در آیه 28 سوره ملک آمده: «قل أرأیتم ان أهلکنی الله و من معی او رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم؛ بگو به من خبر دهید، اگر خدا مرا و هر که را با من است هلاک کند یا ما را مورد رحمت قرار دهد، چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه می دهد». کافران چون پیغمبر را برای خودشان مزاحم و موی دماغ تشخیص می دادند یکی از حرفهایشان این بود که چه زمانی خواهد بود که ما از شر این راحت بشویم یعنی آرزوی مرگ پیغمبر را می کردند. یک حادثه ای پیدا بشود، یک دشمن قوی پیدا بشود، بیاید او و همراهانش را نابود کند. چون اغلب به خدای بزرگ معتقد بودند (به الله معتقد بودند، بتها را شفعا می دانستند) می گفتند بلکه خدا این را بکشد، ما از شرش راحت بشویم.
مثل معروفی است، می گویند: «بچه گریزپا از مدرسه آرزوی مرگ معلم را می کند». او نمی داند که با مردن معلم، او خوشبخت نمی شود، گیرم معلم مرد، آیا تو دیگر خوشبخت شدی؟ ای کسانی که اینهمه آرزوی نابودی مرا و همراهان مرا می کنید، خدا چه مرا نابود کند و چه مرا مشمول رحمت خودش قرار بدهد، به هر حال سرنوشت شما چه می شود؟ چه کسی شما را از آن عذاب دردناکی که در انتظار شماست پناه می دهد؟ معلم بمیرد یا بماند، تو بیچاره بدبخت بی سواد چه آینده ای داری؟ درست همان حالت بچه، خیال می کند که فقط وجود معلم است که این نیاز را برای او به وجود آورده، اگر معلم «به مدرسه» نرود، دیگر موضوع درس خواندن و باسواد شدن در عالم محو می شود و باسواد و بی سواد علی السویه هستند، فقط چون معلم هست میان باسواد و بی سواد فرق گذاشته شده، درصورتی که چون سواد لازم است و چون میان باسواد و بی سواد فرق هست معلم به وجود آمده است. چون شما نیاز به راهنما دارید خدا پیغمبر را فرستاده نه چون پیغمبری هست این تعلیمات از این پیغمبر هست و اگر نباشد موضوع منتفی می شود. قیاس معکوس تشکیل می دهند، معلول را به جای علت می گذارند و علت را به جای معلول. خدا یا من و همراهانم را هلاک می کند یا مشمول رحمت خودش قرار می دهد، به هر حال شما چه فکری برای خودتان و سرنوشت شوم خودتان کرده اید؟ شما را چه کسی پناه می دهد؟ یعنی سرنوشت شما با این وضع به هر حال هست: «فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم؛ چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه می دهد»؟ این آیه چون در مقام بحث با آنهاست به این حالت تردید بیان کرد که «بگو خدا چه مرا هلاک کند و چه مشمول رحمت خودش قرار بدهدم». از آنجا که در مقام سخن این جور گفته می شود، پشت سرش می فرماید: «قل هو الرحمن امنا به و علیه توکلنا؛ بگو او (خدای) رحمان است؛ به او ایمان آوردیم و تنها بر او توکل کردیم» (ملک/29).
خاطرتان از ناحیه ما جمع باشد «اهلکنی الله و من معی او رحمنا» یکی از دو کار: یا هلاک کند یا مشمول رحمت. خیالتان راحت باشد، ما به رحمن ایمان آورده ایم و به او توکل و اعتماد کرده ایم، جز رحمت چیزی در انتظار ما نیست. «قل هو الرحمن» بگو او (همان که من شما را به سوی او دعوت می کنم و همان که شما از او می خواهید ما را از بین ببرد که شما راحت بشوید، دیگر مزاحمی نداشته باشید، خواب شما مزاحم نداشته باشد چون آدمی که در خواب است آن بیدارکننده را برای خودش مزاحم تلقی می کند مثل بسیاری از بچه ها که پدرها را که مقداری در تربیت آنها سختگیری می کنند مزاحم تلقی می کنند و واقعا آرزوی مردن پدر را دارند بلکه راحت شوند. خیال می کنند با مردن پدر راحت می شوند). رحمان است، بگو او (همان اویی که من به سوی او دعوت می کنم و همان اویی که شما از او هلاک مرا می خواهید) خدای رحمان است، به موجب رحمانیتش مرا مبعوث کرده است که شما را دعوت کنم بلکه شما هم مشمول رحمانیت او بشوید، و هر که او را بشناسد و قانون خلقت و عالم او را آنچنان که هست بشناسد و خودش را با نظام کلی عالم تطبیق بدهد مشمول رحمت اوست.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید