تقوي؛ رمز ماندگاري خانواده
در بنا و تشکيل خانواده و در حفظ خانواده، بايد اين احکام اسلامي را رعايت کرد تا خانواده باقي بماند. لذا شما در خانواده هاي متدين که زن و شوهر به اين حدود اهميت مي هند، مي بينيد که سالهاي متمادي با هم زندگي مي کنند. محبّت زن و شوهر به يکديگر باقي مي ماند و جاييشان از هم سخت است و دل در گرو محبّت يکديگر دارند. اين حسن و اين محبّتهاست که بناي خانواده را ماندگار مي کند و لذا اسلام به اين چيز ها اهميت داده است .
اگر روش هاي اسلامي رواج پيدا کند خانواده ها مستحکم خواهد شد. همچنان که در گذشته هاي ما – نه در دوران منحوس پهلوي – آن وقت هايي که هنوز ايمان مردم سالم تر و کامل تر و دست نخورده تر بود، در زمان قديم، خانواده مستحکم تر بود. زن و شوهر به هم علاقه مندتر بودند، فرزندان در محيط هاي امن و امان بيشتري پرورش پيدا مي کردند. حالا هم راه همين است. آن خانواده هايي که جهات اسلام را رعايت مي کنند، اينها غالباً خانواده ايي محکم تر، بهتر، قوي تر و محيط امن تري براي زنان و کودکان خواهند بود .
در استحکام بنيان خانواده، خود زن و شوهر بيشترين نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاري خود، با مهرباني و محبّت و اخلاق خوب خودشان- که از همه مهمتر هم محبّت است- مي توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگاري را هميشگي بکنند.
هم زن و هم مرد؛ هر دو با هم
خانواده يک قرارداد است، يک امر طبيعي نيست که دو چيز را به هم وصل کرده باشند. نه! يک قرارداد است. يک امر اعتباري است. ماندن او بسته به اين است که طرفين قضيه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بي اعتنايي کردند، باقي نمي ماند.
از هر چيزي که محيط خانواده را متشنج و دچار افسردگي و هيجان هاي بي مورد نمايد، اجتناب کنيد. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و همزيستي و همراهي بگذارند. آنچه در خانواده خيرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهايت مال فرزندان است، مال يک طرف نيست. اگر خداي ناکرده در محيط خانواده بي محبتي و عدم اطمينان و صميميت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.
در استحکام بنيان خانواده، خود زن و شوهر بيشترين نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاري خود، با مهرباني و محبّت و اخلاق خوب خودشان- که از همه مهمتر هم محبّت است- مي توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگاري را هميشگي بکنند.
موجود درجه ي دو نداريم. هر دو مثل هم هستند، هر دو از حقوق برابري در زمينه ي امور زندگي- مگر در جاهايي که خداي متعال بين زن و مرد فرقي گذاشته که آن هم روي مصلحتي است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نيست- برخوردارند. بايد مثل دو نفر شريک، مثل دو نفر رفيق، در خانه با هم زندگي کنند...
خانواده ي ايراني، الگوي جهاني
در جوامع اسلامي، يعني جوامع متدين و مذهبي، مشاهده مي کنيم که دو نفر آدم مدت طولاني با هم زندگي مي کنند و اصلاً از هم سير نمي شوند، بلکه دلبستگي شان به هم بيشتر مي شود، انس و محبّت و وفايشان به همديگر بيشتر مي شود، اين همان خاصيت تدين و دينداري و مذهبي بودن و جهات خدايي را رعايت کردن است.
در اسلام و در فرهنگ اسلامي، خانواده با دوام است. توي خانواده پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها و پدر و مادر هستند، نوه ها و نتيجه هايشان را مي بينند... سنت ها را به هم منتقل مي کنند. نسل گذشته مواريث خودش را به نسل بعد تحويل مي دهد. بريده و بي ريشه و تنها و بي عاطفه بار نمي آيند.
به حمدالله، در کشور ما و در بسياري از جوامع شرقي، بخصوص جوامع اسلامي، هنوز کمربند خانواده محفوظ است. آن پيوند خانوادگي، به حمدالله هست. آن صميميت و صفا و محبّت هست. زن دلش براي مرد خود مي طپد، مرد هم دلش براي زن خودش مي طپد، يکديگر را از اعماق دل دوست دارند و زندگي صميمي دارند. در جاهاي ديگر اين چيزها خيلي کم است. در کشور هاي ما بخصوص در ايران، زياد است. اين را تأمين کنيد.
اگر انسان ها رها بودند که غريزه ي جنسي را هر طور مي خواهند اشباع کنند، يا خانواده تشکيل نمي شد يا يک چيز سُست و پوچ و تهديد پذير و ويراني پذيري مي شد و هر نسيمي آن را به هم مي زد.گناه کبيره ي غرب: رواج تنهايي
يکي از گناهان کبيره ي تمدن غرب نسبت به بشريت، اين است که ازدواج را در چشم مردم سبک کرد. تشکيل خانواده را کوچک کرد، مثل لباس که عوض مي کنند... قضيه ي زن و شوهري را اين طور کردند.
در دنياي غرب با اينکه بسياري از آنها از علم و ثروت و سياست هاي قوي در صدر حکومت ها برخوردار هستند، ليکن زندگي آحاد مردم در مقياس خانواده، زندگي بسيار رقّت باري است. اين اجتماعات فاميلي، اينکه بزرگترهاي فاميل و کوچک ترهاي فاميل دور هم جمع شوند، به هم محبّت ورزند، با هم تبادل عاطفي داشته باشند، به هم کمک کنند، به هم برسند، همديگر را از خود بدانند، برادر با برادر، خانواده ها با هم يگانه و يکي باشند، اين طور چيزهايي که الآن بين ماها رايج و معمولي است، در غرب از اين چيز ها خبري نيست. چقدر زن ها تنها زندگي مي کنند. زني که تنهاست، از خانواده بريده و توي يک آپارتمان زندگي مي کند. شب برمي گردد توي خانه تنهاست، صبح برمي خيزد تنهاست. نه انسي، نه همسري، نه فرزندي، نه نوه اي، نه خويشاوندي که با او گرم بگيرد. انسان ها در محيط اجتماعي، تک زندگي مي کنند. غالباً تنها هستند. چرا؟ چون محيط خانوادگي در آن جوامع فراموش شده است.
آزادي جنسي، فروپاشي خانواده
اگر انسان ها رها بودند که غريزه ي جنسي را هر طور مي خواهند اشباع کنند، يا خانواده تشکيل نمي شد يا يک چيز سُست و پوچ و تهديد پذير و ويراني پذيري مي شد و هر نسيمي آن را به هم مي زد. لذا در هر جاي دنيا که مي بينيد آزادي هاي جنسي هست، به همان نسبت خانواده ضعيف است؛ چون مرد و زن براي اشباع اين غريزه، احتايجي به اين کانون ندارند. اما در آن جاهايي که دين حاکم است و آزادي جنسي نيست، همه چيز براي مرد و زن هست، لذا اين کانون خانواده حفظ و نگه داشته مي شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید