ماههای آخر حملش که میشود تدریجا این پستان بزرگ میشود و شیر در آن پیدا میشود به طوری که آن روزهای آخری که این بچه دارد به دنیا میآید این پستان پر از شیر و پر از مایعی است که از نظر علمی مفیدترین غذا برای آن کودکی است که از رحم به دنیا میآید.
ما دو جور میتوانیم روی این (مطلب) فکر کنیم، یکی اینکه بگوییم تصادفا این زن وقتی میخواست از مادرش متولد بشود دختر شد، و تصادفا در هر دختری دستگاه شیرسازی و شیردهی به نام " ''پستان'' " و جهازاتی که شیر را میسازد به وجود آمد.
این پستان هم شیر نمیکند ولی همین قدر که بچه در رحم پیدا شد و بزرگ و بزرگتر شد، مقارن ایامی که میخواهد به دنیا بیاید تصادفا بدون اینکه ارتباطی میان اینها باشد پر شیر میشود. این یک جور طرز تفکر است که هیچ عاقلی نمیتواند چنین احتمالی بدهد.
یکی دیگر این است که خیر، در آن طرح اصلی خلقت همه اینها طرحریزی شده، یعنی میان پیدایش یک بچه در رحم و فعالیت کردن دستگاه پستان در وجود این زن ارتباط مستقیمی برقرار است، ایندو با اینکه به ظاهر با یکدیگر بیارتباط هستند، در متن واقع برای یکدیگر خلق شدهاند. اگر در متن خلقت قرار نبود بچهای در رحم این زن خلق بشود دستگاه پستان هم خلق نمیشد، و اگر دستگاه پستان در این جنس خلق نمیشد اساسا بچهای خلق نمیشد، ایندو با یکدیگر ارتباط دارند.
افراد استثنائی، همان استثنائی بودنشان خودش دلیل است. وقتی شما از یک متخصص بپرسید چرا فلان زن آبستن نمیشود، میگوید این علت خاصی دارد، یعنی یک بیماری است، عاملی آمده و خلقت و طبیعت را از مسیر اصلی خودش منحرف کرده. پس مسیر اصلی این است که (این توانایی را) داشته باشد. همیشه یک عامل خارجی سبب میشود که بیماری پیدا شود.
پس اینجا ما دو طرز تفکر داریم، یکی اینکه میان بچه و شیر پستان هیچ ارتباطی قائل نباشیم، و دیگر اینکه میان ایندو ارتباط قائل باشیم، یعنی بگوییم آن نیرویی که بچه را خلق میکند همان نیروست که دستگاه پستان را در جنس ماده پستاندار قرار داده است.
عین همین مطلب در کل عالم هست، یعنی خورشیدی باشد، زمینی باشد،
عوامل جوی باشد، عوامل زمینی باشد (و میان اینها ارتباط نباشد و نیروی واحدی خالق اینها نباشد، چنین چیزی قابل قبول نیست). اصلا نسبت عوامل جوی با زمین به اصطلاح فلاسفه نسبت پدر و مادر است، آنها را " ''آباء سبعه'' "، میگفتند و اینها را " ''امهات اربعه'' ". میگفتند چهار مادر و هفت پدر، از باب اینکه آن عوامل، عوامل مذکر تشخیص داده میشد و این عوامل، عوامل مؤنث.
انسان و حیوان و گیاه را میگفتند " ''موالید ثلاث'' " یعنی سه بچه. هفت پدر، چهار مادر، سه بچه.
این بچهها که پیدا میشوند این زمین به منزله مادر آنهاست. یک کشاورز که میرود سینه زمین را میشکافد، او حکم همان بچهای را دارد که چنگال به پستان مادرش میزند و میخواهد از آن شیر بگیرد، و از هر عالم حقوقی اگر شما بپرسید شیر پستان یک مادر مال بچه اوست یا مال او نیست، میگوید مال بچه است.
اگر مادری بخواهد بچه را از شیر خود محروم کند هر قانونی آن مادر را قابل مجازات میداند، چرا؟ میگویند چون شیر مال این بچه است، تو چرا او را محروم میکنی؟ اگر مادر بخواهد این شیر را به یک بچه دیگر بدهد و به این بچه ندهد میگویند تو چرا شیر این بچه را به بچه دیگر دادهای؟ من نمیفهمم ماتریالیستها اینجا چه فکر میکنند در صورتی که آنها نباید هیچ فرقی قائل باشند.
از نظر آنها شیر مادر هیچ ارتباطی با بچه نباید داشته باشد. به همین دلیل موالید زمین هم مال همین موجودات روی زمین است.
تعبیر خود قرآن است: « و جعلنا لکم فیها معایش» (حجر/20)، « و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین » (اعراف/24) شما را از زمین آفریدیم، از خاک آفریدیم و در روی زمین آفریدیم و در همین زمین هم مایه معیشت شما را قرار دادیم، یعنی در پستان همین زمین مایههایی قرار دادهایم که شما از این مایهها زندگی میکنید، و به همین دلیل آنچه که در پستان زمین وجود دارد از مختصات هیچ فردی نخواهد بود، برای همه مردم است.
همه مردم بچه های زمین هستند و هر چه که در پستان این زمین هست قهرا مال همه مردم است با این تفاوت که بچه به حکم آن ضعفش شیره کاملا آماده به دهانش گذاشته میشود ولی به انسان بزرگ میگویند یک مقدار کارش را خودت باید بکنی و به تناسب کاری که ایجاد میکنی ذیحق میشوی، که این خودش داستان دیگری است.
قرآن میخواهد بگوید که تمام نظام عالم این جور است. آن اقیانوس را اگر شما میبینید، همان ماده بسیط یکرنگ (است که) یک جایش به صورت اقیانوس درآمده.
اگر کشتی را میبینید، چوب یک جنسی است که در اصل از جنس همین آب و خاک بوده ولی به گونهای ساخته شده است که سبکتر از آب است و چون سبکتر از آب است در آب غرق نمیشود.
باد در دنیا وجود دارد که در کشتیهای بادی از همان باد استفاده میکردند و کشتیها را میراندند.
یک وقت خیال نکنید که اینها یک سلسله عوامل تصادفی است که به وجود آمده، تمام اینها در نقشه تدبیر این عالم گنجانده شده است، و در واقع به ما میگوید شما به عالم به چشم یک کتاب نگاه کنید، هر چه بیشتر مطالعه کنید بیشتر مطلب کشف میکنید و اصلا بیشتر آگاهی را در عالم حس و لمس میکنید.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید