" ''زبان حال'' " شهادتی است که حالت یک فرد میدهد. مثلا دو انسان را که میبینید، به قیافه یکی که نگاه میکنید (مثل افرادی که در بعضی از نقاط مملکت ما هستند و غذا و ویتامین کافی به آنها نمیرسد) لاغر و گرفته است و یک انسان دیگر را که نگاه میکنید میبینید برعکس، چهره او قرمز است و پیهای او در زیر پوست جمع شده است.
میگویید: قیافه این فرد اول شهادت میدهد که غذای مناسب پیدا نکرده است برخلاف قیافه فرد دوم.
در این شهادت، زبان در کار نیست یعنی کسی حرف نمیزند ولی این حالت گویاست، حالت است که حرف میزند. این را میگوییم " ''زبان حال'' ".
مطابق این قول، معنای تسبیح موجودات این است که حالت همه موجودات حالتی است که شهادت میدهند بر سبوحیت خداوند و بر منزه بودن خداوند از هرگونه نقص در ذات و در صفات و در افعال. ولی قرآن کریم مطلبی بالاتر از این میگوید.
البته شک ندارد که همه موجودات به زبان حال چنین شهادتی را میدهند ولی از آیات قرآن استنباط میشود که یک امر بالاتر از زبان حال در کار است، یعنی هر ذرهای از ذرات موجودات با خدای خودش سری دارد و هر ذرهای از ذرات موجودات در حد خودش از یک شعور و آگاهی نسبت به خالق خود برخوردار است و این زبان حتی " ''زبان قال'' " است نه " ''زبان حال'' " و لهذا تعبیر قرآن این است: «ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم» (اسراء/44).
اگرچه کلمه " ''یسبح'' " وصف (فعل) موجودات است چه تسبیح به زبان حال و چه تسبیح به زبان قال، اما در ضمن معنای آن این است که اوست خدای منزه از هر نقص و از هر نیستی و از هر کاستی در ذات و در صفات و افعال. خود " ''یسبح'' " درباره معرفت الله و آنچه که به خدای متعال مربوط میشود، به ما معیار و مقیاس میدهد: آن چیزی را میتوان به خدا نسبت داد که با سبوحیت حق سازگار باشد و هرچه که با سبوحیت حق ناسازگار است نمیتوان به او نسبت داد و آیه نشان میدهد که مقدمهای است برای بحث معاد.
یکی از مسائلی که خدا در فعل خودش از آن منزه است مساله عبث در خلقت است، پس ذات حقتعالی منزه است و همه اشیا و ذرات وجود او را تنزیه میکنند. ذات حق منزه است از هرگونه صفت نقص و از هرگونه کار نقص که یکی از آنها این است که معادی در کار نباشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید