دسته اول، رواياتى است كه گناه را زايل كننده ايمان مى دانند، از باب نمونه:
1- محمد بن حكيم از امام كاظم (ع) روايتى به اين مضمون نقل كرده است: «قلت لابى الحسن موسى (ع): الكبائر تخرج من الايمان؟» گفتم آيا گناهان كبيره موجب خروج بنده از دايره ايمان مى گردد.« فقال: نعم و ما دون الكبائر » فرمودند: بلى و نه فقط كبائر كه صغائر هم باعث خروج از منطقه ايمان است.
2- رسول الله (ص) فرمودند :«لا يزنى الزانى و هو مؤمن و لا يسرق السارق و هو مؤمن »: زنا نمى كند زناكار در حاليكه او مؤمن است و سرقت نمى كند سارق در حاليكه او مؤمن است.
3- روايت ديگرى را عبيد بن زراره نقل كرده است.مى گويد «ابن قيس» (ظاهرا ابو حنيفه بر امام باقر (ع) وارد شده اند). رو كرد به حضرت و گفت: «انا لا نخرج اهل دعوتنا و اهل ملتنا من الايمان فى المعاصى و الذنوب » ترجمه:ما كسانى را كه مسلمان هستند و پيرو مكتب ما هستند، به دليل معاصى خارج از ايمان نمى دانيم . فقال له ابو جعفر (ع): «يا ابن قيس اما رسول الله (ص) فقد قال: لا يزنى الزانى و هو مؤمن و لا يسرق السارق و هو مؤمن» (وسايل، ج 15، ص .325) ترجمه:امام باقر (ع) فرمودند: اما رسول الله زناكار را در حين زنا و دزد را در حين دزدى، مؤمن نمى دانند. از اين دسته از روايات برداشت مى شود كه گناه، قاطع ايمان است.
اما دسته دوم: از زوال موقت يا تضعيف ايمان به سبب گناه سخن مى گويد، از جمله:
1- مرحوم مجلسى روايت مفصلى را در بحار نقل مى كند كه قسمتى از آن عبارت است از: «جاء رجل الى امير المؤمنين (ع) فقال: يا أمير المؤمنين ان ناسا زعموا ان العبد لا يزنى و هو مؤمن و لا يسرق و هو مؤمن و لا يشرب الخمر و هو مؤمن و لا يأكل الربا و هو مؤمن و لا يسفك الدم الحرام و هو مؤمن؟ » ترجمه: شخصى به نزد على (ع) آمد و گفت: گروهى گمان مى كنند كه بنده نمى تواند زنا كند و مؤمن هم باشد.دزدى كند، شرب خمر نمايد، رباخوارى كند، خون حرامى را بريزد و در عين حال مؤمن باشد. «فقال امير المؤمنين (ع): صدق اخوك» ترجمه:فرمود آنچه را كه دوستت گفته است، راست است.
«سمعت رسول الله (ص) يقول و الدليل عليه كتاب الله » ترجمه: از رسول الله (ص) اين مطلب را شنيدم كه روح ايمانى از گناهكار مفارقت مى كند.و دليل آن هم كتاب خداست.
2- در روايتى ديگر «ابن ثيابه» مى گويد در خدمت امام صادق (ع) بوديم.به ايشان گفته شد : «ترى الزانى و هو مؤمن؟ » ترجمه: ديده ايد زناكارى را و حال آنكه آن مؤمن باشد؟ «فقال عليه السلام: لا » فرمودند: خير، ايمان از وى سلب مى شود.
3- در روايتى «ابن بكير» از امام باقر (ع) نقل مى كند كه حضرت از قول رسول خدا (ص) نقل مى فرمودند: «اذا زنى الرجل فارقه روح الايمان » ترجمه:هنگامى كه شخص زنا مى كند، روح ايمان از وى جدا مى شود.
4- در روايت ديگرى فرموده اند: «فاذا فرغ من العمل فان تاب يعود اليه الروح » ترجمه:پس هنگامى كه از گناه فارغ شده و توبه كرد روح ايمان بسوى او باز مى گردد.
مقصود روايات اين نيست كه چنين شخصى از نظر فقهى كافر مى شود و نجس است.بحث، بحث باطنى است.اين روايات دو معنا مى تواند داشته باشد: .احتمال اول اين كه: مؤمن با ارتكاب گناه، نزول درجه پيدا مى كند.با عمل حرام ايمانش تضعيف مى شود و در سراشيبى سقوط قرار مى گيرد . احتمال دوم كه مصيبت بالاترى است، مسئله «قطع و وصل» است.يعنى در حال ارتكاب حرام رشته ايمان قطع مى شود و اگر موفق به توبه شد، وصل مى شود.قطع ايمان بر اثر گناه قطعى است، اما وصل دوباره ايمان مسلم نيست. چه بسا انسان عاصى موفق به توبه نشود و آيا كسى مى تواند مطمئن باشد كه پس از توبه به حالت قبلى اش باز مى گردد؟ ! در گذشته، عمل را لازمه ايمان دانستيم.گفتيم كه نمى شود عسل باشد و شيرينى نداشته باشد .در اينجا هم مى گوييم: آيا مى توان تصور كرد گناه كه ظلمت است باشد و در عين حال نورانيت درونى هم وجود داشته باشد؟ ! محال است.اگر بخواهيم حمل به صحت هم كنيم بايد بگوييم مرتبه ايمان در گناهكار نزول پيدا مى كند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید