در طول تاريخ، همواره پرسشهايي براي انسان مطرح بوده است :
اين جهان چگونه ايجاد شده است؟
آيا آفريننده اي دارد؟ او كيست و چرا اين جهان را آفريده است؟
تورات با اولين پاسوق (آيه) خود، پاسخ به دو پرسش نخست را آغاز مي كند:
«خداوند در ابتدا آسمانها و زمين را آفريد».
به اين ترتيب، تورات صريحاً اعلام مي دارد كه جهان، آفريده خدا است و مراحل آفرينش اوليه آن را كه همه با اراده خدا و كلام او انجام شده اند، در همان پاسوقهاي نخست توضيح مي دهد.
به نمونه اي از اين مراحل توجه كنيد:
«خداوند فرمود نور باشد، نور به وجود آمد».
«خداوند فرمود زمين، گياه و سبزه بروياند...، چنين شد».
«خداوند فرمود زمين موجود جاندار ايجاد كند...، چنين شد».
درباره ماهيت «ذات خداوند»، تورات از يك سو اعلام مي دارد كه انسان قدرت فهم و آگاهي كامل آن را ندارد و از سوي ديگر با ذكر وقايع تاريخي، معجزات الهي و گفتار خداوند، گوشه هايي از صفات او را به انسان مي نماياند.
اكنون مهمترين پرسش درباره سرنوشت انسان، هدف و عاقبت آفرينش اوست. درمورد وظيفه انسان، خداوند در آغاز خلقت وي چنين مي فرمايد:
«خداوند، آنها (آدم و حوا) را بركت نمود و به ايشان فرمود: بارور و زياد شويد و زمين را پر كرده و آن را تسخير كنيد و بر ماهيهاي دريا و پرندگان آسمان و بر تمام جانداراني كه بر سطح زمين مي جنبند، فرمانروايي كنيد».
برابر اين پاسوق، خدا انسان را آفريده است تا وي با استفاده از استعدادها و تلاشهايش بتواند بر تمام مخلوقات تسلط يافته و از نعمات اين جهان، به طور مشروع استفاده كند. البته، اين تنها يك جنبه زندگي انسان و آن هم از ديد مادي است.
هدف روحاني او كه بخش مهمتري را تشكيل مي دهد، شناخت خدا، پيروي از كلام و دستورهاي او و در نهايت، تكامل معنوي است. همان گونه كه خداوند مي فرمايد:
«از خداي خالقتان پيروي كنيد و از او خوف (همراه با احترام) داشته باشيد و فرمانهايش را مراعات كنيد و كلامش را بشنويد، وي را عبادت كنيد و به او بپيونديد».
بنابراين ملاحظه مي شود كه خداوند در تورا وظيفه روحاني انسان را در اين جهان مشخص كرده و هدف از آفرينش او را «پيوند و الحاق به خالق» عنوان فرموده است.
روشن است كه «الحاق به خالق»، مربوط به روح انسان و جهان آخرت است؛ زيرا جسم انسان پس از مرگ متلاشي شده و از بين مي رود.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر هدف روحاني، پيوند و الحاق به خالق متبارك است، چرا پروردگار اين جهان را خلق كرد تا روح انسان در آن به كمال برسد و پس از مرگ جسماني در جوار ذات الهي قرار گيرد؟ اگر خدا داراي چنان قدرتي است كه توانسته اين جهان عظيم را خلق كند، پس چرا (روح) انسان را از همان ابتدا - و بدون واسطه چنين جهاني - در كنار وجود مقدس خود قرار نمي دهد؟ چرا انسان بايد پس از پيمودن مسير دشوار زندگي، نزد خالق خود بازگردد؟
عرفاي يهود، اين مسأله را با اتكا به تعاليم «قَبالا» در «كتاب زُوهَر» چنين توضيح مي دهند:
در نظر بگيريد كه براي مدتي در خانه يكي از دوستان صميميخود ميهمان هستيد. او با گشاده رويي و مهرباني بسيار، همه نيازهاي شما را از نظر خوراك، پوشاك، محل خواب، تفريح و... فراهم مي كند، بي آنكه هيچ گونه چشمداشت مادي يا توقع و انتظار جبران اين ميهمان نوازي را از سوي شما داشته باشد.
شما نيز بدون هيچ مشكل و نگراني در نهايت آسايش و رفاه، نزد او زندگي مي كنيد؛ اما يك موضوع رنجتان مي دهد و آن، ابراز قدرشناسي و سپاس به حضور اين دوست مهربان است.
شما هربار كه سر سفره آن دوست مي نشينيد، با آنكه او داوطلبانه شما را به خانه خود دعوت كرده و از لحاظ مادي نيز بسيار ثروتمند است، كمي شرم و خجالت در خود احساس مي كنيد، زيرا هيچ سهمي در اين ميان نداشته يا حتي هديه اي با خود به آن خانه نبرده ايد.
به طور قطع، شما قادر نخواهيد بود كه خوبيهاي وي را به طور كامل جبران كنيد؛ اما براي نشان دادن محبت متقابل خودتان به او مايل هستيد كه دست كم در انجام دادن بعضي از امور منزل به دوست خود ياري رسانيد. مثلاً براي ناهار سفره را شما پهن كرده، پس از صرف غذا ظروف را جمع كنيد، نان يك وعده از غذا را شما خريداري كنيد يا... .
هدف خداوند از آفرينش روح يا نِشاما آن بود كه آفريده هايش را از خوبيهاي خود بهره مند سازد؛ اما اگر روح انسان بدون هيچ تلاش و زحمتي از ابتدا به طور مستقيم در معرض فيض و خوبيهاي بي پايان پروردگار قرار مي گرفت، همانند آن ميهمان مورد بحث در مثال ذكر شده، به علت شرم، خجلت و مِنَتّي كه در خود احساس مي كرد، نمي توانست به طور كامل از نور و رحمت الهي لذت ببرد. لذا مي بايست كه آن روح (نشاما) در لباس ماديِ جسم و تن آدمي به اين جهان وارد شود و مدت زماني را در آزمايشهاي گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذراند تا با كوشش و زحمت، وفاداري خود را به خداوند و آفريدگار خود نشان دهد و پس از آن با فرا رسيدن مرگ جسماني و در صورت موفقيت در آزمونهاي متفاوت زندگي، بتواند با افتخار بر سر سفره فيض الهي بنشيند و با لذت كامل و بدون خجلت، از آن بهره مند شود.
به عبارت ديگر، مي توان اين جهان مادي را همانند جلسه امتحاني تصور كرد كه روح انسان براي رسيدن به والاترين درجه حيات در جهان آخرت بايد از اين آزمون، سربلند بيرون آيد.
پس هدف از آفرينش اين جهان، آزمودن روح (نشاما) در قالب جسم مادي است كه غرايز جسمي از درون، و وقايع زندگي از بيرون، وي را در فشار قرار مي دهند و او موظف است با مهار كردن و هدايت نفس و آرزوهاي خود و نشان دادن واكنشهاي مناسب در برابر خوشيها و سختيهاي زندگي، بيشترين امتياز معنوي را براي زندگي آينده خود (در جهان آخرت) كسب كند.
رنج صادقان و رفاه شريران :
در بخش قبل، دنياي مادي به يك جلسه امتحان تشبيه شد. شركتكنندگان آن، همان نشاماهاي (ارواح) انسانها در كالبد جسماني هستند و برگزار كننده آزمون، خداوند است.
زمان امتحان تقريباً از سن تكليف شرعي آغاز مي شود و در لحظه مرگ پايان مي يابد كه هدفش كسب بيشترين امتياز از راه پشت سر گذاردن موانع، مشكلات دروني و بيروني جسم، شناخت خداوند و برآورده ساختن رضايت اوست. راهنما و دستور برگزاري صحيح آزمون و موفقيت در آن نيز تعاليم و احكام ديني است.
هر چند كه پاداش اين امتيازها، كسب بالاترين درجه حيات در جهان آخرت و در جوار ذات اقدس الهي است، خداوند در تورا پاداش اوليه رعايت احكام ديني و مهار غرايز شيطاني را به صورت سلامت، رفاه و سعادت دنيوي اعلام مي دارد و دوري، تمرّد و نافرماني از كلام پروردگار را سزاوار بيماري، قحطي و ديگر مصايب زندگي عنوان مي كند.
در حقيقت، رفاه و سلامت مادي تسهيلاتي هستند كه به برگزاري بهتر اين آزمون كمك مي كنند و بيماري و عذابهاي اين دنيا، شرايط آن را سخت تر مي سازند.
ولي با وجود اين وعده تورا، گاه خلاف آن در زندگي افراد ديده مي شود. به اين صورت كه برخي از افراد درستكار، صادق و مؤمن به شريعت خداوند، زندگي خود را در سختي و رنج مي گذرانند و از رفاه و آسايش يا حتي سلامتي بهره اي ندارند و در مقابل، گروهي از شريران يا ظالمان همچنان به شرارت خود ادامه مي دهند؛ اما از ثروت، سلامتي و بهترين نعمتها برخوردارند و در ظاهر، هيچ مانعي در برابر آنها قرار نمي گيرد. در توجيه اين موضوع، نكات زير را مي توان برشمرد:
1- عدم آگاهي كامل انسان از حكمت و هدف خداوند :
خدا در تورا با زبان ساده انساني سخن مي گويد، ولي به معناي آن نيست كه رفتار و حكمت پروردگار مانند انسان است. چه بسا كه در پشت تمام اين صحنه هاي به ظاهر ناعادلانه يا باور نكردني، هدف و نيتي غير قابل تصور براي عقل ناقص انساني نهفته باشد.
توجه كنيد كه انسان در مدتي كمتر از صد سال در اين دنيا حضور مي يابد، در حالي كه عمر جهان، صدها برابر عمر انسان است و خداوند، كل جهان را از ابتداي آفرينش تا انتهاي عمر آن يكباره مي نگرد و درباره آن تصميم مي گيرد.
2- مفهوم واقعي صديق و شرير در نظر خداوند
انسانها قادر هستند كه اعمال ظاهري همنوعان خود و تنها بخشي از آن را مشاهده و بررسي كنند و از درك افكار و نيتهاي دروني يا اعمال پنهاني و شخصي ديگران ناتوان هستند. پس داوري انساني درباره صادق يا شرير بودن نيز نمي تواند كامل باشد و فقط خداوند است كه مي تواند تشخيص دهد كدام يك از انسانها واقعاً صادق و عادل و كدام يك واقعاً شرير و گناهكار هستند.
3- آزمايش انسانها
يكي ديگر از دلايل رنج برخي از صادقان و رفاه گروهي از ظالمان، آزمايش خود آنها و ديگر انسانهاي جهان است. همان گونه كه ذكر شد، هدف آفرينش، آزمودن انسان است و اين رنج و رفاه نيز بخشي از آن آزمايش است. اگر تمام انسانهاي شريف و نيكوكار، بي درنگ، سلامتي و ثروت پيدا مي كردند و هر انسان گناهكار و ظالمي، بلافاصله پس از ارتكاب جرم و خطا دچار بيماري يا فقر مي شد؛ اين امتحان، ديگر معناي واقعي خود را از دست مي داد و همه انسانها بي هيچ شك و ترديدي، به نيكي و خوبي روي مي آوردند؛ مانند دانش آموزاني كه به پاسخ پرسشهاي امتحاني دست يافته باشند! - و ديگر تَمرُّد يا ترديد در ايمان الهي و سرپيچي از فرمانهاي او معنا نداشت. نيز در پي آن، امتيازات كسب شده در اين جهان بي ارزش مي شدند، مانند نمره هاي بيستِ دانش آموزاني كه از پيش، جواب سؤالهاي آزمون را در دست داشته اند!
4- ويژگي روحي و ذاتي هر فرد و مصلحت آينده او
خداوند، انسانها را با ويژگيهاي متفاوت روحي و استعدادهاي ذاتي گوناگون مي آفريند. گاه ممكن است كه ثروت و رفاه فرد نيكوكار موجب انحراف يا آلودگي اش به گناه شود يا به طور عكس، فقر يا مشكلات احتمالي براي فرد متمرد و شرير، موجب شدت يافتن ظلم و گناهان او شود. شايد مصلحت آن باشد كه نيكوكار، از رفاه و آسايش كمتري برخوردار باشد و شرير نيز داراي كمي ثروت و رفاه باشد تا كمتر به ظلم و ستم بپردازد.
5- خطاها يا صوابهاي جزئي
هيچ انساني در دنيا بدون خطا نيست و هر فرد - حتي ظالمترين انسانها- در عمر خود، صوابها و اعمال كوچك نيكي انجام داده است. چه بسا كه فرد نيكوكار كيفر خطاهاي جزئي زندگي خود را به صورت سختيها و مصايب دنيوي متحمل شود، يا آن فرد شرير، پاداش صوابهايش را به گونه رفاه و ثروت زودگذر در اين جهان مادي دريافت دارد.
6- اعمال نسلهاي گذشته
به طور كلي هر انسان، مسوؤل رفتار و اعمال شخصي خويش است و تنها به سبب آنها در برابر خداوند پاسخگو خواهد بود. اما نيكيها و اعمال خير او مي توانند همانند ميراث و سرمايه معنوي ارزشمندي براي نسلهاي بعدي وي برجاي بمانند و خودش نيز ممكن است كه از اعتبار و پس اندازهاي معنوي گذشتگان خود بهره گيرد.
براي نمونه، يهوديان هر روز سه مرتبه در آغاز تفيلا (نماز)، نام اجداد اوليه خود - ابراهيم، اسحق و يعقوب- را ياد مي كنند و از خداوند به اعتبار و آبروي آنها ياري مي طلبند، به عبارت ديگر، اين سه بزرگوار چنان سرمايه عظيمي را با اعمال خود فراهم كرده اند كه هنوز پس از گذشت چند هزار سال، نسلهاي بعدي را از فيض خويش بهره مند مي سازند.
بنابراين، انساني كه نسلهاي پيشين او افرادي مؤمن و صادق بودهاند، گاه با وجود خطاهاي جزئي، همچنان از اعتبار گذشتگان خود بهره مند مي شود. نيز انساني كه نسل يا نسلهاي گذشته وي افرادي ظالم و تمكار بوده اند، گرچه به تنهايي مي تواند با تلاش خود امتيازاتي عالي را در نظر خداوند كسب كند، از سرمايه و پشتوانه گذشتگان خويش بهره اي ندارند.
از سوي ديگر، عرفاي يهود معتقد به «تَناسُخ» يا بازگشت روح انسان پس از مرگ به جسم انساني ديگر در تولدي دوباره هستند.
بنابر اين عقيده، انساني كه نتوانسته از عهده امتحان زندگي خود به طور كامل برآيد، ممكن است در آزموني دوباره، روحش در جسم جديدي دميده شود و او با اوضاع جديد زندگي كه از هر لحاظ با زندگي پيشين وي تفاوت اساسي دارد، رو به رو شود. در اين حالت، وي آزمون خود را در حالت فقر و بيماري يا ثروت و سلامتي برگزار مي كند.
7- تلاش و لياقت انسان با توجه به اختيار وي
در كنار دلايل ذكر شده كه تا حدودي نشانه جبر الهي در اداره جهان است، بايد به اختيار انسان كه موهبتي الهي است، توجه نمود.
خداوند به او نيروي كار، فكر، تعقل و ابتكار عمل داده است. هيچ انساني قرار نيست كه تنها با دعا يا مطالعه كتب ديني و بدون تغذيه مناسب يا كار و تلاش حلال، به رفاه و سلامتي دست يابد.
هر انسان مؤمن و متعهد به اصول ديني، به موجب فرمان پروردگار موظف به تلاش براي كسب در آمد مشروع، كوشش براي حفظ سلامت جسماني و به طوركلي، استفادة حلال از تمام نعمتهاي اين جهان است.
چه بسا افرادي كه در رعايت احكام ديني كوتاهي مي كنند، اما از استعدادها و نيروهاي خود به خوبي استفاده كرده، زندگي مناسبي را فراهم مي كنند. در برابر آنها انسانهايي هم هستند كه كاملاً مؤمن و معتقد به فرايض بوده، ولي در زندگي خود سستي و كاهلي نشان مي دهند و در نتيجه با شكستهايي مواجه مي شوند. روشن است كه اين وضعيت را نمي توان به نقص عدل خدا نسبت داد و خود انسان، مسوؤل بهبود زندگي دنيوي خويش خواهد بود.
***
نكات ذكر شده، تنها دلايل معدودي براي توجيه تضادها و تناقض هايي است كه در زندگي اين جهان مشاهده مي كنيم. شما با تفكر و مطالعه بيشتر مي توانيد دلايل ديگري نيز بيابيد. نظريات خود را درباره نكات فوق با آموزگار ديني در ميان بگذاريد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید