در اين بخش با ذكر نمونهاى از آيات قرآن كريم، به عدم برترى زن و مرد از لحاظ انسانى و جنسيتى اشاره مىكنيم.(27)
«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً»(28)»
«همانا كليه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باايمان و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس و خاشع و مردان و زنان خيرخواه و مسكيننواز و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان باحفاظ و خوددار و مردان و زنانى كه ياد خدا بسيار كنند بر همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است».
آيه فوق، براى زنان و مردان - در صورت انجام كارهاى نيك - پاداش مساوى در نظر گرفته شده است؛ و اينگونه نيست كه چون مرد برتر است، به او پاداش ويژهاى داده شود.
«يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»(29)»
«اى مردم همه شما را نخست از مرد و زنى آفريديم و آنگاه شعبههاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا (قرب و بعد نژاد و نسب يكديگر را) بشناسيد (و بدانيد كه اصل و نسب و نژاد مايه افتخار نيست بلكه) بزرگوارترين شما نزد خدا باتقوىترين مردمند و خدا (بر نيك و بد مردم) كاملاً آگاه است».
در آيه فوق با اشاره به آفرينش زن و مرد، تصريح شده است كه ملاك برترى، تقوا و پرهيزگارى بيشتر است.
«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(30)»
«هركس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خدا آورد ما او را در زندگانى خوش و باسعادت زنده (ابد) مىگردانيم و اجرى بسيار بهتر از عمل نيكى كه كرده به او عطا مىكنيم».
در آيه فوق ، خداوند بين پاداش زن و مرد تمايزى قائل نشده است.
«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لاَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(31)
«و باز يكى از آيات لطف الهى اين است كه براى شما از جنس خودتان جفتى بيافريد كه در بر او آرامش يافته با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهربانى برقرار فرمود.»
در آيه فوق ، خداوند به اصل ازدواج اشاره نموده و تصريح كرده كه زن و مرد، هركدام مكمل يكديگرند و هركدام بدون يكديگر ناقص است؛ و اينگونه نيست كه مرد يا زن برتر از ديگران باشد.
«و اَوحينا الى اُمّ موسى اَن ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين»
«و به مادر موسى وحى كرديم طفلت را شير ده چون آسيب فرعونيان بر او ترسان شوى او را به تو بازگردانيم و هم از پيامبران مرسلش قرار دهيم».
اين آيه به عظمت زن اشاره دارد؛ اين كه زن نيز مىتواند به مقامى برسد كه مورد الهام خداوند واقع شود.
«و از خدا براى مومنان (آسيه) زن فرعون را مثل آورد هنگامى كه از شوهر كافرش بيزارى جست و عرض كرد بارالها (من از فرعونى و عزت و نبوى او درگذشتم) تو خانهاى براى من در بهشت بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و از قوم ستمكار نجاتبخش.»
در آيه فوق تصرح شده كه خداوند، زن فرعون را نمونه قرار داده است كه خود به منزلت و مقام زن عظيمى كه زن در پيشگاه خداوند مىتواند داشته باشد ، اشاره مىكند.
«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(32)
ما تو را (چشمه) كوثر داديم. پس براى پروردگارت نماز گذار و قربانى كن دشمنت خود بى تبار خواهد بود.
سوره كوثر بنابر تصريح مفسران در شأن حضرت فاطمه عليهاالسلام و بيان عظمت ايشان نازل شده است. آيا با اين حال نيز مىتوان گفت كه زن و مرد از منزلتى متفاوت بر خوردارند؟(33)
اسلام و منادى آزادى
ما معتقديم خالق و آفريننده جهان كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مىآموزد كه انسان، تنها در برابر خدا بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند؛ مگر اين كه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر اين اساس، هيچ انسانى حق ندارد انسانهاى ديگر را تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى اصل آزادى بشر را مىآموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنابه درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنابه خواستهها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانونگذارى براى پيشرفتها در اختيار خداى تعالى است و سعادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم در برابر ساير انسانها است. بنابراين ، نسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت مىكنند، قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند. از اين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز شود . بنابراين ، با هر چيزى كه برابرى در جامعه را بر هم مىزند و امتيازات پوچ و بىمحتوايى را در جامعه حاكم مىسازد بايد مبارزه كرد؛(34)
آزادى در تعبيرات اسلامى
اسلام درباره آزادى به عنوان يك ارزش ، اعتراف كرده است؛ اما نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادى با آن تعبيرها و تفسيرهاى ساختگى، بلكه آزادى به معناى واقعى، على عليهالسلام در وصيتنامهاش به امام حسن عليهالسلام ، در نهجالبلاغه ، مىفرمايد و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسك عوضا ، جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر كار و پست و از هر پستى محترم بدار.
نمىگويد مثلاً جان خودت را گرفتار مكن، مىگويد: «اكرمْ» يعنى احترام ذات خودت را حفظ كن از اين كه تن به پستى بدهى. همان طور كه قرآن مىفرمايد بزرگترين باختنها، باختن خود است، اينجا نيز على عليهالسلام همان معنا را به تعبير ديگر مىگويد: پسرم براى هرچه كه از دست بدهى و بفروشى مىتوان قيمت گذاشت؛ ولى يك چيز دارى كه اگر آن را بفروشى بهايى در همه جهان براى آن پيدا نمىكنى و آن خودت هستى، يعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنيا و مافيها را به تو بدهند، ديگر برابرى نمىكند.
نيز مىفرمايد: «و لاتَكُن عبد غيرك فقد جعلك اللّه حرا، پسرم هرگز بنده ديگرى مباش، زيرا خدا تو را آزاد آفريده است».(35)
زن در آغاز پيدايش اسلام، به كرامت انسانى خويش دست يافت، موقعيت اجتماعى خويش را به دست آورد و از حقوق و آزادىهاى حقيقى برخوردار گشت. اسلام ، همه ستمها و برخوردهاى وحشيانهاى كه در دور جاهليت نسبت به زنان صورت مىگرفت، از كشتن گرفته تا پايمال نمودن ضرورىترين حقوق فردى، نهى نمود و زنده به گور كردن دختران را حرام گردانيد.(36)
«و لاتقتلوا اولادكم خشيه املاق» از ترس تنگدستى فرزندان خود را نكشيد.(37)
در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است؛ بلكه و شرافت و حيثيت وى را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاى خود را انتخاب كند.(38)
اسلام به زن حق حيات و آزادى بخشيده و آنان را از زير يوغ اسارت نجات داده است. آزادى (به معناى حقيقى و واقعى آن) كه اسلام به طبقه زنان عطا كرده است، تا حال در هيچ دين و يا جمعيتى ديده نشده است، چنان كه خود اروپائيان به اين نكته اعتراف مىكنند. در اين زمينه، يكى از بانوان نويسنده انگليسى به نام «ليدى» مىگويد:
«من اگر بگويم زنهاى اسلام از زنهاى اروپا بيشتر آزادترند، زيادهروى نكردهام. زن مسلمانِ فهميده، يگانه زنى است كه به معناى واقعى و حقيقى آزادى پى برده و مىداند كه آزادى يعنى چه؟»(39)
اسلام، آزادى زن را از زمانى مقرر داشت كه وى را همسان و هموزن مرد دانست و زن را از اسارت و حقارت تاريخى، رهايى داد. اسلام در چهارده قرن پيش زنجيرهاى اسارت را از دست و پاى زن گسست.
اسلام، براى زن حق مالكيت قائل شده است و زن مىتواند مالك اشياى منقول و غيرمنقول باشد، حق خريد وفروش و واگذارى اموال خود را دارد، مىتواند به آنگونه كه بخواهد وصيت نمايد. اسلام ، همه حقوق مدنى و سياسى را كه به مردان داده، به زن نيز بخشيده است. زن ، حق كار شرافتمندانه دارد، حق انتخاب دارد، و مىتواند نماينده مجلس و كارمند اداره و قاضى شود.(40)
آية اللّه طالقانى رحمهالله در پاسخ خبرنگارى گفت: «اگر معناى نگرانى درباره زن اين است كه اسلام زنها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و تكامل فكرى و دانش مجهور دارد، در اسلام نيست و ما نمونه تكامل از همان زنهاى صدر اسلام داشتيم، مثل فاطمه عليهاالسلام دختر پيغمبر كه هم خانهدار بود و هم در ميدانهاى جهاد پشت سر مجاهدان خدمت مىكرد به موقعش در مسجد براى دادخواهى فرياد مىكشد...».
حجاب و اصل آزادى
آزادى به معنى رها بودن از هر قيد و بند و عدم پايبندى به هيچ قاعده و قانون و ضابطهاى نيست. ممكن است در بينش غربى و غربگرايانه چنين مفهومى از آزادى ارائه شود، اما در بينش الهى اينگونه «آزادى» عين «اسارت» است. اسارت در بند هوا و هوسها و شهوات حيوانى، گرفتارى و محبوس ماندن در زندان نفس اماره و وسوسهگر است . آدمى كه تنها براى خوردن و خواب و شهوت خلق نشده تا آزادى او را در رابطه با اين گونه امور تفسير و توجيه كنيم، بلكه براى هدف و مقصدى بس عظيمتر از اينها كه همان «رسيدن به كمال مطلوب» است، پا به عرصه وجود نهاده است. در بينش اسلامى، آزادى در رابطه با «قرب حق» كه همان كمال حقيقى آدمى است، معنا و مفهوم مىيابد و آزادى حقيقى به معناى رها بودن از هر قيد و بندى است كه مانع پرواز آدمى در فضاى لايتناهى قرب حق است. حجاب از جمله آن قيود است.
در انديشه اسلامى، آزادى از هوا و هوسها و نفسپرورى براى رسيدن به رضوان خداست؛ ولى در نگرش غربى ، آزادى از همه قيود و تعهدات، براى اشباع خواستههاى نفسانى و شهوات است.(41)
گفتهاند ، حجاب موجب سلب آزادى كه يك حق طبيعى بشر است، مىگردد. «نوعى توهين به حيثيت انسانى زن به شمار مىرود... مجبور ساختن زن به اين كه حجاب داشته باشد، بىاعتنايى به حق آزادى او واهانت و حيثيت انسانى اوست و به عبارت ديگر، ظلم فاحش است به زن، عزت و كرامت انسانى و حق آزادى زن؛(42)
آيا واقعا حجاب مانع آزادى زنان است؟ آيا حجاب، آزادى زنان را محدود مىسازد؟ «آنچه باعث اين تصورات شده، تفسير غلط آزادى و كلمه حجاب است. بايد ديد كه منظور از آزادى براى آنها چيست و معناى كلمه حجاب از ديدگاه اسلام چه مىباشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب و آزادى زن بحث كرد.
تفسير غلط از آزادى باعث چنين تصوراتى شده است. امروز از سوى محافل غربى و غربگرا، اينگونه به مردم القا مىشود كه آزادى به معناى ارضاى تمايلات، يا عدم التزام به قيود اخلاقى و اجتماعى است و آزادى زن در بينش و نگرش آنان، يعنى اين كه به هر شكل بتوان لباس پوشيد، يا با هركس بتوان رابطه برقرار كرد، تا مناسبات خانوادگى و اجتماعى را به هر صورت كه مورد علاقه است، ترتيب داد. ولى بايد گفت كه آزادى را نمىتوان به صورت «ارضاء تمايلات» تعبير نمود، زيرا همه تمايلات انسان، اساسى و ضرورى نيستند. تمايلات انسانى نيز در حد اعتدال قابل ارضا هستند. ارضاى تمايلات نه موجب سعادت فرد است و نه خوشبختى انسان را در حيات جمعى تأمين مىكند. آرى اگر ما آزادى را عبارت از ارضاء تمايلات بدانيم، در اين صورت بايد قبول كنيم، حجاب با آزادى به اين معنا ناسازگار است، ولى اين معنا از آزادى نه با شأن انسان سازگار است و نه قابل تحقق مىباشد. و چنان كه پيشتر گفته شد، مفهوم صحيح آزادى در ارتباط با «قرب حق» معنا مىشود. چه آزادى را، صرفا به معناى پيروى از عقل بدانيم و چه آن را در رابطه با تقوا، مورد توجه قرار دهيم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادى زن را محدود نمىسازد بلكه براى زن شرايطى فراهم مىكند كه مورد تأييد عقل و با تقوا سازگارتر است.(43)
در اين قسمت به معناى كلمه حجاب مىپردازيم . اين كلمه موجب انحراف اذهان عده زيادى از افراد گشته است؛ معناى لغوى حجاب كه در عصر ما اين كلمه براى پوشش زن معروف شده، چيست؟
«كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بيشتر استعمالش به معنى پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهومش پوشش مىدهد كه پرده، وسيله پوشش است، و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نيست؛ آن پوشش ، حجاب ناميده مىشود كه از طريق پشت پرده صورت گيرد. در قرآن كريم، در داستان سليمان، غروب خورشيد را اينطور توصيف مىكند: «حتى توارت بالحجاب»(44) يعنى تا آنوقتى كه خورشيد در پشت پرده مخفى شد. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است. در قديم، مخصوصا در اصطلاح فقها، كلمه «ستر» كه به معناى پوشش است، به كار رفته است. فقها، چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شدهاند كلمه ستر را به كار بردهاند. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمىشد و هميشه همان كلمه «پوشش» به كار برده مىشد. و همين امر موجب مىشود كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخى از كشورهاى قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزى وجود داشته است، ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوط همين معنى را ذكر مىكند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است.»(45)
«فرق است بين زندانى كردن زن در خانه و بين موظف دانستن او به اين كه وقتى مىخواهد با مرد بيگانه مواجه شود، پوشيده باشد. در اسلام، محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظيفه است؛ بر عهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد، بايد كيفيت خاصى در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است، محسوب مىشود. اگر رعايت پارهاى مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصى را اتخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بين نبرند، چنين مطلبى «زندانى كردن» يا «بردگى» نمىتوان ناميد، و آن را منافى حيثيت انسانى اصل «آزادى» فرد نمىتوان دانست. و نيز حجاب برخى دشوارىها را به دنبال دارد كه اگر اصل آن براى سلامت و رشد انسانى مفيد انگاشته شود، بايد آن را متحمل شد.»(46)
كه البته در اين صورت نيز باحجاب در فعاليتها و رفت و آمدهاى خود، آزادترند، زيرا مردان بولهوس، اطمينان دارند كه اينها، طعمه و ملعبه نمىشوند. و بنابراين، كمتر مزاحمتى براى آنها ايجاد مىكنند، اما زنان بىحجاب، آزادى كمترى دارند. زيرا در معرض ديد هستند و چشمهاى هرزه را به سوى فرد مىكشانند و هوسها را تحريك مىكنند و در نتيجه، مورد طمع گرگان شهوت مىشوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناخته شدهاند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتى ندارند و آزادند، دنبال كارها ومسئوليتهاى خويش هستند.
قرآن مجيد مىفرمايد:
«يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً»(47)
«اى پيغمبر (گرامى) با زنان و دختران و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر بپوشانند كه اين كار براى اين كه آنها(به عفت و حريت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوسرانان) آزار نكشند بسيار بهتر و خدا (در حق خلق) آمرزنده و مهربان است.»
گفتهاند سبب نزول آيه فوق اين بوده است : زنها به مسجد مىرفتند و پشت سر پيامبر نماز مىخوانند. شبها كه از نماز مغرب و عشاء باز مىگشتند، جوانها سر راه آنها مىنشستند و مزاحم آنها مىشدند. از اين رو، آيه فوق نازل گرديد.(48)
27. منزلت زن از منظرى ديگر، هادى قطبى، ص 18-15
28. سوره احزاب، آيه 35
29. سوره حجرات، آيه 13.
30. سوره نحل، آيه 97.
31. سوره روم، آيه 21.
32. سوره كوثر.
33. منزلت زن از منظرى ديگر، هادى قطبى، ص 18-15.
34. آزادى از ديدگاه امام خمينى، مركز تحقيقات اسلامى، ص 25.
35. آزادى از ديدگاه شهيد مطهرى، حسين يزدى، ص 67.
36. جلوههايى از انديشه اسلامى، محسن عابدى، ص 69.
37. اسراء، آيه 30.
38. آزادى از ديدگاه امام خمينى، ص 47.
39. ارزش زن در اسلام، مصطفى قنبرپور قوچانى، ص 45.
40. اسلام، حقوق و آزادىهاى اساسى انسان و مسئله حقوق بشر، مصطفى الرافعى، ص 60-59.
41. زيور عفاف، ستار هدايتخواه، ص 29.
42. مسئله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 100.
43. زيور عفاف، ستار هدايتخواه، ص 216.
44. سوره ص، آيه 32 .
45. مسئله حجاب،مرتضى مطهرى، ص 79-78.
46. آسيبشناسى حجاب، مهدى مهريزى، ص 71.
47. سوره احزاب، آيه 59.
48. حجاب و آزادى، (مجموعه سخنرانىهاى كنفرانس زن،) ص 58-57.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید