برای آفرینش، نظام خاص و قانون و ترتیب معینی است و اراده خدا به وجود اشیاء، عین اراده نظام است. از همینجا است که قانون علت و معلول و یا " نظام اسباب و مسببات " بوجود می آید. معنای " نظام اسباب و مسببات " این است که هر معلولی علت خاص، و هر علتی معلول مخصوص دارد، نه یک معلول مشخص ممکن است از هر علتی بدون واسطه صدور یابد و موجود گردد و نه یک علت معین می تواند هر معلولی را بی واسطه ایجاد کند. در حقیقت، هر موجود و هر شیئی در نظام علت و معلول، جای مشخص و مقام معلومی دارد، یعنی آن معلول، معلول شیء معینی است و علت شیء معین، و این همان مفهوم دقیق «انا کل شیء خلقناه بقدر؛ همانا ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم» (قمر/ 49) است.
اسباب و مسببات در نظام توحیدی :
در میان مسلمانان عده ای تفویضی بودند و عده ای جبری. عده جبری معتقد بودند به اینکه هیچ چیزی در عالم اثر ندارد، اصلا اسباب و مسببات یک نمایش دروغین نظیر خیمه شب بازی است، اسباب و مسبباتی نیست، هیچ چیزی در دنیا شرط هیچ چیزی نیست، مشیت الهی مستقیما روی حوادث دخالت دارد، بنابراین دوا هیچ اثر ندارد، بود و نبودش علی السویه است.
عقیده دوم این است که نه، خدا عالم را خلق کرده است و به اشیاء خاصیت و اثر داده، دیگر بعد که خاصیت و اثر داده اینها خاصیت و اثر خودشان را دارند و به مشیت الهی ارتباط ندارد، خدا فقط خالق عالم بود، مثل بنا که خانه ای را ساخت یا ساعت ساز که ساعتی را می سازد، بعد که ساعت را ساخت (آیا) گردش ساعت به اختیار ساعت ساز است که اراده کند بگردد اراده نکند نه؟ خیر، بعد که ساخت، ساعت ساز بخواهد آن کار می کند نخواهد هم کار می کند، اگر ساعت ساز آنجا باشد تو سرش بزند بگوید ای ساعت کار نکن، ساعت دیگر به حرف او گوش نمی دهد، کار خودش را می کند (و می گوید) تو نقشت فقط ساختن بود و بس، ساختی، دیگر کار تو تمام شد. این عقیده هم غلط است.
اعتقاد به امر بین امرین در نظام تکوین این است که نظام علل و معلولات و اسباب و مسببات، نظام حقیقی و واقعی است نه ظاهری و دروغ. واقعا دوا اثر دارد، واقعا میکروب اثر می بخشد، واقعا برق اثر دارد، واقعا مغناطیس کشش دارد، اصلا مال این است، این قوه در خود این است. این نظام، نظام قطعی و واقعی است نه نظام ظاهری و خیالی که ما خیال می کنیم اثر مال اینهاست. واقعا اثر مال اینهاست اما اینها در اثر داشتن استقلال ندارند، یعنی عالم به همه نظامش الان متکی به مشیت الهی است، یعنی این مشیت الهی است که به این عالم نظام و اثر داده است. "استقلال ندارد " معنایش این است. اینجور نیست که چه خدا بخواهد و چه نخواهد اثر دارد. اگر خدا بخواهد نباشد، دیگر نیست، اگر خدا بخواهد اثر نداشته باشد دیگر اثر ندارد.
در داستانهایی نظیر داستان ابراهیم علیه السلام اثر تعلیمی و تربیتی خوارق عادات که به وسیله پیغمبران بروز می کند تنها این نیست که دلیلی بر اثبات نبوت باشد، ضمنا دلیلی بر توحید هم هست، یعنی خدا به آتش اثر داده، راست است، آتش می سوزاند، اما برای اینکه ما بفهمیم مطلب از این قرار نیست که خدا چه بخواهد چه نخواهد آتش می سوزاند، می بینیم داستان ابراهیمی پیش می آید و ابراهیم را می اندازند در آتش، اینجا دیگر آتش نمی سوزاند. این خودش برای ما این درس است که آتش می سوزاند ولی در سوختن خودش استقلال ندارد. اگر امر خدا برسد به آتش که ای آتش نسوزان، آتش هم دیگر نمی سوزاند.
* * *
منبع :
آشنایی با قرآن 5، صفحه 92-90
عدل الهی ص 129
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید