همه مردم تشنه دوستي و محبتند.دوست دارند محبوب ديگرانباشند.دل انسان به محبتزنده است.كسيكه بداند محبوب كسي نيستخودش را بيكس و تنها ميشمارد.هميشه پژمرده و افسرده است.خانممحترم،شوهر شما نيز از اين احساس غريزي خالي نيست.او همتشنهعشق و محبت است.قبلا از محبتهاي بيشائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام كهپيمان زناشويي بستيد خودش را در اختيار تو قرار داد.
انتظار دارد محبتهاي آنها را جبران كني و از صميم قلب دوستش بداري.
رشته دوستي را از همه بريده و به تو پيوند كرده انتظار دارد تو تنها،باندازههمه دوستشبداري.شب و روز براي آسايش و رفاه تو زحمت ميكشد وحاصل دسترنجخويش را در طبقاخلاص نهاده تقديم تو ميكند.شريكزندگي و مونس دائمي و غمخوار واقعي تو است.حتي ازپدر و مادرتبيشتر به سعادت و خوشي تو عنايت دارد.قدرش را بدان و از صميم قلبدوستشبدار.اگر او را دوستبداري او هم بتو علاقهمند خواهد شد.زيرامحبتيك پيوند دو طرفياست و دل به دل راه دارد.مهرباني و اظهارمحبت واقعا اعجاز ميكند.يك پسر بيستسالهشهرستاني كه براي درسخواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه كه بيوه 39 سالهايبود شد.
زيرا اين زن با مهربانيهاي خود جاي مادر را در قلب او گرفته بود و خلاءدوري از مادر را پركرده بود. (1)
اگر محبت دو طرفه شد بنيان زناشويي استوار ميشود و خطرجدايي برطرف ميگردد.
مغرور مشو كه شوهرم با يك نگاه دوستم داشت و عشق او هميشهپايدار خواهد ماند،زيراعشقي كه با يك نگاه بيايد دوامي نخواهد داشت.
اگر ميخواهي عشق او پايدار بماند با رشته محبتهاي دائمي آنرا نگهداريكن.اگر شوهرت رادوستبداري هميشه دلش شاداب و خرم است.دركسب و كار دلگرم و به زندگي علاقهمنداست.و در همه كارها موفقيتخواهد داشت.اگر بداند محبوب واقعي همسرش ميباشد حاضراستبراي تامين سعادت و رفاه خانوادهاش تا سر حد فداكاري كوشش كند،مرديكه كسريمحبت نداشته باشد كمتر اتفاق ميافتد به امراض روحي وضعف اعصاب مبتلا گردد.خانمگرامي اگر شوهرت بداند دوستش ندارياز تو دلسرد ميشود،به زندگي و كسب و كار بيعلاقهميگردد،به پريشاني وبيماريهاي رواني گرفتار ميشود،از خانه و زندگي فرار ميكند،و درميدانزندگي سرگردان ميگردد.ممكن است از ناچاري به مراكز فساد پناه ببرد.
پيش خود فكر ميكند چرا زحمتبكشم و حاصل دسترنجم را بافراديتقديم كنم كه دوستمندارند.بهتر است دنبال عياشي و خوشگذراني بروم وبراي خودم دوستهاي واقعي پيدا كنم.
خانم محترم رشته محبت را بگردن شوهرت بينداز و بدينوسيلهبخانه و خانواده جلبش كن.ممكن استشوهرت را قلبا دوستبداريليكن اظهار نكني اما اين مقدار كافي نيست.بايد آنرابه زبان بياوري بلكهبايد از رفتار و گفتار و حركاتت آثار عشق و علاقه نمايان باشد.چه مانعداردگاه گاه بگويي:عزيزم واقعا ترا دوست دارم؟اگر از سفر آمد لباس نويا دسته گلي تقديمش كنيو بگويي:خوب شد آمدي دلم برايت تنگ شدهبود.وقتي در سفر استبرايش نامه بنويس و ازفراق و جدايي اظهار دلتنگي كن.اگر در محل كار شوهرت تلفن هست و در منزل نيز تلفنداريدگاهي بوسيله تلفن احوال پرسي كن اما نه زياد.اگر از موقع معمول ديرتر بهخانه آمداظهار كن:در انتظار مقدمتبودم و از دير آمدنت ناراحتشدم.
در غياب او نزد دوستان و خويشان از او تعريف كن.بگو:واقعا چهشوهر خوبي دارم،دوستشدارم.اگر كسي خواستبدگويي كند دفاع كن،هر چه بيشتر اظهار عشق و علاقه كني بيشتربه تو علاقهمند ميشود.درنتيجه پيمان زناشويي شما استوارتر و خانواده خوشبختتريخواهيد بود.
شكسپير ميگويد:چيزيكه در زن قلب مرا تسخير ميكند مهربانياوست نه روي زيبايش.منزني را بيشتر دوست دارم كه مهربانتر باشد.
خداوند بزرگ در قرآن شريف به محبت و علاقهايكه در بين زن وشوهر وجود دارد اشارهفرموده آنرا يكي از آيات قدرت خويش شمردهميفرمايد:
يكي از آيات خدا اينست كه همسراني برايتان آفريده تا بدانهاآرامش پيدا كنيد و ميان شمادوستي و مهرباني نهاد. (2)
حضرت رضا عليه السلام فرمود:بعض زنها براي شوهرشانبهترين غنيمت هستند:زنانيكه بهشوهرشان اظهار عشق و محبت كنند. (3)
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:بهترين زنان شما،زنهاييهستند كه داراي عشق ومحبتباشند. (4)
امام صادق عليه السلام فرمود:وقتي كسي را دوست داري باو خبر بده. (5)
احترام شوهر
هر كسي به شخصيتخويش علاقهمند است.خودش را دوستدارد.دلش ميخواهد ديگران بهشخصيت او احترام بگذارند.هر كسشخصيت او را محترم بشمارد محبوبش واقع ميشود.ازتوهين كنندگانمتنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام يك امر غريزياستليكن همه كس حاضر نيست احساس دروني شوهر شما را اشباع كند و بهوي احترامبگذارد.در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بيادببرخورد ميكند و بسا اوقات موردتوهين قرار ميگيرد.و به شخصيتش لطمهوارد ميشود.از شما كه يار و غمخوارش هستيدانتظار دارد اقلا در خانهاحترامش كنيد و شخصيت تحقير شدهاش را زنده گردانيد.بزرگداشت اوشما را كوچك نميكند ليكن به او نيرو و توانايي ميبخشد و براي كوششوفعاليت آمادهاش ميگرداند.خانم گرامي به شوهرت سلام كن.هميشه بالفظ شما او را مخاطبقرار بده.موقع سخن گفتن كلامش را قطع نكن.
جلو پا يش برخيز و به او احترام كن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.
اگر با هم به مجلسي ميرويد او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلكه بانام فاميل و لقبمخاطب قرار بده.در حضور ديگران از او تجليل و تعريفكن.به فرزندانتسفارش كن ازپدرشان احترام كنند.و اگر بيادبي كردندتوبيخشان كن.در حضور مهمانها نيز احترامشبگذار و باندازه آنها بلكهزيادتر از او پذيرايي كن.مبادا در مجلس مهماني وجود شوهرت راناديده بگيري و تمام توجهتبه مهمانها معطوف باشد.وقتي درب منزل را ميزندسعي كنخودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالشبروي.آيا ميداني همين عملكوچك چه اثر نيكويي در روح شوهرتخواهد گذاشت؟شايد در خارج منزل با دهها مشكلمواجه بوده و با روحپژمرده وارد منزل شود.استقبال كردن شما با لب خندان روح تازهايدركالبد خسته او دميده دلش را آرامش ميدهد.ممكن استخانمها از اينسخن تعجب نمودهبگويند:چه پيشنهاد عجيبي!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگويد!شخص بيگانه وغريبي نيست تا احتياجي باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
تسقط الآداب بين الاحباب.البته اين طرز تفكر از تربيت غلط ماپيدا شده،كي گفته كهدوستان و خويشان لازم نيست ادب و احترام رارعايت كنند.مهماني بمنزل شما وارد ميشوداز او استقبال ميكنيد،خوش آمد ميگوئيد،احترام ميكنيد،پذيرائي مينمائيد.
و اين عمل را يك رفتار عقلائي و يكي از اداب و رسوم زندگيميشماريد.البته چنين است،ازمهمان بايد احترام كرد ليكن از شماانصاف ميخواهم مردي كه از صبح تا شب براي تامينزندگي و رفاه وآسايش شما تلاش ميكند،و در اين راه با صدها مشكل روبرو شده،آنگاهحاصلدسترنجخويش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را ميكوبد كهبرايگان در اختيار شمابگذارد،آيا ارزش آنرا ندارد كه براي خوشنودي واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرماييد و بالب خندان يك خوش آمد گفتهدلش را شاد گردانيد؟
نگو:چون با هم مانوس و خصوصي هستيم انتظار احترام ندارد، بلكه از شما بيشتر از ديگرانانتظار احترام دارد.اگر احترام نكرديد وسكوت كرد دليل آن نيست كه توقع ندارد،بلكه برايرعايتشما ازخواسته دروني خويش صرف نظر نموده است.
خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودي او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت.رشته محبت در ميانتان استوارتر و پيمان زناشوييبا دوامتر خواهد شد.به خانه و زندگي وكسب و كار دلگرم ميشود،ونتيجهاش عائد شما ميگردد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:وظيفه زن اين است كه تادرب خانه به پيشواز شوهرشبرود و به وي خوش آمد بگويد. (6)
امام صادق عليه السلام فرمود:هر زني كه از شوهرش احترام كند وآزارش نرساند خوشبختو سعادتمند خواهد بود. (7)
پيغمبر اسلام فرمود:زن موظف استبراي شوهرش طشت و حولهحاضر كند و دستهايش رابشويد. (8)
مواظب باش به شوهرت توهين و بيادبي نكني،ناسزا نگوئي،دشنام ندهي،بياعتنائي نكني،بر سرش داد نزني،نزد ديگران آبرويش رانريزي،با لقبهاي زشت صدايش نزني.اگر به او توهينكردي او نيز به توتوهين خواهد نمود.قلبا از هم مكدر ميشويد،عقده روحي و كينهپيداميكنيد،صفا و محبت از ميانتان برطرف ميشود،دائما در حال نزاع وكشمكش خواهيدبود.اگر به زندگي ادامه بدهيد بطور يقين زندگي خوشي نخواهيد داشت.كينههاي روحي وعقدههاي رواني ممكن است توليد خطركند و باعث جنايتشود.از داستانهاي زير عبرتبگيريد:
مرد 22 سالهاي بنام...همسر 19 ساله خود را به علت اينكه وي راخر كور خطاب كرده بود با15 ضربه چاقو بقتل رسانيد.وي در دادگاهگفت:يكسال پيش با...ازدواج كردم.در آغاز زندگيمرا شديدا دوستميداشت.ولي بزودي تغيير رويه داد و بناي ناسازگاري را گذاشت.بر سرهرمساله كوچكي به من فحاشي ميكرد و حتي مرا بخاطر اينكه يكي ازچشمهايم كمي چپاست«خر كور»خطاب ميكرد.در روز حادثه شوهرخود را خر كور خطاب ميكند.او چنانخشمگين ميشود كه به جانهمسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پاي در ميآورد. (9)
مرد 71 سالهاي كه زنش را كشته در علت قتل او ميگويد:ناگهانرفتار...نسبتبه من تغييركرد.بياعتنا شد.يك بار هم مرا پيرمرد غيرقابل تحمل صدا كرد.با اين حرف نشان داد كهدوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را كشتم. (1
هيچكس نيست كه ناراحتي و گرفتاري و درد دل نداشته باشد.
هر كسي دوست دارد غمخوار و محرم رازي پيدا كند،گرفتاريهاي خويشرا برايش شرحبدهد.حس ترحمش را تحريك نموده دلش را كباب كند.
و بدينوسيله غمي از دل خودش برداشته آرامش خاطري بدست آورد.ليكن هر سخن جايي وهر نكته مقامي دارد.براي درد دل نيز موقعيت مناسب لازماست.در هر جا و هر زمان و با هرشرايطي نبايد شكايت را شروع كرد.
خانمهاييكه نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهرداريبياطلاعند آنقدرظرفيت و حوصله ندارند كه مشكلات را تحمل نمايند ودرد دلها را تا موقع مناسب به تاخيربياندازند.هنگامي كه شوهر بيچاره باتن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل ميشود تا دميبياسايد از همانساعت اول با شكايتها و درد دلهاي همسر نادانش مواجه ميشود و از خانهوكاشانه بيزار ميگردد:
مرا با اين بچههاي جوانمرگ شده رها كردي و رفتي،احمدجوانمرگ شده شيشه درب اتاق راشكست.منيژه با پروين دعوا كردند.ازسر و صداي بچهها و مردم،ضعف اعصاب گرفتم،ديوانهشدم.تكليف مرابا اين بچههاي شيطان معلوم كن.آخ از دستبهرام.جوان مرگ شدهاصلادرس نميخواند.امروز كارنامهاش را از مدرسه فرستادند چند نمره تكداشت.حيف از منكه براي اينها زحمت ميكشم.از صبح تا حال بقدريكار كردم كه از حال و كار افتادم.كسيبفريادم نميرسد.
اين بچهها هم كه دستبه سياه و سفيد نميگذارند.كاش اصلا بچهنداشتم.راستي امروزخواهرت آمد اينجا.نميدانم چرا با من سر دعواداشت،خيال ميكرد ارث پدرش را خوردهام.امان از دست مادرت،رفتهاينطرف و آنطرف پشتسرم بدگويي كرده.من از دست اينها بهتنگآمدهام.حيف از من كه در يك چنين خانهاي زندگي ميكنم.واي دستم راببين رفتم غذابپزم كارد آشپزخانه دستم را بريد.راستي ديروز رفتم مجلسعروسي سهراب.كاش اصلا نرفتهبودم.آبرويم پاك رفت.خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباسهايي!!خدا بخت وشانس بدهد.مردمچقدر زنهايشان را دوست دارند.چه لباسهايي برايش خريده بود.
اينها را ميگويند شوهر.وقتي وارد مجلس شد همه باو احترامكردند.بله مردم فقط به لباسنگاه ميكنند.آخر چي چي من از او كمتره كهبايد اينقدر افاده كند.بله بخت و اقبال دارهشوهرش دوستش ميداره،مثلتو نيست.من كه ديگر نميتوانم در خانه خراب شده براي تو وبچههايتجان بكنم هر فكري داري بكن.
خانم محترم،اين رسم شوهرداري نيست.تو خيال ميكني شوهرتبراي تفريح و خوشگذرانياز خانه بيرون رفته است.براي كسب و كار وتهيه روزي خارج شده است.از صبح تا حال باصدها گرفتاري مواجه بودهكه تو تاب تحمل يكي از آنها را نداري.از گرفتاريهاي اداري ياكسبي اواطلاع نداري.نميداني با چه اشخاص بدجنس و حيله باز و موذي برخوردنموده و چهعقدههايي در روحش گذاشتهاند.از روح پژمرده و اعصابخسته او خبر نداري.اكنون كه ازگرفتاريهاي خارج فرار كرده و به خانهپناه آورده شايد دمي استراحت كند،به جاي آنكه غمياز دلش بر داريهنوز نرسيده در شكايت و نق نق را باز ميكني.آخر اين بدبخت چكند كهمردشده،در خارج منزل با آن همه گرفتاريها مواجه است در خانه هم باشكايتها و ايرادها وبهانهجوئيهاي تو مواجه ميشود.انصاف خوب است.
قدري هم به فكر او باش.در اين حال جز اين چارهاي ندارد كه يا داد وفرياد راه بيندازد تا ازشكايتهاي بيجا و زخم زبانهاي تو نجات پيدا كند يااز خانه فرار كند و به يك قهوهخانه يامهمانخانه يا سينما يا جاي ديگرپناهنده شود.يا واله و سرگردان در خيابانها پرسه بزند. خانمگرامي،براي رضاي خدا و براي حفظ شوهر و خانوادهاتاز اين شكايتها و نق و نقهاي بيجادستبردار،زيرك و دانا باشوقتشناس باش.اگر هم واقعا درد دل داري قدري صبر كن تاشوهرتاستراحت كند،اعصابش راحتشود.آنگاه كه سر حال آمد.و موقعيتمناسبي پيدا شدميتواني مطالب لازم و ضروري را به عنوان مشورت نهاعتراض،با او در ميان بگذاري و درصدد چاره جويي بر آييد.اما اگر بهشوهر و خانوادهات علاقه داري از ذكر وقايع و حوادثجزئي و غيرضروري بهر حال خودداري كن.و با نق نقهاي دائمي اعصاب شوهرت راخستهنكن.بگذار به كار خود برسد.او هم به قدر كافي گرفتاري دارد.بهداستان زير توجه فرماييد:
خانمي به نام...ميگويد:من از اول زن نق نقويي بودم.هر روزنق نقهاي من بيشتر و شديدترميشد.تا آنجا كه پس از هشتسال زندگيمشترك با...چند جمله بود كه تقريبا هر شب بااندكي تغيير بين ما رد وبدل ميشد.آن هم از وقتي كه شوهرم وارد خانه ميشد تا وقتي شامبخوردو توي رختخواب برود:واي خسته شدم.پدرم در آمد.چرا؟از بس كاركردم.كارهاي اينخانه بيصاحب مانده هم كه تمام نميشود.هر طرفش رابگيري باز يك طرفش روي زميناست.
-آخر اين كارهاي تو چيست كه تمام نميشود؟
-آه چه ميدانم همين كارهاي لعنتي است.آب،جارو،ظرفشويي،رختشويي،غذا پختن،راست وريس كردن اوضاع خانه،تر و خشك كردن بچهها.
-عزيزم اين كارها كه تو ميگويي همه جا هست توي همه خانهها همه زنها اين كارها راميكنند.تو چرا سر من منت ميگذاري؟
-واي منت،چه منتي؟جانم به لب رسيده پدرم در آمده تو چهميفهمي؟همين ميروي وپشت ميز اداره مينشيني و پول ميگيري و ميآييخانه.ديگر چه ميداني خانه چطور مرتبشده چطور نظافتشده؟
-اي واي خانم جان بس كن.
-خوب بله آقا حوصله شنيدنش را هم نداري.من پدرم در آمدهمريض شدهام دارم ميميرم.
-عزيزم مريض شدهاي برو دكتر.
-با كدام پول؟
-اي ناشكر اين همه پول از من ميگيري باز هم...
-كدام پول،چه پولي؟همهاش خرج زندگيت ميشود.آن هم چهزندگي همهاش پر از بدهكاري،قسطهاي عقب افتاده.امروز مجبور شدماز كسبه سر محله نسيه كنم.
و بعد شوهر بيچارهام وقتي از اين همه نق نق جانش به لب ميآمدلحاف را روي سرشميكشيد و ميخوابيد.مادرم غالبا در جريان زندگي مابود و بارها مرا نصيحت ميكرد كهدست از اين نق نقها بردارم.و من گوشنميدادم تا يك روز وقتي شوهرم سر كار رفته بود بهمن گفت:هر چهنصيحت كردم گوش ندادي حالا بكش كه سزايت همين است.شوهرت...
من مثل ديوانه از جا پريدم.نه باور نميكنم.
بسيار خوب حالا كه باور نميكني تحقيق كن تا بداني.تا ساعتدو بعد از ظهر كه شوهرم...ازسر كار بيايد خونم خونم را ميخورد.وقتيآمد اول با عصبانيتبعدا با گريه موضوع را در ميانگذاشتم.گفت:ميداني تو زندگي را براي من كوفت ميكردي.هيچوقت فكر نميكردي كهمنروزي دو سرويس كار ميكنم تا چرخ زندگيمان بگردد.شب خسته و كوفتهبه خانه ميآيم،حوصله نق نق ندارم،آن قدر خسته هستم كه تو ديگر حقنداري با حرف زدن از كارهاي خانهمرا از زندگي بيزار كني.ولي تو اينكار را ميكردي و هنوز هم ميكني.واقعا مرا از زندگي بيزاركردهاي.گاهيفكر كردهام كه اگر صاحب بچه نبوديم بهتر بود از هم جدا شويم.از اينجهتتصميم گرفتهام در جايي آرامش پيدا كنم و پيدا كردم.
-من درستشش ماه زحمت كشيدم تا مجددا شوهرم را به زندگيعلاقهمند كنم ولي اينبرايم تجربهاي شد كه ديگر شوهرم را كه در خارجبه اندازه كافي خسته ميشود در خانه باشرح ملال خودم خستهتر نكنم.
حالا فهميدهام كه خانه جاي استراحت مرد است نه جاي عذاب (11)
پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود:هر زنيكه به وسيله زبانشوهرش را اذيت كند نمازهاو ساير اعمالش قبول نميشود،و لو هر روزروزه باشد و شبها را براي تهجد و عبادت برخيزد،وبندههايي آزاد كند وثروتش را در راه خدا انفاق نمايد.زنيكه بد زبان باشد وبدينوسيلهشوهرش را بيازارد نخستين كسي است كه داخل دوزخ ميشود. (12)
رسول خدا فرمود:هر زنيكه شوهرش را در دنيا اذيت كندحور العين به او ميگويند:خدا ترابكشد.شوهرت را اذيت نكن.اين مرد ازشما نيست و لياقت او را نداريد بزودي از شما مفارقتنموده به سوي ماميآيد. (13)
نميدانم منظور خانمها از اين غرغرها چيست؟اگر ميخواهند توجهشوهر را جلب نمودهخودشان را محبوب و زحمتكش و خيرخواه جلوهدهند،مطمئن باشند كه نتيجه معكوسخواهند گرفت.نه تنها محبوبيتي پيدانميكنند بلكه مبغوض شوهر واقع خواهند شد.و اگرمنظورشان اينست كهاعصاب شوهرشان را ناراحت كنند تا از كار و زندگي سير شود وبهبيماريهاي اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار كند و براي تخدير اعصاب بهاعتيادهايخطرناك گرفتار شود و به مراكز فساد قدم بگذارد و بالاخرهدق كش شود البته بدانند كهموفقيت و پيروزي آنها حتمي است.
خانم محترم،اگر به شوهر و زندگي علاقه داري از اين رفتار زشتو غير عقلائي دستبردار.آيااحتمال نميدهي كه شكايتهاي بيجاي توباعث قتل و جنايتي شود يا كانون خانوادگي شما رامتلاشي سازد؟بهداستان زير توجه كن:
«وقتي...به خانه آمد همسرش در حاليكه دختر سه سالهاش را دربغل داشتبه شوهرش گفت:دو نفر از همكاران او به منزل آمده ناسزاگفتند.مرد سخت ناراحتشد و در اثر جنون آنيچاقويش را در شكمفرزند خردسالش فرو كرد و به قتل رسيد.مرد به چهار سال زندانمحكومشد. (14) »
يك پزشك در دادگاه ميگويد:«در تمام مدت زندگي ما،همسرمحتي يكبار رفتاري كه شايستهيك زن خوب و كدبانو است نداشت.خانهما هميشه نامرتب و درهم است.فريادها وبهانهجوئيها و دشنامهاي زنندهاو مرا بستوه آورده است.آنگاه حاضر ميشود با پرداخت پنجاههزار تومان پول از شر او خلاص شود.و با خوشحالي ميگويد راستش را بخواهيد اگرتمامثروت و حتي مدرك پزشكيام را ميخواست ميدادم تا زودتر خلاصشوم.»
1-اطلاعات 20 اسفند 1348 شماره 13140.
2-سوره روم:21.
3-مستدرك ج 2 ص 532.
4-بحار ج 103 ص 235.
5-بحار ج 74 ص 181.
6-مستدرك ج 3 ص 551.
7-بحار ج 103 ص 253.
8-مستدرك ج 2 ص 551.
9-اطلاعات 14 ارديبهشت 1351.شماره 13787.
10-اطلاعات اول آذر ماه 1350 شماره 13652.
11-مجله اطلاعات هفتگي شماره مخصوص نوروز سال 1352.
12-بحار ج 76 ص 363.
13-محجة البيضاء ج 2 ص 72.
14-اطلاعات 27 آبان 1350 شماره 13651.
15-اطلاعات 13 ديماه 1350 شماره 13689.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید