شايد کمتر کسي باشد که متوجه تفاوت فاحش نوع زندگي امروز با چند سال گذشته نشود. علاوه بر تغيير شکلي خانوادهها، روند حاکم بر زندگي آنها از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز تغيير کرده است. در همه مشاغل شاهديم که زنان در کنار مردان مشغول کار و کسب و موفقيتاند. اين موضوع از نظر گردانندگان اجتماع نيز بسيار مطلوب است؛ چرا که جوامعي که از صددرصد نيروي کار خود (زن و مرد) استفاده ميکنند، در مقايسه با جوامعي که فقط از پنجاه درصد نيروي کارشان (فقط مردان) بهره ميگيرند، پيشرفتهترند. اما در کنار تمام اين محاسن، ورود خانمها به عرصه اجتماع، زندگي خانوادگي و مسووليتهايي چون همسر بودن و مادر بودن را تحتالشعاع قرار ميدهد...قطعا اگر زنان نتوانند مهارت تطبيق و مديريت بين کار در منزل و کار بيرون را کسب کنند، در هيچ يک موفق نخواهند شد. به راستي، کدام يک از خانمها در زندگي موفقترند و مشکلات کمتري دارند: شاغل يا خانهدار؟
قصه از کجا شروع شد؟
«من و همسرم هر دو کامپيوتر خوانديم. حالا او در يک شرکت مهندسي کارمند است و من در يک شرکت ديگر. من در کنار کار، توانستم ضمن رسيدن به کارهاي خانه و انجام وظايف همسرداري در کنکور فوقليسانس قبول شوم و يک پيشنهاد مديريتي خوب و شغل خوب نصيبم شد. اکنون دختر دوسالهاي دارم و زندگيام خوب است اما وقتي خودم را با زنهاي ديگر، بعضي دوستانم يا خواهرم، مقايسه ميکنم؛ آرزو ميکنم کاش جاي آنها بودم؛ يک زن خانهدار ساده. شايد خستگي مفرط اين روزها، چشمم را به روي بعضي حقايق بسته است. لطفا بگوييد يک زن شاغل، از نظر سلامت رواني، اوضاع مطلوبتري دارد يا يک خانم خانهدار...»
گاهي به خاطر اينکه اين خانمها هيچ فکري به حال وقت و انرژي اضافي خود نميکنند، اغلب دچار افسردگي ميشوند و يا براي مصرف آن در سيکل معيوب رفتارهايي قرار ميگيرند که صرفا براي وقت پر کردن است.
پاسخ خانم دکتر بهرامي
هيچوقت در زندگي خودتان را با ديگري مقايسه نکنيد. اصولا هر کس بايد ياد بگيرد قهرمان ماهري براي فتح قلههاي مشکلات زندگي خود باشد. اينکه رفاه و استراحت خانمي که از صبح تا شب در خانه است از من و شما بيشتر است، درست است اما در عوض عزت نفس کساني که توانمندي خود را در جامعه به عرصه حضور ميرسانند در مقايسه با آنها افزايش يافته و اين حس ارزشمندي مزاياي بيشماري را در پي دارد که برخي از آنها را ميشمارم.
سلامت روان: شکي نيست که اشتغال زنان به معناي افزايش عزت نفس و ارزشمندي است. حتي اگر آقايان فقط آن را يک ضرورت براي تامين اقتصاد خانوادههاي امروز بدانند و هر چند آنها اين موضوع را يک امتياز تلقي نکنند اما سلامت روان زن شاغل بهتر از زن خانهدار است.
مديريت زمان: امروزه به خاطر تسهيلات و ورود وسايل و حتي موادغذايي آماده، ميتوان بدون اغراق گفت که فقط ظرف دو يا سه ساعت ميتوان به همه کارها رسيد. مدت زماني که لباسها در لباسشويي شسته ميشود و غذا روي اجاق است، به راحتي ميتوان حتي به کارهاي شخصي خود نيز رسيد. اگر يک خانم خانهدار مهارت استفاده از اين وقت و انرژي زيادي را نداشته باشد و نتواند آن وقت را در کانال ديگر که مثبت و مناسب باشد، صرف کند، چه اتفاقي ميافتد. گاهي به خاطر اينکه اين خانمها هيچ فکري به حال وقت و انرژي اضافي خود نميکنند، اغلب دچار افسردگي ميشوند و يا براي مصرف آن در سيکل معيوب رفتارهايي قرار ميگيرند که صرفا براي وقت پر کردن است. گاهي اين کارها به کانون خانوادهشان ضرر ميرساند. اين گروه از زنان خانهدار حتي از خريد کردن و گذراندن ساعات طولاني در پاساژهاي مختلف به عنوان يک بخشي که وقتشان را پر ميکند، استفاده ميکنند.
عدم انسجام و هماهنگي در تربيت کودک که از معايب اشتغال مادر، خصوصا در سالهاي ابتدايي زندگي کودک است، در صورتي که چارهانديشي نشود، آسيبزا خواهد بود.
وسوسه شدن براي خريدهاي غيرضروري و تجملي، بار مضاعف اقتصادي به خانواده تحميل ميکند. به نظر شما علاوه بر اين يک زن خانهدار، براي پر کردن اين وقت زيادي چه کارهايي انجام ميدهد؟ حدس شما درست است. اول، پاي تلفن، که خود ميتواند موجب اختلالاتي در روابط دوستي و خانوادگي او شود. قطعا در ميان تماسها هر روزه حرف و حديث، زيادتر خواهد بود. دوم، پاي تلويزيون، که اين نيز به خاطر دريافت اطلاعات ناقص (در رسانه، ما فقط ميتوانيم، اطلاعات خاص و کمي را به بيننده بدهيم) موجب رفتارهاي آسيبزا شده و طبق تحقيقات دانشمندان ميتواند به ضرر فرد تمام شود. پس ميتوان گفت در زندگي ماشيني امروز خانهداري ميتواند بيماريزا باشد. آمار بالايي از خانمهاي خانهدار امروز افسردهاند. در مقابل ما وقتي شاغليم به علت داشتن مسووليتهاي مختلف، مديريت زمانمان بهتر ميشود و سعي ميکنيم به بهترين نحو از لحظههاي خود استفاده کنيم. برخلاف تصور عموم که احتمال ميدهند زن خانهدار، نسبت به زن شاغل، مديريت کارهايش را بهتر انجام ميدهد، تجربه ثابت کرده، زنان شاغل به خوبي ياد گرفتهاند در مدت محدود وظايف متعددي را به درستي انجام دهند .
سلامت جسمي:
چون خانمهاي شاغل کار بيشتري از خود ميکشند نسبت به خانمهاي خانهدار کمتر دچار اختلالات زندگي ماشيني امروز مانند چاقي ميشوند و به دليل دامنه ارتباطي بيشتر و بازخوردهايي که از جامعه ميگيرند، در صورت چاق بودن نيز انگيزه بيشتري براي رسيدن به تناسب اندام دارند که اين علاوه بر جنبه زيبايي، جنبه سلامتي (چاقي مادر بيماريهاست) نيز دارد.
تامين نيازهاي عاطفي: ما نيازهاي عاطفي خود را از افراد مختلف و در اشکال مختلف تامين ميکنيم نه از يک نفر. خانم خانهدار، تنها منبع تغذيه عاطفياش محدود به همسرش ميشود بنابراين ممکن است در محروميت عاطفي قرار بگيرد اما شما در محيط کار از منابع مختلفي نياز عاطفيتان را دريافت ميکنيد. مثلا رييس شما در حضور همگان ميگويد: « من اين کار را فقط به شما محول ميکنم چون توانايي شما را در ميان همه باور دارم.» يا تشکر اربابرجوع، و يا تحسين و تبريک همکارانتان، به خاطر کسب موفقيت، نيز لذت ميبريد.
... و اما تربيت فرزندان: گفتيم خانم خانهدار وقت و انرژي بيشتري دارد، پس به نظر ميرسد، اگر مادر آگاهي باشد، بتواند بچههاي سالمتر و بهتري از يک خانم شاغل تربيت کند. بچههاي زن خانهدار از تربيتي يکنواخت و منسجم بهرهمند هستند. مقصودم اين نيست که بچههاي زنان شاغل، فقدان عاطفي دارند بلکه آنها به دليل مرتبط بودن با افراد مختلف در طول روز مثل مادربزرگ، عمه و مربي مهدکودک و ... ميتوانند تاثيرات منفي بالقوهاي از آنها بگيرند. اين عدم انسجام و هماهنگي در تربيت کودک که از معايب اشتغال مادر، خصوصا در سالهاي ابتدايي زندگي کودک است، در صورتي که چارهانديشي نشود، آسيبزا خواهد بود.
با همه اين تفاصيل نمي توان گفت که تمامي اين محاسن در مورد همه افراد شاغل صدق مي کند چرا که به عنوان مثال همه خانم ها از ويژگي مديريت زمان برخوردار نيستند و همين يک مسئله ميتواند عاملي آسيب رسان براي زندگي هاي خانوادگي باشد . بنابراين خوب است پيش از آنکه شاغل بودن را ارزش فرض کنيم آن را با توجه به شرايط زندگي و توانايي افراد تجويز نماييم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید