خداوند متعال در قرآن كريم از زنانى همچون ساره همسر ابراهيم و يا همسر زكريا و قابليت و استعداد مادرشدن در آنها ياد مىكند. اگرچه اين قبيل زنان سالهاى زيادى از عمر خود را سپرى نمودند لكن خداوند آنان را مستعد مادرى و بروز عواطف مادرانه فرمود. نظير همسر زكريا كه با وجود نازايى و كبر سن، خداوند به او يحيى را مرحمت فرمود همانگونه كه در آيات زير به زكريا تولد يحيى بشارت داده شده است:
«يا زكريا انّا نبشرك بغلامٍ اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميّا؛ اى زكريا ما ترا به پسرى بنام يحيى بشارت مىدهيم كه قبل از او چنين نامى را براى كسى قرار نداديم.»
زكريا كه در محراب عبادت بسر مىبرده است سخت از اين ندا مدهوش شده و با شگفتى هرچه تمام عرضه مىدارد كه:
«قال ربّ انّى يكون لى غلامٌ و كانت امرأتى عاقراً و قد بلغت من الكبر عتياً...؛ خدايا... چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه زنم نازاست و من به نهايت كهنسالى و پيرى رسيدهام.»
«عاقر» در اصل از واژه «عقر» به معنى ريشه و اساس يا به معنى «حبس» است و اين كه به زنان نازا عاقر مىگويند به خاطر آن است كه كار آنها از نظر پيدايش فرزند به پايان رسيده يا اين كه تولد فرزند در آنها محبوس شده است.(10)
اما به رغم اين ابهامات آنگونه كه علم امروزه و عقايد عامه ثابت مىكند كه باردارى براى زن در سنين بالا خطرناك و مشكل آفرين مىباشد خداوند قادر و توانا بر اينگونه عقايد پوچ خط بطلان كشيده و مىفرمايد:
«قال كذلك قال ربّك هو علىّ هين و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئاً...؛ فرمود: اينگونه پروردگارت گفته و اراده كرده است كه اين كار بر من آسان است من قبلاً ترا آفريدم و چيزى نبودهاى!»
همين بشارت را خداوند به «ساره» همسر ابراهيم در سن نودسالگى مىبخشد.
«فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب، قالت يا ويلتى أالدوانا عجوزٌ و هذا بعلى شيخاً انّ هذا لشىء عجيبٌ...؛
پس او را بشارت داديم به اسحاق و از پس اسحاق به يعقوب. گفت اى واى بر من آيا فرزند آورم در حالى كه من زنى پير بيش نيستم و شوهرم پيرمردى بيش نيست بدرستيكه هر آينه اين چيزى است عجيب.»(11)
چه بسا زنانى كه با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از طريق عقد نكاح با مردان محرم مىشوند لكن از نحوه تربيت صحيح فرزندان در ناآگاهى بسر مىبرند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحويل مىدهند!!
حتى خداوند بدون دخالت اسباب و وسايط مربوط به زناشويى و نكاح قادر است كه از زنى بىشوهر، فرزندى در حد و مرتبه پيامبر خلق نمايد نظير مريم(س) دختر عمران كه در نهايت پاكدامنى و زهد در ميان قوم و عشيره خود مىزيست و به نيكوترين وجهى خدا را عبادت مىنمود هنگامى كه جبرئيل در هيئت انسانى نيكو بر مريم جلوه كرده و عرضه مىدارد كه:
«انا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً؛ من فرستاده خدا بسوى تو هستم تا پسرى پاكيزه به تو ببخشم.»
مريم(س) كه دست هيچ مردى به او نرسيده بود با بيم و هراس سؤال مىكند:
«انّى يكون لى غلامٌ و لم يمسسنى بشرٌ و لم اك بغيّا...؛ چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه مرا هيچ انسانى لمس نكرده و بدكاره و شقى نبودم.»(12)
حضرت مريم(س) در چنين حالاتى تنها به اسباب ظاهرى مىانديشيد و تصورش همچون ساير انسانها بر اين بود، براى اينكه زنى صاحب فرزند شود دو راه بيشتر ندارد يا ازدواج و انتخاب همسر و يا آلودگى و انحراف...
خداوند همان جملهاى را كه به ساره فرمود به مريم فرمود.
«هو علىّ هيّن» چه بسا زنانى كه با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از طريق عقد نكاح با مردان محرم مىشوند لكن از نحوه تربيت صحيح فرزندان در ناآگاهى بسر مىبرند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحويل مىدهند!! همچنين جاى سؤال و ابهام باقى است كه در صورت نيافتن شوهرى زاهد و پارسا يك زن ديندار چگونه مىتواند فرزندى پديد آورد؟!.
اين امر براى خداوند بسيار آسان است اما براى انسانها اين باور و يقين كه خداوند مىتواند از يك زن بكر فرزندى پيامبرگونه پديدآورد بسيار غيرممكن مىنمايد، حال هدف از پيدايش مولودى بدون پدر چه بوده؟ استاد محقق آيت اللّه مكارم شيرازى مىفرمايد كه: «ما مىخواهيم او را آيه و اعجازى براى مردم قرار دهيم «و لنجعله آية للنّاس». ما مىخواهيم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائيم. «و رحمةً منّا» اين امرى است پايان يافته و جاى گفتگو ندارد. «و كان امراً مقضيا».(13)
10- همان منبع، جزء شانزدهم، سوره مريم، ص 17 - 16.
11- سوره هود، آيات 71 - 72.
12- سوره مريم، آيه 20.
13- تفسير نمونه - جزء شانزدهم - ص 35.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید