يکي از اقوام ما دنبال همسر مناسبي براي خودش مي گشت، آدم سفت و سختي بود، در آخر وقتي از ايشان پرسيدم چرا اينقدر محدوديت براي همسر آينده ات ميخواهي انجام دهي، در جوابش يک جمله به من گفت ، ميخواهم همسرم خانه دار باشد و هميشه در کنار من و در آينده فرزندانمان باشد.
اين حرف درست، ولي فکر نمي کني ما زن ها هم انسان هستيم؟! ما هم دوست داريم پيشرفت کنيم و به کمال برسيم، دوست دارم شغل جدا گانه ايي داشته باشيم (حالا به هر نحوي که شده)، فلان رشته ي ورزشي را تا مقام جهاني ادامه دهيم، در خارج از خانه براي خودمان اسم و رسمي داشته باشيم ، يکي از رکورد هاي جهاني را به اسم خودمان ثبت کنيم! و ...
ما زن ها هم مانند بقيه به فطرتمان عمل ميکنيم، اين مشکل ما نيست که ديگر همسرداري اينقدر جايگاهش در پيش چشم ما بي ارزش شده و تربيت فرزندان ديگر برايمان مهم نيست، براي اينکه به کمال مطلوب خود برسيم هر چه را در سر راه ما است با هر وسيله ايي که شده بر ميداريم، کودک را داخل شيرخوار گاه مي گذاريم، غذا را از رستوران ها تهيه مي کنيم، تازگي ها باردار شدن هم براي خودش مکافاتي ست ...
وقتي بچه دار شدن به عنوان ظلم براي زن ها تلقي شد، وقتي کار داخل خانه را کلفتي خواندند، ما زن ها هم طبيعتا از آن کارها دوري مي کنيم .حالا به هر قيمتي که شده! به قيمت از هم پاشيدن خانواده، به قيمت از دست دادن محبت همسر، به قيمت به خطر افتادن آينده فرزندان ، به قيمت ....
در گذشته زنها با افتخار مي گفتند تمام وقتشان را صرف خدمت به همسر و فرزندان خود مي کنند. اما حالا وقتي از او مي پرسيد: چه مي کني؟ اگر بيرون از منزل کار نکند شرمنده مي شود! چرا؟ چون الان براي زن امروز اين به عنوان يک ارزش تلقي شده .
زنان شاغل در صورتيکه بخواهند به وظايف همسري و مادري خود هم عمل کنند بايد چند برابر کار کرده و انرژي صرف کنند . نگراني فرزندان مخصوصا زماني که کوچک هستند و يا بيمارند ، کارهاي عقب مانده ي منزل و مشکلات زندگي شخصي ، بر خستگي آنان مي افزايد.
بخدا اينها ارزش نيست، اينها ظلم به زن است، الان وقتي به زنان جامعه مان نگاه ميکنم ، مي بينم درهيچ زمان ديگري انتظار از زنها تا اين اندازه زياد نبوده است. دست کم پنج روز در هفته لباس رزم مي پوشند و در اين جو کار 8 تا 12 ساعت مي جنگند و وقتي به خانه مي آيند، بايد خانه را تميز کنند، لباسها را بشويند، به بچه ها رسيدگي کنند و به آنها غذا بدهند.
از آن طرف هم وقتي مرد وارد خانه ميشود انتظار دارد همسرش او را تحسين کند و به او محبت کند، ولي زن با خود مي گويد: من هم به اندازه شوهرم کار مي کنم. چرا وظيفه دارم ازاو قدرداني کنم؟
اين توقع بسيار زيادي است، در محل کار، زنها بايد با قوانيني که مردها وضع کرده اند، مردانه رفتار کنند و در خانه بايد رفتار زنانه داشته باشند ، اين جز تشنج روحي و جسمي براي زن چه چيزي به ارمغان مي آورد؟!
ممکن است در شرايطي زنان مجبور شوند که شاغل باشند اما ارزش هاي شان نبايد تغيير کند . ما زنان مي توانيم تحصيل کنيم ، فعاليت اجتماعي داشته باشيم ،ورزش کنيم و خلاصه استعدادهايمان را شکوفا کنيم اما اين بدان معني نيست که با فطرت خود بجنگيم . خانم خانه داري که با درايت و مديريت خود خانه و امور آن را به بهترين نحو اداره مي کند و
در بسياري از موارد مشاور امين همسرش است و فرزندان را به بهترين نحو تربيت مي کند ، نه تنها وظيفه ي سنگيني که به گردنش است را انجام داده است ، بلکه در صورت موفقيت هم خود از آرامش زندگي اش لذت مي برد و هم فرزنداني تربيت مي کند که در آينده باعث افتخارش مي شوند.
اگر بگذاريم زندگي راه طبيعي خود را طي کند ، لذت بخش تر خواهد بود. کار زياد و استرس و مشکلات محل کار براي نشاط خانم ها مضر است . بهتر است در صورت نياز ، خانم ها به کار هاي نيمه وقت مشغول باشند و حتي الامکان کودکان شان را از سنين خيلي پائين به مهد کودک نفرستند تا بتوانند با انرژي بيشتري به خانواده ي خود رسيدگي کنند،
و خود از زندگي شان لذت ببرند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید