رفته اما افسوس که دلها هنوز ضعيف است، دل را فقط ايمان قوي ميکند، تمام مفاسد بشريت از اين است که مغزها نيرومند شده و دلها ضعيف و ناتوان باقي ماندهاند، آيا تمدن چه ميکند، تمدن براي انسان ابزار ميسازد، ابزارهاي خوب، انصافا ابزارهاي خوب اختراع ميکند، اما آدمها را چطور؟ چه چيز ميتواند آدمها را عوض کند؟ چه چيز ميتواند به آدمها هدفهاي مقدس و عالي بدهد؟ چه چيز است که ميتواند ارزشهاي بشري را عوض کند! کاري کند که همدردي و صاحبدلي تا بدان حد ارزش داشته باشد که از صميم قلب بگويد:
دنيا نيرزد آنکه پريشان کني دلي *** زنهار بد مکن که نکرده است عاقلي
انسانيت مساوي است با دين و ايمان، و اگر دين و ايمان نباشد، انسانيتي نيست.
دين مايه سعادت آدمي
کاربرد مهم دين اينست که مايه سعادت آدمي مي باشد دين در تمام افراد و در همه ازمنه بيش از هر چيز ديگري مؤثر است و تنها راه سعادت بشر مي باشد و صلح و آرامش تنها در سايه دين به وجود مي آيد و دين است که باعث فداکاري افراد مي شود. و تنها دين است که باعث پيشرفت نهضتها مي گردد به همين خاطر و از اين جهت پيشوايان نهضت هاي جهان و زمامداران مقتدر عالم براي پيشرفت خود همواره به دين و امور مذهبي متوسل گشته اند.دين برنامه زندگي اخلاقي و اجتماعي است، خواه مستند به وحي باشد يا نباشد.و دين باعث يک سري اعمال و مناسک و آداب ويژه ميگردد که با عبادت و پرستش همراه است، خواه معبود،خدا يا خدايان و يا ارواح و يا برخي مظاهر طبيعي باشد. تنها ايمان مذهبي قادر است که انسان را به صورت يک مؤمن واقعي در آورد، هم خودخواهي و خودپرستي را تحت الشعاع ايمان و عقيده و مسلک قرار دهد، و هم نوعي تعبد وتسليم در فرد ايجاد کند به طوري که انسان در کوچکترين مسئله اي که مکتب عرضه مي دارد به خود ترديد راه ندهد، و هم آن را به صورت يک شيء عزيز و محبوب و گرانبها در آورد در حدي که زندگي بدون آن برايش هيچ و پوچ و بي معني باشد، و با نوعي غيرت و تعصب از آن حمايت کند.
گرايشهاي ايماني مذهبي موجب آن است که انسان تلاشهائي علي رغم گرايشهاي طبيعي فردي انجام دهد و احيانا هستي و حيثيت خود را در راه ايمان خويش فدا سازد اين در صورتي ميسر است که ايده انسان جنبه تقدس پيدا کند و حاکميت مطلق بر وجود انسان بيابد. تنها نيروي مذهبي است که قادر است به ايده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان جاري سازد. ايمان مذهبي آثار نيک فراوان دارد چه از نظر توليد بهجت و انبساط، و چه از نظر نيکو ساختن روابط اجتماعي، و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتيهاي ضروري که لازمه ساختمان اين جهان است. به طور کلي دين جهان بيني ما را تغيير مي دهد، يعني بينش ما را درباره جهان تغيير مي دهد. جهاني که نور وحي به ما ارائه مي دهد همين جهان است اما با يک تار و پود خيلي بيشتري. وحي به ما اين جور مي گويد: (سبح لله ما في السموات و الارض، حديد ، 1) ترجمه : آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند. يعني تمام ذرات هستي زبانشان به تسبيح خدا گوياست ولي شما نمي فهميد.
استاد مطهري در کتاب ايمان مذهبي مي نويسد: انسان نمى تواند بدون داشتن ايده و آرمان و ايمان ، زندگى سالم داشته باشد و يا کارى مفيد و ثمر بخش براى بشريت و تمدن بشرى انجام دهد. انسان فاقد هرگونه ايده و ايمان ، يا به صورت موجودى غرق در خودخواهى در مى آيد که هيچوقت از لاک منافع فردى خارج نمى شود ، و يا به صورت موجودى مردد و سرگردان که تکليف خويش را در زندگى و در مسائل اخلاقى و اجتماعى نمى داند. انسان دائما با مسائل اخلاقى و اجتماعى برخورد مى نمايد و ناچار بايد عکس العمل خاصى در برابر اينگونه مسائل نشان بدهد انسان اگر به مکتب و عقيده و ايمانى پيوسته باشد تکليفش روشن است ، و اما اگر مکتب و آئينى تکليفش را روشن نکرده باشد ،همواره مردد و سر درگم خواهد بود. تنها ايمان مذهبى قادر است که انسان را به صورت يک مؤمن واقعى در آورد ، هم خودخواهى و خودپرستى را تحت الشعاع ايمان و عقيده و مسلک قرار دهد ، و هم نوعى تعبد وتسليم در فرد ايجاد کند به طورى که انسان در کوچکترين مسئله اى که مکتب عرضه مى دارد به خود ترديد راه ندهد ، و هم آن را به صورت يک شىء عزيز و محبوب و گرانبها در آورد در حدى که زندگى بدون آن برايش هيچ و پوچ و بى معنى باشد ، و با نوعى غيرت و تعصب از آن حمايت کند . گرايشهاى ايمانى مذهبى موجب آن است که انسان تلاشهائى على رغم گرايشهاى طبيعى فردى انجام دهد و احيانا هستى و حيثيت خود را در راه ايمان خويش فدا سازد اين در صورتى ميسر است که ايده انسان جنبه تقدس پيدا کند و حاکميت مطلق بر وجود انسان بيابد. تنها نيروى مذهبى است که قادر است به ايده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان جارى سازد.
تفاوت يک ايده مذهبى و غير مذهبى اين است که آنجا که پاى عقيده مذهبى به ميان آيد و به ايده قداست ببخشد ، فداکاريها از روى کمال رضايت و به طور طبيعى صورت مى گيرد فرق است ميان کارى که از روى رضا و ايمان صورت گيرد که نوعى انتخاب است ، با کارى که تحت تاثير عقده ها و فشارهاى ناراحت کننده درونى صورت مى گيرد که نوعى انفجار است . ثانيا اگر جهان بينى انسان ، صرفا جهان بينى مادى و براساس انحصار واقعيت در محسوسات باشد ، هر گونه ايده پرستى و آرمانخواهى اجتماعى و انسانى برخلاف واقعيات محسوسى است که انسان در آن هنگام در روابط خود با جهان احساس مى کند . آنچه نتيجه جهان بينى حسى است خودپرستى است نه ايده پرستى ايده پرستى اگر براساس يک جهان بينى که نتيجه منطقى اش آن ايده است نباشد از حدود خيالپرستى تجاوز نمى کند ، يعنى انسان بايد جهانى مجزا از واقعيتهاى موجود در درون خود و از خيال خود بسازد و با همان خوش باشد ولى اگر ايده پرستى ناشى از دين و مذهب باشد ، متکى به نوعى جهان بينى است که نتيجه منطقى آن جهان بينى پيروى از ايده ها و آرمانهاى اجتماعى است . ايمان مذهبى پيوندى است دوستانه ميان انسان و جهان ، و به عبارت ديگر نوعى هماهنگى است ميان انسان و آرمانهاى کلى جهان ، اما ايمان و آرمانهاى غير مذهبى نوعى بريدگى از جهان و ساختن جهانى خيالى براى خود است که به هيچ وجه از جهان بيرون حمايت نمى شود . ايمان مذهبى تنها يک سلسله تکاليف براى انسان على رغم تمايلات طبيعى تعيين نمى کند ، بلکه قيافه جهان را در نظر انسان تغيير مى دهد ، عناصرى علاوه بر عناصر محسوس ، در ساختمان جهان ارائه مى دهد ، جهان خشک و سرد مکانيکى و مادى را به جهانى جاندار و ذى شعور و آگاه تبديل مى کند ايمان مذهبى تلقى انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون مى سازد . پس چون ضرورت دارد بشر ايده و آرمان و ايمانى داشته باشد ، و از طرفى ايمان مذهبى تنها ايمانى است که قادر است بشر را زير نفوذ واقعى خود قرار دهد ، و از طرف ديگر انسان به حکم سرشت خويش در جستجوى چيزى است که آن را تقديس و پرستش کند ، تنها راه اين است که ايمان مذهبى را تقويت کنيم .
قرآن کريم اولين کتابى است که اولا در کمال صراحت ، ايمان مذهبى را نوعى هماهنگى با دستگاه آفرينش خوانده است: ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من فى السموات و الارض ّ،آل عمران،83» آيا چيز ديگرى جز دين خدا را جستجو مى کنند و حال آنکه هر که در آسمانها و زمين است سر بر فرمان او است .
و ثانيا ايمان مذهبى را جزء سرشت انسانها معرفى کرده است : « فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التى فطر الناس عليها،روم:30» ترجمه:حق گرايانه روى خود را به سوى دين کن ، همان که سرشت خدائى است که مردم را بر آن سرشته است . مرحوم مطهرى در جاي ديگر مى فرمايد: اينکه ماديون و ضد مذهبها مى گويند دين ترياک جامعه است ، تخدير است ، عامل رکود و توقف است ، توجيه گر مظالم و تبعيضات است ، نگهبان جهل است ، افيون توده هاست ، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعيض که سوار بر تاريخ بوده است . و دروغ است اما درباره مذهب راستين ، مذهب توحيد ، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگى و تاريخ بيرون رانده شده است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید