در يک برنامه راديويي، محور بحث در مورد ميزان خوشبختي و شادي در بين ملل مختلف بود، آيا شما جزء آن دسته از افرادي هستيد که پول را دليل خوشبختي مي دانيد؟
اخيراً نويسنده مشهور بنام "ريک استيو" کتابي را تحت عنوان "جغرافياي خوشبختي" به چاپ رسانده است، با مطالعه اين کتاب، در مي يابيد که در کدام نقاط از اين کره زمين، مردم شادتر زندگي مي کنند و در مقابل چرا در برخي کشورها مردم دلمرده و سرد زندگي مي کنند! چه عاملي اين تغييرات را باعث مي شود؟ ثروت؟ آزادي؟ يا ...
در مباحث اين کتاب، به رابطه ي بين عواملي چون، دموکراسي، کمال گرايي، سرمايه داري، ثروت، تجمل گرايي، نقش مذهب و روحيات ملل، ... با ميزان سرزندگي و شادي در بين کشورهاي مختلف پرداخته است.
يکي ديگر از صاحب نظران در علم اجتماع به نام "وينر" معتقد است، اگر از ديدگاه ثروت به اين مسئله نگاه کنيم، مي بينيم که بيشتر افراد مادي گرا صرف نظر از ثروتشان، از اميد، نشاط و انگيزه ي کمتري نسبت به افراد قشر متوسط برخوردارند.
سوئيس کشوريست ثروتمند، اما با اين وجود، به دليل عدم تجمل گرايي و تواضع مردم، اين ثروت به چشم نمي آيد. آنها دارايي هاي خود را به رخ هم نمي کشند تا در همديگر حس رشک و حسد را ايجاد نکنند، البته که در ملل ديگر، همچون ايراني ها، آمريکايي ها،... اينطور نيست.
وينر بر اين باورست که ميزان حس صميميت در روابط، بسيار موثر تر از در نظر گرفتن ملاک پول و ثروت در بين افراد است. وي چنين مي گويد: "بخش اعظمي از خرسندي و حس نشاط در زندگي ما بستگي به چگونگي و ميزان نزديکي عاطفي ما با افراد جامعه و خانواده است."
1 رابطه ي توقعات با خوشبختي
در مباحث بين استيو و وينر، يکي از مهم ترين عوامل ميزان شادي در ملل، مقدار سطح توقعات آنها از زندگيست، افکاري که بيشتر ما با آنها درگير هستيد و همواره ذهن خود را در مورد لياقت ها و چيزهايي که بايد داشته باشيد و نداريد، مشغول مي کنيد. در اينجا به پاره اي از اين نظريات بين "استيو" و "وينر" مي پردازيم:
2 نظريه استيو:
شايد اين معيارها براي همه ي فرهنگ ها و ملل در دنيا صحت نداشته باشد، اما در مقايسه مردم آمريکا و اروپا، مي بينيم که چطور آمريکايي ها دوست دارند ثروتمند ترين انسانها روي کره ي زمين باشند و همواره دموکراسي را با آغوش باز مي پذيرند، ولي با بررسي دقيق تر، مي بينيم که افکار و اعمال آنها به نسب اروپايي ها از اساس و بنيان، متفاوت است، چه معيارهايي در اروپا مد نظر است که برخي ملل آنها هميشه شاد و خوشحال هستند که آمريکايي ها نيستند يا برعکس؟
3 وينر:
در پاسخ به اين سوال، نيم نگاهي به کشورهاي اروپايي، به خصوص اروپاي شمالي مي اندازيم، بطور مثال، دانمارک،سوئيس، هلند،...
مردم دانمارک به دليل پايين بودن سطح توقعاتشان همواره از نظر آماري شادترين مردم به حساب مي آيند، در حالي که در آمريکا سطح توقعات مردم سر به فلک مي کشد!
"با کاهش سطح توقعات و انتظارات در زندگي و قناعت، از موفقيت ها و گام هاي هر چند کوچک خود احساس خوشنودي و رضايت مي کنيم"
يکي از پيش زمينه هاي اين معضل در آمريکا، وجود امکانات بي رويه مالي است که در نگاه مردم رژه مي روند و به همين دليل همواره به خود مي بالند، بطور مثال، با ديدن کاخ هاي عظيم پادشاهي قديم، يا ديگر شکوه نجيب زادگان قديمي، در خيالات و تصورات خود هميشه به دنبال اين هستند که آيا روزي مي شود که ما نيز مثل آنها در اين عظمت و شکوه زندگي کنيم؟!
البته که ما همواره بلندپروازي را انگيزه اي براي نيل به اهداف در زندگي مي دانيم، اما مسئله وقتي جدي مي شود که نتوانيم به درستي به اين خيالات جامه ي عمل بپوشانيم و آن وقت است که تمام وجودمان را نااميدي و يأس فرا خواهد گرفت.
نتيجه اين که، در اروپا به دليل تعادل سطح توقعات، مردم با رويي خوش و نشاطي پيش از پيش به زندگي اميداوارند.
4 استيو:
بيشتر افکار در آمريکا خياليست، بطور مثال، روزي در شيکاگو، بطور اتفاقي عده اي جوان غير آمريکايي (سومالي) با يک کاميون قديمي، برخوردم، راننده ي آنها با هيجاني خاص، فرياد مي زد، "اينجا آمريکاست، مي توانيد در قرعه کشي ها شرکت کنيد و پول دار شويد!"، من به نوبه مي دانستم که اين جوان و همراهان او، هرگز پول دار نخواهند شد، تنها با اين افکار پوچ، خوشنود و سرخوش، روزگار خود را سپري مي کنند.
درمقابل، با نگاهي به مردم دانمارک مي بينيم که چطور، قدم به قدم با بينشي عميق زندگي مي کنند، بطور مثال، آنها ابتدا يک فنجان قهوه کوچک سفارش مي دهند و از نوشيدن آهسته و با چشيدن طمع آن، از زندگي لذت مي برند و براي خوردن فنجان بعدي بهايي دوباره پرداخت مي کنند، در حالي که در آمريکا، يک ليوان بزرگ قهوه سفارش مي دهند و يکباره آن را سر مي کشند با نصف قيمت، بنابراين با اين مثال کوچک مي بينيم که برخي مردم دانمارک و کشورهاي مثل آن، چطور با قناعت، قدر نعمتهاي زندگي را مي دانند و از داشتن آنها لذّت مي برند.
حقيقت اين است که برخي سرخوشي ها و شادي هاي ما در زندگي، کاذب و دروغين است و هيچ وقت به حقيقت نمي پيوندد.
5 نگاهي اجمالي
بيشتر افراد جامعه در حسرت داشتن خانه اي مجلل، اتومبيلي شيک، پول فراوان، پدر و مادري پول دار، وضعيت اجتماعي سطح بالا، و...، زندگي خود را سپري مي کنند، اما با مطالعه ي سايتهاي مردم شناسي و مقالات و مهم تر از همه گذشته ي خود در مي يابيد که حقيقت اين است که اگر ما با کاستن سطح توقعات و پيشه ساختن قناعت، بتوانيم تنها به نيمي از خواسته هايمان اکتفاء کنيم، مطمئناً شانس دستيابي به آنها برايمان بيشتر خواهد بود، در مقابل اگر با بلندپروازي ها، الزاماً بخواهيم به همگي اين روياها به يکباره برسيم، با اولين شکست در زندگي، براي طي کردن ادامه ي راه، هيچ انگيزه اي نخواهيم داشت.
حقيقت اين است که هيچ کس با گذشته خود و داشته هاي آن زمان، خوشبخت نخواهد شد، بلکه با نگاهي به امروز و همين لحظه و تعادل سطح توقعات، مي توانيم از کمترين نعمت و دارائي مادي و معنوي خود خرسند، شاد و با انگيزه براي هدف بعدي گام برداريم.
پورتال مردمان ( www.mardoman.net )
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید