سالمندان نقاط پرنور زندگي ما هستند اما ناگفته پيداست که رسيدن به سن ميان سالي و پيري معضلاتي را نيز با خود همراه دارد که باعث ايجاد مشکل در برقراي ارتباط با اين عزيزان مي شود ، در اين مقاله سعي کرده ايم هرچند کوتاه به يکي از اين اختلالات ارتباطي بپردازيم .
پيرمرد تکيه اش را از سنگ سرد گرفت و عصا را دست به دست کرد . بهار اين پارک را بيشتر از فصل هاي ديگر دوست داشت . گلي از لاي برگ هاي سبز داشت قد مي کشيد تکيه اش را داد به دسته ي عصا و خود را رساند به گل تازه سر زده ، از پشت عينک ته استکاني اش چشم ريز کرد ، چند پسر جوان داشتند نزديک مي شدند . خم شد تا گل را لمس کند . پسرها داشتند حرف مي زدند . ريز و آرام . به او که رسيدند، زدند زير خنده . پيرمرد با اخم نگاهشان کرد ، گوشه چشمش يخ کرد ، نم کنار چشم را با سر آستين رنگ و رو رفته اش پاک کرد . چشم گرداندو سر تا پا ي خودش را برانداز کرد ، نمي دانست چرا پسرها مسخره اش کرده بودند ...
***
پيرزن کتاب دعايش را گذاشت کنار پشتي و با دست دنبال قاب عينک مطالعه اش گشت ، قاب را که پيدا کرد عينک دور بيني اش را برداشت و عينک روي چشمش را گذاشت توي قاب ، عروس و نوه اش جلوي چشمش رو به تلويزيون جان گرفتند ، کمي تار و دور ؛ زن آرام به دختر چيزي گفت ، صدايش مثل پچ پچ بود ، دختر خنديد و بلند شد ، پيشاني زن را بوسيد و رفت ، نمي دانست چرا عروسش چند ماهي است سر ناسازگاري گذاشته و با هر کس مي نشيند او را مسخره مي کند و مي خندد ، آه بلندي کشيد ، عروسش داشت نگاه مي کرد ، با دست روي زمين دنبال چيزي مي گشت که خودش را سرگرم نشان بدهد ، دلش مي خواست پسرش زودتر بيايد تا شايد کمي از غربت خانه کم شود ، دنبال بهانه ايي براي گريه کردن مي گشت که نوه اش با يک ليوان دسته دار ايستاد رو به رويش ، چاي را گذاشت رو به روي پيرزن . گونه اش را بوسيد و سرش را برد نزديک گوش مادربزرگ و گفت : مامان گفته عادت داريد بعد از زيارت عاشورا چاي داغ بخوريد ....
***
سالمند کلمه ي آشنايي است که همه ي آدم ها به نوعي با آن درگير هستند، يا در خانه سالمندي دارند يا خود به سن سالمندي رسيده اند ، عکس العمل افراد نسبت به اين قشر متفاوت است بعضي ها سعي مي کنند با يادآوري روزهاي گذشته که همين سالمندان برايشان زحمت کشيده اند با کمي صبر و مهرباني آنها را خرسند نگه دارند و برخي با بي توجهي سعي مي کنند وجدانشان را از معذب بودن نجات دهند و خيلي هاي ديگر هم سعي مي کنند با کمي پول خرج کردن سالمندشان را به خانه ي سالمندان بفرستند و با سر زدن هاي دير و زود ، سر وجدانشان را کلاه بگذارند، تا شب به راحتي سر به بالشت بگذارند و خواب روزهاي کودکي را که پدر و مادر پير امروز پاي بسترشان بي خواب و خسته مي نشسته اند را نبينند .
اما چه خوب بود با کمي فکر کردن و مطالعه مي فهميديم که سالمند امروز خانه ي ما فرق زيادي با گذشته نکرده جز اينکه بدنش مقاومت سابق را ندارد .يکي از مشکلاتي که سالمندان با آن درگير هستند کم بينايي و کم شنوايي است ، مي دانيم که به مرور زمان چشم دچار ضعف مي شود بر حسب ميزان کاري که در طول عمر از آنها کشيده اند ممکن است چشم کم سو شود يا آب مرواريد و آب سياه بياورد که هر کدام علايمي دارند که با پرس و جوي مرتب از سالمندانمان مي توانيم به موقع براي درمان آن اقدام کنيم .يا بحث شنوايي ... اگر يادمان بيايد که شنوايي سالمند خانه ي ما به مرور کم شده و حالا به خوبي روزهاي جواني ما نمي شنود، وقتي مي خواهيم با او صحبت کنيم سرمان را به گوشش نزديک تر کرده و صدايمان را بلندتر مي کنيم .
فکر کنيد که با اعضاي خانواده تان دور هم نشسته ايد ، شما ،پدر ، مادر ، خواهر و برادر همراه با پدر يا مادر بزرگ . وقتي شما با هم حرف مي زنيد و مي خنديد يا درباره ي موضوعي که براي همه تان مهم است بحث مي کنيد در اين ميان سالمند خانه تان ممکن است از موضوع مورد بحث تان بي اطلاع باشد و اين بي اطلاعي همراه کم شنوايي باعث مي شود او اصولا خود را موضوع خنده يا بحث شما بداند و از اينکه باعث درگيري در بين شما شده يا شما او را مورد تمسخر قرار داده ايد، برنجد. پس سعي مي کند از جمع کناره گيري کند تا هم کمتر باعث اختلاف نظر شود و هم بهانه ي خنده ديگران را فراهم نکند. چون اين ضعف بيناي يا شنوايي ، او را حتي نسبت به اعمال خودش نيز حساس کرده است . اين کم شدن سطح شنوايي ،همان " نويزي" است که درباره ي آن صحبت کرديم . مشکلي که باعث کناره گيري سالمند از جمع هاي خانوادگي مي شود ، بيماري را در او تشديد مي کند و او را به مرور به فردي منزوي تبديل مي کند ، اين انزوا باعث مي شود بيشتر در خود فرو رفته و به سرزنش خود وديگران بپردازد . در حاليکه با رعايت حال او و فراهم نکردن شرايطي که او خود را در جمع زيادي بينگارد، مي شود به راحتي جلوي اين مشکل را گرفت ، فقط مي بايست از ايجاد اختلال در ارتباط جلوگيري کرد .
فکر کنيد که سالمند شما که تا ديروز مرکز توجه و در راس خانواده بوده يکباره از جمع کنار گذاشته مي شود. ديگر نمي تواند در مباحث خانوادگي شرکت کند يا در جمع، مانند ديگران حاضر شود و همراه آنها بخندد،يا ابراز ناراحتي کند در نتيجه به خود خوري مي پردازد و همه چيز و همه کس را صف کشيده در مقابل خود مي بيند .
در ارتباطات فردي عموما مي شود با کمي دقت مشکلات موجود در راه ارتباط را کمتر يا حتي در گاهي موارد حذف کرد . در اين مورد که سالمند خانه ي ما دچار ضعف شنوايي يا بينايي است، مي شود از راه هاي مختلف براي از بين بردن اين مشکل کمک گرفت. مثلا اگر سعي کنيم با سمعک ، عينک ، بلند حرف زدن ، نزديک تر نشستن ، گرفتن دستان او در دستانمان و حتي بوسيدنش احساس امنيت را در او تقويت کنيم و او را در هر حالي که هست، داخل جمع خود نگه داشته و تلاش کنيم موضوعات جذاب برايش داشته باشيم .مطمئنا مي توانيم به راحتي از گوشه گيري و بد گماني او جلوگيري کنيم و با داشتن يک ارتباط موفق هم از برکت وجود سالمندمان در خانه استفاده کنيم، هم از تجربيات و داستان هاي قشنگ و پر درس او بهره ببريم .
براي همين تلاش اندک، کافي است يادمان بياوريم که داشتن نور براي طي هر مسيري لازم است که بعد از هر روزي شبي هست و هر شبي نياز به فانوس دارد. و چه خوب مي شود که ما فانوسهاي پر نورمان را از خانه مان دور نکنيم .چرا که شب نزديک است .
نويسنده:سميه مهاجر
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید