همانطوری که انسان دارای بدنی است و دارای نفسی، و نفس سیطره و حکومت بر بدن دارد همینطور عالم کلی، بدنی و جسدی دارد و نفسی دارد؛ و این بدن انسان و نفس انسان نمونه ای از آن بدن و از آن نفس عالم کلی است؛ و همانطوریکه تدبیراتی که در بدن ما پیدا میشود؛ و اعمالی که اعضاء و جوارح ما انجام میدهد در اثر زندگی نفس و حیات و تدبیرات و اراده و اختیار نفس ماست، همینطور در عالم کلی و جهان آفرینش آن تغیرات و تبدلات و حوادثی که پدید می آید بواسطه حیات و زندگی آن نفس کلی است که بر آن پیکره و جسد این عالم حکومت دارد و سیطره دارد. آن نفس کلی که بر عالم سیطره دارد اسمش امام است؛ امام مبین؛ و آن جهان خلقت و کاخ آفرینش أعم از علوی و سفلی به کتاب مبین نام گذاری شده است.
کتاب میگویند از نقطه نظر اینکه مجموعه کلماتی است که هر یک از آنها دلالت میکند بر آنچه پروردگار در آن موجود به ودیعت نهاده و از اسرار خود در آنجا نهفته و آن موجود را نمایشگر و بیان کننده و پرده بردارنده صفات و ذات خود قرار داده است، به همان طریقی که همین کتابهای خارجی که خوانده میشود مجموعه کلماتی است که از آن معانی که در ذهن نویسنده است حکایت میکند و پرده بر میدارد. موجودات خارجیه هر کدام به نوبه خود از آن ذات مقدس لایزالی که اینها را به وجود آورده است حکایت میکند، و بنابراین هر یک از موجودات کلمة الله هستند؛ و تمام موجودات من حیث المجموع کتاب خدا هستند؛ بنابراین امام که همان مقام ولایت کلیه است و از زمان و مکان عالی تر و بالاتر است، جان و حقیقت کتاب آفرینش و کاخ وجود است؛ و به همین معنی امام سیطره دارد بر تمام افراد أعم از بهشتی و جهنمی؛ چون تمام موجودات مُنطوی و پیچیده در آن حقیقت کلیه ولایتند، نه اینکه اشقیاء و جهنمی ها از آن کتاب جدا باشند، و یا سیطره و ولایت امام نسبت به آنها نباشد.
ولایت کلی امام میزان بهشتی و جهنمی بودن :
ولیکن تفاوت اینجاست که اصحاب الیمین و سعادتمندان میرسند به ائمه خود و بدانها ملحق میشوند و با آنها به بهشت میروند و اصحاب الشمال و شقاوت پیشگان میرسند به ائمه خود و بدانها ملحق میشوند و با آنها به جهنم میروند؛ ولی تمام این دستگاه من حیث المجموع در تحت سیطره و علم و حیات و اراده آن ولایت کلیه است که بهشتی ها را به بهشت و جهنمی ها را به جهنم میبرد؛ و در آن روایات مستفیضه ای که از شیعه و عامه وارد است که: عَلی قسِیمُ الْجَنةِ وَ النارِ؛ علی تقسیم کننده بهشت و دوزخ است»، این حقیقت به خوبی به دست می آید، و این جمله عالی و راقی شرح و تفصیلش نیاز به کتاب هائی دارد. آن کتاب اصلی همان موجودات است اعم از موجودات مُلکی یا ملکوتی که ظهور و بروز حقائق اعمال انسان باشد؛ و اما خصوص نتیجه اعمالی را که مردم در قیامت مشاهده میکنند که کتاب و نامه عمل خود آنهاست از روی همان کتاب اصل نسخه برداری میشود: (إنا کُنا نَسْتَنْسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)(جاثیه / 29).
بنابراین، از آن کتاب مبین که در تحت سیطره روح ولایت کلیه است نسبت به اصحاب یمین نسخه برداشته میشود، یعنی اعمال آنها از آن کتاب مبین که راجع به آنهاست مشخص میگردد، و نسبت به اصحاب الشمال و اشقیاء نیز نسخه برداشته میشود، یعنی از همه کتاب مبین، آن مقداری که راجع به هریک از آنهاست مشخص میگردد؛ اشقیاء بسوی کتاب خود خوانده میشوند و سُعداء نیز بسوی کتاب خود خوانده میشوند. و این دعوت بوسیله امامشان صورت میگیرد که همان امام حق است و یا امام باطل که باید به آنها ملحق شوند و به بهشت و جهنم بروند؛ و همه آن ائمه باطل که موجب دعوت بهشتی ها و جهنمی ها هستند مندک و منطوی در آن کتاب مبین، و همه فانی در آن ولایت کلیه هستند.
پس خوب روشن شد که معنای هَـذَا کِتَـابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُمْ بالْحَق إِنا کُنا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (این نامه ماست که بر ضد شما به حق سخن می گوید. همانا ما از آنچه می کردید نسخه برمی داشتیم» جاثیه/29) چیست؟ و آن مقام امامت و ولایت کلیه چه مقامی است؟ تمام پیشوایان و مقتدایان جزئیه، در تحت آن مقام ولایت قرار میگیرند، و هر کدام موضع خود را معین می کنند؛ و إن شآءالله به خواست خداوند در بحث أعراف که وارد میشویم موقعیت و مکان و منزلت افرادی که در أعرافند و هیمنه بر بهشت و جهنم هر دو دارند در آنجا بیان میشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید