يادم ميآيد همين چند سال پيش بود كه مادرم پارچه چادري را وسط اتاق روي زمين پهن كرد تا برش بزند. بعد هم چادر را جلوي آينه سرش ميكرد و چندين بار ميچرخيد و از ديگري كمك ميگرفت كه آيا كاملا درست قيچي زده است و كوتاهي و بلندي ندارد؟ روزهاي خاطرهانگيزي بود.
شايد ماهي يك بار يا دو بار در خانه ما اين اتفاق ـ برش و دوختن چادر ـ تكرار ميشد. بعضي اوقات همسايهها نيز پارچههاي چادري خود را به منزل ما ميآوردند تا مادرم براي آنها برش كند و بدوزد. معتقد بودند، دست مادرم خوب است؛ هم براي آنها آمد دارد و هم اين كه مادرم خوب چادر برش ميكند.
يادش بخير، ديگر از اين روزها در خانه ما خبري نيست. هم مادرم ديگر چشمي براي دوختن چادر ندارد هم اين كه اكنون نيازي نيست پارچه چادري بخريم و كسي آن را برش كند. چادرهاي آماده، بازار را قبضه كرده است. همه مدل چادر در بازار يافت ميشود. چادرهاي دوخته شده در جعبههاي بستهبندي، آماده و بدون زحمت، فقط بايد در قبالش پول بپردازي. چادر دوخته شده يا ندوخته به هر صورت جزئي جداييناپذير از زن ايراني شده است. باورها و سنتهاي عميقي پشت اين پارچه مشكي است كه نميتوان براحتي آن را در معادلات مربوط به مسائل زنان ايراني ناديده گرفت. اين كه اين پوشش با اين ويژگيها سوغات اعراب مسلمان و فاتح بوده يا ريشه در فرهنگ اصيل و باستاني ايران دارد، جاي مناقشه اهل فن است؛ اما هرچه كه هست چادر حجاب ملي ماست؛ يك حجاب كاملا ايراني.
فراز و فرودهاي چادر
ميگويند اولين نشانههاي وجود پوشش براي زنان به پيش از ميلاد مسيح و دوره فرمانروايي آشوريان برميگردد. در آن دوره، حجاب مشخصه خاص زنان اشرافي و نجيبزاده بود و زنان طبقه پايين و متوسط، اجازه برخورداري از آن را نداشتند چرا كه از نظر آنان، حجاب براي زنان اشرافي، زينت محسوب ميشده است.
در ايران باستان نيز حجاب وجود داشت. در ميان مجسمههاي باقيمانده از اين دوران، پيكرههايي از زنان پوشيده به چشم ميخورد كه نشانه اعتقاد ايرانيان باستان به حجاب به عنوان نماد پاكي و پاكدامني است.
در تمدن فنيقيها نيز كه چهار هزار سال پيش از ميلاد ميزيستند زنان آنها داراي حجاب بودند و براي پوشش خويش از پارچههايي به سرخرنگ استفاده ميكردند. زنان آريايي نيز داراي حجاب بودند بويژه زنان طبقات بالاي اجتماعي كه برايشان حجاب داراي ارزش ويژهاي بود. در بين يونانيان نيز رسم بود كه زنان حتي صورتهاي خويش را با قسمتي از روپوش بسيار ظريف بپوشانند. دختران اسپارتي هم پس از ازدواج حجاب ميگرفتند.
در ايران باستان نيز حجاب وجود داشت. در ميان مجسمههاي باقيمانده از اين دوران، پيكرههايي از زنان پوشيده به چشم ميخورد كه نشانه اعتقاد ايرانيان باستان به حجاب به عنوان نماد پاكي و پاكدامني است. براساس همين روايت پس از ميلاد مسيح، حجاب زنان فقط در مراسم عزاداري به صورت پارچهاي بلند كه با سنجاق روي كلاه زنان وصل ميشد، مورد استفاده قرار ميگرفت. همچنين در آن زمان حجاب براي زنان به معناي مصمون ماندن از خطرات احتمالي، كاربرد داشت؛ چنانچه زني به تنهايي به مسافرت ميرفت، با استفاده از چادر، خود را به نوعي در برابر حوادث و اتفاقات ميتوانست مصون نگه دارد.
در واقع در ايران باستان چادر قبل از حضور دين اسلام به عنوان مقولهاي ملي مطرح بوده است. تا بدآنجا كه برخي محققان و انديشمندان پوشش اسلامي را نتيجه تعامل فرهنگي بين اعراب و ايرانيان دانستهاند.
يافتههاي پژوهشي نشان ميدهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها كه نخستين ساكنان اين ديار بودهاند حجاب كامل شامل پيراهن بلند چيندار و شلوار تا مچ و شنلي بلند روي لباسها داشتهاند اين حجاب در دوران پارسها نيز معمول بوده است. در همه آن زمانها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد و همپاي مردان كار ميكردند در زمان ساسانيان نيز علاوه بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول بود.
همچنين گفته ميشود در ايران قبل از اسلام در ميان زرتشتيان استفاده از چادر رواج داشته و پوششي بوده كه موي سر زنان را پوشانده و تا نزديكيهاي زانو ميآمده است. براي همين است كه ميگويند چادر بيشتر از آنكه پوششي عربي باشد پوششي ايراني است.
در ايران قبل از اسلام در ميان زرتشتيان استفاده از چادر رواج داشته و پوششي بوده كه موي سر زنان را پوشانده و تا نزديكيهاي زانو ميآمده است.
چادر در ميان اعراب
چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است ـ چادر بلند كه تا پايين ميرسد ـ در ميان عربها معمول نبوده ولي چيزي شبيه نيمه چادر رايج بود، چيزي كه نه مثل مقنعه و روسري كوتاه بود و نه مثل چادر خيلي بلند. اين حجاب شايد تا كمر و كمي پايينتر ميرسيده است. ميگويند عربها از پوششي به نام «درع» كه پيراهن بلندي بوده و ملحفه كه همان چادر بوده است و مقنعه استفاده ميكردند و درع هم پيراهن بلندي بوده كه تا پشت پا ميرسيد و آستينهايش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادري بوده كه به خودشان ميپيچيدند. در دوره اسلام نيز حجاب يا چادر وسيلهاي براي بالا بردن شأن و منزلت زنان در جامعه تلقي ميشد. به بيان ديگر چادر با بالا بردن حس اعتماد به نفس زن به او جايگاه ويژهاي در ميان مردم و اجتماع ميداد. در واقع حجاب نشاندهنده جايگاه اجتماعي زن بود. در همين دوران زناني كه به اصول اخلاقي و اجتماعي پايبند نبودند، اجازه برخورداري از چادر را نداشتند.
عليرغم اين دورهها كه ذكر شد در دوره قاجار بود كه نشانههاي كشف حجاب خودنمايي كرد. مسافرتهاي ناصرالدينشاه به اروپا و مشاهدات وي از وضعيت پوشش زنان اروپايي تاثير بسزايي در رواج بيحجابي داشت تا اين كه در دوره پهلوي سفر رضاشاه به تركيه و مشاهدات وي نيز از بيحجابي وي را مصمم ساخت كه زنان ايراني را به داشتن لباس متحدالشكل مجبور كند لذا كشف حجاب در سالهاي باقيمانده حكومت رضاخان اجباري و حجاب اسلامي مظهر عقبماندگي شمرده شد.
انقلاب اسلامي، نقطه عطف چادر
در حال حاضر آنچه كه به عنوان چادر براي پوشش زنان در ايران مورد استفاده قرار ميگيرد، نقطه عطفي به نام انقلاب اسلامي دارد كه اگرچه پيش از انقلاب اسلامي فقط در ميان خانوادههاي مذهبي رواج داشت، پس از انقلاب اسلامي كاربرد آن شكلي همگاني گرفت و اغلب زنان به استفاده از آن راغب شدند تا اين كه با گسترش ورود زنان به عرصههاي مختلف اجتماعي خصوصا فتح زمينههاي شغلي مردانه احتياج به پوششي كه علاوه بر حفظ ارزشها و اصالتهاي چادر، امكان فعاليت اجتماعي بيشتري را به زنان بدهد كاملا احساس شد از سوي ديگر روند رو به افزايش مد و مدگرايي نيز سبب شد كه چادر هم تحتتاثير همين دنياي هزار رنگ مد قرار گيرد.
اين چادرها اگرچه كمي شبيه چادرهاي عربي بودند ولي به دليل تغييرات خاص آن به چادر ايراني و ملي معروف شدند. يكي از ويژگيهاي شاخص اين چادرها بسته بودن جلوي آن و آستيندار بودنش است.
از اين زمان به بعد بود كه انواع مدلهاي چادر وارد بازار شد تا پاسخگوي همين نيازها باشد چادر ملي، چادر دانشجويي، چادر عربي، چادر اسلامي، چادر شالدار هم اسمهاي جديدي است كه چند سالي وارد فرهنگ پوششي ما شده است.
اگرچه اين چادرها از شكل و حالت سنتي خود خارج شده است ولي به دليل طرحهايي كه بر روي آن صورت گرفته استفاده از آن در اماكن مختلف تا حدودي آسانتر شده است.
تاريخ ورود چادرهاي مدل جديد را ميتوان سال 83 عنوان كرد. اين چادرها اگرچه كمي شبيه چادرهاي عربي بودند ولي به دليل تغييرات خاص آن به چادر ايراني و ملي معروف شدند. يكي از ويژگيهاي شاخص اين چادرها بسته بودن جلوي آن و آستيندار بودنش است.
براي پوشيدن اين چادر ديگر نيازي به انداختن آن بر سر نيست و مهارت پوشيدنش به سختي چادرهاي معمولي نيست. طراحي اين چادر به گونهاي است كه پوشش آن بيشتر به يك مانتو شباهت دارد تا چادر.خانمهاي ايراني حالا به راحتي ميتوانند در محل كار خود چادر سر كنند و نگراني از جمع كردن دستههاي چادر و خاكي شدن آن نداشته باشند.چادرهاي ملي اوليه گشاد بود كه در جلوي آن دكمههايي هم تعبيه شده بود اما پس از گذشت مدتي چادرهايي تنگتر به سبك مانتو همراه با نواردوزي بر آستينها و لبههاي چادر از سادگي آن كاستند. به گفته يك طراح چادر، اين مدل چادرها مورد توجه قشر وسيعي از جوانان و نوجوانان قرار گرفته است تا جايي كه از آغاز معرفي آن زنان و دختران ايراني از آن استقبال كردهاند و آن را براي حفظ حجاب، متانت و حضور در جامعه پوششي مناسب ميدانند چرا كه در اين طرح هم زيبايي حفظ شده و هم در پوشش و حفظ وضعيت زنان در حالتهاي مختلف كمك بزرگي به آنان ميكند.
براي هميشه ميماند
اما در كنار تمام اين حرف و حديثها، چادر راه خود را ميرود. شايد تا چند سال آينده ديگر چادر عربي، دانشجويي و شالدار مد نباشد اما چادر مشكي هميشه هست و خواهد بود. شايد از اين روست كه سازمان ميراث فرهنگي اخيرا چادر را به عنوان حجاب اقوام ايراني به ثبت ملي رساند. چادر همچنان مسير خود را از قرنها پيش تاكنون طي ميكند . چادر جزئي از هويت زن ايراني است كه حتي به زور سرنيزه رضاخان نيز تسليم نشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید