والدين سهلگير
از ويژگي هاي اين خانواده ، بي توجهي به آموزش رفتارهاي اجتماعي است . در اين گونه خانواده ها به طور كلي قوانين بسيارمحدودي وجود دارد و افراد نسبت به اجراي قوانين و آداب و رسوم چندان تقيدي ندارند و هر كاري بخواهند مي توانند انجام دهد . در اين نوع خانواده دخالت در كارهاي يكديگر معنا ندارد، چرا كه به تعداد افراد خانواده نظر وجود دارد ؛ حتي در موارد جزيي روزمره اي چون غذاخوردن . گرچه كودكان خانواده هاي سهلگير داراي استقلال فكري و عملي هستند ، به سبب هرج و مرج ، نوعي تزلزل روحي در آنها به چشم مي خورد ، زيرا هركس به منافع خود توجه دارد نه به منافع عمومي خانواده ، و همين تزلزل باعث بي بند و باري كودكان شده و سبب مي شود آنان نسبت به زندگي احساس مسئوليت نكنند . در نتيجه اين كودكان قادر به زندگي اجتماعي نيستند و در جامعه هميشه با مشكلات اخلاقي و اجتماعي مواجه مي شوند .
والدين سختگير و مستبد
در خانواده هاي مستبد ، بر قدرت والدين بيش از اندازه تأكيد مي شود. والدين براي اجراي دستورات خود اطاعت بي چون و چرا مي خواهند و لزومي برا ي ارائه دليل نمي بينند . فرد مستبد كه غالباً پدراست ، تصميم گيرنده و تعيين كننده وظايف ديگر اعضاي خانواده است و آنچه را مطابق ميل و دلخواه خود اوست به انجام مي رساند. پدر مستبد حتي براي كارهاي مربوط به كودكان ، اميال آنها را در نظرنمي گيرد و بنابراين كودكان از حقوق خاص خود بهره مند نمي شوند . فرزندان اين گونه خانواده ها كمتر به خود متكي بوده، خلاقيت كمي دارند و از اين كه بخواهند در چنين محيطي ادعاي حق كنند هراس دارند .
اينان فاقد حس كنجكاوي هستند و در مسائل اخلاقي ، عاطفي و ذهني انعطاف پذيرند و معمولاً والدين خود را بي توجه مي دانند . كودكاني كه در خانواده سختگير بزرگ مي شوند ، معمولاً مطيع و فرمانبردارند ، ولي در اكثر موارد رفتار آنها توأم با پرخاشگري است. اين كودكان احساس ناامني مي كنند و ازخود استقلا ل كافي ندارند . آنها در بين همبازي هاي خود محبوبيت زيادي را به دست نمي آورند ؛ براي حقوق ديگران احترام قائل نمي شوند ؛ در برابر انتقاد بزرگ تران بي تفاوت اند و از ثبات عاطفي كمي برخوردار هستند ، و سرانجام اين كه گرايش بيشتري به انحرافات اخلاقي از خود نشان مي دهند . اين نوع كودكان معمولاً در كارهاي گروهي شركت نمي كنند و افرادي ضعيف النفس بوده و از قبول مسئوليت خودداري مي كنند و به طور كلي نسبت به بزرگسالان بدبين هستند . اينان در سنين نوجواني بيشتر اوقات خود را با همسالان به ولگردي و پرسه زدن در خيابانها مي گذرانند.
والدين مقتدر
منظور از خانواده مقتدر خانواده اي است كه كودك را به شيوه اي كه در نظر او اطمينان بخش و قاطع است آزاد مي گذارد . درچنين خانواده اي فرزند به استقلال و آزادي فكر تشويق مي شود، در حالي كه نوعي محدوديت و كنترل از طرف والدين براو اعمال مي شود. در اين خانواده اظهار نظر و ارتباط كلامي وسيعي درتبادل كودك و والدين وجود دارد و گرمي و صميميت و محبت نسبت به كودك در آن در سطح بالايي است. از ويژگي هاي اين خانواده ، انضباط توأم با رفتار خودمختارانه است . والدين هرگاه كودك را از چيزي منع كنند و يا از وي انتظاري خاص داشته باشند براي او مسئله را خوب تبيين كرده ، دليل آن را ارائه مي دهند .
در چنين خانواده اي تقسيم كار وجود دارد ، به طوري كه هر يك از اعضاء مسئوليتي را به عهده مي گيرد و در تصميم گيري ها و تقسيم درآمدها ، رفت وآمدها، روش زندگي و ديگر مسائل ، براساس مشورت و پيروي ازمبناي عقلي و مصلحت انديشي رفتار مي كند . خلاصه اي از اساس كار اين خانواده چنين است :
1- همه افراد خانواده ، قابل احترامند .
2- اعضاي خانواده صلاحيت اظهارنظر دارند.
3- همه ي افراد خانواده براي تصميماتي كه درباره آنها اتخاذ مي شود يا كاري كه به آنها مربوط است حق دخالت دارند و در تصميم گيري ها علاقلانه انجام وظيفه مي كنند.
4- نوعي روش عقلاني در كليه شئون زندگي اين خانواده ديده مي شود.
5- اساس اين نوع زندگي بر همكاري وهمياري است .
بايد توجه داشت كه احترام به كودك ، روحيه استقلال و اعتماد به نفس را تقويت و به رشد سالم شخصيت او كمك مي كند . اين امر، محبوبيت كودك را در ميان همسالان خود به دنبال دارد و به تدريج استعداد او را در پذيرش و ايفاي نقش رهبري و مديريت شكوفا خواهد ساخت. سيموند در تحقيقات خود درباره ي خانواده ي مقتدر به اين نتيجه رسيد كه نمرات درسي كودكان اين خانواده و حتي بهره ي هوشي آنها نسبت به بقيه ي الگوها پيشرفت بهتري دارد ، از حس كنجكاوي بيشتري برخوردارند ، خلّاق هستند و در بين همسالان خود به حدّي محبوبيت دارند كه مي توانند رهبري گروه را به عهده بگيرند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید