با عنايت به اين که بيشتر متخصصان تعليم و تربيت به نقش مادر در تربيت فرزند پرداخته اند و نقش پدر با وجود اهميت بسزايي که در رشد و تربيت فرزند دارد کمتر به آن توجه شده است .در اين مقاله سعي گرديده به مهم ترين وظايف و مسئوليت هاي پدران در تربيت فرزندان پرداخته و اشاراتي به آموزه هاي ديني در اين زمينه خواهيم نمود. براي واژه تربيت معاني گوناگوني در فرهنگ لغات ذکر شده است ، از جمله ؛ پروردن ، پروراندن ، پرورش ، تهذيب و غيره مي باشد . ولي آنچه بيشتر در معناي تربيت ذکر شده همان پروراندن و ادب و اخلاق را به کسي ياد دادن است .
هدف از تربيت ، پرورش صحيح و ياد دادن آداب نيکو به فرزند است يعني کودک را به گونه اي تربيت کنيم که بتواند به راه صحيح قدم گذاشته و آداب و اخلاق و رفتار منطقي داشته باشد و براي جامعه و نيز پدر و مادرش در دنيا و آخرت مفيد باشد. و لذا تربيت صحيح فرزند براي پدر و مادر نوعي «باقيات الصالحات» است و چراغ اين باقيات الصالحات هرگز خاموش نمي شود . سيد الساجدين (عليه السلام) امام بزرگوار در صحيفه سجاديه مي فرمايد : (1)
«خدايا مرا در تربيت فرزندان خود و نيکي کردن به آنها کمک کن .»
عوامل مؤثر در تربيت
اين عوامل به دو دسته کلي ؛ عوامل انساني و غير انساني تقسيم مي شوند .
منظور از عوامل غير انساني؛ عوامل جغرافيايي ، طبيعي و غيره مي باشد.
عوامل انساني مؤثر در تربيت عبارتند از :
الف) مادر ؛
ب) پدر؛
ج) خواهر و برادر بزرگتر؛
د) معلم و اعضاي مدرسه؛
هـ) دوستان و معاشران؛
و) افراد اجتماع؛
ز) خويشان و بستگان ؛
ح) رهبران اجتماع؛
که به اختصار به توضيح و تبيين آنها مي پردازيم .
الف) مادر
مادر هم از نظر وراثت و هم محيط به دليل آن که کودک مدت زمان بيشتري با او است تأثير بسزايي بر فرزند خواهد داشت . از طريق وراثت ، برخي از صفات ارثي از طريق ژن هاي مادر به کودک منتقل مي شود و همچنين فرزند نه ماه در رحم مادر قرار دارد که غذاي مادر ، سلامتي يا بيماري او بر کودک اثر گذار خواهد بود .
پس از تولد نيز کودک مدت ها در آغوش مادر است و اولين کلمات را مادر به او ياد مي دهد.
ب) پدر
پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و مي تواند پناهگاه خوبي براي خانواده باشد . مشي پدر ، مهر و انصاف و نيز ظلم و ستم و قدرت پدر در رفتار و آينده اش اثر مي گذارد .
توجه به پاک زادگي فرزند يکي از بهترين راههاي حفظ انتساب فرزند به پدر و و دقت کامل در اين باره است ، چنانکه خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد : (2)
«آنان را به انتساب به پدرشان بخوان .»
دنياي غرب گاهي انتساب فرزند به مادر را هم کافي مي داند و از نظر تربيت صحيح گرفتار دشواري هاي اساسي است و راز عدم دلبستگي فرزندان به خانواده به ويژه پدر به فرزندان را مي توان در همين مسئله جويا شد که آثار منفي بي شماري را در زندگي پدر و فرزند، به ارمغان مي آورد و نتايج منفي آن در زندگي دو طرف ، انکار ناشدني است . (3)
ج) خواهر و برادر بزرگتر
اگر در خانه اي کودک 3 يا 4 ساله اي باشد و نوزادي به دنيا آيد ، چون توجه پدر و مادر بيشتر به سمت نوزاد است در کودک اين احساس به وجود مي آيد که بين او و نوزاد تازه متولد شده تبعيض قرار داده اند و اين تصور در او اثر سويي خواهد گذاشت . بنابراين بايستي قبل از اين که نوزاد به دنيا بيايد کودک را آماده نمود و همچنين پيش او به نوزاد زياد توجه ننمود و در ضمن برخي از مسئوليت هاي نوزاد را به کودک بزرگتر داد و از طريق مهر و محبت به کودک بزرگتر ، دوستي را بين آنان تقويت کرد .
و در اين باره تبعيض و تفاوتي ميان فرزندان نگذاريم و همه را به يک اندازه دوست بداريم .
د) معلم و اعضاي مدرسه
مدرسه خانه دوم کودک است . اخلاق و رفتار معلم ، طرز فکر او ، سطح فرهنگي و غيره همه در کودک تأثير گذار است . اگر معلم از نظر ديني و مذهبي و نيز نحوه صحيح رفتار و آداب معاشرت دچار مشکل باشد، کودک نيز از او تأثير منفي مي گيرد.
هـ) معاشران
معاشران گروهي هستند که ممکن است که هم سن کودک يا بزرگتر از او باشند ولي با او رفت و آمد مي کنند . با هم بازي مي کنند و در مدرسه کنار هم مي نشينند. بررسي ها نشان مي دهد که کودکان تحت تأثير معاشران قرار مي گيرند و حتي اين تأثير در سه مورد بيشتر از والدين است.
1- زماني که خانواده از محلي به محل ديگر کوچ مي کند.
2- زماني که کودک در مرز نوجواني و بلوغ قرار مي گيرد .
3- مواقعي که در خانواده آشفتگي و درگيري وجود دارد .
و) افراد اجتماع
در روابطي که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد ، از آنها تأثير مي گيرد و اگر آنها افراد سالمي باشند تأثيري که کودک مي گيرد درست و اگر بالعکس باشد تأثير منفي در پي خواهد داشت .
ز) خويشان و بستگان
برخي مواقع بستگان ممکن است تأثير بيشتري نسبت به والدين بر فرزند داشته باشند مثلا دايي ، عمو ، خاله ، عمه و غيره . به دليل آن که گاهي تحصيلات بالاتري دارند، سطح اقتصادي آنان بالاتر است ، موقعيت اجتماعي برتري دارند و دلايل ديگر ممکن است تأثير گذارتر بر کودک باشند.
ح) رهبران اجتماع
منظور از رهبران اجتماع کساني هستند که در جامعه نقش مهمي را ايفا مي کنند. و امور مختلف مردم به وسيله آنها هدايت مي شود مانند پليس ، اگر کودک از يک پليس تخلفي را ببيند روشن است که نسبت به پليس و جامعه بدبين مي شود .
شأن و مقام پدر
زحماتي که هر پدري متقبل مي شود، از يک سو وظيفه ديني و از سوي ديگر وظيفه اخلاقي است . از نظر ديني کودکان بر گردن پدر حقوقي دارند. که در منابع ديني مفصل بيان شده است . از نظر اخلاقي نيز کودکان در حقيقت همانند مهمان هايي هستند که به دعوت پدر و مادر بر سر اين سفره که همان خانواده است حاضر شده اند . حالا که حضور پيدا کرده اند ، پدر بيش از همه وظيفه دارد از اين مهمان ها به خوبي و به وجه شايسته و نيک پذيرايي کند . رسول گرامي (ص) فرمودند:
«الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله ؛ آن کس که براي خانواده اش تلاش کند ، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است» جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمي باشد . بلکه تلاشي که پدر براي کسب لقمه حلال براي خانواده اش انجام مي دهد نيز مانند جهاد است و خداوند اجري که به مجاهدين في سبيل الله مي دهد همان اجر را به پدر نيز مي دهد. اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) فرمودند : (4) «لقمه حرام و ناپاک را به خانه نبريد .»
يک پدر نمونه ، پدري است که افزون بر آموزش اخلاق و رفتار خوب به فرزندان بتواند روزي خانواده اش را نيز از راه حلال به دست آورد . زيرا اين روزي حلال در سرنوشت فرزندان بسيار مؤثر است . اگر دعايي را که فرزندان مي کنند ، برآورده شود تا حد زيادي در اثر همين روزي حلالي است که پدر برايشان آورده است و لذا فرزندان هميشه بايد قدردان چنين پدري باشند .
اسلام و احترام پدر
اسلام براي پدراني که وظيفه ي خود را به درستي انجام مي دهند ، ارزش و احترام خاصي قائل است. اين ارزش و احترام به حدي است که در آيات قرآن پس از انجام وظيفه عبادت و احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از لزوم احترام به والدين ياد شده است .
و لذا بر فرزندان لازم است که حکم پدر را رعايت کنند و بدون اجازه او ، جز در واجبات کاري انجام ندهند . همچنين فرزندان وظيفه دارند بال رحمت و عنايت خود را در زير پاي پدر و مادر بگسترانند و با دلسوزي و محبت در همه حال رعايت احترام آنها را داشته باشند . و از هر کاري که موجب تکدر خاطر آنها مي شود حتي گفتن «اف» به شدت پرهيز کند .
تصور کودک از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگي شديدا وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود مي داند . به تدريج که کودک وارد دو ماهگي مي شود ، پدر وارد زندگي و ذهن و تصور او مي شود. کودک اين را در مي يابد که پدر براي او پناهگاه است، معلم است، و رهبر و قانونگزار است . تصور اين که پدر از مادر کم اهميت تر است از جهاتي درست است اما در مواردي نيز نقش پدر مهم تر از مادر مي باشد . تجسم عالم شعور ، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است . و طفل پدر ر ا به اين گونه مي شناسد کودک به تدريج که بزرگتر مي شود تصوراتي از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پر و بال مي دهد.
از جمله تصوراتي که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف) چهره برجسته ي خانواده
ب) همانندي با پدر
ج) ضامن رفع نيازها
د) عامل تأمين امنيت
هـ) مرکز دانايي و انديشه
الف) چهره برجسته خانواده
در روانشناسي کودک و نيز اصول و مباني تربيت فرزندان تصريح شده است که کودک در سن 3 -2 سالگي پدر را بزرگترين شخصيت و عاقل ترين افراد مي داند. اگر کسي عليه پدر چيزي بگويد ، او از پدر خود دفاع مي کند . کودک در خانه با پدر رفتاري رسمي دارد و بيشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار مي کند.
ب) همانندي با پدر
از نظر روانشناسان ، کودک 6-3 ساله مخصوصا پسر بچه ها پدر را الگوي خود قرار مي دهند . پدر از نظر کودک سمبل قدرت است . ضامن خانواده است و همه آرزوي کودک اين است که مثل پدر باشد .
ج) ضامن رفع نيازها
پدر از نظر کودک ضامن رفع نيازهاست . هر چيزي را که اعضاي خانواده احتياج دارند ، پدر تهيه مي کند . کودک در سايه پدر ، نيکو پرورش مي يابد . هر چقدر سن کودک بيشتر شود ، ديد او نسبت به توانمندي و ضمانت پدر بيشتر مي شود به طوري که در سنين نوجواني مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمين زندگي مي داند.
د) عامل تأمين امنيت
اگر خطري براي کودک پيش آيد در سنين خردسالي به مادرپناه مي برد ولي از حدود چهارسالگي به بعد نوعا به پدرش پناه مي برد و او را پناهگاه خود مي داند.
هـ) مرکز دانايي و انديشه
پدر نماينده دنياي خارج کودک است ، مرکز دانايي و آگاهي است . کودک گمان دارد که پدرش در همه اصول و قواعد داناست . حتي کودکاني که نسبت به پدر ديد منفي دارند باز هم درباره پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسين مي کنند.
پي نوشت :
1 - (صحيفه سجاديه ، دعاي 25)
2-ادعوهم لابائهم ، احزاب ، آيه 5 .
3-شفيعي مازندراني ، راز خوشبختي و اعجاز ازدواج ، ص 48 .
4- (نهج البلاغه ، خطبه 151 ، فراز 16) .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید