دخالت ديگران
اکثر پژوهش هاي انجام شده در ايران درباره طلاق ، اين حقيقت را منعکس کرده اند که دخالت ديگران مانند اقوام و آشنايان ، والدين زن يا شوهر موجب شعله ورشدن اختلافات زن و شوهر مي گردد و در نهايت به طلاق و جدايي منجر مي شود. زن يا شوهر به ويژه در اوايل زندگي مشترک توسط ديگران به طور ناشيانه راهنمايي و يا در برخي موارد تحريک مي شوند. گاهي اوقات مادرشوهر يا پدرشوهر و مادرزن يا پدرزن عليرغم علاقه ، در زندگي مشترک فرزندانشان مزاحمت ها و آسيب هايي را به وجود مي آورند. در استحکام و انحلال بنياد خانواده ، عوامل متعدد دخالت دارند و هر يک از عوامل اثرات گوناگون آني يا تأخيري برجا مي گذارند . براي مثال مخالفت پدر و مادرِ زن يا شوهر با ازدواج به عمل آمده ، به عنوان عامل زمينه ساز ، ممکن است در درازمدت سلامت خانواده را تهديد کند و تأثير خود را به شکل طلاق و جدايي ظاهر سازد. جدايي و طلاق در زمره ي حساس ترين ، پيچيده ترين و محرمانه ترين حوادث زندگي انسان محسوب مي شود و بايد به عنوان يک پديده چند عاملي مورد بررسي قرار گيرد.
مسائل اقتصادي و مالي
زندگي زناشويي بر پايه اشتراک بنا شده است . از اين رو به کار بردن عبارت هايي از قبيل «مال من» ، «جهيزيه من» ، «مال تو» و نظاير آن پايه اشتراک را متزلزل و به تفرقه و جدايي تبديل مي کند. زن و شوهر جوان ، آگاه ، و بصير روي اين عبارت ها خط بطلان مي کشند و آنها را به « مال ما »، « مسئله ما » و « مشکل ما» تبديل مي کنند.
پيوند هايي که بر پايه انگيزه هاي مادي و ثروث زن يا شوهر پي ريزي شده، پس از مدتي از هم مي گسلد و بنياد خانواده را متلاشي مي کند. قديمي ها جمله زيبايي را مي گفتند که : «آدم نان خالي بخورد، اما دلش خوش باشد.» اين جمله بيانگر آن است که نيازهاي مادي انسان در حد متوسط تأمين شود، اما نيازهاي رواني بايد در حد بالا مورد توجه قرارگيرد.
انسان ها نيازهاي مادي دارند که بايد در حد متعادل ارضاء شود، اما مسائل مادي نبايد همه ي امور را تحت الشعاع قرار دهد. زندگي زناشويي نشيب و فراز دارد و زن و شوهر بايد با رعايت صرفه جويي، قناعت و عدم تجمل گرايي مسائل اقتصادي زندگي مشترک خود را تنظيم و اداره کنند. گاهي اوقات مسائل مالي و اقتصادي بهانه هستند و زماني که از زن يا شوهر سؤال مي شود که چرا با يکديگر سازش نداريد، به اين گونه مسائل اشاره مي نمايند و در نهايت «عدم توافق» و «عدم تفاهم» را عامل اصلي طلاق و جدايي معرفي مي کنند. بديهي است که اين عامل کلي و مبهم ( عدم توافق ) نمي تواند ما را به سوي شناخت عواملي که سلامت خانواده را تهديد مي کنند، هدايت کند.
موانع فرهنگي و طبقاتي
گاه فرهنگ زن يا مرد به لحاظ عدم تناسب يا تضاد، سلامت خانواده را تهديد مي کند. براي مثال ناهماهنگي فرهنگي و طبقاتي زن و شوهر ( مانند فرهنگ شهري در مقابل فرهنگ روستايي ) گاهي باعث تهديد بنياد خانواده مي شود.
متأسفانه بعضي افراد به تعهدات اخلاقي و ارزش هاي حاکم مقيد نيستند و اين مسئله موجب مي شود زن و شوهر در ظاهر زير يک سقف با يکد يگر زندگي کنند، اما روح آنها از همديگر فاصله داشته باشد. در اين وضعيت زن يا شوهر با « منم منم» گفتن !! و تفاخر به اصل و نسب خود، سعي مي کند همسر خود را سرزنش و تحقير کند. بديهي است در چنين خانواده اي احساس حقارت هر يک از زوجين موجب مي شود فضاي رواني و عاطفي نامساعدي به وجود آيد و زوجين از يکديگر متنفر شوند.
هوسراني و ازدواج مجدد
عامل ديگري که سبب آسيب زايي خانواده مي شود تنوع طلبي ، هوسراني و ازدواج مجدد زن يا شوهر است . شوهر يا زن به فرمان احساسات خود ، با زن يا مرد ديگري ارتباط نزديک برقرار مي کند و رابطه خود با همسر قبلي را سست مي نمايد . در اين شرايط عواملي از قبيل زيبايي و يا ثروت طرف مقابل موجب گرايش به روابطي خارج از چهارچوب خانواده يا بر قراري روابط پنهاني مي شود. اين وضعيت موجب مي شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد، بنياد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد.
سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات
مهمترين عامل آسيب پذيري خانواده ، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراين هر يک از زن و شوهر به سهم خود مسئوليت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پيشگيري کنند و در اولين فرصت ممکن به حل و فصل آنها بپردازند. زيرا سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات به صورت يک فرايند مخرب و پيش رونده عمل مي کنند. گاهي يک سوء تفاهم ساده در صورت مرتفع نشدن همچون يک گلوله برفي کوچک که به تدريج به يک بهمن بزرگ تبديل مي شود ، بنيان زندگي زناشويي را از بيخ و بُن بر مي کند و متلاشي مي سازد.
انتقام گيري و بهانه جويي
انتقام گيري، بهانه گيري و عيب جويي از مهمترين عوامل آسيب زايي خانواده و روابط زن و شوهر به شمار مي آيند . طرح مکرر « دلخوري ها » ، نقاط ضعف و نارسايي ها ، ساختمان روابط زناشويي را تهديد و تخريب مي کند. بنابراين در مواقع اختلاف و خطا سعي کنيد همسرتان را عفو کنيد ؛ نقاط مثبت او را ببينيد و «کهنه قباله ها» را زنده نکنيد ! همچنين سعي کنيد به قول معروف از «کاه» ، «کوه» نسازيد و با ديده اغماض به رفتار و گفتار يکديگر نگاه کنيد . راستي زن و شوهري که قصد آزار و اذيت يکديگر را دارند، کانون خانواده را در چه وضعيتي قرار مي دهند؟
سلطه گري شوهر يا زن
خانواده ، کانون محبت ، آزادي ، تفاهم و مشورت است. هرگاه روش شوهر يا زن در زندگي مشترک ، سلطه جويي و سلطه گري باشد و هرکدام بخواهند نظرات خود را به اعضاي خانواده تحميل کنند، فضاي خانواده به يک فضاي استبدادي و نامطلوب تبديل مي شود. در چنين فضايي شوهر يا زن مرتب به ديگران دستور مي دهند، امر و نهي مي کنند و هنگام بروز يک رفتار نامطلوب ، اعضاي خانواده را تهديد مي کنند و يا اجازه صحبت به ديگران نمي دهند . اين وضعيت سلامت خانواده را به خطر مي اندازد و اعضاي خانواده احساس حقارت مي کنند. نتيجه اين وضع ، سرکشي ، نافرماني و لجاجت در رفتار اعضاي خانواده خواهد بود. در چنين خانواده اي مشارکت و مشاورت معنا ندارد و شوهر يا زن تنها تصميم گيرنده و همه کاره است . در هر صورت « مرد سالاري» يا « زن سالاري» بنيان خانواده را متزلزل مي کند و موجب بروز ستيزه هاي خانوادگي مي شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید