اساسا مسئله ای است که آیا خداپرستی برای انسان فطری است یا نه؟ قرآن تصریح دارد که فطری است. همچنین مسئله ای است که آیا حس اخلاقی، خیر اخلاقی، احسان اخلاقی، خدمت کردن به خلق خدا امری است فطری یا نه؟ بله، این هم فطری است: و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة؛ و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز وحی کردیم (انبیاء/73). قرآن می گوید اینها الهام الهی است. پس اگر کسی ایندو را نداشته باشد دو امر فطری را از خودش سلب کرده است یعنی در واقع خودش را در مقابل دو امری که بالفطره به سوی آنها در حرکت بوده است بسته و مغلول کرده است، می فرماید این آدم به الله عظیم، به ذات عظیم الله که ایمان به او برای وی فطری است ایمان ندارد و لایحض علی طعام المسکین؛ در راه سیر کردن گرسنه ها نیز ترغیب ندارد (ماعون/3). این بالاتر است از اینکه بگوید خودش مساکین را اطعام نمی کند زیرا یک درجه از خیر اخلاقی این است که انسان خودش در کار خدمت کردن به خلق خدا – مخصوصا سیر کردن شکمهای گرسنه – عملا ساعی باشد؛ بالاتر این است که نه تنها خودش ساعی باشد، دیگران را هم وادار کند (حض یعنی ترغیب کردن، وادار کردن). این به الله عظیم ایمان ندارد و به طعام مسکینها ترغیب نمی کند و در این راه کوشا و فعال نیست. خیلی فرق دارد با اینکه بگوید خودش به سهم خود کاری نمی کند؛ می فرماید کوشا نیست و دیگران را وادار به سیر کردن گرسنه ها نمی کند، گناهش این است که دیگران را وادار نکرده است. فلیس له الیوم ههنا حمیم؛ پس امروز او را در این جا دوستی صمیمی نیست (حاقه/35). نتیجه گیری را ببینید: پس چنین کسی امروز حمیمی ندارد (حمیم یعنی کسی که به او مهربانی کند. به خویشاوندان هم از این جهت حمیم می گویند که خویشاوند طبعا به انسان مهربان است) یعنی این فرد که پیوندش را با خدا بریده با خلق خدا هم بریده، نتیجه اش این است که امروز هیچ دست مهربانی و محبتی به سوی او دراز نمی شود. چه خوب می گوید سعدی! گویی ترجمه همین آیه کریمه است، چون قرآن می فرماید: انه کان لایؤمن بالله العظیم* و لایحض علی طعام المسکین* فلیس له الیوم ههنا حمیم؛ چرا که او به خدای بزرگ ایمان نمی آورد* و به اطعام مسکین ترغیب نمی کرد* پس امروز او را در این جا دوستی صمیمی نیست (حاقه/ 33 تا 35). آدمی که به خدا ایمان ندارد و در کار خلق خدا هم کوشا نبوده و مهربانی به مردم نداشته است، امروز هم کسی به او مهربانی نمی کند. پیامبر اکرم فرمود: ارحم ترحم؛ به دیگران مهربانی کن تا به تو مهربانی بشود. من لایرحم لایرحم؛ کسی که به دیگران مهربانی نمی کند به او مهربانی نمی شود. سعدی می گوید:
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز (یعنی قیامت) *** کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
انه کان لایؤمن بالله العظیم* و لایحض علی طعام المسکین* فلیس له الیوم ههنا حمیم، نتیجه گیری بسیار روشنی است: به خدا ایمان ندارد، به خلق خدا هم مهربانی نمی کند، امروز هم کسی به او مهربانی نمی کند. و لاطعام الا من غسلین؛ و نه طعامی مگر از چرک و خون (دوزخیان) (حاقه/36). آن آدمی که در دنیا کارش این بود: آنچنان بی اعتنا به خلق خدا بود که اگر برای خلق خدا چیزی گیر می آمد آن ریزه های خوان و نیم خوره های او بود و در واقع اگر آن اوساخ دستهای اینها، چرکهایی که اینها از دستهایشان شستشو می کردند گیر آنها می آمد چیزی می خوردند، در این روز برای این آدم، در نهایت گرسنگی، طعام و خوراکی پیدا نمی شود مگر از غسلینها. غسلین یعنی همان نتیجه های شسته شده از چرکها و کثافتها. آنچه در دنیا به دیگران می خوراند امروز جز آن برای او چیزی وجود ندارد. لایأکله الا الخاطؤنغسلینی که جز خطاکارها، آنهایی که تمام کارشان خطا و غلط و غلط اندر غلط بوده است آن را نمی خورند (حاقه/37).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید