هـمواره افـكار ما بروي احساسات ما تاثيرگذار مي باشـد. اگر تصور كنيد كه كارهايتان سر و سامان نـخواهند گرفت، در شـمـا احـساس اندوه و انفعال ايجاد شده و از تـلاش و كوشش دست خواهيد كشيد. اگر چنين مي پـنـداريـد كه براي انجام كارهايتان محتاج كمك ديگران هستيد، ممكـن اسـت احـساس بي كفايتي و وابستگي كنيد. اگـر تـصـور مي كنـيـد كه نـالايق و بـي كفايت مي بـاشـيد، احساس بـي ارزشـي و تـرديـد كـرده و دائـمـا خـودتـان را سـرزنـش خواهيد نمود.
همانطوركه ملاحظه كرديد بي ترديد ارتباط تنگاتنگي ميان افكار و احساسات ما برقراراست. بنابراين دليل واكنشهاي هيجاني ناخواسته و شديد، افكار نامعقول و غير منطقـي شما ميباشند. تعريف تفكرات نا معقول چنين است:
1- افكار انعطاف ناپذير.
2- دور از واقعيت.
3- غير منطقي.
4- مخل بهداشت رواني.
راه حل ساده ميباشد: افكار خود را متحول سازيد.
اكنون به تعدادي از طـرز تـفـكرات نامعقول توجه كرده و سعي كنيد براي دستيابي به يك زندگي شادتر از آنها اجتناب ورزيد:
1- من بايـد مـورد پـذيرش و محبوب همگان باشم تا بتوانم احساس خوشايندي نسبت به خود داشته باشم. طرد شدن، ترك شدن و تنها ماندن خيلي هولناك است.
2- من بايد در تمام زمينه ها لايق و كارآمد باشم - شكست بسيار وحشتناك ميباشد.
3- هنگامي كه اتفاق ناگواري روي ميدهد من چاره اي جز اندوهگين شدن ندارم.
4- اگر كسي مرا مورد انتقاد قرار ميدهد به مفهوم آن است كه ايرادي در من وجود دارد.
5- من همواره بايد ديگران را از خودم راضي نگاه دارم و مطابق خواسته و ميلشان رفتار كنم.
6- من اساسا از ديگران پايين تر ميباشم.
7- زندگي و يا ديگران بايد همواره انتظارات مرا برآورده سازند.
8- مـن در زنـدگي محـكوم به افسردگي، نااميدي و بدبختي مي باشم چون مـشـكلات زندگي من لاينحل مي باشند.
9- همواره بايد كارها بر وفق مراد من پيش بروند.
10- هميشه زندگي و مردم بايد منصفانه با من رفتار كنند.
11- مـن در زندگي محتاج شخصي هستم - يك شخص خاص - تا در كنار او باشم و بـه او تكيه كنم - چون من به تنهايي قادر به انجام كاري نيستم.
12- براي من آسانتر است زمـاني كـه به مشكلات زندگي فكر نكنم تا اينكه با مشكلات روبرو شده و مسئوليت حل آنها را بر عهده بگيرم.
13- افـراد بد و شرور بـايد مـجازات شـده و فـورا بـه سـزاي اعـمالـشان برسند. اگر چنين نشود من از كوره در خواهم رفت.
14- عوامل خارجي مانند: مردم، جامعه ناسالم، بد اقبالي و سرنوشت دليل بدبـخـتيها و ناراحتيهاي من مي باشند. از آن گذشـتـه مـن هيـچ كنـترلي بروي اين عوامل خارجي نداشته بنابراين هيچ كاري براي افسردگي و نگون بختي خودم نميتوانم انجام دهم.
15- من هميشه بايد بي عيب و كامل بوده و از ديگران برتر باشم. كـمـال گـرايي يكي از مهمترين عوامل تنش زا است. كمالگرايي انواع گوناگوني دارد:
كمالگرايي در اخلاقيات: من هيچگاه نبايد مرتكب خـطا و يـا گـناهي شوم و اگر چنين شود قادر به بخشش خود نمي باشم.
كمالگرايي درعملكرد: براي آنكه يك فرد ارزنده باشم بايد هميشه در همه امور موفق گردم.
كمالگرايي در هويت: مـردم هيچگاه فرد آسيب پذير و خطا كـاري هـمچون من را مورد پذيرش قرار نميدهند.
كمالگرايي در احساسات: من همواره بايد خوشحال و شادمان باشم - بـايد قـادر بـه كنترل احساسات منفي خود بوده و هيچگاه احساس افسردگي و اضطراب نكنم.
كمالگرايي در عشق: دو فردي كه عاشق يكديگر هستند هيچ گـاه نـبايـد بـا يـكـديـگر بحث و مشاجره كنند و يا آنكه از دست هم عصباني شوند.
كمالگرايي در زيبايي: چون من كمي اضافه وزن دارم فرد زشت و نازيبايي ميباشم.
16- فيلتر كردن: شـما تنها جنبه منفي پيشامدها را مشاهده كرده و آنها را زير ذره بين قرار مي دهيد در حالي كه جنبه مثبت آن را فيلتر كرده و حذف مي نماييد.
17- تفكر دو قطبي: همه چيز يا سياه است يا سفيد، بد است يا خوب - يا شـما كـامل مي باشيد و يا آنكه يك ناكام و شكست خورده - هيچ حد وسطي وجود ندارد.
18- تعميم افراطي: شما به يك نتيجه گيري عمومي مبـتـني بـر يـك واقـعـه واحـد دست مي يابيد. به محض آنكه براي شما يك حادثه ناگوار روي دهد چنين مي پـنـداريـد كـه آن بارها و بارها تكرار خواهد شد.
19- خـوانـدن فكر: بدون آنكه حرفي زده شود، پيـش داورانه از احـسـاس ديـگران و عـلت رفتارشان با خود آگاهي داريد.
20- فاجعه آميز جلوه دادن: شما انتظار بلا، مصيبت و حوادث ناخوشايند را مي كـشـيد. كافيست از حادثه ناگواري مطلع گرديد. آن وقت خواهيد گفت: نكند سر من هم بيايد.
21- برداشت شخصي كردن: چنين مي پنداريد كه هر چرا كه ديگران ميگويند و يا انـجام مي دهند به نوعي در واكنش به شما مي باشد.
22- نكوهش كردن: شما ديگران را مسئول دردها و مشكلات خود ميدانيد. يـا آنـكه خود را مسئول تمام مشكلات مي پنداريد.
23- بايدها: از تعداد زيادي قوانين خشك و غير قابـل انـعـطاف كـه رفـتار ديگران و خودتان چگـونه بـايد بـاشـد پيروي مي كنيد و هنگامي كه ديگران آن قوانين را زير پا مي گـذارنـد خشمگين شده و در صورتي كه شما خودتان آنها را نـقـض كنيد، احساس گناه خواهيد كرد.
24- استدلال بر مبناي احساس: تصور مي كـنيد احساسات شما واقـعيت داشـتـه و هر آنچه احساس مي نماييد عينيت دارد. اگر احساس بدبختي ميـكنيد پس حـتـما بدبخت هستيد.
25- تـغـيـير دادن: تصور مي كنيد با تحت فشار قـرار دادن و بـا چـاپـلـوسي ديـگـران قـادر خواهيد بود آنها را به سليقه خود تغيير دهيد. چون اميدهاي شما براي شادكامي كاملا وابسته به ديگران است.
26- كم طاقتي نسبت به ناكامي ها: من اين بار هم شكـست خـوردم پـس بـهتر است ديگر ادامه ندهم.
27- بزرگنمايي: مشكلات و كمبودهاي زندگي يتان را بزرگنمايي مي كنيد.
28- توقع پاداش آسماني: انتظار داريد كه پاداش تمام نيكي ها و فداكاري هاي شما در زندگي به شما داده شود مانند فردي كه امتيازات را مي شمارد. و در صورتيكه انتظارات شما برآورده نگردد، خشمگين مي شويد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید