زنان : احساس خستگي مفرط و يكنواختي در زندگي و همين طور بروز مشكلات متعدد در زندگي ، تمايل به صحبت كردن كه از خصوصيات زن هاست را كم مي كند و رفته رفته آنان توان حل مشكلات روزانه خود را از دست داده و بدون اين كه خود بخواهند به سمت عدم تعادل پيش مي روند. علائم متعددي نشان دهنده ي اين عدم تعادل است كه مي توان به طور خلاصه به علائم زير اشاره كرد:
احساس مسئوليت غير اصولي براي حل مشكل خانواده و كار مفرط زماني كه روحيات زنانه ي زن ها تقويت و حمايت نمي شود آنها براي گريز از دلزدگي شوهرشان و ترس از طلاق ، ناخود آگاه به سمت جنبه ي مردانه خود و ابراز تمايلات مردانه پيش مي روند. آنان به علاقه رفتاركردن خويش مفتخرند، بنابراين شديداً كار مي كنند و نيازهاي زنانه خود را براي حل كردن مشكلات خانه و خانواده پنهان مي كنند. تصور غلط اين زن ها اين است كه نيازها و حساسيت هاي زنانه ، و احساس زن بود ن و زنانه رفتار كردن ، ناخوشايند است اين گونه زن ها دائماً با خود درگير هستند و روحيات زنانه خود را پس مي زنند. آنها دوست دارند به جاي ظريف و زنانه رفتار كردن ، در قالب رفتارهاي مردانه خشك ، خشن و نفوذ ناپذير درآيند و همين طور مي خواهند به جاي وابستگي به شوهرشان ، تمايل به استقلال داشتن را تجربه كنند. آنها تا جايي دراين عدم تعادل و افراط گرايي پيش مي روند كه حمايت مردها را به باد تمسخر مي گيرند در صورتي كه اين حمايت مردها مي باشد كه حامي و حمايت گر هميشگي آنهاست.
تمايل به اين كه همسرشان پرحرفي كندواكنش ديگر زن ها نسبت به عدم تعادل خود اين است كه مايلند همسرشان بيشتر از آنها حرف بزند و احساساتش را با زنش در ميان بگذارد. اين دقيقاً نقشي است كه زن ها در حالت تعادل بايد برعهده داشته باشند. اين گونه زن ها بيشتر تمايل دارند تا همسرشان زنانه رفتار كند، زياد حرف بزند ، سفره دل بگشايد و درد دل كند. آنها احساس مي كنند كه با زنانه رفتار كردن مرد، امنيت خود را به دست مي آورند و از اين راه خود را راضي و خشنود مي كنند. اين تمايل زن يعني زنانه رفتار كردن مرد و كاهش خشونت در او به اين معني است كه نيازاصلي، جانشين نياز ديگري شده است و تمايل خودشان به زنانه برخورد كردن را آشكار ن
احساس خستگي بسيار و در نتيجه پرخوريواكنش غيرطبيعي ديگر نسبت به ارضا نشدن روحيه ي زنانه پرخوري است. خوردن مي تواند آسان ترين راه براي تأمين كمبود عشق وعلاقه باشد. زن ها مي توانند با غذا خوردن ، موقتاً احساس استرس، ناامني و ترس را درخود سركوب كنند. احساسي كه از روحيه ي زنانگي آنها سرچشمه مي گيرد. زن ها كم و بيش مي توانند با پرخوري نياز رسيدگي به روحيه ي زنانه ي خود را برطرف كنند ؛ يعني در واقع با واكنش جانشين سازي مي توانند نياز اصلي خود كه نياز به عشق، محبت و هم دردي است ، با پرخوري پركنند. البته نياز به پرخوري براي مدت كوتاهي نياز به عشق را برآورده مي سازد و زن آن قدر تشنه مي ماند تا نياز او براي عشق برآورده شود و احساس آرامش در او به وجود آيد. زن ها گاهي تا اندازه اي خود را فريب مي دهند كه به شادي و خوشحالي غيرطبيعي و ساختگي خود دل مي بندند و ظاهراً نشان مي دهند كه تمامي نيازهاي آنها برآورده شده است.
مبارزه با اين عوارض
تمامي اين واكنش ها به علت مشاهده نكردن حمايت مورد نياز از روحيه ي زنانه است. يك زن احساس مي كند كه مجبور است از روحيه ي ظريف زنانه خود داري كند و به سمت رفتار مردانه گرايش پيدا كند. او فكر مي كند كه با اين كار مي تواند توجه شوهر خود را به خويش جلب كند و موجب حمايت از جانب او شود، درحالي كه با چنين رفتاري وضعيت وخيم تر مي شود. مردها بايد به كمبودهاي همسر خود در اين زمينه توجه كنند و با حمايت هاي بي دريغ خود حس زنانگي را در آنها تقويت كنند و آنان را از گردابي چنين مهلك نجات دهند. در چنين شرايطي يك مرد بايد با تمام وجود زنش را درك كند و متوجه باشد كه ممكن است زنش به كمي استراحت و تنها ماندن احتياج داشته باشد، تا آمادگي و تعادل لازم را براي زندگي به دست آورد. به عنوان مثال اگر زني از كار خسته كننده و مفرط رنج مي برد و احساس كسالت مي كند ، تنها راه چاره حمايت صادقانه شوهراز اوست. شوهر بايد در چنين شرايطي او را تحت حمايت بي دريغ خود قرار دهد و نيازهاي عاطفي و رواني او را تا حد امكان بر آورده سازد تا زن بداند كه همسرش به خاطر عشق به او از هيچ كوششي فروگذاري نمي كند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید