روش مسلماني را بايد از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده زيستي بود و پرهيز از تکلف و تجمل. از اين رو سلمان فارسي در فضيلت ها و ارزش ها از «اهل بيت» به شمار مي آمد. (سلمان منّا اهل البيت) . باري، نقل خاطره اي از سلمان مناسب اين بحث است:
يکي از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مي گويد: من به اتفاق دوستم به خانه ي سلمان فارسي رفتيم و مدتي نشستيم . هنگام غذا فرا رسيد. سلمان گفت: اگر نبود آن که رسول خدا صلي الله عليه وآله از تکلف و خويشتن را به زحمت افکندن نهي کرده است، برايتان غذاي خوبتري فراهم مي کردم. سپس برخاست و مقداري نان معمولي و نمک آورد و جلوي مهمانان گذاشت. رفيقم گفت: کاش همراه اين نمک، مقداري سعتر(مرزه و آويشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خويش را «گرو» نهاد و کمي مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتي غذا خورديم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزيِ خدا قانعيم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودي، الآن ظرف آب من در گرو نبود!..(21)
سلمان اهل تکلف نبود. ولي وقتي مهمان، خواسته اي را بر زبان آورد و تمناي غذا و طعامي داشت، سلمان ناچار شد که براي رضاي خاطر مهمان آن را تأمين کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسيله ي زندگي!
بسياري اوقات، نه تنها در مهماني ها، بلکه در مجموعه ي رفت و آمدها و روابط، توقعات بيجاي افراد از يکديگر، بار سنگيني را به دوش ديگران مي گذارد و اين هيچ پسنديده و اسلامي نيست ! مهمان خوب کسي است که وقتي به خانه ي کسي مي رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلي باشد، همان جا که کفش هايش را از پا در مي آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بيرون در بگذارد و وارد شود، تا جا هيچ گونه گله اي نباشد. وقتي باري بر دوش ميزبان سنگيني نکند، اين گونه مهماني بي زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزيِ او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حديث است : «لا تَکَلّفوا لِلضيّف» يا « لا يَتَکَلَّفَنَّ احدٌ لضيفه ما لا يَقدِرُ؛»(22)براي پذيرايي از مهمان، خود را بيش از حد توان به زحمت و مشقت نيندازيد.
مي بينيد که مسأله، ظريف است و مرزها گاهي آشفته مي شود. هم دعوت به پذيرايي از مهمان کرده اند، هم نهي از تکلف! هم مهمان را موهبت الهي شمرده اند و مايه ي رزق و برکت خانه دانسته اند، هم ايجاد اذيت و سختي براي ميزبان را نهي کرده اند. شناخت تکليف صحيح، هم براي مهمان هم ميزبان، دقت و ظرافت مي- طلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودت آميز در جامعه ي اسلامي و ميان برادران ديني و خانواده ها، بايد در سطحي باشد که رفت و آمدها گرم، و مهماني دادن ها صميمي، مهماني رفتن ها بي تکلّف، و پذيرايي ها خودماني و بي گله باشد. اين مطلوب نهايي است، ولي رعايت آدابي خاصّ، به ويژه آنجا که محبت ها و صميميت ها در حدي نيست که «هيچ آدابي و القابي مجوي»، ضروري است. يکي از اين نکات، بي دعوت به مهماني نرفتن است، يکي هم همراه دعوت شده را با خود بردن! گر چه ميزبانان معمولاً مي گويند:« خوب، چه مي شد مهمانتان را هم مي -آوريد، غريبه که نيستيد، مي آوريد و دور هم بوديم و... »
اما توصيه ي اسلام به پرهيز از اين مسأله است. حتي همراه بردن کودکان به مهماني، اگر دعوت نشده اند ، گاهي اشکال شرعي هم پيدا مي کند، به ويژه اگر در دعوت نامه قيد شده باشد که : «لطفاً از آوردن بچه...»
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل مي کند که فرمود: « هر گاه يکي از شما به مهماني و طعامي دعوت شديد، فرزند خود را همران نبريد، اگر چنين کنيد، کاري ناروا و غاصبانه کرده ايد.»(23) اين همان عادت ناپسند «طفيلي» و « قُفيلي» بردنِ همراه است. و... سومي را هم که صاحب خانه مي - شناسد!
در حديث ديگري پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام در ضمن وصايايي فرمود:
«ياعلي! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه ديگري را. يکي از آنان کسي است که به مهماني اي که دعوت نشده برود و بر سر سفره ي ناخوانده بنشيند:
«الذّاهبُ اِلي مائدة لَم يُدعَ اِليها...»(24)
گله نداشتن
مشهور است که : «سفره نينداخته بک عيب دارد. سفره ي انداخته هزار عيب !» اين مثل همان کلام ديگر است که مي گويند : ديکته ي نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتي کساني مهماني مي دهند، بخصوص به صورت دسته جمعي و عمومي، چيزي به نام «گلايه» مطرح مي -شود. البته ما نبايد اهل گله باشيم که چرا مثلاً ما را خبر نکردند، مگر غريبه بوديم که دعوت نشديم و... از طرف ديگر هم ميزبان بايد خود را براي گلايه هاي احتمالي آماده کند.
اما آن چه براي ديگران بسيار کارساز است. «عدم توقع» است. نتيجه ي اين روحيه، آرامش وجدان و آسايش درون است. اگر کسي از دوستان، بستگان، همسايگان و همکاران، سوري داد و ما جزو مدعوّين نبوديم، چه جاي گلايه؟ ... مگر به ما بدهکار بوده است؟ شايد دسترسي نداشته، شايد فراموش کرده که بگويد و از قلم افتاده ايم، شايد از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفيت نبوده، و... يا به هر دليل ديگري به ما نگفته است.
چرا به ما بربخورد و غبار کدورت بر آينه ي دوستي هايمان بنشيند؟! حيف است که حذيم و مرز دوستي ها و خويشاوندي ها با اين گونه مسايل، آشفته گردد.
زبان به گلايه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجيده مي کند، هم نشامه ي کم ظرفيتي و دون همتي و حقارت نفس گله کننده است.
مناعت طبع، گوهري است که نبايد آن را با سنگ «توقع هاي کوچک» شکست ! اگر به مهماني هم رفتيم و غذا و جا و شرايط بر طبق ميل و انتظارمان نبود، باز هم عيب جويي و شکوه، مناسب نيست؛ زيرا گلايه هاي بعدي، نه عيوب و کاستي هاي گذشته را اصلاح مي کند، نه چيزي عايد ما مي شود. تنها پايين بودن سطح انديشه و افق فرهنگ خويش را با اين کار، نشان داده ايم.
ابثار و گذشت و بلندنظري و والاهمتي، مخصوص همين جاهاست! پس همت بلند دار... مبادا صفاي دوستي و خويشاوندي با چنين توقع هايي به کدورت مبدل شود. حيف است!(25)
20- همان، حديث 2.
21- ميزان الحکمه، ج 5 ، ص 525 (به نقل از بحارالانوار، ج 22 ، ص 284).
22- کنزالعمّال، ج 16 ، ص 248.
23- بحارالانوار، ج 72، ص 445.
24- همان، ص 444، حديث1 و ص 452، حديث 6.
25- درباره ي موضوع اين بخش از جمله ر.ک: مهمانداري در اسلام، نور مراد محمدي ، بوستان کتاب.
منبع:اخلاق معاشرت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید