احكام «نگاه»
يكي از نعمتهاي الهي كه انسان بايد از آن در راه كمال و پيشرفت خود و هم نوعانش بهره گيرد، قدرت بينايي است. نگاه به طبيعت و زيباييهاي آن، اگر تجاوز به حقوق ديگران نباشد، نه تنها اشكال ندارد كه بسيار پسنديده است و قدرت بيكران خداوند را به انسان نشان ميدهد، استفاده از اين نعمت بزرگ، احكامي دارد كه برخي از آنها را بيان ميكنيم.
1. به جز زن و شوهر،نگاه كردن هر فردي به فرد ديگر، به قصد لذت بردن حرام است؛ خواه همجنس باشند مانند نگاه مرد به مرد ديگر يا غيرهمجنس، مانند نگاه مرد به زن، خواه از محارم باشد يا غيرمحارم و به هر جاي بدن باشد، همين حكم را دارد.
همسر مانع ندارد
1. به محارم
غير همسر بدون قصد لذت به غير عورتين مانع ندارد
حکم نگاه با قصد لذت حرام
2. به غير محارم
بدون قصد لذت به صورت و دست¬ها مانع ندارد
به غير صورت و دست¬ها ¬ حرام
2. نگاه كردن به زن غيرمسلمان. بدون قصد لذت اشكال ندارد و احتياط آن است كه به قسمتهايي از بدن كه به طور معمول آشكار است، بسنده شود.
3. مردي كه تصميم دارد با زني ازدواج كند، ميتواند به او نگاه كند به شرط آنكه:
ـ با قصد لذت نگاه نكند و هدف او ازدواج باشد؛
ـ احتمال توافق درباره ازدواج را بدهد؛
ـ زني باشد كه بتواند همان وقت با او ازدواج كند، مثلاً شوهردار يا در عدّه نباشد؛
ـ با نگاه كردن، شناختش نسبت به وي افزوده شود.
4. مرد براي درمان زن نامحرم و زن براي درمان مرد نامحرم، در صورتي كه پزشك همجنس حاذق نباشد و ناچار شود، ميتواند او را نگاه كند و به بدن او دست بزند، ولي اگر با
نگاه كردن بتواند معالجه كند، نبايد به بدن او دست بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.[1]
نگاه [پيامها و نكتهها]
ـ چشم، دريچهاي به دنياي قلب است و «ديدن»و «نظر»،خواستن دل را در پي دارد. با اين حساب بايد به آنچه در «چشم¬انداز» ما قرار ميگيرد، حساس باشيم. ديدنيها چه خوب چه بد، ما را به سوي خود جذب مي¬كند و ما اغلب مجذوب چيزي ميشويم كه ميبينيم.
ـ نگاه حرام نكوهيده است؛ چون دل را هم به دنبال حرام ميكشد.
ـ عارفان، مراقب چشم و نگاه خويشند. به حرام نمينگرند تا تيرگي و سياهي از روزنه «نگاه ناپاك» به «خانه دل» نفوذ نكند.
ـ بايد براي طهارت درون، ديده را پاك نگاه داريم و بر اين پنجره ديده¬باني كنيم.
ـ گاهي آبروي يك عمر در يك «لحظه» و با يك «نگاه» از بين ميرود.
ـ گاهي نگاه، اولين گام يك «راه اشتباه»است.
ـ كسي كه نگاههايش را در اختيار نداشته باشد، در سراشيبي غيرقابل كنترل قرار ميگيرد.
ـ اسيران نگاه فراوانند، خوشا آنان كه آزاده از نگاهند.
ـ آن¬كه نتواند حريف پلكهاي خويش شود و آن را بر روي حرام و ناروا ببندد، چگونه ادعاي اراده و خودساختگي دارد؟
ـ شيطان پيوسته دلهاي جوانان را هدفِ تير نگاه قرار ميدهد. آنچه اين تيرها را ميشكند، «عفاف» است و آنچه سپري محکم و نفوذناپذير در برابر هجوم شهوت است، تقواست.[2]
ـ رها كردن چشم در چراگاه هر نگاه، عفت¬سوز است؛ زيرا نگاه اگر بي¬مهار باشد گناه ميچرد.
ـ «عفت» را بايد از رهگذر كنترلهاي مداوم چشم و نگاه، نگاه داشت.
ـ قلمرو قلب، هم ميتواند مهبط نور باشد، هم جولانگاه شيطان و دروازه آن نيز چشم است.
ـ اگر «نگاه» در مهار تو باشد، انتخاب بهشت و دوزخ هم با توست و اگر تو اسير نگاه باشي، آن انتخاب هم¬دست هموست.[3]
ـ بياييد چشم از ديده خود، حتي يك لحظه هم برنداريم.[4]
نگاه در کلام معصومين
كسي كه ديدهاش را از نگاه حرام فرو بندد، دلش راحت ميشود.[7] امام علي(ع)
چه بسا نگاهي كوتاه كه حسرتي طولاني براي انسان به بار آورده است.[8]
امام صادق(ع)
خداوند چيزي را بر تو حرام نكرده است، مگر اينكه از آن بينياز باشي.
هيچ¬كس مانند كسي كه چشمش را از نگاه حرام حفظ كرده، محفوظ نميماند. همانا چشم كسي از حرامهاي الهي پوشيده نميشود، مگر اينكه بر اثر آن، قلبش قادر به مشاهده جلال و عظمت الهي ميشود.[9] امام صادق(ع)
چشم، پيك دل است. (تأثير نگاه در قلب).[10] امام علي(ع)
از نگاههاي زيادي بپرهيزيد؛ زيرا تخم هوس ميپراكند و غفلت ميزايد.[11]
رسول اكرم(ص)
چشمها مراتع شيطانند.[12] امام علي(ع)
كوري چشم، بهتر از بسياري نگاههاست.[13] امام علي(ع)
كسي كه مهار چشم خود را رها كند، زندگياش را به زحمت اندازد و كسي كه پياپي نگاه كند، حسرتهاي طولاني خواهد داشت.[14] امام علي(ع)
براي هر عضوي از آدمي بهرهاي از زناست و زناي چشم، نگاه حرام است.[15]
رسول اكرم(ص)
چشمان خود را فرو بنديد تا شگفتيها ببينيد.[16] رسول اكرم(ص)
نگاه به نامحرم مانند بومرنگ است، عاقبت به خودت اصابت ميكند.
پي نوشتها :
[1]. محمدحسين فلاح¬زاده، آموزش فقه، نشر الهادي، 1379، چ 11، صص 361 و 362.
[2]. جواد محدثي، گامي در مسير خودسازي و عرفان براي جوانان، قم، بوستان كتاب، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،صص 125ـ127.
[3]. چشم دل،ص 48.
[4]. همان، ص 49.
[5]. بحار الانوار، ج 104، ص 38.
[6]. توضيح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامي، ج 2، ص 415.
[7] . غرر الحكم و دررالکلم، ح 9122.
[8] . كافي، ج 5، ص 559.
[9] . سفينة البحار، ج 2، ص 596.
[10] . غررالحكم و دررالکلم، ح 368.
[11] . بحار الانوار، ج 72، ص 199، ح 29.
[12] . غررالحكم و دررالکلم، ح 95.
[13] . تحف العقول، 95.
[14] . بحارالانوار، ج 104، ص 38، ح 33.
[15] . جامع الاخبار، ص 408، ح 1129.
[16] . بحارالانوار، ج 104، ص 41، ح52.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید