قل انزله الذي يعلم السر في السماوات والارض (نحل ،16) ،بگو:آن را كسى نازل ساخته است كه راز نهان ها را در آسمان ها و زمين مى داندو اين يك امر طبيعى است كه هر دانش مندى هر چند در غير رشته تخصصى خود سخن گويد،از لا به لاى گفته هايش گاه تعابيرى ادا مى شود كه حاكى از دانش و رشته تخصص وى مى باشد.همانند آن كه فقيهى درباره يك موضوع معمولى سخن گويد،كسانى كه با فقاهت آشنايى دارند از تعابير وى در مى يابند كه صاحب سخن،فقيه مى باشد،گرچه آن فقيه نخواسته تا فقاهت خود را در سخنان خود بنماياند.هم چنين است اشارات علمى قرآن كه تراوش گونه است و هدف اصلى كلام را تشكيل نمى دهد.
نمونه هايى از اشارات علمى :
در قرآن از اين گونه اشارات علمى و گذرا بسيار است.برخى از اين اشارات از ديرزمان و برخى در ساليان اخير با ابزار علم روشن شده و شايد بسيارى ديگر را گذشت زمان آشكار سازد.دانش مندان-به ويژه در عصر حاضر-در اين باره بسياركوشيده اند،گرچه افرادى به خطا رفته ولى بسيارى نيز موفق گرديده اند.نمونه هايى از اين گونه اشارات در بخش اعجاز علمى قرآن در كتاب التمهيدج 6 آمده است از جمله:
رتق و فتق آسمان ها و زمين :
او لم ير الذين كفروا ان السماوات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما (قمر: 54) رتق به معناى به هم پيوسته وفتق به معناى از هم گسسته است.در اين آيه آمده است كه آسمان ها و زمين به هم پيوسته بوده اند و سپس از هم گسسته شدند. مفسران در اين پيوسته بودن و گسسته شدن زمين و آسمان ها اختلاف نظرداشته اند.بيش تر بر اين نظر بوده اند كه مقصود از به هم پيوستگى و گسسته شدن،همان گشوده شدن درهاى آسمان و ريزش باران است، ففتحنا ابواب السماء بماءمنهمر (عبس: 80-26) ،پس درهاى آسمان را با آبى ريزان گشوديم .و نيز شكافتن زمين و روييدن گياه،چنان چه مى فرمايد: ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فيها حبا ،زمين را شكافتيم وپس در آن،دانه رويانيديم .
علامه طبرسى گويد:و اين معنا از دو امام(ابو جعفرباقر و ابو عبد الله صادق عليهما السلام روايت شده است ،درروضه كافى روايتى ضعيف السند از امام باقر عليه السلام است و در تفسير قمى روايتى كه اتصال سندى ندارد ازامام صادق عليه السلام روايت شده است .تفسير ديگرى در اين باره شده كه آسمان ها و زمين ابتدا به هم پيوسته بودندسپس از هم جدا گشته و به اين صورت در آمده اند. چنان چه در سوره فصلت مى خوانيم: ثم استوى الى السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتااتينا طائعين.فقضاهن سبع سماوات ((فصلت: 41-11)) ترجمه:خداوند هنگامى كه به آفرينش آسمان روى آورد،آسمان ها به صورت دودى-توده گازى-بودند.آن گاه به زمين و آسمان فرمان داد كه به صورت جدا از هم حضور يابند-چه بخواهند و چه بخواهند-(يعنى يك فرمان تكوينى بود)،آن ها به زبان حال گفتند:فرمان پذير آمديم.سپس هفت آسمان را اين چنين استوار ساخت .
مطلب مذكور در آيه فوق مبين يك حقيقت علمى است كه دانش روز،كم و بيش به آن پى برده است و آن اين است كه منشا جهان مادى به صورت يك توده گازى بوده است.بدين ترتيب واژه دخان در كلمات عرب،دقيق ترين تعبير از ماده نخستين ساختار جهان است.مولا امير مؤمنان-مكررا-در نهج البلاغه به همين حقيقت علمى كه آيه كريمه به آن اشارت دارد،تصريح فرموده است.در اولين خطبه نهج البلاغه-كه درباره آفرينش جهان است-مى خوانيم:ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسكائك الهواء...ثم فتق ما بين السماوات العلى فملاهن اطوارا من ملائكته ،سپس خداوند فضاهاى شكافته و كرانه هاى كافته و هواى به آسمان و زمين راه يافته راپديد آورد...آن گاه ميان آسمان هاى زبرين را بگشود و از گونه گون فرشتگان پرنمود.در خطبه 211 مى فرمايد:ففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها،آن ها را از هم شكافت پس از آن كه به هم پيوسته بودند.علامه مجلسى-در شرح روضه كافى-پس از نقل دو روايت سابق الذكرمى فرمايد:اين دو روايت،بر خلاف آن چيزى است كه از مولا امير مؤمنان عليه السلام رسيده است .
نقش كوه ها در استوارى زمين :
در نه جاى قرآن از كوه ها با تعبيررواسى ياد شده است سوره هاى رعد:3. نمل:61. حجر:19. ق:7. نحل:15. لقمان:10. انبيا:31. فصلت:10. مرسلات:27 و جعلنا في الارض رواسي ان تميد بهم (انبيا: 21) ،و كوه ها را در زمين پا بر جا و استوار نهاديم تا مبادا [زمين] آنان [مردم] را تكان دهد و بلرزاند. اساسا تعبير از كوه ها به رواسى بدان جهت است كه ثابت هايى هستند كه برريشه هاى مستحكم استوار مى باشند و از ماده رست السفينة گرفته شده،به معناى لنگر انداختن كشتى است كه به وسيله اين لنگرها در تلاطم آب هاى دريا استوار وپا بر جا مى ماند.از اين رو،كوه ها هم چون لنگرهايى هستند كه زمين را در گردش ها وچرخش هاى خود،از لرزش و تكان باز مى دارد. هم چنين از كوه ها به اوتادتعبير شده،به معناى ميخ ها،كه زمين را از هم پاشى و فرو ريزى نگاه مى دارد و الجبال اوتادا (نبا: 78) .مولا امير مؤمنان در اين زمينه گفتارى دارد،كه به خوبى تعابير اعجاز گونه قرآن راروشن مى سازد.
مى فرمايد:و جبل جلا ميدها،و نشوز متونها و اطوادها،فارساها في مراسيها،و الزمهامقراراتها.فمضت رؤوسها في الهواء،و رست اصولها في الماء.فانهد جبالها عن سهولها،و اساخ قواعدها في متون اقطارها و مواضع انصابها.فاشهق قلالها،و اطال انشازها،و جعلها للارض عمادا، و ارزها فيها اوتادا.فسكنت على حركتها من ان تميد باهلها،او تسيخ بحملها،او تزول عن مواضعها.فسبحان من امسكها بعدموجان مياهها (خطبه شماره 211(صبحى صالح)ص328) ترجمه:هم راه با سرشتن صخره هاى بزرگ زمين و بر آمدن دل اين صخره هاو قله هاى بلند سر به فلك كشيده،در جاى گاه هاى خود استواريشان بخشيد.پس قله ها را در هوا به بلندا برد و ريشه هاى شان را در آب فرو كشيد.بدين سان خداوندكوه ها را با بلنداشان از دشت ها جدا ساخت و پايه هاى شان را چونان ريشه درختان در زمين هاى پيرامون و مواضع نصبشان،در اعماق زمين نفوذشان داد.كوه ها را باقله هايى بس بلند و سلسله هايى به هم پيوسته و دراز،تكيه گاه زمين ساخت وچونان ميخ ها بر آن بكوفت. چنين است كه زمين به رغم حركات گوناگونى كه دارد،براى ساكنانش از لرزش و تكان نگاه داشته شد و از فرو در كشيدن بار خود، بازداشته شد و از لغزش از جاى گاه خود در امان ماند.پس بزرگ است خداوندى كه زمين را به رغم تلاطم امواج خروشان آب هاى آن،چنين استوار نگاه داشت .
در بخشى از اين گفتار آمده:زمين به رغم حركت هاى خود از لغزش ولرزش و فرو پاشيدگى نگاه داشته شد.از اين گفتار سه نكته به دست مى آيد:
1- زمين داراى حركت هاى گوناگون است،ولى به رغم اين حركت ها آرامش وتعادل خود را حفظ كرده است.
2- پوسته زمين مستحكم است و از هم نمى گسلد و لايه هايش گسسته نمى شود،تا ساكنان و بارهايش را در درون خود فرو نكشد.
3- زمين در حركت وضعى و انتقالى و برخى حركت هاى ديگر،آرام و استواراست و از مدارهايى كه به طور منظم در آن مى گردد، بيرون نمى افتد.
اين گونه نكته ها امروزه مورد تاييد اكتشافات و پژوهش هاى علمى قرارگرفته است.اين اثر بزرگ كوه ها-كه حيات را بر پهناى زمين ميسر ساخته است به دليل آن است كه سلسله كوه هاى پراكنده در پوسته سخت زمين،همانند كمربندزنجيره اى اطراف زمين را در بر گرفته اند.
اكنون بهتر مى توانيم به ظرافت و دقت فرموده امام عليه السلام در خطبه يكم نهج البلاغه پى ببريم،كه به جاى كلمه جبال(كوه ها) واژه صخور(صخره ها)را به كار برده و وتدبالصخور ميدان ارضه،و به كوه هاى گران،زمين را ميخ كوب نموده به آن استوارى بخشيده است .اين گفتار،تفسير آيه فوق الذكر است و جعلنا في الارض رواسى ان تميد بهم (انبيا: 21) .امام عليه السلام جنبه صخره اى بودن كوه ها را در جهت استحكام و استوارى مرتبط مى داند. سلسله كوه هاى سنگى-با پستى و بلندى هايى كه دارند-نقش بزرگى در تعادل زمين و ثبات اجزا و استوارى پوسته آن دارند تا اين كوه ها با وجود شعله ور بودن درون و التهاب گداخته هاى آن،درهم شكسته و لرزان نشوند.آشنايان با علوم طبيعى مى دانند كه زمين با حلقه هايى از سلسله كوه ها،محاصره شده است و اين امر عامل حفظ بيش تر ثبات زمين مى باشد.حكمت و چگونگى ارتباط اين سلسله كوه ها با يك ديگر و جهت امتداد آن ها نيز بر طبيعى دانان پوشيده نيست.
اين سلسله كوه ها بر اساس نظمى بديع و محكم و توجه بر انگيز،زمين را به شكل حلقه هايى كوهستانى در آورده است كه از چهار طرف آن را در بر گرفته اند.وقتى به نقشه طبيعى زمين نظر مى افكنيم،ناهم وارى هاى زمين را به روشنى مشاهده مى كنيم و مى بينيم سلسله كوه ها به طور عموم در طول هر قاره امتدادمى يابد.گويا اين كوه ها ستون فقرات قاره ها هستند. هنگامى كه به شبه جزيره هاى هر قاره مى نگريم سلسله كوه ها را در طولانى ترين شكل ممكن امتداد يافته مى يابيم.در طول جزاير كوهستانى-بزرگ يا كوچك-نيزسلسله كوه هايى يافت مى شود.امروزه با سير و مطالعه در بستر درياها و اقيانوس ها به طور يقين ثابت شده است كه بيش تر جزيره ها و ارتفاعات آن ها در حقيقت دامنه و امتداد سلسله كوه ها وجزئى از آن ها هستند،به اين صورت كه قسمتى از آن كوه ها در آب درياها فرو رفته وپوشيده شده و بخشى ديگر همانند جزيره ها،بر سطح آب آشكار است.
بنابراين تمام قاره ها به وسيله سلسله كوه ها و از طريق خشكى يا دريا به يك ديگرمتصل اند.جالب توجه است بدانيم،حلقه اى از سلسله كوه ها در زير دريا و درنزديكى ساحل شمالى قاره هاى سه گانه شمالى قرار دارد كه كاملا اقيانوس منجمدشمالى را در بر گرفته است و بسيارى از جزيره هاى حاشيه اين ساحل برجستگى هاى آن سلسله كوه ها هستند.يعنى در قطب جنوب نيز حلقه ديگرى از سلسله كوه ها قرار دارد كه قطب منجمد جنوب را در بر گرفته است.بين دو حلقه ياد شده حلقه هاى ديگر سلسله كوه ها كه در طول قاره ها و اقيانوس ها از شمال تا جنوب امتداد دارد پيوندى محكم ايجاد كرده است.گويى اين سلسله كوه ها،چار چوب هايى مشبك هستند كه پنجه در دست آويز زمين زده اند و از متلاشى شدن و تجزيه و پراكندگى ذرات زمين درفضا جلوگيرى مى كنند.
از جهت ديگر،درون زمين شعله ور است.آتش بر افروخته و زبانه دار وخشمگينى در درون زمين شعله ور است،گويى نزديك است از خشم به جوش وخروش آيد و اگر ضخامت و سختى پوسته زمين نبود،اين آتش بر افروخته زمين رادرهم مى ريخت.زمين لرزه ها و آتش فشان هايى كه گه گاه مشاهده مى شود بخشى ناچيز از التهاب و فوران آتش درونى زمين است.سختى و ضخامت پوسته روى زمين-كه از دير باز سرد مانده است-از فوران درون بر افروخته زمين مانع مى شود و اگر سختى و صلابت پوسته زمين نبود،لرزش هاى شديد و مستمر تمام زمين را فرا مى گرفت.اگر خداوند زمين را نگه نمى داشت و آرامش نمى بخشيد،زمين ساكنانش را در خود فرو مى كشيد واطرافش شكافته مى شد و همه چيز در هم فرو مى ريخت.اما خداوند آسمان وزمين را نگاه مى دارد تا از استوارى كه دارند نلغزند ان الله يمسك السماوات و الارض ان تزولا (فاطر: 35) .ملاحظه مى شود كه كوه ها صخره هاى كوهستانى سلسله وارى هستند كه زمين را احاطه كرده اثر مستقيمى بر توازن زمين دارد و جلوى لرزش آن را مى گيرد،به علاوه سختى اين پوسته در بر گيرنده زمين جلوى اشتعال درونى زمين را نيز مى گيرد،كه دركلام مولا امير مؤمنان عليه السلام به اين حقايق آشكار(از ديدگاه علم روز)اشارت فرموده است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید