مهره اصلي
سامري آنگونه که برخي تفاسير ميگويند، فردي است منسوب به شمرون و شمرون فرزند يشاکر، چهارمين نسل حضرت يعقوب است.1 بنابر اين از خاندان پيامبر بودن، يکي از ويژگي هاي سامري است و چه بسا او از اين ويژگي نيز در جريان فعاليت انحرافي خويش استفاده نمود و بخشي از مردم صرفا به اين دليل که او وابسته به خاندان مهم و تاثيرگذار در اجتماع است، به او گرويدند. پس اولين ويژگي او وابستگي به يک خانواده مهم است.
ويژگي دوم سامري، هنرمند بودنش بود. او در مجسمه سازي مهارت داشت و به زيبايي از طلا مجسمه گوساله ساخت، آن چنان که جمع زيادي از بني اسرائيل تحت تاثير آن قرار گرفتند تا آنجا که تصور کردند آن مجسمه، خدايشان است.
سومين ويژگي او قدرت وي در اقناع مردم است. او براي قانع کردن مردم از هر وسيله اي استفاده کرد و حتي دروغ گفت. او براي آن که مردم بپذيرند آن گوساله، خداست، به دروغ ادعا کرد که اين گوساله معبود و خداي موسي نيز است. قرآن از سامري نقل مي کند که وي خطاب به بني اسرائيل گفت: هذا الهکم و اله موسي. 2
از ديگر ابزاري که وي از آن استفاده نمود، مقدّسات بود. وي از مقدسات براي رسيدن به هدفش سوء استفاده کرد. قرآن نقل مي کند که وقتي حضرت موسي، سامري را باز خواست کرد، وي در تبيين روند کار خويش گفت: فقبضت قبضة من اثر الرّسول. 3 برخي از مفسّران با استناد به روايتي که مرحوم ابراهيم بن هاشم قمي در تفسير خويش نقل کرده است،4 مي گويند منظور سامري اين بوده که به هنگام آمدن لشکر فرعون به کنار درياي نيل، من جبرئيل را بر مرکبي ديدم که براي تشويق آن لشکر به ورود در جادههاي خشک شده دريا، در پيشاپيش آنها حرکت مي کرد، قسمتي از خاک زير پاي او يا مرکبش را بر گرفتم و براي امروز ذخيره کردم. 5 سامري به جاي اين که از آن خاک متبرّک در مسيري درست استفاده نمايد، آن را به گونه اي ناصحيح به کار برد و از مقدّسات مردم سوء استفاده کرد.
از ديگر ويژگي هاي او زمان شناسي او بود. او دقيقاً هنگامي مردم را به گاوپرستي دعوت کرد که رهبر جامعه يعني حضرت موسي حضور نداشت. همان گونه که قرآن اشاره مي کند، حضرت موسي براي دريافت وحي و گفت و گو با خداوند به کوه طور رفت و با آن که در ابتدا به موسي گفته شده بود که مدت حضورش در کوه طور سي روز است و او نيز زمان غيبت خود را همين مدّت اعلام کرده بود، اما بعد خداوند ده روز به اين زمان افزود و اين مدّت به چهل روز افزايش يافت. در شرايطي که بني اسرائيل از اين ماجرا آگاهي نداشتند، شايعه پراکنان به دروغ در ميان مردم خبر درگذشت موسي را پخش کردند.
سومين ويژگي سامري قدرت وي در اقناع مردم است. او براي قانع کردن مردم از هر وسيله اي استفاده کرد و حتي دروغ گفت. او براي آن که مردم بپذيرند آن گوساله، خداست، به دروغ ادعـا کـرد که اين گوساله معبود و خداي موسي نيز است. قرآن از سامري نقل مي کند کـه وي خطـاب بـه بني اسرائيـل گفت: هذا الهکم و اله موسي.
سامري در اين فضا با توجه به توانايي ها و جايگاه خاص اجتماعي خويش، تبليغات خود را شروع کرد و توانست در زماني کوتاه، جمع زيادي از بني اسرائيل را به سمت خود بکشاند. مرحوم طبرسي در تفسير خويش از مقاتل نقل مي کند: همين که از وعده موسي سي و پنج روز گذشت، سامري بني اسرائيل را وادار کرد که زيورهاي عاريتي فرعونيان را جمع کنند و چون جمع کردند، همه را ذوب کرد و به شکل گوساله در آورد. اين کار را در روزهاي سي و ششم و سي و هفتم و سي و هشتم انجام داد. سپس در روز سي و نهم آنها را وادار به گوساله پرستي کرد. روز چهلم موسي مراجعت کرد. 6
سامري در حرکت تبليغي خود از ابزاري استفاده کرد که حواس مردم را زودتر به خود جذب مي کرد. او مجسمه اي که ساخت، از طلا بود و اين مجسمه صدا مي کرد. علامه طباطبايي مي فرمايند که با توجه به آيه قرآن «فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار» 7 آن مجسمه حيات واقعي نيافت و صرفاً مجسمه اي بود که صدا مي کرد. 8 بدين ترتيب، حسّ شنوايي مخاطبان خود را فعال کرد. امروزه نيز کارشناسان تبليغات به اين نتيجه رسيده اند که براي تأثيرگذاري بيشتر بر مخاطب، بايد اين دو حس او درگير شود.
زمينه اجتماعي
سامري با همه ويژگي هاي فردي خود اگر زمينه مناسبي براي مجسمه پرستي در ميان بني اسرائيل نمي يافت، به هدف خويش نمي رسيد؛ اما زمينه اجتماعي مناسب، بستري شد تا سامري بتواند مجسمه پرستي را در ميان بني اسرائيل رواج دهد. اين زمينه اجتماعي، رسوبهاي تفکراتي بود که در بني اسرائيل از دوران حضور در مصر باقي مانده بود. مصريان با آن که از نظر صنعت و تمدن مردماني پيشرفته بودند، اما بت پرستي و فرعون پرستي در ميانشان رواج داشت و بني اسرائيل هم که در ميان آنان ميزيستند، در اثر اين مراودات و ارتباطات به بت پرستي گرايش داشتند. اين تمايل به پرستيدن خدايان ديدني، آن چنان در ميانشان قوي بود که از حضرت موسي خواستند خداوند را به آنان بنماياند و حتي تهديد کردند چنانچه اين خواسته محقق نشود، اصلا ايمان نميآورند. 9 همين سابقه ذهني سبب شد که حتي پس از اين که ايمان آوردند، باز تقاضاي بت پرستي از حضرت موسي داشتند. قرآن مي فرمايد: و پسران اسرائيل را از دريا گذرانديم و بر قومي گذشتند که بت هاي خويش را پرستش مي کردند. گفتند: اي موسي براي ما نيز خدايي بساز، چنان که ايشان خداياني دارند. گفت: شما گروهي جهالت پيشهايد. 10 اين آيه اشاره به دوراني دارد که بني اسرائيل از مصر و ستم فرعون رهايي يافتند و از درياي سرخ گذشتند و در اين شرايط از موسي مي خواهند برايشان بتي بسازد.
سامري وقتي شرايط اجتماعي را براي رواج بت پرستي و اوضاع را مطابق ميل خويش مناسب ديد، کار خويش را شروع کرد و اتفاقاً خيلي زود به نتيجه رسيد.
ويژگي دوم سامري، هنرمند بودنش بود. او در مجسمـه سازي مهارت داشت و به زيبـايي از طلا مجسمـه گوسالـه ساخت، آن چنـان کـه جمع زيادي از بني اسرائيل تحت تاثير آن قرار گرفتند تا آنجا که تصور کردند آن مجسمه، خدايشان است.
فرجام فتنه
خداوند موسي را از غوغاي سامري آگاه کرد. او شتابان به سوي قوم خويش بازگشت و با صحنه بتپرستي آنها مواجه شد. برايش دردناک بود که تمام زحماتش را بر باد رفته و مردم را به وضع پيشين خود بازگشته ميديد. موسي نخست گريبان برادرش را گرفت؛ نه آن که بخواهد او را مقصّر بداند، بلکه ميخواست به همه بفهماند که وقتي فتنهاي رخ مي دهد، همه بايد پاسخگو باشند. همه بايد توضيح بدهند که براي پيشگيري از فتنه چه کردند و وقتي فتنهاي پيش آمد، براي مقابله با آن چه اقدامي انجام دادند. هارون اوضاع را ترسيم کرد. شاه بيت گفته هاي او اين بود که در روند شکلگيري فتنه، نيروهاي خودي در اقليت بودند و با همه تلاش هايي که انجام دادند، نتوانستند از پيش آمدن فتنه جلوگيري نمايند، اما در پس فتنه کوشيدند از سرايت آن به همه ساختارهاي جامعه جلوگيري نمايند و نگذارند اين فتنه تمام دست آوردها را از بين ببرد. هارون اشاره مي کند که من کوشيدم تا جايي که امکان دارد از نفوذ تفرقه ريشه اي ميان بني اسرائيل جلوگيري کنم.
موسي آن گاه به سراغ اهل فتنه رفت و با عامل اصلي فتنه، ابزار فتنه و فتنه زدگان برخورد کرد. حضرت موسي در بر خورد با سامري نخست از او خواست تا سير اقدامات خود را بيان کند. او نيز با بيان مراحل سامان دادن به فتنه، نقطه محوري و اصلي در اين روند را ناداني. و جهل مردم بر شمرد. حضرت موسي با توجه به اين نکته که عوامل فتنه نبايد در متن جامعه حضور داشته باشند و ادامه حضورشان در ميان مردم مي تواند بحران ساز باشد، حکمي که براي او صادر کرد، طرد او از جامعه بود و اين طرد آن چنان بايد با شدّت اجرا مي شد که خود سامري نيز از مردم بخواهد که به او نزديک نشوند.
حضرت موسي درباره ابزار فتنه که همان مجسمه گوساله بود، دستور داد آن را به آتش بکشند و خاکسترش را در دريا بريزند. شايد در نگاه اول اين اقدام حضرت موسي نوعي انحصارگرايي و در نقطه مقابل آزادي باشد؛ اما واقعيت آن است که از بين بردن چنين ابزارهايي نه تنها با آزادي تنافي ندارد، بلکه گامي است براي دستيابي به آزادي. ابزارهاي حقيقت نما و دروغين که تنها جار و جنجال دارند و پر هياهويند، اما بويي از حقيقت ندارند و سراب را نشان مي دهند نه آب، مانع تفکر آزادانه هستند. ذهن را به اسارت ميبرند و نمي گذارند انسان به درستي فکر کند و واقع را ببيند. بنابراين اقدام حضرت موسي گامي بود در جهت دسترسي به آزادي که حق همه است.
سامري به جاي اين که از آن خاک متبرّک در مسيري درست استفاده نمايد، آن را به گونه اي ناصحيح به کار برد و از مقدّسات مردم سوء استفاده کرد.
فتنه زدگان نيز از مجازات موسي در امان نماندند. آنان نيز در شکل گيري و گسترش فتنه مقصر بودند. حضرت موسي آنقدر دلايل و نشانه ها از خداوند آورده و فضا را روشن کرده بود که از کسي ادعاي ندانستن و نفهميدن پذيرفته نبود. هيچ فردي نمي توانست از زير بار گناه آلودگي و گرفتار فتنه شدن شانه خالي کند. حضرت موسي نيز با توجه به اين شرايط، قاطعانه با تمام کساني که فريب سامري را خورده بودند، برخورد کرد. از اين رو گوساله پرستان به دستور موسي غسل ميّت کردند و کفن پوشيدند و به صحرا رفتند و به زانو در آمده، سرها در پيش افکندند و هارون با دوازده هزار مرد که بر دين موسي ثابت و راسخ بودند، شمشيرها کشيده بيامدند و به قتل ايشان مشغول شدند. 11 آسمان نيز به امر خدا تاريک شد تا همديگر را نشناسند و روابط عاطفي و خانوادگي مانعشان نشود. آنان خويشان و اقرباي خود را مي کشند، حتي پسر پدر را و پدر و پسر را. نقل شده است که از ظهر تا غروب آقتاب هفتاد هزار نفر کشته شدند. شايد اين مجازات قدري سنگين به نظر برسد؛ اما گناهي که بني اسرائيل مرتکب آن شدند، گناهي بسيار سنگين بود. آنان از اصل توحيد منحرف شدند و اگر با اين فتنه به اين قاطعيت برخورد نمي شد، در دوره هاي بعدي مسئله انحراف از توحيد ساده پنداشته مي شد. براي اين که چنين فتنه اي با اين حجم در زمان هاي بعدي رخ ندهد، مي بايست با کساني که به اين فتنه آلوده شدند، با قاطعيت هر چه تمام تر برخورد مي شد تا افرادي ديگر هوس نکنند چنين فتنه هايي را بر پا کنند و جامعه را ملتهب و بحران زده نمايند.
حضرت موسي درباره ابزار فتنه که همان مجسمه گوساله بود. دستور داد آن را به آتش بکشند و خاکسترش را در دريا بريزند. شايد در نگاه اول اين اقدام حضرت موسي نوعي انحصارگرايي و در نقطه مقابل آزادي باشد، اما واقعيت آن است که از بين بردن چنين ابزارهايي نه تنها با آزادي تنافي ندارد. بلکه گاهي است براي دستيابي به آزادي.
حضرت موسي آنقدر دلايل و نشانه ها از خداوند آورده و فضا را روشن کرده بود که از کسي ادعاي ندانستن و نفهميدن پذيرفته نبود. هيچ فردي نمي توانست از زير بار گناه آلودگي و گرفتار فتنه شدن شانه خالي کند.
اميرحسين کاظمي
1- تفسير نمونه، ج 13، ص 291.
2- سوره طه، آيه 88.
3- همان، آيه 96.
4- تفسير قمي، ج 2، ص 285.
5- تفسير نمونه، ج 13، ص 285.
6- ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 16، ص 62.
7- سوره طه، آيه 88.
8- ترجمه تفسير الميزان، ج 14، ص 268.
9- سوره بقره، آيه 55.
10- سوره اعراب، آيه 128.
11- در اين که چه کسي مامور شد آنان را بکشد، اختلاف است: بعضي هماني را که در متن نقل شد مي گويند. بعضي گفته اند: خود گوساله پرستان دو صفت شده و هر کدام ديگري را مي زدند تا هفتاد هزار کشته شد. قول سوم آن است که آنان در تاريکي شديد شب، شروع به کشتن يکديگر کردند و وقتي هوا روشن شد، معلوم گرديد که هفتاد هزار نفر کشته شده اند. (ترجمه تفسير مجمع البيان، ج 1 ص 177)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید