته باشند. البته این گونه رفتارها برای بزرگسالان نیز خوشایند نیست و چه بهتر كه آنان هم واقع بینانه تر به پدیده مرگ نظر كنند و تا حد امكان از این قبیل واكنش ها بپرهیزند.
توصیه می شود، در حضور كودكان از فرد متوفی به خوبی و نیكی یاد كنیم، برای شادی روح و آمرزش گناهانش دعا كنیم و قرآن بخوانیم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید