انکدار (روز تيره شدن)
قيامت روز تيره شدن است؛ زيرا ستارگان آسمان تيره مي شود: "وإذا النجوم انکدرت" سوره ي تکوير، آيه ي 2؛ و آنگاه که ستارگان تيره شوند. " انکدرت" مصدر" انکدار" به معناى سقوط و پراکنده شدن است، و از ريشه" کدورت" به معنى" تيرگى و تاريکى" است، و جمع ميان هر دو معنى در آيه مورد بحث امکان پذير است، چرا که در آستانه قيامت ستارگان هم فروغ و روشنايى خود را از دست مى دهند و هم پراکنده مى شوند و سقوط مى کنند و نظام جهان بالا درهم مى ريزد. و انکدار مرغ از هوا، به معناى آمدنش به طرف زمين است، و بنابراين مراد از اين جمله اين است که در آن روز ستارگان مى ريزند، البته ممکن هم هست از باب کدورت و تيرگى باشد، و مراد اين باشد که در آن روز ستارگان بى نور مى شوند. ناگفته نماند: تکوير و خاموش شدن خورشيد در حال حاضر يک مسأله علمى است و دانشمندان بر آن اذعان دارند. اگر در کتب نجوم عکس سحابى را ملاحظه کنيد خواهيد ديد که به طور مار پيچى مى پيچند، خورشيد چنان که دانشمندان گفته اند از مرکزش خاموش مى شود و در آينده قسمت خاموش شده آن به قشر ظاهرى منتقل شده و قشر ظاهرى به مرکز آن خواهد رفت و آن قهرا به طور مارپيچى خواهد بود که همان تکوير است و شايد: منظور منقبض شدن آن در اثر خاموشى باشد و الله العالم. به هر حال ماجراى عجيبى است، وانگهى، بيان آن در روزگارى که کسى از آن خبر نداشت. عجيبتر است.
غرض از انکدار نجوم، اگر تاريک شدن آنها باشد، در اينصورت اگر مراد از آن ثوابت است که آنها آفتابند و از کثرت فاصله به صورت نقطه هاى نورانى ديده مى شوند، آنها نيز سرنوشتى همچون آفتاب دارند، و اگر منظور سيارات هستند، پيداست که با خاموش شدن خورشيد، تاريک خواهند گرديد. ممکن است منظور از انکدار پراکنده شدن باشد که در سوره انفطار آمده است: همانگونه که در آيه 2 سوره انفطار آمده و إذا الکواکب انتثرت" هنگامى که ستارگان فرو ريزند و پراکنده شوند؛ يعنى روزى که ستارگان هر يک مدار خود را رها کرده، درهم و برهم مى شوند. در حقيقت در اين آيه ستارگان را به گردن بندى از مرواريد تشبيه کرده که دانه هاى ريز و درشتش را با نظمى معين چيده و به نخ کشيده باشند ناگهان رشته اش پاره شود و دانه ها درهم و برهم و متفرق شوند. همانگونه که در آيه 8 سوره مرسلات آمده: فإذا النجوم طمست؛ و هنگامى که ستارگان محو و تاريک شوند". " طمست" از ماده" طمس" (بر وزن شمس) به معنى محو کردن و زائل کردن آثار چيزى است، و در اينجا ممکن است اشاره به محو نور ستارگان باشد يا متلاشى شدن آنها، ولى تفسير اول مناسبتر است، همانگونه که در آيه ي مورد بحث آمده است.
آيا قيامت ساعت منظومه شمسى يا کهکشان يا تمام عالم است؟
نمى دانيم، ولى آيه بر آن تأکيد مى کند که ستارگان فرو مى ريزند، و آيه ديگرى تأکيد در پراکنده شدن آنها دارد، پس آيا در راستاهاى دور از يکديگر سقوط مى کنند يا به صورتى که در آغاز آفرينش داشته اند باز مى گردند و مجموع آنها توده به هم چسبيده واحدى را تشکيل مى دهد، يا چيزى ديگر؟ يا اصلا چنين نيست، و بلکه به سبب اختلال نظام منظومه خودمان است که ما ستارگان را چنين مشاهده مى کنيم؟ خدا دانا است. الف و لام «النجوم» ظاهر در نجوم مخصوص و منظور است، مانند «الشمس»، نه همه نجوم يا جنس آنها. انکدار با نظر بلغت و موارد استعمال، بمعناى تيرگى، فسردگى، نابسامانى، بهم ريختگى است. و گفته مجاهد که: انکدرت، بمعناى تناثرت (پراکنده شد) ميباشد با ظاهر اين لغت سازگار نيست. وزن باب انفعال «انکدرت» دلالت بر پذيرش اثر از مؤثر خارج دارد، در مقابل آن، فعل «کورت» در آيه ي ما قبل " إذا الشمس کورت؛ آن گاه که خورشيد درهم پيچيده شود. "، مشعر بر اين است که خورشيد خود به هم پيچيده و تاريک مي شود. ترتيب آيات ترتب حوادث را ميرساند: آن گاه که خورشيد با نور و حرارتش بهم پيچيده و تاريک شد، آن ستارگانى که از خورشيد نور و حرارت و نيرو مي گيرند و بقدرت کشش آن سامان دارند، تيره و تار و نابسامان مى شوند. ستارگان چنان فرود آيند که عقابها بر شکارهاى خود فرود مى آيند.
2- انشقاق ( روز شکافته شدن آسمانها )
قيامت روز شکافته شدن آسمان هاست: "فإذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان" سوره ي الرحمن، آيه ي 37؛ پس آن گاه که آسمان از هم شکافد و چون چرم سرخ گلگون گردد. از مجموع آيات" قيامت" به خوبى استفاده مى شود که در آن روز نظام کنونى جهان به کلى در هم مى ريزد، و حوادث بسيار هول انگيز در سرتاسر عالم رخ مى دهد، کواکب و سيارات و زمين و آسمان دگرگون مى شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مى گردد، و از جمله چيزى است که در آيه فوق آمده است که کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى آيد. " وردة" و" ورد" به معنى" گل" است و از آنجا که گلها غالبا سرخ رنگند معنى سرخ را در اينجا تداعى مى کند. اين واژه به معنى اسبهاى سرخ رنگ نيز آمده، و از آنجا که اينگونه اسبها در فصول سال تغيير رنگ مى دهند در فصل بهار کمى زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ، و در شدت سرما تيره رنگ مى شوند، دگرگونيهايى که صحنه آسمان در قيامت پيدا مى کند به آن تشبيه شده است که گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان، و گاه زرد رنگ، و گاه سياه دودآلود و تيره و تار مى شود. روايت شده است که شبى حضرت رسول (ص) به جوانى رسيد که نماز مي گذارد و اين آيه مي خواند و مي گفت و مي گريست و مي گفت ويلى من يوم تنشق فيه السماء واى بر من از آن روزى که در آسمان شکافته شود رسول (ص) فرمود که اى جوان به حق آن خدايى که جان من به امر او است که ملائکه از گريه تو بگريستند.
انسان ممکن است در دنيا آلاء پروردگار، يعنى نعمتها و آيات او را تکذيب کند يا از عملى کردن حق بگريزد، و براى اين کار به تراشيدن بهانه هاى واهى متوسل شود، چه خدا در دنيا به او مهلت داده و مختارش کرده است که هر چه مى خواهد بکند، اما در آخرت که حکم به صورت خالص به دست خدا است، انسان چاره اى جز تسليم شدن به حق ندارد، و خداوند متعال گفته است: «و يوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکة تنزيلا الملک يومئذ الحق للرحمن و کان يوما على الکافرين عسيرا؛ و روزى که آسمان با ابر بشکافد و فرشتگان فرود آيند چنان که بايد و شايد پادشاهى حقيقى در آن روز مخصوص خداى بخشنده و مهربان (رحمن) است و آن روز براى کافران روزى سخت است». الفرقان/ 25 و 26. پس منظره قيامت با تحولات جهانى هولناک آن انسان را از هر لباس پوشاننده شخصيت فقير و نيازمند او برهنه مى کند. آسمانى که همچون سقفى بزرگ مردمان را حفظ مى کند و بر آنان سايه مى افکند، در روز قيامت به هم پيوستگى خود را از دست مى دهد، و رنگ آن از کبودى به سرخى مبدل مى شود و از اين لحاظ به گل سرخى همانند مى شود: و انشقت السماء فهي يومئذ واهية «و آسمان شکافت و در آن روز سست شد»، الحاقة/ 16 و سپس مى گدازد و روان مى شود: يوم تکون السماء کالمهل «روزى که آسمان همچون روغن گداخته شود»، المعارج/ 8. و به صورت دهان درآيد، و آن چيزى است که از گل سرخ پس از جوشاندن و فشار دادن آن به دست مى آيد و گلاب نام دارد. فإذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان «پس چون آسمان شکافت و همچون روغن گلى رنگ شد.»
شايد سبب تشبيه آسمان به گل براى آن است که يک قطعه نيست بلکه چندين قطعه از هم جدا شده است که رنگ سرخ دارد، و چون آسمان سقف افراشته است، رمز امنيت و صلح نيز هست، و بنابراين شکافتن آن خبر از خطرها و هراس مى دهد، و اين آيه اتصالى محکم به آيه 35 يرسل عليکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران دارد، بدان سبب که غلاف جوى- يکى از طبقات آسمان- همان چيزى است که ما را از شهابها و گازهاى قابل احتراق حفظ مى کند، و اگر- خدا آن روز را نياورد- شکافته شود، زمين در معرض آن خطرها قرار مى گيرد. و دانشمندان مى گويند: اگر سوراخى در غلاف محافظ- مثلا به مساحت يک کيلومتر مربع- پيدا شود، زمين هرگز شايستگى براى زندگى ندارد، به سبب پرتوهاى زيانبار يا شهابهاى سوزاننده و مهلک که از آن سوراخ به زمين خواهد رسيد، و آيا مى توانيم از اين حقيقت علمى چيزى بسيط درباره طبيعت حيات در آن هنگام به دست آوريم که آسمانهاى هفتگانه شکافته مى شود و به پنبه زده شده تبديل مى شود؟
در آن روز هيچ کس قدرت آن ندارد که اين آيه از آيات خدا را تکذيب کند که هيمنه و تسلط خدا را نشان مى دهد، و ضرورت تسليم به او را، و اگر مى خواست، ما را چنان مى آفريد که نعمتها و آيات او را با زور تصديق کنيم، و او است که چنين گفته است: طسم تلک آيات الکتاب المبين لعلک باخع نفسک ألا يکونوا مؤمنين إن نشأ ننزل عليهم من السماء آية فظلت أعناقهم لها خاضعين «طسم اين است آيات کتاب روشن و آشکار شايد تو جان خود را براى آن ببازى که ايمان نياورده اند اگر بخواهيم نشانه اى از آسمان بر ايشان فرو مى فرستيم تا گردنهاى ايشان نسبت به آن خاضع شود». الشعراء/ 1- 4. ولى رحمت او از اين کار ابا دارد، به همان گونه که حکمت او از آفريدن ما در زندگى دنيا که با گفته خود به آن اشاره کرده: الذي خلق الموت و الحياة ليبلوکم أيکم أحسن عملا «آن که مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد و معلوم کند که عمل کدام يک از شما نيکوتر است»، الملک/ 2، با اين روش موافقت ندارد. فبأي آلاء ربکما تکذبان.
حشر حضرت رسول ص و علي (ع)
"يوم تشقق الأرض عنهم سراعا ذلک حشر علينا يسير" سوره ي ق، آيه ي 44؛ روزي که زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شکافته مي شود،اين حشري است که بر ما آسان خواهد بود. " حشر" به معنى جمع و گردآورى از هر سو است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: "إذا کان يوم القيامة دعي برسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فيکسي حلة وردية. فقلت: جعلت فداک، وردية؟ قال: نعم، أما سمعت قول الله عزوجل: "فإذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان"؛ روز قيامت، هنگامي که رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فراخوانده مي شود، لباسي مناسب، حله اي گلگون (سرخ) پوشانده مي شود پس عرض کردم (ابوبصير) فدايت بشوم، گلگون (سرخ) فرمود: آري مگر نشنيده اي گفتار خداوند عزوجل که فرمود: "فإذا... وردة کالدهان". روشن است خداوندى که آفريننده آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است حشر و نشور مردگان براى او کار ساده اى مى باشد. اصولا مشکل و آسان براى کسى است که قدرتش محدود است، آن کسى که قدرتش نامحدود است همه چيز براى او يکسان و آسان است. جالب اينکه در بعضى از روايات مى خوانيم:" اولين کسى که زنده مى شود و از قبر خارج گشته، وارد صحنه محشر مى شود پيامبر ص است و على ع همراه او است"!
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید