به جز حمايتهاي نظامي قدرتهاي غربي، آيا كشورهاي عرب منطقه نيز در زمينهي اقتصادي، نظامي و سياسي تا اين حد عراق را پشتيباني ميكردند؟
بخشي از كمكهاي كشورهاي منطقه به صدام عبارت بودند از:
الف: كشورهاي منطقه با قول حمايت سياسي و كمك 30 ميليارد دلاري قبل از شروع جنگ، صدام را پشتيباني ميكردند و در راه نهادينه كردن اين حمايت، شوراي همكاري خليجفارس در اسفندماه سال 1359 با شركت شش كشور عربي حاشيهي خليج فارس (عربستان، كويت، امارات، بحرين، عمان و قطر) شكل گرفت.
ب: كويت اعلام كرد كه در دو نوبت، در فروردين و آبان ماه سال 1360 هفت ميليارد دلار به عراق كمك كرده است، علاوه بر آن كويت مرز عبدلي، نويسيب و بندر شعيبه را در اختيار عراق قرار داد. همچنين جزيرهي بوبيان كويت نيز براي استفادهي نظامي در اختيار عراق قرار گرفت.
ج: عربستان نيز درآمد فروش نفت از منطقهي بيطرف خفجي را به ميزان 350 هزار بشكه در روز در اختيار عراق قرار داد و زماني كه عراق نميتوانست نفت صادر كند، به جاي عراق نفت ميفروخت و درآمد آن را در اختيار آن كشور قرار ميداد.
د: در اجلاس چهارم شوراي همكاري، حاكم بحرين نيز اعلام كرد كه اين شورا 40 ميليارد دلار جدا از كمكهاي تسليحاتي به عراق كمك نقدي كرده است.
ه: در سال 1363 عربستان اجازه داد تا نفت عراق از طريق احداث لوله به بندر ينبع در جنوب غربي عربستان انتقال يابد.
منبع: كتاب آشنايي باجنگ جلد 2 - صفحه: 56
چه دلايلي براي ناكامي ارتش عراق در مرحلهي تهاجم سراسري ميتوان ذكر كرد؟
الف: عدم شناخت از وضعيت روحي مردم ايران اسلامي
ب: رهبري موفق امام خميني (ره) در اين برهه و ايجاد آرامش در سطوح مختلف، به منظور شكلگيري وضعيت جديد دفاعي بدون اتكا به نيروهاي كلاسيك
ج: حضور به موقع و كارساز نيروهاي مردمي تحت سازماندهي سپاه و شكلگيري نيروهاي مقاومت در محورهاي مختلف عملياتي
منبع: كتاب آشنايي باجنگ جلد 2 - صفحه: 28
در روز بيستويكم تيرماه سال 1361 در آستانهي عمليات رمضان، شوراي امنيت قطعنامهي 514 را تصويب كرد. چرا ايران اين قطعنامه را رد كرد، حال آنكه عراق پذيرفت و اقدامات عملي براي آن را انجام داد؟
ايران به دنبال يك صلح پايدار در منطقه بود. در حاليكه قطعنامهي 514 شوراي امنيت، هيچ نگاه جدي به صلح و لوازم صلح نداشت. در موارد پنجگانهي اين قطعنامه هيچ اشارهاي به تعيين متجاوز، تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتشبس اكتفا شده بود.
اين قطعنامه از نظر سياسي براي تأمين نظرات عراق و با پيشنهاد اردن و حمايت آمريكا تصويب شد. قبل از آنكه و زمانيكه بخش بزرگي از خاك ايران در اشغال عراق بود، شوراي امنيت هيچگاه فراتر از آتشبس حرفي نزده بود. اما در اين قطعنامه خواستار عقبنشيني به مرزهاي بينالمللي شد، كه در خواستي باطل بود؛ چون با پيروزي ايران بخش عمدهي اين موضوع قبلاً به دست آمده بود.
اما در آنجا كه گفته شد عراق اقدامات عملي براي پذيرش قطعنامهي 514 انجام داد، صحيح نيست؛ زيرا عقبنشيني به مرزهاي بينالمللي از جمله بندهاي اين قطعنامه بود. در حاليكه عراق پس از قطعنامه نيز همچنان ارتفاعات آق داغ، ميمك، قلاويزان، و... را در اشغال خود نگاه داشته بود.
اگر منظور، عقبنشيني عراق پس از عمليات بيتالمقدس و قبل از قطعنامهي 514 باشد، بايد گفت اين كشور ناچار به عقبنشيني شد.
منبع: كتاب آشنايي باجنگ جلد 2 - صفحه: 44
آيا توجيه و دلايل نظامي نيز براي ورود نيروهاي ايران به خاك عراق وجود داشت؟
بله، ايران با محاسبه و بررسي ملاكهاي نظامي نيز، موظف و بلكه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. پس از فتح خرمشهر، هيچگونه پيشنهادي براي صلح از هيچ مجمع رسمي و بينالمللي ارائه نشد و پيشنهادها تنها در حد آتش بس بود؛ ولي براي عدم پذيرش آتش بس نيز دلايلي وجود داشت.
الف) ارتفاعات آق داغ، قلاويزان، ميمك، مهريز در اختيار عراق بود و دشمن بر شهرهاي قصرشيرين و مهران و دشت ميمك تسلط ديد و تير داشت و علاوه بر آن نفت شهر نيز همچنان در اختيار عراق بود و لذا توازن نظامي همچنان به نفع اين كشور سنگيني ميكرد.
ب ) به علت آنكه عقبهي اصلي ارتش عراق آسيب اندكي ديده بود و اشتهاي تجاوز همچنان در سران حكومت عراق وجود داشت، لذا امكان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.
ج ) پس از عمليات بيتالمقدس، فاصلهي عراق با شهرهاي اصلي آبادان _ خرمشهر 500 تا 700 كيلومتر بود ولي ايران از شهر اصلي عراق در اين منطقه 17 كيلومتر فاصله داشت. لذا با توجه به برتري عراق و با توجه به اين نكته كه امكان تجاوز عراق همچنان تهديدي عليه تماميت ارضي ايران به شمار ميرفت.
با توجه به باقي ماندن شاكلهي ارتش عراق، خطر حملهي مجدد به خاك ايران وجود داشت و نبودن تضمين بينالمللي و منطقهاي براي جلوگيري از تجاوز مجدد عراق بر اهميت و جدي بودن اين تهديد و خطر ميافزود.
بنابراين تدبير و انديشهي نظامي حكم ميكرد، تا زماني كه دشمن خطرناك است و امكان تجاوز مجدد وجود دارد، او را تا حدي كه امكان تجاوز را مرتفع ميسازد به عقب راند. همچنين از برتري نظامي خودي براي ايجاد فضاي مناسب جهت برقراري صلح با ثبات استفاده كرد، كاري كه ايران به آن پرداخت.
منبع: كتاب آشنايي باجنگ جلد 2 - صفحه: 42
ايران همواره از آمريكا به عنوان حامي اصلي عراق ياد كرده است، واقعاً ميتوان حضور نيروهاي آمريكا در خليج فارس را با جنگ تحميلي مرتبط دانست، به چه ترتيب؟
آمريكا هميشه مترصد حضور در خليج فارس بود ولي نحوهي حضور اين كشور در خليج فارس بستگي مستقيم به برتري رزمندگان اسلام داشت. با كسب هر برتري از سوي نيروهاي خودي، آمريكا نيز به نشانهي حمايت از صدام، حضور خود را پررنگتر ميكرد.
حضور نيروهاي آمريكايي در خليج فارس از سال 1364 روند صعودي گرفت و در سال 1366 به اوج خود رسيد و درست يك روز پس از تصويب قطعنامهي 598 كه در بند پنجم آن ساير كشورها را به خويشتنداري و بازداشتن از هرگونه اقدام براي گسترش بيشتر مناقشه فرا خوانده است؛ آمريكا به بهانهي حمايت از كشتيهاي كويتي، ناوگان نظامي خود را به خليجفارس روانه كرد و در حمايت از عراق و براي جلوگيري از برتري نسبي ايران در جنگ خليج فارس وار عمل شد.
آمريكاييها همزمان با سقوط فاو به سكوهاي نفتي ايران حمله كردند، تا حمايت خود را از عراق به طور سمبليك به نمايش بگذارند و از همه مهمتر و افشاگرانهتر اين كه در سال 1367 با سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران به جنگ ابعاد فاجعهآميز دادند.
منبع: كتاب آشنايي باجنگ جلد 2 - صفحه: 58
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید