موضوع مورد بررسی در این مقاله عشق های زودگذر کوچه خیابانی و پیامدهای ناشی از آن است و بدیهی است که با عشقهای حقیقی و عرفانی که درادبیات فارسی از آن یاد شده کاملاً متباین است.
بارها که از کوچه و خیابان عبور میکنیم جوانانی را میبینیم، بی هدف قدم میزنند یا به دیواری تکیه داده اند. دو سه نفری باهم حرف میزنند و گویا منتظر موردی برای مزاحمت هستند، به قول خودشان دلی بدهند و قلوه ای بگیرند و یا نامه ای رد وبدل کنند! نمیدانم که شاید دیده باشید نامه های پر آب و رنگ آنها را: «عزیزم، دارم در فراقت میمیرم: در نامه عکس قلبی را کشیده که تیری هم از آن عبور کرده»!
پسری با دختری دوست شده بود که در آرایش خود دقت میکرد. بسیار هم دروغگو بود ولی چون پسر او را دوست میداشت این عیب را نادیده میگرفت، تا وقتی که با هم ازدواج کردند. صبح روز بعد از ازدواج وقتی از خواب بیدار شد برای نخستین بار صورت بی بزک زنش را دید وحشت کرد! چندی بعد در پاسخ یکی از دوستانش که پرسیده بود: از زنت راضی هستی یا نه؟! گفت: نه، چون اول خیال میکردم زبانش دروغ میگوید، بعد معلوم شد که صورتش هم دروغگو است.
"ویکتور هوگو: خداوند زنها را زیبا می آفریند ولی شیطان آنها را دلفریب میسازد"
لذا به ظاهر افراد نباید توجه کرد و اصولاً در یکی دو نظر نمیتوان به واقعیت پی برد. ممکن است این ظاهرسازی دامی برای صید طرف یا طرفه باشد. پسری که هنوز درآمدی ندارد و پولی پس انداز نکرده با راههای گوناگون یک ماشین از دوستش میگیرد و هی جلوی طرف بوق میزند و یا با موتور ویراژ میدهد تا او را به خود متوجه کند. همینکه دل او را جذب کند هی بهانه می آورد که این تعمیرگاه لعنتی ماشین ما را درست نکرده. روز دیگر موتور دوستش را میگیرد و میگوید: از ماشین حوصله ام سر رفته بود، فروختم...
بر فرض هم که توجه آنها جلب شد. فردا میگوید:
خودت خواستی، اشاره کردی، خودت نامه نوشتی، چشمک زدی و... ولی اگر جلب توجهی نباشد مشکلات بعدی هم در پی نخواهد داشت. چه بسیار موارد فراوانی پیش آمده که دختر و پسری در اصل با یک نگاه شیفته هم شده اند و بدون توجه به آینده و تذکرات بزرگترها زندگی مشترکشان را آغاز کرده اند. ولی پس از زمانی بسیار کوتاه مشکلات یکی پس از دیگری بروز کرده و چاره ای نیافتند غیر از: تحمل، نزاع و سرانجام جدایی!
دختر و پسر با تربیت، یک نگاه و یک صحبت با جنس مخالف را عشق تعبیر نمیکنند و آن را در ذهن خود به صورت رویایی نمی پروراند.
برخی گمان میکنند فقط مردان نباید به زنان نگاه کنند. در صورتی که قرآن کریم نگاه نامشروع را برای هر دو گروه نهی کرده است. همانگونه که نگاه مرد به زن پیامدهای ناشایستی دارد نگاه زن به مرد نیز آثار شومی دارد. صد البته تحریک در مرد شدیدتر است و اگر این خصوصیت در زنی باشد بیشتر در معرض خطر قرار میگیرد تا مرد. زیرا مرد زمینه های نجات برایش محیاتر است تا زن! چه بسیار اختلافات خانوادگی که ریشه وعلت اصلی آن، همین چشم چرانی و نگاه های تند خواهد بود.
خیانت چشم زن و مرد هر دو مورد نکوهش اخلاقی، اجتماعی و عقلی میباشد و روانشناسان آن را یک بیماری مینامند. چه بسا که یک نگاه به حیثیت یک قشر یا گروه خاصی ضربه ای جبران ناپذیر وارد کند. از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا وقتی زنی در مسیری میرود، میتواند مردی به پشت سر او نگاه کند؟
حضرت فرمودند: آیا شما خوشحال میشوید کسی به همسر، خواهر، مادر، عمه، خاله و به طور کلی ناموس شما به همین حالت نگاه کند!؟
حضرت علی (ع) چشم چرانی را یک نوع خودآزاری معرفی کرده و میفرماید: هرکس چشم چرانی کند خاطر خود را آزرده و کسی که پیوسته عادتش این باشد همیشه در حسرت به سر میبرد.
از شیخ مرتضی انصاری (ره) نقل است که میگفتند: حتی در خواب هم اگر نامحرم ببینم چشمم را میبندم.
امام صادق (ع) میفرمایند: نگاه دوم نگاهی که بعد از نگاه اول صورت میگیرد در قلب تخم شهوت میپاشد و همین کافی است که صاحب نگاه را به فتنه بزرگی دچار نماید.
حضرت داوود به فرزند خود فرمودند: ای فرزند در دنبال شیر حرکت کن ولی در پشت سر زن راه مرو که شیطان لعین گفته است: نگاه کردن، کمان قوی من است و تیری است که هرگز خطا نمیرود.
بدیهی است که هرکس ذوق و سلیقه ای داشته باشد از زیبایی لذت میبرد. مخصوصاً در مورد زیبایی زن و مرد محال است که کسی متوجه آن نشود. مگر اینکه عقل سلیم یا حال طبیعی نداشته باشد. لیکن عده ای از افراد پرهیزکار هستند که میتوانند در برابر غمزه دلنوازی که دل را نشانه میگیرد، عفت و پرهیز را سپر قرار دهند و با ایمان قوی افسار نفس سرکش را محکم بکشند و تسلیم تمایلات شهوانی نشوند. عده ای هم ممکن است چندان پایبند تقوی و عفت نباشند ولی میترسند که آتش عشق، خرمن امن و آسایش آنها را بسوزاند و به راحتی و آرامش آنها لطمه وارد آورد و خلاصه حساب میکنند که بوالهوسی و شهوترانی برایشان صرف ندارد. ناچار از راهی که شیطان پیش پایشان گذاشته صرف نظر میکنند و عطایش را به لقایش میبخشند.
موضوعی که در اینجا توجه به آن برای همه نوجوانان و جوانان پاکدل ضروری است این است که امروز که در لفاف زیبا و شاعرانه عشق چه خیانتها و آلودگی هایی که به نام عشق پاک انجام نمیشود. هر آلودگی دامن هوسباز وشهوترانی خود را در لباس عاشقی صادق که به اصطلاح خودش گواهش دل چاک چاک اوست و در دستش جز این سند پاره نیست جا میزند.
جوانان و خصوصاً دختران باید شدیداً و با دقت هرچه بیشتر مراقب این مدعیان دروغگو باشند. این مدعیان عشق که سرمایه ای جز دروغ و فریب ندارند، چه بسا قلب مملو از عشق سوزان خود را در آن واحد در چندین جا گرو گذاشته باشند و با هر تزویر و نیرنگ همه جا خود را یکه تاز میدان عشق قلمداد کنند.
آری، اعتراف زبانی و شفاهی که معمولاً از جوانان سر میزنند، خیلی هم مؤید عشق واقعی نیست. کلمات زیبا و زرق و برق دار همیشه بر خلاف و اعتراف قلبی بیان میشود.
پسری که با دختری به گردش رفته بود در هنگام خداحافظی به او گفت: عزیزم، قسم میخوری که عشقت پاک است و من اولین مرد زندگی ات هستم؟
دختر جواب داد: البته یقین داشته باش... اصلاً من نمیدانم چرا شما مردها همه تان اصرار دارید که این را از آدم بپرسید.
مرد همیشه میخواهد نخستین عشق زن باشد، اما زن آرزومند است که آخرین عشق مرد باشد. آری دختران و پسران باید مراقب این دام های گوناگون که به نام عشق پاک بر سر آنها نهاده میشود باشند. جورج برنارد شاو طنزپرداز مشهور ایرلندی در این مورد چنین گفته است: برخلاف آنچه میگویند مرد شکارچی نیست، بلکه زن شکارچی است. اما زن به دنبال شکار نمیرود، بلکه مانند عنکبوت منتظر مینشیند تا مردی مانند مگس در آن بیفتد.
دامهایی که پس از افتادن در آن راهی برای رهایی وجود ندارد و کفاره یک نگاه و لحظه ای غفلت و خوش بینی بیجا و الفاظ ریاکارانه و توخالی شدن را گاهی در یک عمر هم نمیتوان داد.
نویسنده : نساء حامدی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید