سوال چرا دختر باکره در ازدواج خود نیاز به اجازه پدر و یا جد پدری دارد ؟
پاسخ : به تصور برخی ، قوانین جمهوری اسلامی ایران به پدر اجازه می دهد تا بدون در نظر گرفتن علایق و تمایلات دختر خود ، هر گونه که خود تشخیص می دهد در مورد ازدواج و زندگی آینده او تصمیم گیری نماید و مطابق قانون ، دختر در این زمینه دارای هیچ حقی نمی باشد .
برخی دیگر این گونه بیان نموده اند که این قانون صرفا از باب احترام به پدر است و لذا این سووال را مطرح می نماید که چگونه است که پسران ملزم به رعایت چنین احترامی نسبت به پدر خویش نشده اند و یا اینکه چرا احترام به مادر در این مسئله رعایت نشده است .
در جواب سووالات فوق ، ذکر نکات ذیل ضروری است ؛
1- رضایت دختر از شروط لازم برای ازدواج بوده و بدون آن عقد صحیح نمی باشد .
در ماده 1070 قانون مدنی ، صریحا به این مطلب اشاره گردیده است " رضای زوجین شرط نفوذ عقد است " به این ترتیب اگر دختری وادار به ازدواج گردد ، در صورتی که هیچ رضایتی به آن نداشته باشد ، چنین عقدی به لحاظ شرعی و قانونی باطل است و اگر دختر بدون رضایت به عقد ازدواج پسری درآید ، این دو زن و شوهر محسوب نمی شوند مگر آنکه دختر بعد از عقد ، به این ازدواج راضی شود که در این صورت عقد نافذ گردیده و نیاز به خواندن عقد جدید نمی باشد .
2- مخالفت پدر با ازدواج دختر می بایست دلیل موجه داشته باشد .
مطابق ماده 1043 قانون مدنی " هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند ، اجازه او ساقط و در این صورت دختر با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح که بین آنها قرار داده شده ، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید " .
بنابراین پدر و یا جد پدری نمی توانند به بهانه های واهی و غیر موجه از ازدواج دختر ممانعت نمایند و در صورت بروز چنین حالتی ، دختر با مراجعه به دادگاه می تواند برای ازدواج بدون اذن پدر و جد پدری و با اجازه از دادگاه اقدام نماید .
به گزارش ایونا ، بنابراین پدر و یا جد پدری نمی تواند به بهانه های واهی و غیر موجه از ازدواج دختر ممانعت نمایند و در صورت بروز چنین حالتی ، دختر با مراجعه به دادگاه می تواند برای ازدواج بدون اذن پدر و جد پدری و با اجازه از دادگاه اقدام نماید .
به این ترتیب شرط اذن پدر در ازدواج دختر ، منافع و مصالح دختر نبوده و بلکه از باب فوایدی که داشته ، مد نظر قانون و شرع قرار گرفته است .
در توضیح این مطلب باید گفت : پدر و مادر دلسوزترین افراد نسبت به فرزندان هستند و پدر فرد دلسوزی است که هم جنس فردی است که خواهان ازدواج با دختر می باشد .
بنابراین از طرفی پدران عموما به دلیل علاقه شدید به فرزند مصالح دخترانشان را مدنظر قرار می دهند و از سویی دیگر چون مرد هستند مردان را بهتر می شناسند لذا در ازدواج دختر باکره ای که تجربه زندگی مشترک با یک مرد را نداشته است مشورت و خرد پدری دلسوز ، ضمیمه احساسات دختر می گردد .
با توجه به آن تفاوت های میان پسران و دختران و آنچه که عموما در جامعه شاهد آن می باشیم دختران در برخورد با جنس مخالف ، با بار احساسی و عاطفی قوی تری برخورد نموده و با عشق و علاقه و حتی در مواردی ، عجولانه وارد زندگی مشترک گردند در حالی که پسران ضمن توجه به احساسات ، با سنجش عقلایی ، اولویت را به منافع خویش داده و علاقه به زندگی مشترک ، آنها را از حساب و کتاب باز نمی دارد .
طبیعی است که با چنین وضعیتی و با توجه به آسیب پذیری بیشتری که یک دختر در صورت عدم موفقیت در ازدواج برایش حاصل می گردد ، قانون سعی نموده است دختر را در امر ازدواج و تصمیم گیری یاری نماید .
بنابراین اذن پدر در ازدواج دختر صرفا از باب احترام به پدر نمی باشد چرا که مطابق شرع ، احترام پدر و مادر در کنار یکدیگر واجب گردیده و جلب رضایت ایشان مستحب و ارزشمند است و این مسئله را پسران نیز می بایست رعایت نمایند .
پس می توان گفت رضایت و اجازه پدر نوعی حمایت از دختر در تصمیم گیری برای زندگی آینده اش می باشد و دایر مدار مصالح دختر بوده و با مراعات شرایطی است که در نکات فوق به آنها اشاره گردید .
با این وجود ، لزوم اذن پدر در ازدواج دختر باکره ای که به سن رشد رسیده است ، در میان فقها مورد اختلاف است و برخی فقها ، ازدواج دختر رشیده را منوط به اذن و اجازه پدر و یا جد پدری وی نمی دانند ، لذا در صورت مصلحت و نیاز جامعه امکان تغییر این قانون بر اساس مبانی فقهی وجود دارد .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید