الف) معناى لغوى
در لغت نامه دهخدا، واژه «آزادى» چنين تعريف شده است: عتق، حريت، اختيار، خلاف بندگى و رقت و عبوديت و اسارت و اجبار، قدرت عمل و ترك عمل، قدرت انتخاب.(1)
ب) در اصطلاح
آزادى را «نبود مانع» دانستهاند منظور از مانع، چيزى است كه از خواست، جنبش و حركت آدمى جلوگيرى كند؛ بر اين اساس وقتى مىگوييم كودك آزاد است، منظور اين است كه او نيروى انجام كارى را داراست و چيزى مانع حركت و تلاش او نيست. او آنچه را بخواهد انجام دهد، مىتواند و آزاد است. برخى آزادى را توانايى انجام كار توصيف كردهاند : «امر يا حالتى است كه بر اساس ميل، خواستهاى ابراز شود، خواه آن ميل هدايت شده باشد يا نباشد»(2).
امام خمينى رحمهالله درباره آزادى فرمود: «آزادى يك مسئلهاى نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيدهشان آزاد است، كسى الزامشان نمىكند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد، كسى الزام به شما نمىكند كه حتما بايد اين راه را برويد، كسى الزام به شما نمىكند كه بايد اين را انتخاب كنى، كسى الزامتان نمىكند كه در كجا مسكن داشته باشى، يا در آن جامعه چه شغلى را انتخاب كنى. آزادى يك چيز واضحى است.»(3)
نيز فرمود : «آزادى يكى از امورى است كه اول حقى است كه بشر دارد ، حق ابتدايى است كه بشر دارد كه بايد آزاد باشد، در آرائش آزاد باشد، در اعمالش، آزاد باشد، خودش در مملكتش آزاد باشد.»(4)
حقيقت آزادى
آيا آزادى يك پديده است و به اصطلاح علماى قديم ، يك امر موجودى است كه اخيرا كشف شده است؟ مثل عناصرى كه در طبيعت كشف مىشود يا مثل عوارضى است كه در وجود موجودات زنده يا غير زنده يا اجتماع رخ مىدهد يا صرفا يك امر عدمى است؟ يعنى آزادى مفهوم اثباتى يا نفىاى؟ يا يك مفهوم انتزاعى است كه از يك صفت خاصو استعداد خاص انتزاع مىشود؟ يا آزادى از مفاهيم حقيقتى است و به اصطلاح ، از حقايق و جزء مسائل نظرى است و از مسائلى است كه درباره آنها مفهوم «است» صادق است. يا از مفاهيمى است كه درباره آنها مفهوم «بايد» صادق است؟ يعنى از مفاهيم عملى و جز حكمت عملى است؟ براى دست يافتن به معناى حقيقى آزادى، بايد پاسخ به اين سؤال را به دست آوريم . شهيد مطهرى در جواب سوءال اول مىفرمايد: آزادى ، پديده طبيعى نيست، از صفات واقعىِ انتزاعى فلسفى يا از صفات فرضى رياضى اشياء هم نيست، بلكه مفهومى است اعتبارى و عملى كه از استعداد طبيعى موجودى براى تكامل اعتبار مىشود و خلاصه مفهومش اين است كه نبايد مانعى در راه رشد استعداد طبيعى انسان به وجود آورد.
به همين دليل مسئله آزادى، يك مسئله فلسفى است و ضمنا يك نمونه است از يك بحث فلسفى مجزا و مستقل از مسائل تجربى و عملى ؛ زيرا «امكان استعدادى، پديده طبيعى و تابل مطالعه حسى و تجربى نيست» و «انسان به حسب استعدادات خدادادى از نظر فكرى، فنى، جسمى، معنوى، استعدادهايى دارد كه بايد بروز و ظهور كند. انسانهاى ديگر نبايد مانعى براى بروز آن استعدادها بشوند(5).
آزادى، يعنى رهايى «و از جنبه اثباتى رهايى يعنى حساسيت» از قيود و موانعى كه جلوى رشد و بروز استعدادها و تجلّيات را مىگيرد ؛(6) ولى مطلق عدم المانع به اصطلاح فلسفى ،آزادى نيست، دو شرط دارد تا آزادى اطلاق شود. يكى اين كه آن مانع قبلاً وجود داشته و سپس آزادى از آن حاصل شده و يا اين كه شأنيت گرفتارى در قيد و بند آن وجود دارد و در عين حال انسان خود را از آن بركنار داشته است. دوم اين كه در مورد هر مانعى يعنى عدم هر مانعى آزادى نيست (7).
به عبارت ديگر، «به اين معنا است كه عدل او از خواست و رضايت كامل و تصويب قوه تميز او سرچشمه مىگيرد و هيچ عاملى او را برخلاف ميل و رغبت و رضا و تشخيص او وا نمىكند.(8) استاد مطهرى در پاسخ سؤال بعدى كه آيا آزادى از مفاهيم حقيقتى است يا نه، چنين پاسخ مىدهند: حق اين است كه آزادى از مفاهيم عملى است ولى منشأ انتزاع آن حقيقتى نظرى و آن استعداد طبيعى است.
با توجه به توضيحات است كه مىتوان به اين نتيجهگيرى دست يافت كه ايشان آزادى را مفهومى «اعتبارى و عملى» مىدانند كه از يك حقيقت «نظرى» انتزاع مىشود و آن «استعداد طبيعى موجودى براى تكامل» است و خلاصه مفهومش اين است كه «نبايد مانعى در راه رشد استعداد طبيعى انسان به وجود آورد. نه اين كه نبايد مانعى در مقابل خواسته و عقيده او ايجاد كرد».(9)
پاورقي ها:
1. دهخدا، على اكبر، لغت نامه دهخدا، ج 2، ص 86.
2. فرهنگ فارسى عميد؛ ص 62.
3. در جستجوى راه كلام امام روح اللّه موسوى خمينى ، ص 327.
4. كوثر، ج 1، ص 595 سخنرانى حضرت امام در جمع دانشجويان در پاريس 30/7/57.
5. يادداشتهاى استاد مرتضى مطهرى، ج 1، ص 70-118.
6. گفتارهاى معنوى ، مرتضى مطهرى ، ص 14 .
7. گفتارهاى معنوى، مرتضى مطهرى، مرتضى، ص 14.
8. يادداشتهاى استاد مطهرى، مرتضى مطهرى 117-116.
9. انسان و سرنوشت، مرتضى مطهرى، ص 60.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید